دختران لب چشمه

1392/12/06

سلام خدمت برادران شهوانی . من داستانهای زیادی در اینترنت میخوندم ولی اینو هم میدونستم که اکثر داستانها من درآوردیه ولی این داستانی که من می خوام تعریف کنم داستان نیست بلکه یه خاطره است خاطره ای که بر میگرده به چند سال پیش موقع 21 سالگیم ، اسم من محمد ولی لقبی که بهم دادن مخمد زوکه من تو روستا زندگی میکنم ، اسم روستامونو نمیتونم بگم تا این حد میتونم بگم که روستامون تو قسمت خراسان شمالیه ، بله میگفتم روستای ما آب آشامیدنی نداشت و دختران و زنان برای آوردن آب آشامیدنی مجبور برای رفتن به چشمه میشدن من هم کنار چشم یه دو هزار متری سیفی جات کاشته بودم و اکثر وقتا اونجا بودم تو یه روز تابستانی که خسته زیر سایه درخت زردآلو خوابیده بودم چند تا از زنان روستایی که الاهی قربونشون برم اومده بودن به چشمه و من هم یواشکی رفتم دید بزنم ، من پشت بوته ها دید میزدم و از خوشگلیشون و از حرکات و آب پر کردنشون لذت میبردم و کیف میکردم دلم میگفت بیا ازشون درخواست کنم ولی به خودم دلگرمی میدادم که صبر کنم بموقش ، ولی آخر نتونستم صبر کنم به بهانه پرکردن قمقمه رفتم جلو و بهشون سلام کردم اونا هم با اشاره سر جواب سلام منو دادن موندم چی بهش بگم یه دفه زبونم گرفت به پت و پت افتادم اونا هم یه نگاهی با خنده کردن و رفتن اونجا بود که به خودم گفتم آره پسر اونا از تو خوششون اومده سری بعد دیگه ولشون نمیکنم ، درسته که نتونسته بودم حرف دلمو بهشون بگم ولی با خودم فکر میکردم که ازم بدشون نیومده ، بله اونا رفتن و من همیشه زیر سایه درخت زرد آلو منتظر وامیستادم تا اونا رد بشن ولی هیچ موقع نشد اونارو تنها گیر بیارم یه روز آقا شون بود یه روز پسر بچه های کوچولو بودن خالاصه آخر نشد با خودم میگفتم با اون خنده ای که بهم کردن معلومه که ازمن خششون اومده اونا هم باید مثل من بیقرار باشن ولی اونجور نبود آخر نتونستم با خودم گفتم اگه گروهی هم بیان میرم یه متلک بهشون میندازم فرداش رفتم خوشبختانه دیدم هیچ مرد و بچه ای همراشون نیست فقط چندتا زنای خوشگلن از جام بلند شدم همین که حرکت کردم خنده هایی که لب چشمه کرده بودن تصویرش اومد جلوی چشمم اینجا دیگه روحیه ام رفت بالا عین یه اسب شاد که دمشو میده بالا دوان دوان حرکت کردم همینجوری که حرکت میکردم این آوازو میخوندم ، ( شو گیجه بیر قزقن قوجاقدا یتاسم گلیه ) یکی زنا هم تو جواب گفت : ( منم شو گیجه سنینگ زوک کل کلانگا سیچاسیم گلیا ) … معنیش به فارسی میشه ( امشب دلم حوس خوابیدن توی یه بغل گرم رو کرده ) معنی جوابش ( منم امشب حوس ریدن تو سر کچل زوک رو کرده ) باشنیدن آواز اونا درجا کپ کردم و از خجالت از اونجا رد شدم و دوباره خنده های اونارو پشت سرم شنیدم و اینجا بود که فهمیدم خنده ای که قبلا سر چشمه کرده بودن ، خندشون به نشانه مسخره کردن من بوده و منو انداره پشمشون هم حساب نکرده بودن سالها گذشت و من به سن 45 سالگی رسیدم ولی اینو هم بدونید تو فامیلامون حالا من میگم خواهر چون هم از فامیلامونه و هم از طایفمون بله اون خواهر ما یه پسر داره که ماشالا خدا زنده نگهدارتش حلال زاده است به دایی رفته که دل آتیش زده ما رو خنک کرد اون حلال زاده عزیز من عین جونی ماست . ما رو به یاد جوونیمون میندازه خلاصه به اون هم میگن مخمد زوک دوم درسته که ما به پایان رسیدیم ولی اون حلال زاده جانشین ماست بی عرضه گیهایی که ما داشتیم و نتونستیم تو موخ زدن ماهر باشیم . به جاش همه ی اونهارو تلافی کرد . الان تو روستای بالایی یه مغازه داره پر فروش و وضع خوبی هم داره انشاءالله بموقش داستانهای اونو هم براتون میفرستم ، فقط بشینین کیف کنین تا اون روز خدا نگهدار . ضمنا نظر یادتون نره

نوشته: مخمد زوک


👍 1
👎 0
48360 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413632
2014-02-25 01:19:05 +0330 +0330
NA

آخه الان به چه چیز این داستانت باید نظر بدم ؛
چه نکته ای توش بود که قابل نظر دادن باشه ؟
خدا عقل بده ؛ آخه اینم شد داستان؟
اونوقت اومدی این رو تو 45 سالگی خودت نوشتی برای خوندن و نظر دادن ؟
وضعیها …والا …!

0 ❤️

413633
2014-02-25 02:39:25 +0330 +0330
NA

این خاطره باحال45 سال زندگیته ؟! ای زندگینامتو گائیدم ، ک.یرم تو اون دفتر خاطراتت تخمیت
بچه کونی برو ساندیستو بخور و زیر درخت زرد الو جقتو بزن و یه مشت زردالوی حامله تحویل نازا های آبادیت بده که این گوه خوریا به تو نیومده

0 ❤️

413634
2014-02-25 05:55:14 +0330 +0330
NA

هه هه هه .خندیدم .بابا دمت گرم .ایولا.
اگه ده قسمت از پت ومت رو میدیدم انقدر نمیخندیدم که با نوشته تو خنده ام گرفت .!
برو تو کار طنز ،یه چیزی میشی بلاخره تو این قلیل عمر و آخرای زندگی شریفت !!!

0 ❤️

413635
2014-02-25 07:20:00 +0330 +0330

ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﻣﻦ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﺁﻟﺒﺎﻟﻮ
ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺭﯼ …ﻧﭻ ﻧﭻ… ﺑﯽ
ﺧﺒﺮﯼ …ﻧﭻ ﻧﭻ… ﭘﺲ ﺗﻮ خر ﻣﻦ هستی!
=))))))
:-D

0 ❤️

413636
2014-02-25 07:42:32 +0330 +0330

آدمین خجالت بکش…!
آخه مادر بخطا این چی بود؟یعنی که کس ننت،ریدید به سایت،اه

0 ❤️

413637
2014-02-25 07:48:29 +0330 +0330
NA

باحال بود !
دوست عزیزمون ثابت کردن کسخلی ربطی به سن و سال نداره…فقط باید اراده قوی داشته باشی ! :D

0 ❤️

413638
2014-02-25 07:55:29 +0330 +0330
NA

جفنگ ميرزا اين اراجيفی كه بافتی چی بود اين ارزش خوندنم نداشت چه برسه به حال كردن برو عمو ادرسو اشتباه دادن بهت

0 ❤️

413639
2014-02-25 09:54:03 +0330 +0330
NA

یعنی مادرتو گاییدم با این داستانت بعد از 1 ماه اومدم داستان بخونم شانسم این خورد به پستم یعنی 2 ساعت خندیدم این چی بود

0 ❤️

413640
2014-02-25 12:47:27 +0330 +0330
NA

خيلى با حال بودن اون دخترا. هى ميبردنت لب چشمه و تشنه برت ميگردوندن زير درخت گيلاس…!

ميگم كه: ( شو گیجه سنینگ زوک روح ارواحنكا سیچاسیم سگيا ) … معنیش به فارسی (زوك مشنگ امشب تو اون روحت سگ… ) :D

0 ❤️

413641
2014-02-25 15:46:30 +0330 +0330
NA

خاطره سکسی دوستان! :|
من که خیلی شهوتی شدم شما چطور؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها