خیانت مادرزنم را به چشم دیدم

1400/09/14

پامو که بیرون گذاشتم سکندری خوردم و نزدیک بود سرنگون بشم. چشمام بزور باز میشد و گیج و منگ بودم. پامو روی پله اولی گذاشتم که بند کفشمو ببندم ولی تعادلمو نتونستم حفظ کنم و کله پا شدم. شروع به خندیدن به  خودم کردم. سرمو برگردوندم ببینم حسین آقا این صحنه رو دیده یانه؟ پدر زنم پشت فرمون نشسته بود و توی بحر خودش بود و متوجه نشده بود. بارش برف شب قبل یک پرده پاک و سفید روی همه چیز کشیده بود. حسین آقا دوباره بوق زد. اینبار طولانی و عصبی. شب قبلش همگی خونه پدرزنم بودیم و دیروقت خوابیده بودیم.  منتظر باجناقم محسن بودیم که باهم به شرکت بریم. نمیدونم محسن چرا اینقدر کشش میداد‌.  از شیشه در نگاه کردم دیدم داره کاپشنشو میپوشه. پروانه خانم مادرزنم پشت سرش اومد و چترشو بهش رسوند.
محسن دستشو دراز کرد که چتر رو بگیره ولی مادر زنم صورتشو جلو آورد و محسن بوسه آبداری روی لبهاش گذاشت. دستهای محسن دور کمر مادرزنم رفت و همو بغل کردند. لب تو لب شدن و دستهای محسن لمبرهای بزرگ کون مادر زنم را چنگ میزد. مادر زنم به طبقه بالا اشاره کرد. جایی که آیدا و یلدا زنهای من و محسن خواب بودند. محسن را از آغوشش پس زد و رفت داخل. بطرف ماشین حرکت کردم. بالاخره محسن بیرون اومد. همیکنه چشمش به من افتاد گفت حمید چته انگار حالت بده. سرما خوردی؟ علیرغم اینکه صبح زود و سردی بود غرق عرق شده بودم. بدنم بی اختیار میلرزید و نمیتونستم حرف بزنم.
نفهمیدم طول کوچه و خیابون را کی طی کردیم. نگاه کردم دیدم داخل اتوبان هستیم. محسن جلو نشسته بود و با پدرزنم بحثشون در مورد دلار گرم بود. نگاهی از پشت سر به پدر زنم انداختم. انگار بار اول بود میدیدمش.
موهاش ریخته بود و تک تک موی باقیمانده سفید شده بودند. این مرد مهربان که در زندگی آزارش به مورچه نرسیده بود با خون دل یک شرکت کوچک درست کرده بود و من و محسن را زیر بال و پرش گرفته بود. موقع خرید خانه هم عین یک پدر دلسوز  بجای پسر نداشته هرچه در توان داشت مضایقه نکرد.
اگر قبلا کسی بهم میگفت مادرزنت خیانت میکند یا هنوز حس شهوتش را دارد دو روز بهش میخندیدم ولی چیزی که صبح و در کمتر از یک دقیقه دیده بودم همه تصوراتم را تغییر داد.
دو ماه بعدی  را صرف این کردم که از وجود یک رابطه  ممنوعه بین باجناقم و مادرزنم اطمینان پیدا کنم  و کاملا مطمئن شدم یک رابطه جدی و طولانی بین آنها وجود دارد.
عصر پنجشنبه بود در راه فرودگاه بودیم. .پدر زنم جلو نشسته بود و آیدا و یلدا صندلی عقب بودند. طبق معمول آروم و محتاط رانندگی میکردم. حسین آقا برای فروش زمین موروثی به شهرستان میرفت و دخترها هم برای سرزدن به اقوام باهاش میرفتند. من و محسن هم قرار بود امانتدار حسین آقا در کنترل روال کار شرکت باشیم.
همان لحظه که خبر این مسافرت را شنیدم فهمیدم کسانی پشت صحنه این سفر را اینگونه طراحی کرده اند تا آزدانه کثافت کاری کنند.
وقتی به خونه رسیدم اول پیتزا سفارش دادم. بعد لبتاپ را روشن کردم و یه آهنگ پلی کردم. سیگارم را روشن کردم و روی راحتی دراز کشیدم. هروقت زنم خانه نبود داخل خونه سیگار میکشیدم‌. گوشیم زنگ خورد. نوشته بود مامان پروانه. جواب دادم دعوتم کرد برای شام. گفتم مرسی خسته هستم و پیتزا سفارش داده ام. گفت بیا دیگه محسن هم میاد. خواستم بگم مزاحم نمیشم ولی تشکر کردم و قطع کردم. اسم مخاطب را از مامان پروانه به مادرزن تغییر دادم.
بعد شام آرام و قرار نداشتم .برام سوال بود آیا باجناق و مادرزنم ارتباط جنسی هم دارند یا نه. دسته کلید زنم که کلید خونه مامانش هم داخلش بود را برداشتم و زدم بیرون. علیرغم بارش باران و تاریکی هوا بازار شب عید شلوغ بود و خیابانها و پاساژها لبریز از مردم بود.
صدمتری خانه پدرزن پارک کردم و بطرف خونه حرکت کردم. چراغ خونه خاموش بود ولی چراغ طبقه پایین روشن بود. طبقه پایین انباری و خیاطی بود و اوقات بیکاری مادرزنم اونجا سپری میشد. اونجا رو فرش کرده بودند و من هم در تابستان چون خنک بود چندباری اونجا خوابیده بودم. کلید را انداختم و عین دزد وارد خونه شدم. کفشها را در جاکفشی قایم کردم و وارد شدم. از پله ها با احتیاط پایین رفتم . همه جا تاریک بود ولی چراغ خیاط خونه روشن بود. یک کمد چوبی قدیمی وسط راهرو بود. باخودم گفتم اگر چیزی پیش اومد پشت کمد قایم میشم. با احتیاط به در نزدیک شدم و چشمم را روی سوراخ کلید گذاشتم. محسن روی تخت دراز کشیده بود و تنها یک شورت سیاه تنش بود. طبق معمول باگوشی پابجی بازی میکرد. مادرزنم روی صندلی میز آرایش نشسته بود و داشت به خودش میرسید.
تا حالا مادرزنمو اینجوری ندیده بودم . خبری از آن آرامش و نجابت و شرم همیشگی در صورتش نبود.حمام رفته بود و خودشو خوشگل کرده بود‌. یک ساتن سفید تنش بود که تا روی زانوش میرسید. سینه های بزرگ و سفیدش نیمه معلوم بود. پاهای چاق و سفیدش برق میزدند و لب های سرخش پر از عطش بودند.
بطری ودکا کنار دست محسن بود و گاهی لبی ترمیکرد. حرومزاده جوری ودکا را سرمیکشید انگار داشت پیپسی میخورد. یک لیوان از همان نوشیدنی کنار دست مادرزنم بود. مادرزنم یه جرعه خورد و صورتش درهم رفت. گفت محسن جان این زهرماری اذیتم میکنه نمیتونم بخورم. محسن گفت همشو باید بخوری یه قطره تو لیوان بمونه لیوان رو میکنم تو کونت. مادرزنم گفت پس دیگه اصلا جاندارم و دوتایی زدند زیر خنده‌. مادرزنم به محسن گیر داده بود و عین دختربچه ها سرش غر میزد که یکماهه کاری با من نکردی و به من بی توجه شدی و.‌.‌.
محسن هم جواب داد این دو روز کس و کونتو یکی میکنم.
پروانه خانم دوباره گیر داد من با دو روز سیر نمیشم.
محسن گفت مگه جنده خیابونی هستی. پروانه هم گفت جنده روزی یبار کسش میخاره مال من  همیشه خارش داره.
محسن گفت دوست داری یه تیربرقو بکنم تو کونت.
مادرزنم با عشوه گفت تیر برق رو بکنی تو کونم آخرش میگم پس بقیش کو؟ دوباره زدند زیر خنده. خنده های شیطانی و شهوانی . الکل و شهوت دیوونشون کرده بود.
مادر زنم به محسن گفت که کیرشو نشون بده چون دلش براش تنگ شده بود. محسن ولی غرق بازی بود و توجهی نکرد. مادرزنم گفت پس توهم عین من لای پات کس داری.
این حرف پروانه کار خودش رو کرد و محسن از جاش بلند شد. کنار میز آرایش رفت  و شورتش را پایین کشید. دهن پروانه رو باز کرد و تا دسته کرد تو دهنش. حرومزاده عجیب کیری داشت. برای همین مادرزنم اینجوری اسیرش شده بود. ابتدای کیرش باریک بود ولی هرچه پایین تر میرفت کلفت تر میشد. چنین کیر کلفت و درازی را حتی توی پورن هم ندیده بودم. کیرشو از دهن پروانه درآورد. پروانه گفت کیرت تو دهنم.محسن دوباره فرو کرد تو دهنش‌. حسابی دهنشو داشت میگایید. پروانه بزور سرشو از بین پاهای محسن جدا کرد. ماتیکش همه جای صورتش پخش شده بود. گفت محسن خجالت بکش این کارا چیه میکنی من مادرزنتم و عین مادرت میمونم. بعد زد زیر خنده. محسن یه تف گنده انداخت وسط پیشونی پروانه و گفت تو فقط یه جنده هستی. بهترین جنده دنیا. بعد کیرشو روی پیشونی پروانه گذاشت و فشارش داد. پروانه سرکیر محسن رو بوسید و گفت اون روزی که برای اولین بار کیرتو دیدم که داشتی دخترمو میگاییدی از اون روز عاشق و گرفتار این کیر شدم و کیرشو غرق بوسه کرد.
مادرزنم گفت محسن جان تو نامحرمی چشاتو ببند میخام لباسمو دربیارم و دوباره زد زیر خنده. محسن چشاشو بست. مادر زنم برهنه شد. بدن سفید و چاقش خیلی خواستنی بود. دو تا ممه بزرگ و سفت خودنمایی میکردند و یه کس تپل بین پاهای چاق و کوتاهش میدرخشید.
یه بدن زنانه کامل. پوست سفید و بدون لکه اش بی نقص بود. کیرم شروع به راست کردن کرد. پروانه روی صندلی نشسته بود و محسن جلوش زانو زد. خیلی آروم و ریلکس با زبون نوک سینه هایش را لیس میزد و تحریک میکرد. در چنین تایمی من هم سکس میکردم و هم دوش گرفته بودم ولی محسن لامصب خیلی حرفه ای و خونسرد و تازه داشت بدن پروانه را لیس میزد. لیسیدن کس پروانه سبب شد آه و ناله اش بلند شود. محسن سرشو بلند کرد و تو چشمای پروانه خیره شد. گفت عزیز دلم  این کس خوشگل تنها دلخوشی من توی این دنیای تخمیه. پروانه گفت همش مال خودته قربونت برم و سر محسن را بین پاهاش فشار داد. محسن باظرافت و احتیاط زبون روی چوچولش میکشید و با دست ممه هاشو مالش میداد.
پروانه حشری شده بود و  التماس میکرد که دیگر طاقت ندارد. محسن ولی همچنان لیسیدن پروانه را ادامه میداد.
مادرزن از جاش بلند شد و بطرف تخت حرکت کرد. لمبرهای بزرگ کونش شروع به لرزیدن و خودنمایی کردند.
دستهاشو روی تخت گذاشت و کس و کونشو برای محسن قمبل کرد.
محسن با دست چند تا درکونی آروم به پروانه زد و کم کم شدت ضربه ها را بیشتر کرد. صدای باسن پروانه در اتاق پیچیده بود و با هر ضربه موجی تو کونش ایجاد میشد.
محسن انگار تحریک شده بود. صورتشو نزدیک کونش برد و چند تا تف بزررگ انداخت بین پاهاش. یه انگشتشو تو کسش و یه انگشت را تو کونش فرو کرد و شروع به عقب و جلو کردن کرد. صداای پروانه به جیغ های شهوتناک تبدیل شد و کاملا مشخص بود از شدت لذت از خودبیخود شده بود. برای کیر محسن التماس میکرد و قربون صدقه کیرش میرفت. ناگهان پاهاش شروع به لرزیدن کرد و چشاشو بست و یه جیغ بلند کشید. محسن دیوونه شد و کیرشو از پشت فرستاد تو کسش.
صدای شالاپ شلوپ کس خیسش تو اتاق پیچیده بود.
لامصب محسن انگار داشت منچ بازی میکرد چون با دقت و آرامش کارش رو میکرد و کم کم شدت ضربه هاش رو تو کسش  بیشتر میکرد.
پروانه دوباره اوج گرفته بود و آه و ناله اش بلند شده بود که محسن کیرشو از کسش در آورد . پروانه جلوی محسن زانو زد و شروع به خوردن کیرش کرد. چنان با ولع و اشتها کیرشو میلیسد که به محسن حسادتم شد. سکس کردن یک مهارت بود و محسن کارش را بلد بود. هیکل درشت و مردونه و کیر بزرگ و کمر سفتش تمام چیزی بود که یک زن شهوتی مثل پروانه نیاز داشت.
اینبار پروانه روی تخت دراز کشید و پاهاش رو باز کرد.
کیرداماد دوباره وارد کسش شد و شروع به نالیدن کرد.
پاهای پروانه را گرفته بود و کسشو تلمبه میزد. تماشای کیر محسن بین پاهای چاق مادرزنم منو هم دیوونه کرد و به پشت کمد چوبی رفتم. بمحض اینکه کیرمو درآوردم بدون دست زدن آبم بافشار پاچید بیرون. خودمو جمع و جور کردم و دوباره چشممو تو سوارخ گذاشتم. سکسشون به اوج رسیده بود و هردو فریادهای شهوتناک میکشیدند و تخت از شدت ضربات به لرزه اومده بود. محسن داد زد دارم میام و پروانه فریاد زد بریز تو کسم.
محسن توی بغل مادرزنش بود و با بوسیدن از هم تشکر میکردند. پله ها رو بالا آمدم و زدم بیرون. شهوت جهنمی پروانه آتشم زده بود. با اتفاقی که چند ماه بعد بین من و پروانه پیش اومد تازه فهمیدم این شهوت بی حد وحصر است.

نوشته: حمید 28


👍 47
👎 9
163601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

846311
2021-12-05 00:54:24 +0330 +0330

ادامشو هم بنویس.

3 ❤️

846357
2021-12-05 02:04:29 +0330 +0330

تیر برق تو کون خودت …همه اینهارو از سوراخ کلید دیدی؟

4 ❤️

846388
2021-12-05 08:43:00 +0330 +0330

داداش، اون سوراخ کلیده نه لنز دوربین پورن‌هاب
به خدا ما هم گاگول نیستیم که تو اینجوری فکر میکنی، دیگه سوراخ کلید رو از نزدیک دیدیم
حالا به بقیه ماجرا کار ندارم

4 ❤️

846393
2021-12-05 09:29:23 +0330 +0330

خنده های شیطانی رو خوب اومدی

2 ❤️

846419
2021-12-05 11:40:09 +0330 +0330

داسنان قشنگی بود ادامه بده

1 ❤️

846420
2021-12-05 12:12:29 +0330 +0330

جالب بود .ممنونم. ادامه رو بنویس

1 ❤️

846425
2021-12-05 12:30:48 +0330 +0330

پفیوز این حجم از شعر رو از سوراخ کلید دیدی یا ۱۰ تا هلی شات فرستاده بودی تو اتاق؟
کوس مغز ملجوق زاویه نموند ک تغییر ندی

4 ❤️

846428
2021-12-05 12:45:24 +0330 +0330

یارو کارخونه داره بعد سوراخ کلید داره در اتاقش؟؟سوراخ؟؟ازین کلید قدیمیا میخوره ینی؟؟اونم فراخ؟

3 ❤️

846439
2021-12-05 14:13:55 +0330 +0330

چرت بود ؛
اونوقت همه این ماجرا ها رو از سوراخ کلید دید زری ؟
فکر نکنم قفل بانک مرکزی هم آنقدر بزرگ باشه که کل فضای خونه رو بشه دید زد ؛
موفق باشی

2 ❤️

846473
2021-12-05 18:41:52 +0330 +0330

تو هم میرفتی به محسن کون میدادی خب

1 ❤️

846483
2021-12-05 19:29:40 +0330 +0330

با تشکر از دوستانی که وقت گذاشتند و مطالعه کردند و یا نظر دادند از همگی ممنونم دوستانی که فرمودند ادامه را بنویس راستش استقبال زیاد خوب نبود ولی اگر بیشتر شود انگیزه نوشتن هم شاید پیدا شود برای خواندن بقیه داستانهای من به پروفایلم مراجعه فرمایید.

0 ❤️

846493
2021-12-05 21:35:10 +0330 +0330

داداش بنویس فقط منطقی بنویس…
پدر زن و دو دخترش رفتند مسافرت …وقتی خونه خالیه مگه مرض دارن برن تو اون کصخل دونی؟ یعنی اگه همون طبقه بالا بودن …شما نمیتونستی کلید بندازی و اونچه که دیدی رو روایت کنی…پس بهتر دیدی لوکیشن رو عوض کنی تا با عقل خودت جور در بیاد نه …اصلا هم شعور محخاطب رو در نظر نگرفتی…سراخ کلید گند زد به داستانت !! بنویس اما همه زوایا رو در نظر بگیر …خودت هم بذار جای مخاطب…موفق باشی

4 ❤️

846650
2021-12-06 19:48:40 +0330 +0330

میشه داستان خودت و پروانه هم بنویسی ممنون میشم

1 ❤️

846672
2021-12-06 23:47:17 +0330 +0330

حاجی اینطوری که تو با آب و تاب از کیر پاچلاقت تعریف کردی مراقب زنت باش فقط همین

3 ❤️

846722
2021-12-07 02:30:51 +0330 +0330

از تعریفات در مورد باجناقت معلومه خودتی عقده سکس با مادزنتو دهری

1 ❤️

846726
2021-12-07 02:33:11 +0330 +0330

از تعرفیات در مورد باجناقت معلومه خودتی عقده سکس با مادر زنت داری

0 ❤️

846786
2021-12-07 11:30:22 +0330 +0330

همه اینا رو از تو سوراخ کلید دیدی؟؟؟؟
تلسکوپ هابل هم انقد دقیق جزئیات و نشون نمیده

1 ❤️

846858
2021-12-08 01:25:22 +0330 +0330

عجب سوراخ کلیدی به کل اطاق احاطه داشت ولی توصیفت خوب بود

2 ❤️

846973
2021-12-08 23:21:13 +0330 +0330

ازتلوزیون هم این همه ماجرا. رو نمیشه دید که تو از سوراخ کلید دیدی

1 ❤️

847557
2021-12-11 17:07:59 +0330 +0330

کیرم تو سوراخ کلید خونتون کسکش خان

1 ❤️

847916
2021-12-14 11:07:02 +0330 +0330

خوب بود ولی نکته منفیش این بود که همه این روایات از سوراخ کلید در بیان بیان شده !!!

0 ❤️

848000
2021-12-15 03:05:05 +0330 +0330

😑😑😑😑😑😑

0 ❤️

848707
2021-12-19 09:26:07 +0330 +0330

حاجی مطمینی سوراخ کلید بود؟؟؟؟؟آخه سوراخه خیلی جا دار بوده که تونستی اینقد قشنگ ببینی و بشنوی لامصب

0 ❤️

866654
2022-04-02 01:30:34 +0430 +0430

منم رفتم تو نخ کردن مادر زن و خواھر زنہ مطلقہ خودم

0 ❤️