داستان زن من و مهدی

1401/04/19

من علی هستم، ساکن تهران .۳۴ سالمه قدم حدودا ۱۷۵ و وزنم ۷۰ کیلو و ۵ ساله ازدواج کردم،با زنم توی دانشگاه آشنا شدیم، زنم سپیده ۳۲ سالشه قدش ۱۶۵ و وزنش تقریبا ۶۸ کیلو، سپیده سفید و خشگله . سایز سینه هاش ۷۵ و یه کون گرد و تپل و خیلی خیلی نرم داره
من مجرد که بودم داستای سکسی زیاد میخوندم و بعضی وقتا خودم رو توش تصور میکردم،بعد از ازدواج وقتایی که حشری میشدم،این داستانا همش میومد توی ذهنم و دوست داشتم بعضیا شو تجربه کنم،ولی سپیده اصلا اهل اینکارا نبود
من یه دوست و همکار دارم که اونم متاهله و با هم زیاد رفت و آمد داریم، اوایل شروع رفت و آمدمون همه چیز کاملا نرمال بود و اصلا در مورد اون داستانا و تجربه ش با دوستم مهدی فکری نمیکردم.
تا اینکه با دوستم و زنش رفتیم کنار دریاچه چیتگر قدم بزنیم، بعد از چند دقیقه راه رفتن رفتیم و روی چمن ها نشستیم، نشستنمون جوری بود که سپیده روبروی مهدی نشسته بود،اونروز سپیده یه مانتو کُتی پوشیده بود که یقه ش تا وسطای سینه باز بود،زیرشم یه رکابی پوشیده بود، البته سپیده همیشه هر جا میرفتیم شالش روی سینه ش بود و میگفت دوست ندارم سینه هام تابلو باشه،
خلاصه همینجوری که نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم یه دفه سپیده که چهار زانو روبروی مهدی نشسته بود ، خواست شالش رو که اومده بود عقب درست کنه، یه طرف شالش که رو شونه ش انداخته بود رو داد پایین و دو طرفش رو باز کرد که شالش رو بکشه جلو، من یه دفه چشمم افتاد توی چاک سینه های گرد و سفیدش که از بین یقه رکابی و مانتوش افتاده بود بیرون،خودش اصلا حواسش نبود،( اینم بگم که من عاشق سینه و چاک سینه هستم و واقعا منو حشری میکنه، حتی الان که دارم مینویسم و یادش میفتم کیرم راست شده، )سینه های گرد و سفت سپیده که چسبیده بودن به هم انقدر سکسی بودن که من یادم رفت بهش اشاره کنم که خودشو جمع کنه، یه دفه چشمم به مهدی افتاد که زوم کرده بود رو سینه های سپیده،تا دید من دارم نگاه میکنم سرشو آورد پایین،اونجا بود که خاطره همه داستانا سکسی اومد جلو چشمم،بعد از اینکه برگشتیم خونه،همش اون صحنه و مهدی و داستانای سکسی جلو چشمم بود، دل و به دریا زدم و خواستم یه کاری بکنم ،یه بار که خونه تنها بودم، زنگ زدم مهدی و گفتم بیاد پیشم،خواست امتحانش بکنم ببینم،نظر اون چیه،قبل اینکه مهدی بیاد رفتم چند تا شورت و سوتینهای سکسی سپیده رو انداختم رو تخت و چند تا دستمال کاغدی رو نم کردم و حالت مچاله گذاشتم کنار تخت و یه کاندوم رو باز کردم گداشتم کنار دستمالا که فکر کنه استفاده شده، خودم به بهونه دستشویی رفتن، بهش گفتم برو تو اتاق شلوار راحتی هست، بپوش
وقتی اومدم بیرون دیدم مهدی شلوار رو پوشیده بود و نشسته بود، چیزی به روم نیاورد ولی دیدم یه حالتی شده، یه شیشه مشروب تو انباری داشتم آوردم خوردیم و درمورد سکس و این چیزا باهاش حرف زدم، دیدم اونم بدش نمیاد. مهدی پرسید چند روز یه بار سکس میکنی با زنت، منم گفتم دو سه روز یه بار، گفتم اتفاقا قبل اینکه بیای یه سکس وحشی داشتم و مهدی گفت، بله دیدم تو اتاق، منم خندیدم و گفتم نشد،جمع و جور کنم،اونم شروع کرد از سکس کردن با زنش گفتن، زن اونم قد بلند و بلونده سینه هاش کوچیکتر از سینه های سپیده س ولی کونش بزرگتره،
چند وقت بعد که مهدی و زنش میخواستن بیان خونمون،سپیده گفت به نظرت چی بپوشم که گرمم نشه، منم گفتم من مشکلی ندارم اگه لباس راحت بپوشی، بعد کلی فکر کردن و بحث، آخر سپیده راضی شد که لباس راحت بپوشه، سپیده رفت یه شلوار راحتی سفید پوشید و یه تیشرت گشاد،ولی من گفتم تیشرته زیادی گشاده و رفت یه دونه تنگ تر پوشید، شلوارش خیلی نازک بود و شرت قرمزش که یه پاپیونم پشتش بود بهش گفتم شلوارش بلنده و یکه کشید بالاتر صاف که وایمیساد تپلی کسش قشنگ معلوم بود از زیرش معلوم بود، خودش حواسش نبود منم چیزی نگفتم، سینه هاشم که سفت و سربالا بود قشنگ توی تیشرت خودشو نشون میداد، مهدی و زنش اومدن و نشستن. منو مهدی کنار هم نشسته بودیم.سپیده رفت چایی بیاره دوباره شلوارشو کشید بالا چون یکم شل بود کشش. چایی رو که داشت میاورد خط کسش قشنگ مشخص بود ، خم شد که چایی تعارف کنه نگاه منو مهدی افتاد به چاک سینه ش که یکم معلوم بود، زیر گوش مهدی گفتم، من عاشق چاک سینه م و خندیدیم باهم، زن مهدی هم پاشد به سپیده کمک کنه و چون لباسش بلند بود و مزاحم بود، مهدی بهش گفت:عزیزم لباستو دربیار علی که عریبه نیست، مرجانم که از خداش بود لباسشو درآورد ، مرجان یه تاپ کوتاه پوشیده بود و یه شلوار تنگ که کونش داشت توش خودنمایی میکرد، همینجوری که مرجان پشتش به ما بود و تو آشپزخونه داشت ظرف میشست هی کون گندش تکون میخورد، مهدی درگوشم گفت، جنیفر لوپز منه هااا!!! منم خندیدم و فهمیدم که اونم بدش نمیاد، بهش گفتم میخوای امشب بمونید اینجا؟ اولش گفت نه، ولی بعدش قبول کرد، من و مهدی رفتیم توی تراس و نشستیم یکم مشروب خوردیم ، توی بالکن گفتم امشب ببینم چیکار میکنی روی تشک و خندیدم، مهدی ام گفت، اتفاقا بدجوری دلم میخواد، بهش گفتم میخوای یه کار کنم زنام دلشون بخواد؟ رفتم چهارتا لیوان شربت درست کردم و توی هرچهارتا لیوان مشروب ریختم، سپیده و مرجان تاحالا مشروب نخورده بودن، یه ذره مشروبم روشون اثر داشت، البته زنا کمتر خوردن، ولی قشنگ معلوم بود جفتشون حشری شدن، نیم ساعت بعد دیدم هر جفتشون چشاشون شهلا شده، به مرجان گفتم نمیخوای بشینی کنار شوهرت؟اونم اومد کنار مهدی و یه فیلم زبان اصلی که توش پر از صحنه سکسی بود رو گذاشتم ببینیم، البته قبلش بهشون گفتم، مهدی ام گفت: اشکال نداره بابا، فیلمه دیگه، در ضمن ما آین حرفارو باهم نداریم، یه نیم ساعتی که از فیلم گذشت دیدم مرجان دستشو انداخت دور گردن مهدی و سرشو گذاشت رو سینه ش، فهمیدم که مشروب کار خودشو کرده، منم دستمو گداشتم لای پای سپیده و چسبوندم به کسش، اونم یه تکونی به خودش دادو چسبید به من، هرچقدر که از فیلم میگذشت زنا بیشتر ولو میشدن، مهدی یه چشمک به من زدو یه لب از زنش گرفت، دیدم سپیده نگاشون میکنه، و یه دفه برگشت و لبمو بوسید و چسبید به من ، من همونجا گفتم، موافقین بریم بخوابیم؟ اونام قبول کردن، ما دوتا اتاق خوابامون کنار هم بود و برلی اونا تشک پهن کردم و خودمونم رفتیم رو تخت، روی تخت همینجوری که سپیده رو بغل کرده بودم، یه دفه دیدم صدای آه و اوووه از اتاق کناری بلند شد، به سمیده گفتن ساکت باش ببینم صدای چیه، البته میدونستم ولی خواستن ببینم عکس العمل سپیده چیه، دیدم اونم خندید و به صدای مرجان که داشت ناله میکرد گوش داد، همینجوری که داشت گوش میداد دیدم داره حشری میشه و دستش رو برد کیرم رو گرفت ،دست منم گرفت و گداشت رو کسش و منم شروع کردم کسش رو مالیدن، تا حالا ندیده بودم کسش انقدر داغ و خیس شده باشه، سپیده فقط یه شرت تنش بود که اونم در آوردم و سپیده نشست رو کیرم،انگار یه آدم دیگه شده بود، تا حالا اینجوری ندیده بودمش، سینه هاش سفت شده بود، آب کسش کل کیرمو خیس کرده بود، تا حالا نشده بود که بدون کاندوم سکس کنیم ،ولی اینبار سپیده هیچی نگفت، با یه صدای حشری میگفت:آبتو بریز تو کسم، تا ته بکن توشششش ، یه جوری میگفت که صداش بره اونور، یه دفه کیرمو گرفت و گذاشت تو دهنش یه جوری ساک میزد که انگار چند ساله کارش اینه، بهش گفتم آبم داره میاد، مواظب باش، یه نگاه بهم کردو سر کیرمو گداشت تو دهنش، و میک زد ، کل آبمو ریخت تو دهنش و قورت داد، باورم نمیشد، سپیده با اینکه میدونست ممکنه صداش بره اونور ولی انگار از قصد داشت آه و اووه میکرد. یه ربع بعد که صدای اونور قطع شد، سپیده خواست بره دستشویی، خواست لباسش رو بپوشه که گفتم نمیخواد ، اونا خوابیدن، اونم همینجوری لخت رفت دستشویی، سر کیرم هنوز داشت نبض میزد، یه دفه صدای در اتاق اومد ، از لای در نگاه کردم دیدم مهدی لخته و داره میره دستشویی، کیرش هنوز سیخ بود یه کیر کلفت، همونجور که داشت میرفت کیرم راست شده بود، همون صحنه ای که منتظرش بودم. دستشویی ما ته راه رو بود که تقریبا ۴ متر طولش بود، وقتی مهدی وارد راه رو شد، همون لحظه سپیده از دستشویی اومد بیرون، هر جفتشون خشکشون زده بود، یه چند ثانیه چشم تو چشم شدن و سمیده با دستاش جلو سینه هاشو گرفت و اومد تو اتاق، منم سریع رفتم زیر پتو که نفهمه من دیدمشون، بهش گفتم، کسی اومد تو اتاق؟ گفت :نهههه
این منو بیشتر حشری میکرد
سپیده که خوابش برده بود، منم بی خوابی زده بود به سرم و سرم تو گوشی بود که دیدم مهدی آنلاینه، بهش گفتم:حالا زن منو دید میزنی؟؟
اونم که دیگه روش باز شده بود، گفت : توام میخوای ببینی؟
گفتم چرا که نه!! مهدی گفت: لای در بازه چند دقیقه دیگه بیا
یکم که گذشت :دیدم صدای تلمبه زدن میاد،

آروم درو باز کردم و رفتم از لای در دیدم:مهدی دراز کشیده و مرجان نشسته رو کیرش، کیرم سفته سفت شده بود، فکر نمیکردم مرجان همچین بدنی داشته باشه، یه کون سفیده بزرگ و کمر باریک،مهدی کمر مرجانو گرفته بود و مرجان بالا پایین میکرد، یه خورده بعد مرجان دراز کشید و پاهاشو داد بالا، یه کس صورتی داشت که خیسه خیس بود. معلوم بود خیلی تنگه چون کیر مهدی به زور داشت میرفت داخل، مهدی که داشت تلمبه میزد مرجانم داشت کسشو میمالید و به مهدی گفت:سینه هامو بگیر، مهدی که سینه هاشو گرفت؛ آااه مرجان بلند شد همینجوری که داشت تلمبه میزد، سینه های سفیدش داشت تکون میخورد، اون کس تپلش وسط پاهاش جا نمیشد، مهدی نیخواست از کون بکنه که مرجان مقاومت کرد،گفت بیا برات ساک بزنم، کیر مهدی رو گرفت و تا آخر کرد تو حلقش، چند ثانیه یه بارم عوق میزد، مهدی داشت آبش میومد که کیرشو درآورد و مرجان براش جق زود وآبش رو ریخت توی چاک سینه مرجان، کارشون که تموم شد من برگشتم تو اتاق کیرم هنوز سیخ بود که خوابم برد
بعد از اون چند بار دیگه خونه هم دیگه موندیم، که داستانشو براتون مینویسم

نوشته: علی


👍 76
👎 15
137001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

884107
2022-07-10 01:10:49 +0430 +0430

جفت خانم هاتون رو میشه یه شب قرض بدی به من یکاری میکنم دیگه به هیچ کدوم شما ندهند

3 ❤️

884129
2022-07-10 01:45:47 +0430 +0430

لعنتی این کتگوری حرف نداره ، خیلی حال میده البته در واقعیت محاله بشه

2 ❤️

884158
2022-07-10 03:13:35 +0430 +0430

این یارو مارو با کتگوری گایید یکی دکمه خاموششو بزنه


884163
2022-07-10 03:43:19 +0430 +0430

خیلیم عالی

0 ❤️

884192
2022-07-10 07:33:18 +0430 +0430

دو تا دوست خانوادگی بهم میرسن طرف تو خونش لباسی پوشیده ک همه جاش بیرونه جلوی مهمون اون وقت همسر مهمون هیچی نمیگه پیش خودش لعنتی اینجا ایرانه به رل طرف چشمک بزنی چشاتو درمیاره این ک شوهرشه

3 ❤️

884476
2022-07-12 00:22:57 +0430 +0430

اینکه کسی ببینه سکس ادمو خیلی حال میده. منم دوستی دارم که زیاد میاد خونمون. خوشم میاد زنم لباس باز بپوشع‌ جلوش و گاهی شبایی که خونمونه سکس میکنیم صدادموو می‌شنوه و میاد از لای در نکاه می‌کنه. حس‌ خیلی خوبی داره اینکه میبینم داره همه جای زنمو میبینه

3 ❤️

884477
2022-07-12 00:58:49 +0430 +0430

داستانت خوب بود منتظر داستانای بعدیت هستم

2 ❤️

885797
2022-07-19 05:56:21 +0430 +0430

اخ اخر لذت موازی ضربدری

1 ❤️

886818
2022-07-24 14:20:20 +0430 +0430

جالب بود منتظر ادامش هستم

0 ❤️

912983
2023-01-31 05:03:22 +0330 +0330

من نمیدونم حتما مثلا برای ی سکس ضربدری یا چیزی مثل این
باید مشروب باشه و هیچ زنی که تا حالا مشروب نخورده توپ مشروب
میخوره بدون اینکه تگری بزنه یا خوابش نره تا صبح چند بار سکس
میکنه پس این مشروب نبوده قرص اکس یا چیز دوپینگی بوده
معلومه این ساختگی بود و چرت 👙👠💄

0 ❤️