سلام من اسمم طنازه ۲۷ سالمه و تو یه شرکت مهندسی کار میکنم . نه چاقم نه زیاد لاغر و ورزش هم میکنم و یه مدت توی تیم والیبال پاسور بودم و الانم بدنسازی کار میکنم . به پایین تنه و رون و باسن خیلی اهمیت میدم و موهامم اکثرا میذارم بلند باشه . اهل لاشی بازی و پسر بازی و این کارام نیستم و روابط محدودی با جنس مخالف دارم . چند بارم محل کارمو بخاطر همین مسئله عوض کردم و کلا از روابط مسخره و بزن دررو حالم بهم میخوره .
حالا همه اینا رو گفتم که بگم من که اینهمه ادعام میشد و بقول معروف آب از دستم نمیچکید چطور وا دادم و با محرم ترین فرد زندگیم یعنی برادرم رابطه جنسی برقرار کردم.
اون سال تابستون که قرار بود برای مسابقه برم همدان مربیم گفت سه کیلو باید کم کنی و روی عضلات باسنتم باید بیشتر کار کنی . یه برنامه غذایی عجیب غریبم بهم داد و قرار شد تا یه ماه دیگه خودمو برسونم . خلاصه صبح و بعدازظهر کارم شده بود دراز و نشست و حرکتای ترکیبی و کار روی عضلات پایین تنه . توی خونه بهترین گزینه برای کمک کردن و همراهی برادرم رضا بود که اونم جودو کار میکرد و بدن آماده ای داشت . موقع تمرین ازش میخواستم بیاد پاهامو بگیره دراز و نشست برم یا از پشت روی پاهام بشینه تا برای کمک به عضله باسن بالا تنه رو بالا بیارم . یه سری نرمشا و حرکات پیچیده هم خودش یادم داده بود که با کمک خودش انجام میدادم .
خدایی خیلی منو تشویق میکرد و بهم انگیزه میداد که ادامه بدم و کمکم میکرد تا به وزن و فرم ایده آل خودم برسم . توی همین روزا بود که اولین برخوردای غیر طبیعی بین ما پیش اومد و ما که تا الان فقط خواهر برادر بودیم یکم نگاهمون نسبت به هم عوض بشه. یه بار که داشتم دراز و نشست میرفتم و حدود چهل تا رفته بودم و حداقل سی تا دیگه باید میرفتم از خستگی و فشار پاها از هم باز شده بود و هرکاری میکردم نمیتونستم پاهامو ببندم و به سختی داشتم ادامه میدادم . ده تای آخر با هر زور و مکافاتی بود رفتم و پاهام کامل از هم باز شده بود و آخریشو که رفتم خودمو انداختم رو زمین ولو شدم و رضا همونطور پایین پاهام ایستاده بود و داشت منو نگاه میکرد و انگار چیزی میخواست بگه . بلند شد بره گفت خشتک شلوارتو بدوز ! دست بردم وسط شلوارم یه دفعه خشکم زد . اندازه کف دست خشتکم پاره بود و من متوجه نبودم و تمام این مدت جلوی رضا با پاهای باز داشتم پایین بالا میکردم . اتفاقا شورتی که اونروز پام بود به زور همه کسمو پوشش میداد . عجب سوتی بدی داده بودم و همش به این فکر میکردم رضا چه فکری پیش خودش کرده .
خلاصه اونروز گذشت و تصمیم گرفتم به روی خودم نیارم و تغییری توی تمریناتم ندم و ادامه بدم ، ولی کنجکاو بودم بدونم رضا اونروز چی دیده و چی فکر کرده . یه بار که دوباره داشتم دراز نشست میرفتم و رضا پایین پاهامو گرفته بود ، متوجه نگاهش به وسط پاهام شده بودم . پرسیدم : چیه نکنه دوباره پاره شده ؟ گفت نه دیگه پاره نیست !! هردو خندیدیم و ادامه دادیم. موقع حرکت باسن یکی دوبار برخورد دستاشو به باسنم حس کردم و احساس کردم عمدا داره این کارو میکنه . یه دفعه گفت بذار بشینم روی پاهات بالا تنه تو نگه دارم که بیشتر بتونی بالا بیای . من به شکم روی تشک دراز کشیده بودم اومد نشست یکم پایینتر از باسنم و دستاشو از زیر بدنم رد کرد و گفت خودتو بیار بالا . دستاش از همیشه به سینه هام نزدیکتر بود و خودمو که بالا میاوردم باسنم به زیر شکمش برخورد میکرد . چندین بار این حرکت تکرار شد و عرض بار اون یکم بیشتر میومد جلو و دستاشو به سینه هام نزدیکتر میکرد . توی آخرین حرکت دیگه دستاش کامل سینه هامو گرفته بود و خودشم نشسته بود روی باسنم . سی ثانیه توی همون حالت وایسادم و بعد ولو شدم روی تشک . دستاش هنوز زیر سینه هام بود و خودشم روی باسنم .
یه ذره احساس شرم همراه با یه کوچولو لذت اومده بود سراغم و میخواستم ببینم این رضا خان چی بارشه! وانمود کردم خیلی خسته شدم و نای بلند شدن ندارم و گفتم ماهیچه های پشتم گرفته . همون چیزی که انتظار داشتم از زبونش شنیدم و گفت بذار یکم ماساژ بدم بهتر میشه . با حرکت سر رضایتمو اعلام کردم و چشمامو بستم و منتظر شدم ببینم چیکار میکنه . شروع کرد به ماساژ دادن پشتم با حرکات انگشت و کف دستش . یه حرکات دایره ای و رفت و برگشت با دستاش انجام میداد و خون رو توی همه ماهیچه های پشتم وادار به حرکت میکرد . عجب حرفه ای بود و من خبر نداشتم ! این همه مدت یه ماساژور حرفه ای تو خونه داشتیم و من میرفتم بیرون پول میدادم واسه ماساژ و اسپا .
حرکاتش خیلی استادانه بود و سنگ زیر دستش موم میشد ، توی خماری این ماساژ حرفه ای بودم که گفت تیشرتت رو درار تا بهتر بتونم ماساژت بدم . گفتم من حال ندارم خودت درش بیار! ( اینم بگم خونه ما کلا دو طبقه بود و طبقه ما مستقل بود و مامان بابا خیلی به ندرت بالا میومدن و هروقتم میخواستن بیان قبلش میگفتن ) رضا دست برد تیشرتمو از زیرم آورد بالا و منم دستامو بالا گرفتم تا راحت از بدنم خارج بشه . بعدش گفت اگه دوست داری شلوارتم دربیار تا یه ماساژ کامل بهت بدم . گفتم شلوار نه زشته . گفت منکه نگفتم خشتک پاره جلوم طاقباز بشینی میخوام پشتتو ماساژ بدم ! پرسیدم رضا ؟ راستی اون روز خیلی ضایع بودم ؟ گفت کدوم روز ؟ گفتم خودت میدونی دیگه خودتو به اون راه نزن! گفت ضایع که نه ولی خب گذشت دیگه مهم نیست . بهش فکر نکن . +حالا چیزی دیدی یا نه ؟ - نه بابا چی باید میدیدم مگه ؟ + دروغ نگو دیدم چطور نگاه میکردی! -خب دیدم ولی نه همشو !! + همشو ؟؟ یعنی توقع داشتی همه شو ببینی ؟ - اه دختر چه گیری دادیا اصلا بیخیال ، حالا ماساژ میخوای یا نه ؟ + اگه راستشو بگی اونروز چی دیدی هرچی تو بگی! - هرچی من بگم ؟؟ + آره هرچی تو بگی ولی به شرطی که راستشو بگی ! - خب راستش دیدم دیگه ! یعنی بیشترشو دیدم ! + چیو دیدی ؟ - گیر نده دیگه حالا خب دیدمش دیگه + چیو دیدی ؟ - نانازتو !! موهاشم نزده بودی ! + پس خوب دقتم کردی ؟ خیلی بیشعوری!! - خب تقصیر خودت بود مگه من خشتکتو پاره کرده بودم ؟ حالا ماساژ بدم یا برم ؟
نوشته: طناز
چه روابط محدودی با جنس مخالف
دمت گرم که حد و حدود داری
مچکرم بابت نگارشت حدااقل بی غلط بود ولی داداشت جانی نبوده؟
تحت هر شرایط سکس باداداشت کردی و برادرت پردتا زده امیدوارم دروغ باشه وگرنه نه تتنها شهوت برانگیز نیست بلکه…
خب به نظر میاد نفر اولم
ببین فحش ها رو که واگذار میکنم به بقیه ی دوستان
ولی این داستان کپی شده بود دختر/پسر جان …
دادانی را باید داد ؟ مرگمجقه باید گرفت؟باید حرمت قاعل باشیم سکس با نوامیس زشت ترین کارممکنه البته در حوزه سکس
راستشو بگو فقط ماساژ میری پیشش
یا میری که کوس و کونت رو یکی کنه
چوب جادویی هری پاتر تو کونت?-------
پشمای کلمه محدود با این تعریفت از محدودیت ریخت.
اسم داستانت با اون توصیفاتی که از خودت اول داستان کردی نمیخوره!
نفرینت نمیکنم فقط میگم خودت مثل خودت که بدترین نفرینه.
لعنت برشما جنده ها
اينهمه كير تو خيابون ريخته اونوقت رفتي به داداشت دادي جنده؟؟
يكبارم زيركيربابات بخواب احتمالا. مال بابات بزرگتره وبيشترخوشت مياد
با بادمجونم امتحان بكن جنده
البته بلانسبت جنده ها
ولی ناموسن تو سالمی جنده هم منم الکسیسم که باکرس آلتا اوشنم که نداده اصلا جانی سینزم مقید و به روابط محدود عادت داره
دادنی رو باید داد،اما نه به همه کس.
به سگ هم میدادی هنوز جای احترامش باقی بود.
میدونین چیه ؟ سکس محارم شده اپیدمی و انگار بعضیا ننویسن ازش مریض میشن !
خیلی بده خیلی بد .
مثل اینکه از دادنیت خیلی کار کشیده بودی قبلنا ??
چه زود ی کیر تونست عقایدتت رو عوض کنه…
حالا خوبه ب داداشت میدی خخخخخ
جنده خانم حالا میگه با رابط با جنس مخالفم محدوده هنوز محدوده این طوری به همه میدی
اهااا اونوقت دنبال روابط محدود هستی خخخه