سلام
من اسمم سیما س۱۷سالمه و قدم بلنده و اندامم ترکه ای سینه هام به اندازه ی هیکلمه و باسن بزرگ ام ندارم؛ طبیعیه . اهل کابل هستم رنگ پوستم گندمی و موهام بلنده
این خاطره واسه هفته ی پیش هستش
ما بخاطر جنگ مجبور شدیم از خانه ودیار خودمون کوچ کنیم ما پاسپورت داریم و مجاز وارد ایران شدیم ولی بخاطر تامین هزینه ها مجبور بودیم که همگی کار بکنیم
به همین خاطر بعد از کلی گشتن یه کار مناسب و تمیز پیدا کردم … باور نمیکردم … منی که توی ناز و نعمت بزرگ شده بودم حالا باید کارگری میکردم اونم تو کشور بیگانه
روز اول که رفتم سرکار خیلی حال روحیم بد بود و توی کارخونه هم زیاد خوش نمیگذشت و سر کارگرا خیلی خشن و بد رفتار بودن
ولی من چون استعداد بالایی داشتم زود هر کاری ویاد گرفتم
توی کارخونه یه مهندس ایرانی کار میکرد که با وجود اینکه از من بزرگتر بود ولی حس خیلی خوبی به من میداد به طرز فریبنده ای خوش استایل و خوش چهره بود بقدری آروم و متین بود که همه ی پرسنل عاشقش بودن و ازش به خوبی تعریف میکردن
هوای همه کارگرا رو داشت و ماهم هواش و داشتیم
تا اینکه یه سفارش و باید اماده میکردیم که خیلی سنگین بود به همین خاطر مهندس خودش کارگرا رو میچید اون روز داشت دنبال یه نفر میگشت که پای پرس بشینه و حرفه ای باشه که بتونه حد نصاب و بزنه . یه هو نگاهش به من افتاد . مهندس وقتی اونجوری نگاه میکرد همه دوست داشتن بدونن تو مخش چی میگذره منم همینطور با این فکر زل زده بودم بهش که با طنین صدای عجیبش به خودم اومدم که میگفت میتونی حد نصاب و بزنی ؟ آبرومو نبری ؟
بهش گفتم کوشش خودم و میکنم
گفت شما بشین پای دستگاه من اوضاع رو مرتب میکنم و میام کمکت که بتونی برسونی . یه لحظه قند تو دلم آب شد احساس کردم دلم تو دهنمه نمیدونم یه هو چم شد آخه اتاقی که دستگاه توش بود از سالن تولید مجزا بود و قرار بود من اونجا باشم با مهندس همین فکر داشت دیوونه ام میکرد رفتم دستگاه و روشن کردم که گرم بشه و داشتم به مهندس فک میکردم
اونروز یه شلوار جین مشکی پوشیده بود به یه تی شرت جذب مشکی و کفش مشکی مهندس بچه تهران بود و تحصیلکرده قد بلند و هیکل مردونه داشت پوستش سفید بود و درخشان یه ساعت و نیم طول کشید تا مهندس بیاد اولش فک کردم که سرش شلوغه و نمیاد ولی وقتی اومد دوباره حال خرابی من شدید تر شد یهجوری رنگم پرید و به لکنت افتادم که مهندس فهمید یه چیزیم هست
گفت پاشو برو یه آب به سر و صورت ت بزن و بیا
اونروز مانتو جلو باز تنم بود با یه سرافن نخی کرمی که برچستگی سینه مو خیلی بزرگتر نشون میداد
وقتی بلند شدم ، چشمهاش رو سینه ام قفل بود و با جابجایی من حرکت میکرد انگار مهندس جادو شده بود واسه یه لحظه چشماش قفل شد رو سینه ام تا از جلوی چشماش دور شدم
رفتم تو دستشویی و تجدید میکاپ کردم و به خودم عطر زدم و برگشتم تو اتاق همین که وارد شدم تو کسری از ثانیه بغلم کرد و لباش و چسبوند رو لبام …
دنیا واسه چند لحظه متوقف شد از شدت ترس و هیجان و شهوت تمام تنم داشت میلرزید خیلی سعی کردم تسلیم هوس نشم ولی بیفایده بود به هیچ وجه دوست نداشتم از تو بغلش جدا بشم دوست داشتم همونطوری تا صبح با اون دستای قوی مردونش تو آغوشش فشارم بده .
شرایط عادی تر شده بود از من جیغی بلند نشد و مطیع ورامش شدم و داشتم همراهیش میکردم
تو اون شرایط نمیتونستم به چیز دیگه ای فک کنم فقط میدونم که به جز اون هیچ چیزی مهم نبود
یکم که گذشت لباش و جدا کردو همینجوری که با چشمای خمارو شهوت آلودش داشت نگام میکرد دستش و از دور گردنم باز کرد و گذاشت رو سینه ام
وای خدا جونم مردم شورتم خیس شد دیگه رو زانوم بند نبودم اون دستشم آورد رو اون سینم و باهاشون بازی میکرد منم که فقط نگاش میکردم.
دستش و کرد زیر لباسم با یه حرکت سوتینم و داد بالا سینه هام افتاد بیرون لباسم و تا زیر گلوم داد بالا و نوک سینه مو گذاشت تو دهنش و با اون لبای زیبا و نرمش بسیار سکسی و ماهرانه میک زد و خورد و به دندون گرفت و من همچنان مات و لایعقل نگاه میکردم و بیصدا از لذت داشتم جر میخوردم وقتی شهوت زیاد بم غالب میشد زانوهام شل مبشد مثل یه تیکه گوشت ول میشدم
هر چی بیشتر بام ور میرفت حریص تر میشد و با حوصله و بدون عجله داشت به چیزی که تو ذهنش بود نزدیک میشد
وقتی به شکمم و کمرم آروم دست میزد یا وقتی با نوک انگشتهاش پوستم و لمس میکرد از حرارت دستش شهوتم بیشتر میشد
تا به خودم بیام فهمیدم که دکمه ی شلوارم و باز کرده و زیپمو کشیده پایین و دستش داره روشورتم بازی میکنه اومدم چیزی بگم دستش و کرد تو شرتم و لای کسم و انگشت میکشید و سعی میکرد که نوک انگشتش و بکنه تو کسم
دستم و گذاشتم رو دستش و مانع شدم فک کرد هنوز آماده نیستم به همین خاطر بازم شروع کرد به ور رفتن با من
وقتی داشت گردنم و میخورد بهش گفتم مهندس من دخترم …
مثل برق زده ها ازم جدا شد و لباش و با دست پاک کرد من که دیدم همه چی داره خراب میشه دستم و حلقه کردمد ور کمرش و سعی کردم بوسش کنم
ولی اون گفت که نه نمیتونه پرده مو بزنه گفت تا حالا نامردی نکرده و از این حرفا
وقتی دیدم دیگه حتی نمیخواد لب بازی بکنه دستم و بردم و از رو شلوارش کیرش و گرفتم از رو شلوار جین خیلی کلفت شده بود که باعث شد شهوتی تر بشم وجسور تر
خلاصه با هر جون کندنی بود کیرشو از تو شلوار و شورتش کشیدم بیرون
یه کیر صورتی کلفت و تمیز صاف و نسبتا بلند ،خیلی طلبه بودم که همشو بکنم تو دهنم و بخورم ولی وقتش و نداشتم هر لحظه ممکن بود بازم پشیمون بشه به همین خاطر ایستادم روبروی مهندس و پیراهنم و که اومده بود پایین تا بالای سینه کشیدم بالا و شلوارمو تا زانو دادم پایین و شرتم و آوردم تا زیر کونم و همینجوری که به چهره ی زیبا و آرومش نگاه میکردم کیرشو با دست گذاشتم لای پام و لای کسم . اینقدر خیس کرده بودم که وقتی کسم و رو کیرش عقب و جلو میکردم صدای ویریج ویریج مداد . مهندس که از این حرکتم نفسش بند اومده بود دو طرف کمرم و با دست گرفت و چندتا تلمبه ی محکم زد . ایستاده روبروی هم بودیم زل زده بود تو چشمام و لای پام تلمبه میزد . سر کیرش اینقد بزرگ بود که وقتی از لای کسم رد میشد میخورد به چوچولم و شهوتم میزد بالا
همینجوری که داشت لای پاهامو میگایید یه لحظه استپ کرد و دیگه نزد بعدش حس کردم که لای کس و لای پاهام داغ شد و فهمیدم که آبش اومده و همش و ریخته بود لای پام و تمام سطح بین پاهام و خیس کرده بود
یکم دیگه تو بغلش نگهم داشت و بعد دستمال آورد و آبش و از وسط پاهام پاک کرد بعدشم منو گذاشت رو میز ورودی کسم و نگاه کرد که واقعا باکره ام یا نه و همون روز یه بار دیگه هم واسش ساک زدم و آبش و آوردم وقتی کیرشو میخوردم به خودم بیشتر مزه میداد . …اگه اونروز مهندس میخواست حتما میدادم بکارتم و برداره یا اگه یه بار دیگه قسمت بشه که باهاش تنها باشم حتما میدم پرده یبکارتم و بزنه تا یه سکس واقعی بکنم
این خاطره کاملا واقعیه فقط اسم شخصیت ها تغییر کرده
امیدوارم خوشتون بیاد و منتظر نظراتون هستم
وقتی بلند شدم
نوشته: آل کاپن
پیشاپیش آلتم تو دهن هر کی که به ملیت نویسنده گیر بده
پسر خوب کیر من و طالبان یکجا تو دهنت!!!اینو گفتم که بدونی خر خودتی و جد و آبادت!!!
کوسکش طرف بیست ساله ایران زندگی میکنه هنوز هم با لهجه افغانی حرف میزنه و مینویسه،بعد این خانم نویسنده ما یکسال پیش اومده ایران لهجه و نگارش کامل فارسی ایران رو یاد گرفته و بدون هیچ مشکلی فارسی با نگارش ایران مینویسه؟
چند نفر اینجا افغان میشناسه که بتونه فارسی رو اینقدر روان حرف بزنه و بنویسه؟
هوی شنبه…ازین داستان ها در این سایت نوشته مکن…این کارها در دین ما صلاح نمی باشد…
کسکش این که یکهفته شده از کابل اومده چطور قشنگ مثل خواهرت سلیس به لهجه ایرونی نوشته تو مغز کس خواهرت که نوشتی واقعیه حتما خواهر جنده ات بوده
بهتره از کسهای ایران بنویسی هم داستانت حقیقی به نظر میرسد و هم دوستان بیشتر لذت میبرند
داستان مال هفته پیش هست؟ نویسنده گرامی جناب آل کاپن نکته اول اینکه اجازه بده نپذیرم که شما توی کابل توی ناز و نعمت بزرگ شدی اونجا شما با بوگاتی هم از در خونه بری بیرون بازم وسط جهان سومی. مساله دوم اینکه من تاحالا با کلی افغان توی زندگیم سر و کار داشتم تاحالا ندیدم یکیشون بگه توی ناز و نعمت بزرگ شدم یه حتی از این لفظ استفاده کنه. مساله سوم اینکه واقعا بهت تبریک میگم شما یه هفتس اومدی ایران تسلطت به نوشتار عامیانه ایرانی از یه شخص ایرانی بهتره آفرین پسر گلم بوس بهت واقعا👌
بیخود نیست میگن قطعه ایرانی کیفیت نداره. کارگر جلوی پرس هم کون میده
فقط میدونم کارگر افغانی از ایراتی خیلی بهتره، ولی اینکه دختراشون بی مقدمه بکشن پایین نمیدونم
همه میدونیم که اصلا افغانستانی نیستی و اصلا دختر هم نیستی
خر که هیچی ، حاصل میمون با خوک خودتی بیشعور که ما رو احمق فرض کردی . مادر به خطای حرومی
آقای به اطلاح مهندس مجلوق
مینوشتی فانتزی سکس با کرمندم که تازه از افغانستان اومده
تا ما میفهمیدم چجوری فحشت بدیم
الان کوس کیجه گرفتم که چجوری فحشت بدم
دوستان لطفآ خودتون هرجور صلاح میدونید
به این مهندس مجلوق فحش عنایت بفرماید
****یعنی اگه شما یه خانواده افغانی ببینین که دخترشو حتی برای ازدواج به ایرانی داده جایزه دارین نکه اصلا نباشه شاید تو یک ملیون یه نفر باشه چه برسه تو محل کار بخواد به یه ایرانی بده
دوما یه ایرانی اگه طرف حتی زنشم باشه پریود باشه لاپایی نمیکندش میخوابونه از کون میکندش نه لاپایی
سوما غیر ممکنه تو سالن تولید یه شرکت بری و دستگاههارو تو اتاق بزارن
اتفاقا همه دستگاهها پله پله پشت سرهم نصب میشن
بقیه مواردم دوستان اشاره کردن
پس کیرم تو ناموست که زیاد جق میزنی کوصکش که خنده میکنی
عالی بود عزیزم
من عاشق سکس با دخترهای افغان هستم انا هنوز به آرزوم نرسیدم
نویسنده سطح هورمونهای زنانگیش خیلی بالا زده!
منم مهندسم و دنبال یه همچین تیکه ایم که تا اخر عمر باهاش باشم
فقط اونجاش که نوشته دستگاه پرس را روشن کردم که گرم بشه 😀
یکی نیست به این کسمغزا بگه عنترا حتما که نباید یه دختر افغانستانی بیاد براتون داستان سکسی بنویسه! یکی اومده یه داستان خوب نوشته، جغتونو بزنید و بعدش سیکتونو بزنید گمشید
چجور کارخونه ای کار میکردی که لباس فرم نداشته و با مانتو جلو باز کار میکردی بعدم رفتی توی دسشویی تجدید میکاپ کردی و عطر زدی؟؟؟
کارخونه تولیدی بوده یا مجلس عروسی🤦♂️😂
باز هم جق حماسه افرید
صد درصد مطمعنم ایرانی نیستی
حرومزاده بچه کونی کیرم تو مغزت بیناموس با این داستانت فقط بساط جقو برا خودت فراهم میکنی اوبنه ای
چ خارشی بوده 😂👊