دخترعموی چشم درشت

1397/09/06

تازه از تهران برگشته بودم شهرمون و این متادون کوفتی رو داشتم ترک میکردم یروز بارونی زن عموم و دختراش اومدن خونمون از عموم بگم که برادر مادری پدرم میشد و سیو هفت هشت سال سن داشت زن عموم هم چند سالی از عموم بزرگتر بود اصلا هم بهم نمیومدن دلیل ازدواجشون رو نمیدونم قیافشون معمولی بود یه دختر مهد کودکی تخمی هم داشتن که چاپ تا چاپ مامانش بود اما این یکی که ی سال از من بزرگتر بود و 18 سالش بود خیلی خوشکل بود انصافا تپل سفید سینه و باسن گرد و خوش فرمی داشت که از همون بچگی به اندازه ی زن اندام های زنونه داشت چشمای درشت مژه پر پشت دندونای سفید خلاصه همچیش خوب بود بجز اخلاق گوهش اما با من اینجوری نبود از نوع لباس پوشیدنش تا طرز صحبت کردنش و شوخی های خرکیش یمدت میخواستم رفیق شم یمدت هم که تریپ ازدواج برداشتم اما خایه هیچکدوم رو نداشتم ، گذشت و گذشت پسر خوب زد تو گوشش و نامزد کرد منم دیگه باهاش سر سنگین رفتار میکردم شوخی نمیکردم و صمیمیتم رو باهاش از دست داده بودم ولی اون همچیش مثل گذشته بود و هیچیش تغییر نکرده بود حتی به اون پسره گفته بود که من ی پسر عمو دارم و خیلی راحتم باهاش تو نباید مشکلی با این رابطه داشته باشی ، خودمم باورم شده بود که منو مثل داداش خودش میدونست و از این موضوع ناراحت بودم ، اون روزی که اومدن به مامانم گفتم که یجوری اینارو ببر بیرون واقعا حوصله ور زدنای زنمو رو نداشتم حتی هیچ زنی هم حوصلشو نداشت از بس حرف میزد خودتون دیگه تصور کنید ، گفتم ببرشون بیرون چمیدونم خیاطی جایی من مریضم حوصله ندارم . گفت الان زشته نیم ساعت دیگه میبرمشون آرایشگاه ، این نیم ساعت بحث زنمو از اینکه من چقدر لاغر شدم تا مذاکرات ترامپ علیه چهل دزد بغدادی رسید مامانم سویچ پرایدی که اسمن مال من بود گرفت و رفتن آرایشگاه که دختر عموم گفت من نمیام و پیش من میمونه چیز عجیبی نبود زیاد از این فرصتا پیش میومد اما اتفاقی نمیفتاد مادرم و زنمو و اون توله سگشون رفتن منم گرفتم خوابیدم که بعد از چند دقیقه با لگد فاطی بیدار شدم که گفت چخبر تهرانی به خودم این اجازه رو نمیدادم که مثل قبلا بزنمش یا حرفی بهش بزنم چند ثانیه نگاش کردم و گفتم لا اله الا الله که خندید و گفت حاج آقا در مورد صدق الله العلی العضیم برامون حرف بزن حرفی نداشتم رومو کردم اونطرف و چشمامو بستم . اونم کنارم دراز کشید فهمیدم ناراحت شده از دستم آمار نامزدشو ازش گرفتم كه گفت سربازیه برگشتم سمتش كه دیدم خیلی بهم نزدیكیم یكم اومدم اینطرف تر كه ازم پرسید چرا اینقد باهاش سر سنگین رفتار میكنم منم بهش گفتم باید از این به بعد اینطوری باشه ی موقع جلو نامزدت حرفی میزنیم فكر میكنه چ خبره ، كه گفت این چیزارو بهش گفتم و اینطوری نیست. راستش مشكل من این چیزا نبود من دوسش داشتم و حالا كه میدونستم از دستم رفته معنی نداشت مثل قدیم باهاش رفتار كنم . دستشو كرد تو موهام و گفت راستشو بگو اونجا چندتا دوس دختر پیدا كردی منم خواستم كم نیارم گفتم خداروشكر ، گفت ای كلك بهت خوش گزشته كه احوالی از ما نمیگیری خندیدم گفتم آره یجورایی یكم قلقلكم داد(من قلقلكی نیستم اما از خودش میشد با قلقلك اعتراف بگیری)همیشه اینكارو میكرد كه من قلقلكش بدم خیلی تابلو بود اینكارش. منم دوزانو با كون نشسته بودم رو پاهاش انقدر قلقلكش دادم كه بی حس و شل افتاده بود زیر دستم كیرم از حالت خواب به شلی ارتقا یافته بود طوریكه موقع قلقلك دادن چندبار به شكمش برخورد كرد تا چند لحظه بین منو فاطی سكوت بود بلند شدم برم دستشویی دیدم فاطی داره نگای برجستگی شروال میكنه بدو بدو اومدم دستشویی خیلی خجالت كشیدم و ناراحت بودم از اینكه ضایع كرده بودم جلو فاطمه احساس میكردم كه بعد از این اتفاق فاطمه باهام یجور دیگه برخورد میكنه اومدم بیرون كاپشنمو پوشیدم رفتم تو بالكن یه نخ سیگار كشیدم اومدم نشستم رو مبل فاطمه اونجا نبود تلویزیون رو روشن کردم که یه پیام از فاطمه برام اومد نوشته بود که ی سوال ازت بپرسم راستش رو میگی گفتم جانم . تا حالا سکس کردی گفتم نه پیام داد ، دوست داری اینکارو انجام بدی گفتم كه یچیزی بگم قول میدی ناراحت نشی گفت آره گفتم همیشه دوست داشتم اینكارو با تو انجام بدم ، چند دقیقه بعد پیام دادم تو كه قول دادی ناراحت نشی من راستشو بهت گفتم ببخشید و این حرفا دیدم نوشته بیا تو اتاق قند تو دلم آب شد استرس بدی داشتم در اتاقو باز كردم دیدم ی فرشته به تمام معنا دراز كشیده روی تخت آرایش چقدر بهش میمومد رفتم جلو بهش گفتم جانم كاری داشتی گفت كاری رو كه دوست داشتی میتونی بام بكنی زنگ زدم مامانم آمار بگیرم یك ساعتی وقت داشتم نگای فاطی كردم گفتم از كجات شروع كنم چیزی نگفت لبامو گذاشتم رو لباش با دستم سینه هاشو میمالیدم لباساشو دراوردم وای عجب هیكلی چقدر سفید بود نمیدونستم از كجا شروع كنم واقعا هنگ كرده بودم لامصب خیلی خوشمزده بود ممه هاشو لیسیدم و آروم آروم گاز میگرفتم همیشه توی این فیلمایی كه میدیدم عاشق كسای تپل و سفید بودم كه بلیسمشون و با اونا ارضا میشدم حالا چنان كس تپل و سفید و بیمویی جلوم بود كه تو هیچ فیلمی پیدا نمیشد لبامو گذاشتم رو كسش ی آه كوچولو كشید یكم كسشو لیسیدم آما اون چیزی كه فكر میكردم نبود مزه شوری داشت یكوچولو بوی بد میداد اما دیدم داره لذت میبره چند دقیقه ای براش خوردم اومدم پایین رونای تپلشو میلیسیدم دوباره رفتم سراغ ممه هاش اونا بیشتر بهم حال میدادن چند دقیقه ای رو ممه هاش بودم بهش گفتم تو نمیخوری مال منو گفت نه بدم میاد گفتم پس بچرخ تا شروع كنیم گفت كه نه از پشت نمیتونم گفتم چیكار كنم گفت بزار تو كسم گفتم مگه بازه گفت آره نامزم قبل سربازی بازش كرده منم خوشحال شدمو شروال و شورتمو دراوردم خواستم بزارم تو كسش گفت صبر كن فكر كردم میخواد ضد حال بزنه هلم داد پایین تخت سرشو آورد سمت كیرم گفتم تو كه نمیخوردی گفت مال تو سفید و خوشكله فك كنم كیر نامزدش شبیه كیر خر بوده بگذریم بار اولم نبود برام ساك میزدن اما این یچیز دیگه لامصبت دهنش عین كوره بود یكی دو دقیقه ای برام ساك دیدم داره آبم میاد هلش دادم رفتم سراغ كسش انقد كسشو مكیدم كه داشت آبش میومد همونجوری كیرمو كردم تو كسش خیلی تنگ نبود اما حال میداد دو سه دقیقه ای تلمبه زدم آبمو ریختم رو شكمش كیرمو تمیز كردم دوباره كردم تو ده دقیقه ای كردم كه فاطی آبش آومد منم همزمان آبم آومد دوباره ریختم رو شكمش همونجوری خابیدم تو بقلش ازش تشكر كردم و یكم لب گرفتم ازش رفتیم حموم تو حموم یكم عشق بازی كردیم و دوباره كسشو خوردم اونم برام ساك زد این بهترین سكس عمرم بود امیدوارم خوشتون بیاد.

نوشته: علی


👍 3
👎 16
33432 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

732530
2018-11-27 21:14:44 +0330 +0330

;)

2 ❤️

732549
2018-11-27 21:58:40 +0330 +0330

چقدر برا بعضیا راحت همه چی جور میشه. ما که هر غلطی خواستیم بکنیم ماموریت غیر ممکن بود!!! ?

5 ❤️

732594
2018-11-28 07:01:18 +0330 +0330

داستان قبلیت بهت تذکر دادم ، ایجوری مینویسن شلوار نه شروال.
تو وقتی اسم پوشش در کونتو نمیدونی میای برامون کصتانم میگی؟

پس کله ی اردوغانو گائیدم د مجبورم نکن.

5 ❤️

732608
2018-11-28 09:31:52 +0330 +0330

تخم جن کلا 17 سالته بعد داری متادون ترک میکنی؟! کیییرم تو اون ذهن جقیت مرتیکه کس مخ

3 ❤️

732614
2018-11-28 11:17:50 +0330 +0330

تا دیدم نوشتی شروال فهمیدم همون نویسنده تخمی قبلی هستی.

2 ❤️

732616
2018-11-28 11:48:15 +0330 +0330

چن دیقه کیرتو ول کن جق نزن ببینم چی میگی

0 ❤️

732620
2018-11-28 13:20:16 +0330 +0330
NA

داستانا تغیر کاربری داده قبلا شربت بود الان شده حموم کونیا حموم چرا میرین ؟؟؟؟ا

0 ❤️

732652
2018-11-28 19:16:02 +0330 +0330

عمو کاندومی از رو شروال تو کونت مفلوک بدبخت جقی بی سواد

0 ❤️

732669
2018-11-28 20:45:18 +0330 +0330

چرا اینقدر چرت می نویسی؟ باز این هم نوشته شروال!!! ننویس عامو

0 ❤️

732736
2018-11-29 04:22:03 +0330 +0330

حالا کاری به راست و دروغش ندارم
حتی اگه فرض بگیریم راست بود،اگه واقعا این بهترین سکس عمرت بود پس کیر من و تمام کاربرای مذکر شهوانی تو زندگیت پسر

0 ❤️

732802
2018-11-29 14:00:33 +0330 +0330

به خدا هر چی میخوام با ادب باشم شما ها نمیزارید. آخه کونی طرف جنده هم باشه اینجوری نمیاد بهت بده. ما دهنمون گاییده شده یه کس گیرمون نیومده اون وقت شما ها از آسمون حور و پری براتون میباره!

0 ❤️

733035
2018-11-30 21:17:23 +0330 +0330

تو یکساعت دو بار کردیش بعدش خوابیدن و باز رفتی حمام برات ساکم زد
خوب کونده بخای تمام این کارا رو هم واقعا بکنی حدالاقل نیاز به دو سه ساعت تایم نیاز داری

0 ❤️

734237
2018-12-07 06:44:55 +0330 +0330

شروال؟؟؟ عمو کلاس چندی…

0 ❤️