روشنک ترجیح داد که مدتی رو با پروین زندگی کنه . پروین خواهر مومنش بود که با شوهرش نساخت و ازش جدا شد . اون و شوهرش با هم اختلاف عقیدتی سیاسی فرهنگی داشتند . روشنک مثلا با شوهرش قهر کرده بود . روشنک ی 25 ساله که تازه با سیاوش که هم سنش بود از دواج کرده بود از دست زن بازیهاش به ستوه اومده تهدید به جدایی کرده بود . هنوز شش ماه از از دواجش نمی گذشت . اون معلم ابتدایی بود و شوهرش بازاری . هر وقت خونه نبود شوهره که خیلی هم خوش قیافه تراز زنش بود و به خاطر شاغل و خانه دار بودن زن و اخلاق خوبش با هاش از دواج کرده بود … از فرصت استفاده کرده و زنای دیگه رو با خودش می آورد خونه و باها شون خوش می گذروند . حالا روشنک خونه خودشو ترک کرده بود . دوست نداشت از شوهرش جدا شه . دلش می خواست اونو ردیفش کنه . متوجه اشتباهش کنه . پروین خواهر روشنک هم در ارگانها و ستاد های مذهبی خرش می رفت و در تمام نماز جمعه ها شرکت می کرد … پروین جان مقصر منم که قبول کردم که این ماهواره لعنتی رو بیاره خونه مون . گفت همه ملت دارن . اگه ما نذاریم آبرومون میره . روشنک جان شیطان رو وارد خونه ات کردی . حالا روشنک خونه خودشو ول کرده با خواهرش که پنج سال ازش بزرگ تر بود زندگی می کرد . سیاوش ترس برش داشته نمی خواست که این مدل زندگی رو راحت از دست بده . تابستون بود و روشنک هم دیگه سر کار نمی رفت . این کاری که اون کرده بود موقعیت رو برای سیاوش بیشتر و بهتر فراهم کرده بود که هر کاری که دوست داره انجام بده . روشنک برای اولین باری که دید مردی وارد خونه خواهرش شده که تیپ سوسولی داره تعجب کرد . فکر کرد که تعمیر کاری چیزی باشه … ولی وقتی که با هم به اتاقی جدا گانه رفتندو تا صبح در نیومدن کاملا حس کرد که پروین سر و گوشش می جنبه . براش تعجب انگیز بود . روز بعد خواهرش بهش گفت که از اونجایی که نمی خواسته گناه کنه صیغه کرده . شب بعد هم این بر نامه تکرار شد . روشنک حس کرد که دوباره داره تنهامیشه . به لپ تابش پناه آورد و به فیلمهای سکسی . دلش برای شوهرش تنگ شده بود … پروین باید می رفت سر کار و روشنک هم تعطیلات تابستونی شو می گذروند .
یه شب تا صبح خوابش نبرد از بس نشست پای فیلم سکسی … صبح که خواهرش داشت می رفت بیدار بود … بعدش بازم نشست فیلم دید … این باراز اونجایی که می دونست خواهره خونه نیست خودشو کاملا بر هنه کرد و انداخت روی زمین و تشکی که پهن کرده بود . کسشو رو تشک می کشید و همش به این فکر می کرد که شوهرش افتاده پشتش و اونم واسه سیاوش ناز می کنه … چقدر احساس خستگی و خواب آلودگی می کرد . حس کرد که داره خواب شوهرشو می بینه . فقط احساسش می کرد . تصویری به ذهنش نمیومد . فقط کیر رو لذت کیر رو تا انتهای کسش لمس می کرد و می چشید … بدن سیاوش هم کاملا لخت به نظر می رسید انگاری کیرش هم کلفت تر شده بود . خواب از چشاش در حال پریدن بود … و اونم انگاری داشت رو به جلو می پرید . ضربات کیر یکی پس از دیگری کس و اونو رو به جلو حرکت می دادند . متوجه شد که بیداره . سرشو بر گردوند عقب. شوهر صیغه ای خواهرش عرفان بود . -نهههههه نههههههه کمک کمک من شوهر دارم آشغال . من خواهر زنتم . دستشو گذاشت جلو دهم . -ول کن این کس شرات رو . من خواهرت رو همین جوری دارم می کنم . صیغه چیه این کس کلک بازیها . تو هم که داری حال می کنی . کیرش رو چند بار محکم به ته کسم کوبوند و اونو گرفت جلو چشام . نگاه کم ببین روش چقدر لک و ترشح و خیسی نشسته . . می خواست بهش بگه من عادت ندارم . من نمی تونم . من نمی تونم با مردی به غیر از شوهرم باشم . مردا خیلی راحت قبول می کنن که با یک زن دیگه باشن … ولی اون روش استوار بود . وقتی بر جستگی بدن خودشو زیر کیر عرفان حس می کرد دیگه متوجه بود که کارش تمومه هر چند دقایقی پیش کیر مرد در کسش قرار داشت . او در خواب گاییدنشو شروع کرده بود . ظاهرا پروین نمی دونست که عرفان خونه رو ترک نکرده . اون پسر همسایه بغلی بود . ده سالی رواز پروین و حدود پنج سالی رو از روشنک کوچیک تر بود . کون روشنک رو که به دو طرف باز می کرد خیلی راحت کیرشو می کرد توی کس . - روشنک خیلی ناز تر و آبدار تر از خواهرتی … راستش روشنک تا دقایقی احساس یک زن هرزه رو داشت ولی کارای سیاوش رو به یاد آورد . گذاشت هر کاری با هاش انجام بده . لباشو می بوسید سینه هشو می خورد . مثل یک مجسمه بود . وقتی عرفان لاپاشو به دو طرف باز کرد و کسشو میک می زد روشنک برهنه موهای سر عرفان رو با فشار می کشید گویی که می خواد اونا رو از ریشه در بیاره . روشنک حس کرد که داره به اوج خماری می رسه … صورت پسرو با دستاش لمس می کرد . لبه های کس روشنک داغ داغ شده بود . یه حس گرمی رو داشت که در حال ریزش بود . چشاشو بسته بود تا کیر عرفانو بهتر در کسش حس کنه و بتونه هنوز بر اون شرمی که گریبانگیرش شده بود غلبه کنه . خودشو غرق گناه حس می کرد . ولی گناهی شیرین . حس کرد که بیش از هر زمان دیگه ای به آغوش شوهرش نیاز داره . به این که بتونه زندگی خودشو حفظ کنه . اون می دونست که حالا می تونه خیلی راحت این کارو انجام بده . چشاشو حالا دیگه باز کرده بود . می خواست کاملا لذت ببره . این جوری می تونست احساس شوهرش سیاوش رو درک کنه … می تونست باهاش کنار بیاد . حرص نخوره . عرفان اونو بر گردوند . کسشو به اندازه کافی گاییده بود . یه مقدار کرم ریخت رو انگشتش و فرو کرد توی سوراخ کون روشنک… کیرشو فشار داد به سوراخ کون و اون قدر باهاش بازی کرد تا بالاخره راهی باز شد و کیرشو کرد توی کون روشنک… - روشنک حرف نداری … زن فقط لباشو گاز میگرفت تا درد نکشه … پسر نتونست بیشتر از دو دقیقه کون زن رو بکنه .-آخخخخخخ روشنک… روشنک… روشنک گرمای منی رو حس می کرد که حفره کونشو داغ کرده . شوهرش با ضربات شدید تری کونشو می گایید و آبشو خالی می کرد ولی عرفان کونشو به نرمی گاییده بود . اون روز پس از رفتن پسر … سیاوش واسش زنگ زد … بهش قول داد که شوهر خوبی بشه ولی روشنک می دونست که همه اینا برای باز گرداندن اوست و این که مردم و فامیل سرکوفتش نزنند . روشنک با خواهرش خداحافظی کرد . به خانه بر گشت … سیاوش سعی می کرد با زنا و دخترایی حال کنه که از خودشون خونه دارن . در عوض روشنک با دوست پسرش عرفان در خونه خودشون حال می کرد .سیاوش به خیالش تونسته سر زنشو شیره بماله ولی اونا یه آشتی خاصی با هم کرده بودند . حالا روشنک هر وقت که سیاوش به بهانه ای می خواست خونه رو ترک کنه مانعش نشده خیلی هم خوشحال می شد.
نوشته: سایلار
متنفرم از مردایی که همه عشق و حالو واس خودشون میخوان عافرین به این زن من یکی خوشم اومد چرا شوهرش اره اون نه؟ دمش گرم
از قدیم گفتن کوبی در کسی کوبن در تو خیانت کنی بهت خیانت میشه
سیحدر بابا قورمساخ اون چی بود نوشتی اعصابم خراب شد خواهر مادرتو کل خانوادتو بگایم من اخه کسکش جنده بی عرضه بلد نیستی ننویس چرا اعصاب مردمو خراب میکنم کیرم تو کون خودتو خانوادت
خیلی داستانت قشنگ{کیری} بود من مجذوب محتوای خوبت{کس شعرت} شدم !!!1!!!
ادامه بده{مال ناصرالدین شاه تو کونت دیگه از ای کس شعرا ننویس}!!!
اینکه داستان راوی داشت جالب بود … کیر خر هندی تو دهن راوی lol
حداقل متفاوت بود باکس شعرایی که توسایت میزارن…
سبک روایتت جالب بود امابه تقویت نیاز داره.ادامه بده اماقوی تر وحساب شده تر…
لاییییک…
روانشناسی مرد با زن خیلی فرق میکنه برای همین اسلام 40 زن رو برای مرد جایز دونسته اما2 مرد رو برای یک زن نه این مادر… که با نوشتن این داستان سعی داره بگه اگر مردی زن دوم گرفت زنش مجازه لنگاشو برای کل محل باز کنه احتمالا زندگینامه خودشو نوشته اینجا . احساس کمبود میکنه بابت حرومزادگیش میخواد بقیه هم مثل خودش باشن یا شایدم تو این سایت دنبال پدرش میگرده!!
به sunmaster7
اون که حرومزادس و دنبال بکن مامانش میگرده تو هستی جاکش و اون دین کیری و محمد و علی و همه ی کس کش های از بالا تا پایینش. بچه کونی تو اگر اسلام واست معیاره اینجا چه گهی میخوری؟ دنبال کیر کلفت برای سوراخ کون ننه جنده تی ولدزنا؟ بجای شهوانی برو تو سایت حوزه اونجا هم حرفت خریدار داره هم شوهر کیر کلفت برای ننه کونی ت گیر میاد
این چه داستان کس شری بود نوشته بودی مسخره sorry2