داستان زنم و داداش کوچیکترش (۱)

1399/11/22

با سلام به همه
دوستان این داستان واقعی هستش و اصلا نقل افسانه گفتن نیست و اگردر اینجا بیان میکنم دلیل بر ترویج یا تقبیح این مدل روابط نیست.اگرهر کسی میخواد آخر فحش و بد و بی راه بگه به خودش گفته.من اسمها رو تغیر دادم.و امید دارم این نقل واقعیت باعث آگاهی و دانستن بیشتر همه زوجها و متاهلین بشه.
و اما ماجرامربوط به چند ماه قبل تابستان 98 من کامی 38 سالمه و زنم مرجان 36 ساله و 3 سال ازدواج کردیم .من با زنم گرچه در اوایل از نظر روابط سکسی کمی مشکل داشتیم یعنی شهوت و میل سکسی من خیلی زیاده و زنم برعکس نه ولی با صبر در هنگام سکس یواش یواش راههای حشری کردنش و یاد گرفتم و روی همون نقاط حساسش و حالتهایی که خیلی دوست داشت تمرکز و وقت بیشتری گذاشتم تا تونستم زنمو تو راه بیارم و سکس کامل و لذت دوطرفه رو نه 100درصد ولی از درصد پایین اوایل زندگی به حدود70تا 75 درصد برسونم.اما دو سه مورد مشکل داشتیم که خیلی برای من حل کردنش سخت به نظر میرسید.یکی اینکه زنم مرجان اصلا راجع به خواسته هاش در سکس حرف نمیزد و با اصرار و پرسیدن مکرر من یه مقداری میگفت…دوما چون ما در سن تقریبا بالا ازدواج کرده بودیم تغییر برای هرکدوممون مشکل بود وشخصیت هامون شکل گرفته بودن و مخصوصا زنم که 33 ساله بود و دختر و منم 35 ساله ولی حسابی سکس داشتم و تا یکسال قبلش هم تعدد دوست دختر و زن در خونه مجردیم از سالهای قبل تر وجود داشت .ولی وقتی تصمیم ازدواج گرفتم دیگه با هیچ جنس مونث نبودم جز خانومم و چون بهمدیگر علاقه هم داشته و داریم سکسمون خیلی برای من با همه کم و کاستی هاش عالی بود و زنمم که تجربه آنچنانی نداشت کم کم به من اعتماد پیدا کرد که اگر کاری و حرکتی رو در سکس انجام میدم و اصرار دارم اونجوری که میخوام انجام شه هم به خودش)زنم(حال ولذت میده و هم به من و چندماه بعد از زدن پرده اش کم کم مسیح سکسش بهتر شد و مثلا روزهای اول از خوردن کوسش توسط من جلوگیری میکرد و کیر منم نمی خورد و با وجود اینکه قبل از عقد ما دوست بودیم و نیمچه سکسی داشتیم ولی بعد از عقد و 6 ماه وقفه تا که عروسی و رفتن خونه مشترک فاصله زمانی داشتیم در یک مسافرت شمال که خواسته زنم بود پرد ه اش را زدم و در واقع از لاپایی کردن و سکس نصف ونیمه به سمت سکس کامل گام مهمی برداشتیم و نکته مهم اینکه از سکس آنال هم زنم اصلا خوشش نمیامد و منم خیلی دوست دارم.ولی با شروع از جلو کردنش فکر میکردم.تا خیلی بیشتر لذت سکسی ببریم ولی زنم با وجود حالی که یه دختر بعد از چندسال دختر بودن با کوس دادن باید ببره و بازن شدنش حال کنه نمیکرد.و من تا نمیخواستم سکس کنیم و سمتش نمیرفتم خودش هرگز حتی علامت و یا نشانه مبنی بر تمایل سکس کردن نشون نمیداد.واما من با عشق و علاقه و به صورتی که دوست داشت آرام ونوازش و بوسیدن و بعد لباس هاشو درمیاوردم و با خوردن پستوناش و کوسش به مدت 15 تا 25 دقیقه زنم رو آماده شروع سکس میکردم و معمولا اول با انواع مدل هایی که می دونسم مسیح دوست داره اون به ارگاسم میرسوندم و خودم همزمان یا بعضا بعد از ارضا شدن زنم ارضا میشدم.

ولی اصل ماجرا
زنم دارای 3 برادر و یک خواهر می باشد که دو برادرش کوچکتر از زنم هستن و خواهر و برادرش بزرگ تر از همسر من هستن. و همگی متاهلن ولی برادر کوچکتر زنم یعنی محمود که تقریبا با چند ماه اختلاف، زودتر از ما ازدواج کردو زن گرفت خیلی با زنم صمیمی و جور بودن.اما من متوجه یک نوع رابطه عجیب بین این دوتا نبودم تا یه روز همین تابستان 98 در باغ پدرزنم همه برادر و خواهرها و عده ای از فامیل های زنم دورهم برای تعطیلات جمع شده بودیم.من بعد ازظهر پس از صرف ناهار رفتم به انباری باغ که در قسمت انتهایی باغ درست شده و قبلا خانه خشتی قدیمی برای سکونت بوده ولی اکنون با ساخت بنای جدید که بزرگ و دوطبقه مجهز 10 سالی است ساخته شده است اون بنای قدیمی به انباری تبدیل شده است. مساحت باغ زیاد است و درخت و بوته ودرختچه های گوناگون سرتاسر باغ کاشت اند و با روییدن آنها دربهار و تابستان و با توجه به شیب کلی باغ امکان دید از بنای باغ به همه گوشه وکنار باغ میسر نیست.مخصوصا انباری که اصلا تا به سمت انتهای باغ نروی و نزدیک 10 متری اش نرسی در پشت درختان وشاخ برگ درخت انگور مو پنهان است. من برای کشدن یک نخ سیگار دور از همه گان رفتم سمت انباری و سیگارم تموم شد رفتنم داخل ببینم چی گذاشتن اینجا یه عالمه خرت و پرت کشاورزی و اثاث کهنه و خلاصه حسابی درهم و برهم بود انتها ان کلبه یا خانه قدیمی به یک پستو کوچک منتهی میشد که اونجا با پرده ای ضخیم از قسمت داخل خانه مجزا میشد و اونجا لوازم مهم تر و تمیزی تری رو گذاشته بودن.من در حال لذت بردن از خنکی داخل اون خانه خشت گلی بودم .که روی یه صندوق قدیمی نشستم و تو افکار خودم چند لحظه ای غرق بودم که صدای ضعیف من و متوجه خودش کرد.صدا از داخل خونه بود منتها کم و ضعیف بود من به سمت داخل خانه و اثاث های وسط رفتم که ببینم صدای چیه که صدا این بار بلندتر و واضح تر به گوشم رسید.ونحوه صدا حالت حرف زدن دونفر به صورت نه بلند بلکه یواشکی پچ پچ میکردن انگار و گاهی هم چند لحظه صدایی نمیامد. راستش ترسیدم گفتم ازما بهترون نباشن. و از لابه لای لوازم داخل انباری در سمت مخالف یک آشپزخانه که به انداره 2متر در 3متر حدودا بود و درقدیمی هم داشت جزه همان بنا یا خانه قدیمی بود و صدا از داخل اونجا میامد و با حرکت بسیار بی صدا و با گوش تیزکرده به سمت آشپزخانه در حرکت بودم که متوجه شدم درب وردی انباری که درب حیاط بود بسته شده وازداخل چفت پشت درب هم انداخته شده معمولا این در باز بود چون اگر بسته میشد از بیرون باکلیدباید باز می شد به داخل عین درب ورودی خانه چون در اصل اونجا خونه بوده ودرهمین افکار بودم که صدای داخل اتاقک درچوبی دار دوباره به گوشم خورد که مثل ناله یا آه یک زن بود وبه سرعت به پشت در آشپزخونه که کامل هم بسته نمی شد خزیدم و سرک کشدیم داخل چون نور کم بود اول چیزی به وضوح معلوم نبود ولی چشمم که عادت کرد به نور کم دیدم دونفر در گوشه اونجا به حالتی که انگار یکی داره از پشت شخص دوم رو که جلوش دولا شده و روی سکوی با دوتا دستش کنترل خودشو حفظ کرده میکنه و دقت که کردم دیدم بله یه مردی ایستاده و شلوارش و شورتش کامل دراومد تا پایین پاش افتاده و زن و خانومی که در حالت دولا داره ازپشت مرده میکنتش هم پاهاش لخته و کون مرده دیده میشد و پشت به من بود و لی زنه قسمتی از پاهاش و قسمت کمی از بغلش وقتی مرده تکون میخورد دیده میشد و خوب دونفر اونجا رو دنج خلوت برای سکس گیرآورده بودن و در وردی رو هم از داخل بسته بودن و کسی تو نمیتونست بیاد اما فکرنمیکردن یکی ته اون پستو خاکی و نمور بره بشینه و اصلا باشع…و من سعی کردم بهتر بتونم اونا رو ببینم و کنکجاوی و حس فضولی من و خفه کرده بود که این کردن مستند رو ببینم کامل اونم زنده و این ور و نگاه کردم دیدم تا متوجه شدم آشپزخونه یه پنجره به داخل خونه داره که قدیمها از اونجا ظرف ودیس میوه وچایی از آشپزحونه به داخل خونه ردوبدل میکردن خلاصه خزشوار مثل مار بی صدا رفتم زیر ائن پنجره کوچک و از گوشه نگاه کردم دیدم به صورت از نیمرخ بود و کاملا دیدم اون مرد محمود برادر زنم هست و اول فکرکردم خوب داره زنش هما رو میکنه ولی دقت که کردم دیدم مرجان زنم من و یعنی خواهرشو داره میکنه از شدت تعجب و شوک دیدن این صحنه اروم نشستم روی زمین وگیج و مبهوت شدم تا صدای هردوتشون هم میشندیم و تنها اول خواستم برم و بزنمشون تا بمیرم یا کشته شم ولی موبایلمودر آوردم از جیبیم و شروع کردم فیلم گرفتن محمود چون دربسته بود فکراومدن کسی رو اصلا نمیکرد و اونجا کاملا تنها و راحت بودن و مرجان درحالیکه دامن و شورتش پایین پاش بود تی شرتشم داد بود داداش محمودش بالا و پستوناشو میمالید و یکهو محمود گفت آبجی برگرد بزار یه جور دیگه بکنبم و مرجان ازحال دولا و قنبل به حالت ایستاده دراومد و کاملا پستوناش از زیر تی شرت دراومد و از کمر به پاینم که دامن وشورتش دم مچ پاش بود و محمود خودش، روی اون سکو نشست و مرجان هم از جلو با نشستن روی کیر داداشش کیرش کرد تو کوسش و محمود پستوناش و میخورد و میکردش و مرجان اه و اوه میکرد و به محمود میگفت زودباش دیگه دیر شد شک میکنن …و غر میزد ولی محمود داداش جونش میکردش و بی توجه میگفت خیلی کوست حال میده اصلا با کونت خیلی فرق داره واقعا کوس خوبه برای کردن وگرنه دختر پرده دار سکسش هرچی خوبم باشه مثل سکس زن که کوسش بکنی نمیشه الان من تو از کوس 5 بار میشه کردم ولی اونهمه که دختربودی و از کون حال کردیم درسته خیلی خوب بود فقط من و تو بودیم و سکرت همیشه ام تو می خواستی از کوس بتونی سکس کنی نه از کون حالا که به خواسته ات رسیدی من هم یه وقتها شهوتی میشم یه کوسم به من بدی چیزی نمیشه آبجی جونم تو که عشق دادااشی من همیشه مدیون اونهمه خوبیاتم هروقت میشد که موقعیت امن بود من می گفتم ابجی جونم بذار یه حالی بکنم نه نمیگفتی ولی با مثلا اکراه شلوارو شورتتو در میاوردم اگر نمخواستی نمیتونستم حال کنم باهات ولی خوب میدونم بخاطر من خیلی کوتاه اومدی و اصلا به جز من که داداشت م به یه نفر یه لاپاییی هم ندادی در صورتی به من کونتم میدادی که دختر ها اصلا محال به دوست پسرشون که عاشقشن ازکون بدن. تو من و اصلا تا اخر عمرم مدیون خودت کردی.اگر تو نبودی هیچ حالی نمیکردم و تازه ابجی فاطمه دو سه ماه بهش التماس میکردم لاپایی فقط بهم داده اونم خیلی به زور هر چند وقت که مجبور می شد ولی تو همیشه که من خواستم فقط اگر امن نبود ندادی ولی اگر شرایط مساعد بود و تنها بودیم هیچوقت نشد نذاری مثلا ارضا نشم حالا لاپایی ازکون از مالیدن و خوردن من تشنه نذاشتی من هم تا اخر عمرم غلامتم هر چی بگی من نه نمیگم…مرجان گفت الان میگم تموم کنه دیگه دیرشده الان کامی دنبالم میگرده
محمود من دیگه شوهر دارم اون موقع دختر بودم تو خونه خودمون بودیم الان من شوهردارم نمیتونم به تو حال بدم تازه تو که زن داری مگه اون نمیده بهت تو همش داری میکنیش پس دیگه چی میخوای؟
محمود گفت کاش تو زنم بودی من شهوتم به زنم مثل اندازه ارزنه ولی شهوتم به تو مثل اندازه گردو است من لاپایی تو رو یکبار به 50بار کردن هما ازکون و کوس همجوره ترجیح میدم.من الان یکباره تو رو ازکوس بکنم تا یک ماه با تصور همین یکبارکوس کردن تو هما رو میکنم کاش شوهرت میذاشت من ماهی یکبار تورو بکنم در عوض اون زن منو هر روز میکرد.مرجان گفت کامی اهل ضربدری و بی غیرتی بازی نیست.من میدونم اون اگربفهمه وای میکشتم من خودم و زودتر میکشم گیر اون نیوفتم.
محمود گفت نه بابا مگه چیه الان همه برادر و خواهر حال میکنن سکس خانوادگی حل شده ما چندتا شو درایم تو فامیل پسر عمو هامون همین فقط اکبر بزرگه نمی کنه مهین و مهوش و مهرنوش سه تا خواهرابه اصغرو امیر میدن و… تازه کامی اگر لخت هما رو ببینه همه چی رو بی خیال میشه مگه زن من کم کوسیه…بابا همه هول هما ان یکم فک کن هما رو لخت بذاریم جلو شوهرت ببینیم چیکار میکنه؟
انتهای قسمت اول ادامه دارد…

نوشته: مسی


👍 17
👎 29
75301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

791064
2021-02-10 00:48:48 +0330 +0330

همه نه فقط تو خونواده های اخوندا اینجوریه اونم چون شوهرا شون کونین زنا محبوری به دیگران میدن…


791078
2021-02-10 01:12:45 +0330 +0330

یاده گیم اف ترونز افتادم چرا؟؟؟؟؟؟؟

4 ❤️

791081
2021-02-10 01:17:52 +0330 +0330

كمتر شعر تلاوت كنين

بعدشم
تكراررري بود

1 ❤️

791084
2021-02-10 01:23:13 +0330 +0330

اینو از کجا کپی‌ کردی ؟
فک کنم تو سایت شهوتناک یا لوطی خوندمش تقریبا ۱ سال پیش.
لااقل کپی میکنین، مرجع رو ذکر کنید چیزی ازتون کم نمیشه که.

2 ❤️

791100
2021-02-10 02:12:53 +0330 +0330

یه جوری زمینه چینی کرد که قسمت سوم به سکس پارتی خانوادگی میرسه

0 ❤️

791115
2021-02-10 02:41:28 +0330 +0330

کصخل جون…اول بگو مسیح یا مرجان،،تا برم بقیه شو بخونم…
خب قبل ارسال یه ادیت بکنین،یه نگاه بکنین…کاری نداره که…بعد پررو پررو میایین میگین فحش نده…خب فحش لازمی دیگه جیگر🐴

2 ❤️

791144
2021-02-10 03:39:53 +0330 +0330

زنت هول بود که زود تموم کنن، اما تمام زندگینامه سکسیشونو برای هم تعریف کردن که بلغور کنی؟

2 ❤️

791152
2021-02-10 04:11:42 +0330 +0330

این و اگر بعنوان داستان تعریف میکردی قابل قبول بود اما گفتی واقعی هست اما داخل آن جا که آقا و خانم برادرو خواهر دارن. سکس میکن شروع میکنن همه وقایع و تعریف میکنم که شما مطلع بشی یا میهواستن در بخشی که ضبط می‌کنی کل رایطه رو اعتراف کنند ؟ خیلی بد انتخاب کردی تعریف این بخش و همین. و اینکه دروغ میگی بدترین رفتار ی هست که کردی و بخودت توهین کردی نه یما چون خودت و ضایع کردی

0 ❤️

791157
2021-02-10 05:03:59 +0330 +0330

عالی نوشتی خیلی خوب بود حتما ادامه بده

1 ❤️

791171
2021-02-10 08:02:19 +0330 +0330

مسیح کیه مرجان کیه. میخواهین کوستان ور بزنید قبلش یکمی اون مغز پوسیده تان را جمع و جور کنید چهار خط مینویسید اسمها از یادتون نره، بعد هم انتظار داری کسی بهت گیر نده!!

0 ❤️

791179
2021-02-10 10:36:52 +0330 +0330

متاسفم براتون

0 ❤️

791187
2021-02-10 12:19:13 +0330 +0330

كيرتو كس زنت😂😂😂

0 ❤️

791195
2021-02-10 13:01:15 +0330 +0330

جالب نبود

0 ❤️

791206
2021-02-10 14:25:31 +0330 +0330

کستان بود واقعا
تخیلی و مزخرف…
ننویس دیگه

0 ❤️

791211
2021-02-10 15:30:48 +0330 +0330

چه هیجان انگیز 😉

0 ❤️

791214
2021-02-10 16:22:49 +0330 +0330

یا حضرت مسیح
این مسیح کی بود دوسه بار آمد تو داستان

0 ❤️

791307
2021-02-11 03:45:08 +0330 +0330

حالا هر چی که تو گفنی درست ولی به نظرت زنی برای سکس با شوهرش پیش قدم نمیشه به قول تو سرد بود یا هر چی چطوره به یکباره اونم تو جمع با برادرش سکس میکنه ! حالا اگه میگفتی دوتایی تنها بودن میشد چون ممکن بود برادرش گولش زد یا تجاوز کرد

0 ❤️

791323
2021-02-11 04:30:41 +0330 +0330

قیافه مجری پرده اخر توی شبکه صدای امریکا رو الان واس خودم متصورم تا قسمتا بعدش بیاد

0 ❤️

791386
2021-02-11 12:39:53 +0330 +0330

یه بار خودت بخوون ببین چی نوشتی؟ معلوم نیست فعل و فاعلش چیه؟ مرجان یهو مسیح شد چطور؟ بعدش هم اینکه یارو داشت هول هولکی میکرد که زود تموم بشه؟ یا اینکه برای تو سخنرانی میکرد و تاریخچه خانوادگی رو بازگو میکرد؟ در ضمن خونه ای که توی باغ هست دیگه درب حیاط نداره که. یه درب ورودی داره.
علائم نگارشی هم که تعطیل.

0 ❤️

791425
2021-02-11 16:59:11 +0330 +0330

ریدم تو اون تخیلات کیریت دیوص

0 ❤️

791457
2021-02-12 00:32:57 +0330 +0330

این کار ذنازاده ها هس نه همه!مشکل ملت احمق ما اینه که هرچیز بی بند و باریو میخوان پیشرفت تو تفکر مردم نشون بدن!کیرم تو مادر و پدر اون حرومزاده ای که بی غیرتی رو بخواد باب کنه

داداش مثل بز وایسادی و نگاه کردی؟من اگه حتی دوست دخترمم همچین داداشی داشته باشه داداششو از تخم دار میزنم!نمیدونم چجوریه که هر بیغیرتی توی شهوانی پیدا میشه،میشینه و مثل فیلم یبنمایی گاییده شدن زنشو میبینه

0 ❤️

793143
2021-02-21 19:24:51 +0330 +0330

داداش ادامشو بنویس حتما خوشم اومد

0 ❤️

799296
2021-03-25 05:44:35 +0430 +0430

ریدم تو داستانت همین

0 ❤️

834462
2021-09-27 11:47:12 +0330 +0330

زوج پایه پیام بده

0 ❤️

932658
2023-06-12 04:41:24 +0330 +0330

داستن خوبی نوشتی ولی خیلی وقته ادامش رو نذاشتید لطفاً ادامه داستان رو بذارید

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها