داستان زندگی. دانستن یک حقیقت

1398/02/20

درو به همگی.
در جنوب ایران به دنیا آمدم و به خاطر جنگ خانواده م مجبور شدن به شهر دیگه ای مهاجرت کنند .
در دوران دبستان به خاطر اینکه بدن من از دیگر همکلاسی هام ظریف تر بود همیشه یه گوشه‌ای می‌نشستم و برای خودم دیگران رو نگاه میکردم. در سن ۱۱ / ۱۲ سالگی متوجه شدم که سینه ام داره رشد می‌کنه. وقتی استخر میرفتم و یا دوستام رو می‌دیدم احساس میکردم کمی فرق داره بدنم. و دودولم خیلی کوچک بود.
حتی پدرم چندین بار من رو دکتر بردن ولی گفتند که عادیه و دیر بالغ میشه.
هر چند ماهی که می‌گذشت بدن من رشدش بیشتر میشد و سینه هام بزرگتر میشدن و دودولم سایزش کوچک مونده بود.
این مسأله آزار می‌داد من و چون نمیتونستم مثل بقیه همکلاسی هام تیشرت بپوشم یا بتونم مثل بقیه بدو بدو کنم. چون هر وقت که این کارو می کردم حس میکردم توجه بقیه به من جلب میشه.
دوم راهنمایی بودم که اندازه سینه هام بزرگ تر شده بود و تو دستهای خودم جا میشدن.
تو خونه کسی زیاد توجه نمی‌کرد چون مادرم معلم بود و پدرمم همیشه کار.
اما یک روز معلم ورزش ما وقتی بچه ها تو زمین فوتبال بودن من رو تو کلاسمون برد و اول شروع کرد باهام حرف زدن . بعد اومد نشست کنارم و دستش رو انداخت روی رونم.
شروع کرد راجع به مرد شدن توضیح داد که اگر من بخوام مرد بشم باید چیکار کنم.
فکر کنم چند ماهی بود که متوجه تفاوت بدن من شده بود !
دست راستش رو انداخت دور گردنم و شروع کرد سینه سمت راست من رو دست زدن. ولی به حرف زدن خودش ادامه داد.
من نفسهام تند تر شده بود. ترسیده بودم. متوجه شده بودم که نیتش خوب نیست .
ولی زبانم قفل شده بود و هیچیزی نمیتونستم بگم.
هر کاری ازم میخواست میکردم. بهم گفت لباسم رو در بیارم. منم که خشکم زده بود تکون نخوردم. دیدم خودش دگمه پیرنم و باز کردو زیرپیرنم و در آورد .
یه نگاه با مکث چند ثانیه ای بهم انداخت و بهم گفت که بلند شم سر پا. منم شدم. خیلی ترسیده بودم. اونم مدام داشت بهم دست میزد و دستاش و صداش میلرزیدن.
شلوارم رو کشید پایین و دید که دودولم چغدر کوچیکه به قول اون اندازه هسته خرما.
ولی بهم گفت من اگر به حرفهایش گوش کنم همه چیز درست میشه.

بعد همین جوری که من نشسته بودم و اون ایستاده یک هو خیلی نزدیک شد بهم و احساس کردم که خودش رو به بازو هام داره میچسبونه. بعد گفت دست بزن به شلوار من ! ببین چقدر مال من گنده است.
من میخواستم کوب شده بودم نمیتونستم تکون بخورم.
دستام رو گرفت گذاشت رو دودولش از روی شلوارش.
خیلی بزرگ و سفت بود. بعد همون جور از روی شلوار دست من و گرفته بود و به دودولش می‌مالید.
بعد نشست پشت سر من و من دودولشو توی کمرم حس کردم. خیلی بزرگ بود.
از پشت دست انداخت و سینه هام رو مالش میداد. و خودش رو بهم میچسبوند. خیلی با سینه هام بازی کرد. نوک سینه هام بزرگ شده بود مرتب بوسم میکرد. بعد زیپ شلوارش رو باز کرد و اون دودول گنده از تو شلوارش افتاد بیرون. از تو شرتش هم درش آورد. دستای من و گرفت و کفشون تف کرد بعد حلقه کرد دستام و دور دودولش. خودش دستام و تکون میداد. من هیچ کاری نمیتونستم بکنم. خشکم زده بود. بعد دودول من و گرفت و بازی کردن باهاش. و سینه هام و لیس میزد.
تو کمتر از یک دقیقه لرزید و کلی آب ازش اومد که شروع کرد همه رو ریختن رو سینه من. خوب که مالش داد باشون من و با یک دستمال تمیز کرد من و بعدشم گفت اینجوری تو هم مرد میشی.
کم کم من متوجه شدم که من بدنم با بقیه پسرها فرق می‌کنه. استخونهام ظریف بودن نسبت به بقیه سینه هام خیلی بزرگ تر از حد نورمال بودن و دودولم کوچک ؛ خیلی کوچک.
و از همون موقع آزار و سو استفاده از من شروع شد تو مدرسه .
خیلی اتفاقها برام افتاد و پدرم خیلی به من علاقه داشت. سعی میکنم براتون باز بنویسم. این داستان نیست. سرگذشت واقعی من هستش.

نوشته: ماهان


👍 1
👎 6
11307 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

766605
2019-05-10 20:19:43 +0430 +0430

مال اون دودول نبوده کییییر بوده کییییر

0 ❤️

766626
2019-05-10 21:01:40 +0430 +0430
NA

سلام این تفاوت ها در مورد بدنت هست و اگر خودت بخواهی از نظر انسان بودن و شعور و فهم و دانش و خلاصه همه چیزهای دیگر که برای انسان بودن لازم هست را هیچ تفاوتی با دیگران نداری پس نگران نباید باشی چون حق حیات و زندگی کردن و لذت بردن از زندگی و تلاش برای آینده هست را شما هم داری ، درست مثل همه آدمهایذ جهان شاید هم خیلی آدم تر از دیگران …فقط اگر داستان نباشه و حقیقت گفته باشید که اینطور هم احساس میکنم راست هست

1 ❤️

766644
2019-05-10 21:25:50 +0430 +0430

۹۰ درصد داستانای شهوانی شده بچه کونی بازی
بتازید آخوندای کسکش تا میتوانید غارت کنید
ایران شده پره بچه کونی اینا هیچ گوهی نمیتونن بخورن و نسل در نسل مشغول کون دادن خواهند بود و شما مال و جان و ناموس و کون این بچه کونی هارا بگایید

2 ❤️

766682
2019-05-11 00:00:54 +0430 +0430

پسر خوب اگه دوس داری از کاربرای شهوانی فحش نخوری دیگه ننویس…پر از غلط املایی و ویرایش نشده…دیسلایک زدم برات…

0 ❤️

766706
2019-05-11 05:51:29 +0430 +0430

چه مدرسه بی در و پیکری

0 ❤️

766768
2019-05-11 13:13:48 +0430 +0430

فکر کنم قبلا این داستان منتشر شده یا این داستان کپی برداری از اون داستانه چون دقیقا یادمه یه معلم ورزش…

0 ❤️

767900
2019-05-17 00:25:38 +0430 +0430

اگر همچنان هم بابقیه تفاوت داری اصلا ناراحت و نگران نباش
به خانواده ی رنگین کمونی ها اضاف میشی♥

0 ❤️