داماد ته تغاری (۳)

1401/01/13

...قسمت قبل
من و عماد غرق در رابطه ای شده بودیم که خودمونم نمیدونستیم تهش چی میشه و یا شاید میدونستیم و خودمون رو به نفهمی میزدیم…

خانواده داوود تو یکی از شهرهای غربی بودن؛داوود از شیراز که برگشت گفت از این کار خسته شدم و قصد دارم سهمم از کامیون رو بفروشم و به شهر خودمون بریم تا اونجا با برادرم که کار در و پنجره سازی و … داره شریک بشم
من مخالف بودم چون هم نمیخواستم از خانوادم دور شم هم عماد
از طرفی میگفتم با خودم خوبه اینجور از شر این رابطه اشتباه هم خلاص میشم…

شام که همه جمع بودیم خونه پدری،
داوود موضوع رو مطرح کرد و گفت بزودی میریم
عماد با نگاه های پر از تعجب منو نگاه میکرد و فکر میکرد من داوود رو ترغیب به رفتن کردم
مخالفت های خانوادم شروع شد و پیغام فرستادن های عماد
ولی داوود کار خودش رو میکرد
خیلی زود سهمشو فروخت و پول که دستش اومد با برادرش هماهنگ کرد برای ما اونجا خونه ای اجاره کنه و از صاحبخونمون تو تهرانم پول پیش رو گرفت و راهی شدیم.

رسیدیم و به خونه ای که برامون اجاره کرده بود رفتیم؛خوب نبود ولی بد هم نبود و میشد تحملش کرد
عادت کردن به این شرایط برای من سخت بود اما خب چاره ای نداشتم جز تحمل

مدتی گذشت؛ بالاخره خواهر کوچیکه داوود قرار شد مراسم ازدواجش رو برگزار کنه
چون خانواده داوود نسبت فامیلی با خانواده من داره خواهران و پدر مادر من برای عروسی خواهر داوود دعوت شدن.

قرار بود یکی دو روز زودتر بیان و همینطور هم شد
شام تدارک دیدم و پدر مادر و پریسا و شوهرش و پروانه و عماد اومدن.

دوباره با عماد روبرو شدم؛اگرم شرایطی پیش میومد که هم رو فراموش کنیم باز اتفاقی رخ میداد که ما رو بهم نزدیک میکرد

شب حنابندون خواهر داوود بود
چون خونه پدری داوود بزرگه همونجا برگزار شد و چون اکثرا خودی بودن مختلط بود

پیراهن مجلسی‌ فیروزه ای پوشیده بودم و آرایش و شینیون و …

عماد مدام نگاهم میکرد و چیزی نمونده بود همونجا تو حنابندون منو جر بده

شب برگشتیم و جز پروانه و عماد کسی خونه ما نیومد و بقیه رفتن خونه یکی از آشناها
فرداش از صبح همه کار داشتن و برای عروسی اماده میشدن

صبح من و پروانه و پریسا به ارایشگاه رفتیم و داوود هم به خونه پدرش رفت تا کمک دست داماد و … باشه و کاراشونو انجام بده

قرار بود پریسا ارایش بشه اول؛کمی که گذشت پروانه گفت:پری من کارت عابر بانکم که تو یه کیف کوچیک هست رو دراور تو اتاقی که خوابیدیم جا گذاشتم و عماد هم جواب نمیده گوشی رو اگه میشه برو برام بیارش
گفتم که من همشو حساب میکنم ولی زیربار نرفت و گفت نیازش داره

اسنپ گرفتم و رفتم خونه و کلید انداختم داخل رفتم که دیدم یکی تو آشپزخونس و داره چای دم میکنه

+سلام پری خانوم برگشتی چرا؟
_سلام پروانه چیزی جا گذاشته تو اینجا چیکار میکنی چرا موندی خونه و گوشیتو جواب نمیدی؟
+دیشب خوب نخوابیدم دیگه یکم خوابیدم خونه خلوت بود بی سر و صدا بود
_باشه من کیف پروانه رو میبرم براش

تو اتاق رفتم و داشتم میگشتم تا کیف پروانه رو پیدا کنم و انقد حواسم به پیدا کردن کیف پروانه بود و هر چقدر هم گشتم پیدا نشد تا این که نفهمیدم کی عماد وارد اتاق شد و کی دستاشو رو باسن من گذاشت

+نکن عماد بس کن
_چی رو بس کنم؟ما نمیتونیم بیخیال هم بشیم
+دیگه باید تمومش کنی چه بخوایم یا نخوایم
_تموم نمیکنم و تو منو اغفال کردی و حالا ادای خوبا رو داری میاری

یه سیلی بهش‌ زدم و از اتاق اومدم بیرون
از پله ها پایین اومدم و عماد هم دنبالم بود و در رو باز کردم که پروانه رو پشت در دیدم

+یه چیزایی فهمیده بودم اما فکر نمیکردم خواهر خودم بخواد با شوهرم رو هم بریزه
_حرف دهنتو بفهم پروانه من اومدم کیف تورو برات بیارم و خودت ازم خواستی

عماد سکوت کرده بود

+کیفی درکار نیست و اصن جاش نذاشتم فقط خواستم ببینم این اقا که جواب منو نمیده و معلوم نیست کجاس تو خونه تشریف داره پیش شما
_خیلی داری تند میری پروانه

برای اینکه آبروریزی نشه جلوی همسایه ها سه نفری بالا رفتیم

عماد شروع کرد:آره حقیقتش من و خواهرت رابطه داشتیم
+چه گوهی داری میخوری کجا من و تو رابطه داشتیم تو همش چسبیدی به من و دنبال من بودی

پروانه گفت:مهم نیست برام و دیگ تموم کنید این حرفا رو و به وقتش درباره گوه کاریتون صحیت میکنیم و فعلا ما اینجا مهمونیم و درست نیست آبروریزی راه بیوفته.

پروانه بلند شد رفت و عماد هم دنبالش
من خیلی حالم داغون بود؛کارد میزدن خونم درنمیومد

شب عروسی پروانه کلمه ای با من صحبت نکرد و همه چیز بین ما شکرآب بود

بعد عروسی برگشتن و چند روز بعد سر زدن به پدر مادر و دلتنگی رو بهونه کردم و با یاسمن رفتم تهران
یاسمن رو خونه پدرم گذاشتم و شب رفتم خونه پروانه

دکمه رو فشار دادم

+کیه
_باز کن منم پریچهر

در باز شد و رفتم بالا
عماد با رکابی و شلوارکی که به تن داشت به استقبالم اومد

+به به ببین کی اینجاس پریچهر خانوم
_پروانه خونه است؟
+نه رفته تا خونه دوستش
_باشه زنگ بزن بیاد
+شما فعلا بیا داخل بشین پروانه هم سر و کلش پیدا میشه

رفتم داخل و نشستم و عماد هم مشغول پذیرایی شد
ساعت نزدیک ۹ بود

+شام چی میخوری زنگ بزنم از بیرون بیارن؟
_هیچی نمیخورم فقط میخوام پروانه رو ببینم

روبروم نشست ولی من تو چشماش نگاه نمیکردم؛
بعد از چند دیقه سکوت رو شکستم
+چرا به پروانه گفتی؟
_وقتی فهمیده بود چی رو باید مخفی میکردم؟
+چطور راضی شد ادامه بده و طلاق نگیره؟
_با هم صحبت کردیم و به نتیجه رسیدیم که جدا نشیم
+خداروشکر

عماد بلند شد و اومد کنار من نشست
شالم رو از سرم برداشت
انگار وقتی نفس هاش به من میخورد و من رو اغوا میکرد
لب هاشو روی لب هام گذاشت

خودمو ازش دور کردم

+عماد لطفا بس کن پروانه همین الانش هم همه چیز رو فهمیده و هر لحظه ممکنه بیاد
_هیچی برام مهم نیس پری تو برام مهمی من دیوونه توام و پروانه هم حالا حالاها نمیاد

وحشیانه به لب هام حمله ور شد
لب هامو با لباش میخورد
زبونش رو به زبونم میمالید

چند دیقه تو همون حالت بودیم و طولانی ترین لب گرفتن عمرم بود

اینبار من بودم که برای لخت کردن عماد پیشقدم شدم و رکابیش رو درآوردم و هیکل مردونش نمایان شد
اون هم بیکار نموند و خیلی زود مانتو و لباس های من رو درآورد و فقط شلوارم موند

زبونش رو با اون مهارت همیشگی رو گردن و سینه من میچرخوند
+اااه عماااد باز کار خودتو کردی
_مگه میشه ازت دست کشید اخه تو یه آتیش‌ روشن کردی که هیچوقت خاموش نمیشه

دراز کشیدم و روم اومد و با زبونش نقطه نقطه گردن تا سینه هامو لیس زد
+ااااه جاانم عمااااد
_چقد دلم برات تنگ شده بود
+منم دلم برات تنگ شده بود لعنتی

زبونش رو تا بین دو تا سینم کشید و سینه هام رو میمالید
دستمو تو شلوارم بردم و کص خیسمو میمالیدم که برای کیر عماد له له میزد

همونطور به لیس و خوردنش ادامه داد تا به ناف و شکم من رسید و شلوارمو از پام دراورد و شورتمم همینطور و سراغ کصم رفت

انگشتشو توی کصم کرد و شروع به لیس‌ زدن کرد
+ااااااااه ااااااه
_جااانم معلومه بدجور کیر میخوای

زبونشو به لبه ها و لای کصم میمالید و انگشتشو بیرون میکشید و دوباره توش میکرد

+اااخ عمااااد ااااااه بخوور اااه

بعد از چند دیقه شلوارکشو بیرون کشید و کیر باد کردش رو خیلی زود تو کصم کرد
انگار برای گاییدنم عجله داشت

+اااااااخخخخخخ اااااااه جوووون

روی من اومد و آروم کیرشو عقب جلو میکرد توی کصم و لبهای من رو میخورد
حالا تلمبه های عماد منظم شد و سرعت به خودش گرفت
کیرش تا خایه توی کصم میرفت و میومد

+ااااه ااااره بکنننن همینجوووری اااااه اااه ااااه
بیرون کشید و دوباره کرد توش

وزنشو رو من انداخته بود و محکم تو کصم میکرد
+ااااه عماااد جر خوووردم ااااه
_جووووون

کیرشو دراورد و رو مبل نشست و دست منو گرفت و منم کونمو رو کیرش گذاشتم و کیرش تو کصم رفت و رو کیرش پایین بالا میشدم

+ااااه جووونم اااه قربون کیرت برم
_اررره همینطور کص بدددده به من

بعد از چند دیقه بلند شدم و کیرش از کصم بیرون اومد
بین پاهاش‌ رفتم و شروع به ساک زدن کردم
با حرص و ولع کیرشو میخوردم

داگی شدم رو مبل و عماد با چن تا چک که به کونم زد دوباره کیرشو وارد کصم کرد
+ااااخ یوااااش عمااد

موهامو از پشت گرفت و محکم کیرشو میکوبید تو کصم
+ااااخخخ توووروخدا ارررومتر اااااخ
وقتی میگفتم ارومتر وحشی تر میشد

بعد چن دیقه کمی اروم شد و شدت تلمبه هاش رو کمتر کرد
هر از گاهی ثابت میموند و خودم عقب جلو میشدم رو کیرش

کیرشو بیرون میکشید و میکوبید و میمالید به کصم و دوباره توش میکرد
+جوووون ااااه جووووون

کمی که اونجوری کرد گفت که باز ساک بزنم براش

زانو زدم و شروع به ساک زدن کردم و عماد به زور میخواست کیرشو تا ته تو دهنم بکنه
بلندشدم و خم شدم و دستامو رو دسته های مبل گذاشتم و عماد دوباره شروع به گاییدنم کرد

+ااااخ کصت چقد دااااغه
_اارررره ارررره بکککن(در همین حین ارضا شدم)

جفتمون خیس عرق بودیم
دستاش رو کمرم بود و محکم تلمبه میزد

چند دیقه گذشت و من فقط ناله میکردم
عماد محکم منو از پشت بغلم کرد و کیرشو چسبوند تو کصم و ابشو خالی میکرد توش

+اااااخ لعنتتییییی چرا ریختی توووش باز
_دلم میخوااااست
کیرشو بعد از چند ثانیه بیرون کشید و قطره ای از آبش رو کص من بیرون نداد…

ادامه...

نوشته: ابرو زخمی


👍 75
👎 5
130701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

866653
2022-04-02 01:26:01 +0430 +0430

خوب بود بازم بنویس

0 ❤️

866664
2022-04-02 02:08:13 +0430 +0430

اگه میگفتی یک دروغ یا رویا و … بهتر بود ولی نه به خیانت نه به خیانت به خواهر
البته تو که بلدی و واقعی نیست میتونی دفعه بعد با خواهرت و شوهرت یه ضربدری راه بندازی ما که نمی‌گیم دروغ میگی تو
خوشم میاد وقایع اتفاق افتاده هم قابل تغییر است
تو میتونی

2 ❤️

866665
2022-04-02 02:09:26 +0430 +0430

قسمت بعدی رو زود تر بنویس منتظریم

1 ❤️

866678
2022-04-02 02:56:13 +0430 +0430

خوب بود ولی اگه واقعیت باشه خودت دستی دستی زندگیت رو نابود کردی

1 ❤️

866680
2022-04-02 03:06:00 +0430 +0430

پروانه هم رفته بود کوس دادن

2 ❤️

866682
2022-04-02 03:27:46 +0430 +0430

نظرات میخونی چرا جواب نمیدی

0 ❤️

866693
2022-04-02 06:08:30 +0430 +0430

بد نبود همین که بازم نوشتی و خوانندگان رو منتظر نذاشتی عالی بود
تعقیب و گریز های دست یافتن به زمان مناسب سکس دوباره زیاد بود و فقط ۱۰ الی ۱۵ درصد داستان سکس‌ و حالتهای سکس بود و همچنان از بین این سه داستان ، داستان اول جذابیتش بیشتر بود ولی همچنان منتظر خواندن مابقی ماجراهای سکستون هستم.
موفق باشید 💐

2 ❤️

866695
2022-04-02 06:17:08 +0430 +0430

خوبه ادامشو بنویس ولی یکم طولانی تر بنویس

0 ❤️

866702
2022-04-02 08:13:32 +0430 +0430

من خوشم اومد لایک دادم چون صحنه های سکسش خوب بود ولی کاملا غیرممکنه ک خواهرت فهمیده باشه و تو باز بری توی خونه تنها با شوهرش.

4 ❤️

866726
2022-04-02 13:22:28 +0430 +0430

من میگم ننویس آآآآه
بگو آه بلندی کشیدم
نگو عمااااااد
بگو عمادُ با شهوت صدا زدم
کل هیجان سکسی برای من از بین میره
این طرز نوشتن مال سکس چت های ۱۵ سالگی پیشه

ولی روون نوشتی مرسی
لایکو دادم

1 ❤️

866733
2022-04-02 16:28:55 +0430 +0430

ارزویم از این خواهر زنا هستااااا

0 ❤️

866734
2022-04-02 16:28:57 +0430 +0430

اصلاح میکنم
۱۵ سال پیشه

0 ❤️

866845
2022-04-03 11:12:58 +0430 +0430

میترسم کامنت بذارم ب منم بدی

0 ❤️

866847
2022-04-03 11:17:20 +0430 +0430

عماد جان فرزندم تا قسمت چند این توهوماتت ادامه داره بگو ماهم بدونیم بعدشم اگه این دروغات راس باشه که نیست یحتمل زن خودتم به کل شهر میداده که کنار اومده با این قضیه 😂😂👍👍👍👍😊

0 ❤️

866852
2022-04-03 12:25:14 +0430 +0430

خوب بود،ادامه بده

0 ❤️

866874
2022-04-03 16:58:43 +0430 +0430

عالی بود کس من اگر واقعی باشه داستان

0 ❤️

866936
2022-04-04 02:40:24 +0430 +0430

بابا تو که همش داری میدی. حتما پروانه هم رفته جای دیگه بده.

0 ❤️

866983
2022-04-04 09:07:20 +0430 +0430

کلا ملت با خیانت حال می کنن

0 ❤️

868977
2022-04-15 17:18:55 +0430 +0430

حتما ادامه بده

0 ❤️