دختر خاله سن بالا را صیغه کردم (۱)

1401/02/02

سلام دوستان داستانی که می نویسم واقعی هست ،، سال ۸۷ شوهر خالم رحمت خدا رفت خاله ودختر خالم که اسم دختر خالم صدیقه بود تنها زندگی میکردن پسر خاله ها هم هر کسی دنبال زن و بچه و زندگی خودشون بودن جوری که حتی یه نان هم دست خاله نمی دادن صدیقه ۴۳سالش بود که خاله هم سال ۹۵ رحمت خدا رفت تو این مدت و سالهای قبل من خیلی واسه خاله دوندگی میکردم البته شوهر خاله بازنشسته شرکتی بود و حقوق خوبی خاله اینا دریافت میکردن یک سال و نیم بعداز فوت خاله صدیقه بیشتر خونه ما و پیش مامانم میومد خدائی دختر خوب و آبرومندی بود خیلی هم خواستگار داشت ولی چون یک بار یکی واسش اومد و وسط کار ولش کرد دیگه هیچ خواستگاری را تحویل نگرفت ،، هر کاری هم داشت مثل گذشته به من میگفت انجام میدادم یه شب خونه ما بود من بردم برسونمش سوار موتورش کردم سفت کمر منو چسبیده بود جواد تورو خداآهسته برو میخندیدم رسیدیم خونشون رفتیم داخل تا من ماهواره شو تنظیم کنم ساعت ۱۱بود موتور هم بردم تو حیاط داشتم ماهواره را تنظیم میکردم رفت تو شبکه های خارجی یه زنه مجری خوشکل اومد گفتم صدیقه به مامانم بگو این زنه را واسه من بگیره گفت زن واسه چی میخوای گفتم میخوام دینم کامل بشه گفت یعنی چه گفتم کسانی که مجرد هستن طبق اسلام دین ندارن و جاشون ته جهنم هست گفت الکی حرف نزن یه قسم واسش خوردم خندیدم گفتم تو که هزار تا خواستگار رد کردی جات ته جهنم هست خندیدم صدیقه فکرش مشغول شد گفت راست میگی منم گفتم به خدا راست میگم برو بپرس گفت روم نمیشه گفت خوب دیگه ،، گفت چیکار باید بکنم گفتم ازدواج کن گفت دیگه حالا ۴۴سالم شده کی منو میخواد گفتم صدیقه جان هنوز هم فرصت هست تو میتونی ازدواج موقت کنی صیغه بشی درسته دختر هستی ولی دیگه بابات نیست که بخواد اجازه بده فقط ازدواج کن که دختر نباشی گفت جواد کی هست که من صیغه اش بشم و آبروم تو محل نره گفتم با هرکی قرار شد صیغه کنی شرط کن ،،صدیقه بدجور رفت تو فکر خدائیش دختر وسواس تمیز بود خوشکل آنچنانی نبود ولی بد هم نبود،، گفت نمیدونم بد جور فکرمو مشغول کردی گفتم سعی کن آشنا باشه که به کسی چیزی نگه،، گفت کی مثلا گفتم پسر عموت شهرام خوبه من بهش میگم گفت نه خاک به سرم چندتا اسم دیگه گفتم گفت نه گفتم صدیقه من ۲۸ سالمه ۱۶سال ازت کوچکترم وگرنه قبول میکردم هیچی نگفت گفت تو که نمی تونی گفتم چرا گفت کوچکتری ازم دختر مذهبی بود گفتم اگر تو قبول کنی من محرمت میشم و باهم عقد موقت میبندیم گفت تو کوچکتری گفت پیامبر هم ۱۵سال از زنش کوچکتر بود صدیقه باورکن من حرفهایی که در مورد جهنم گفتم راسته مخشو گرفتم به کار رفت تو فکر گفتم اگر قبول داری تا متن صیغه را از آخوند دوستم بگیرم تو باید بخونی من قبلت را بگم گفت من بلد نیستم گفتم زنگ میزنم آخوند میخونه گفت نمی دونه من کی هستم گفتم نه از کجا بدونه زنگ زدم به دوستم طلبه بود گوشی رو آیفون بود گفت آقا داماد الان چی داری مهر عروس خانم کنی چیزی نداشتم گفتم میشه با همراه بانک پول بزنم به حسابش گفت آره من ۱میلیون به عنوان مهریه معلوم به حساب صدیقه زدم صیغه را خواند تمام شد صدیقه گفت کی زن و شوهر میشیم گفتم همین امشب گفت مامانت چی گفتم میگم رفتم خونه ارسلان دست صدیقه را گرفتم نکن دیوانه آروم گفت گفتم تو زنم هستی اجازه بدی بکنمت لبشو گاز گرفت بلند شد کجا برم دستشویی بیام خوشحال بودم مخشو زدم خوب بود هم اون از تنهایی در میومد هم من کیف میکردم از دستشویی اومد رفتم جلوش من پر رو بودم قبل صدیقه چندتا کوس بیوه و جنده کرده بودم چسبیدم بهش صدیقه قدش بلند بود و بدن تپلی داشت من یه کمی ازش بلند تر بودم یه زور ورزی باهم کردیم خیلی زورش از من کمتر بود پا انداختم پشت پاش راحت خوابوندمش خونشون مبل نداشت دشک های کناره دیوار و متکا داشت رو یکی شون خوابید من روش بودم آخ ولم کن جواد یه کم مقاومت کرد لبها شو کردم تو دهنم چند بار دزدید ولی گرفتمشون اولین بارش بود بلد نبود لب بخوره وسواس بود شایدم بدش میومد دکمه های بلوزشو باز کردم دستامو گرفت صدیقه جواد نکن من دلم نمیخواد نه صدیقه تو زن منی من نمیتونم ولت کنم صبر کن من پستونهاتو بیارم بیرون بخورم خوشت میاد نه جواد دکمه ها را با زور باز کردم نکن جواد بی شرف پشیمون شده بود زورش نمی رسید منو بزنه از روش کنار جیغ میزنم بزن آبروت می ره سرشو گرفتم از چی ترسیدی لپ هاشو بوس کردم صدیقه من بمیرم به کسی چیزی نمی گم تو زن منی الان من کاری میکنم خوشت بیاد آروم شد سرشو گرفتم بلندش کردم نشستیم بلوزشو باز کردم در آوردم تاب زیرشو در آوردم جلو چشاشو،گرفت وای چه سینه های بزرگی سوتین را باز کردم

دستم و کردم زیر گردن صدیقه بلندش کردم نشست هنوز راضی راضی نشده بود بلوزشو بازور درآوردم نکن جواد یه تاب زیرش داشت اونم بازور درکردم دیگه دستاشو گذاشت روچشماش دستم و بردم پشت قفل سوتین را باز کردم آه نه جواد تورو خدا دستاشو بست بندها را از روشونهاش رد کردم صدیقه بزار درش کنم آروم از رو کورست سر ممه هاشو گرفتم تا به حال دست بهشون نخورده بود یه آه کشید صدیقه بزار کورستات را بردارم شل شد برشون داشتم وای خیلی سفید بود بدنش و گوشتی شکمش چین انداخته بود صدیقه دشک نرم داری بندازیم زیر پامون راحت بخوابیم آره تو اتاق هست کجا اتاق پشتی میخوای بریم اونجا تو هال صدا می پیچه باشه بلند شد منم پشت سرش یه دستمال کاغذی رو میز تلویزیون بود برش داشتم لامپ های هال را خاموش کردم رفتیم اتاق پشتی یه اتاق ۳در۴ دنج بود صدیقه یه دشک دونفره نو پهن کرد اینو خاله خدا بیامرز واسه عروسی صدیقه آماده کرده بود عکس خاله تو اتاق بود نگاه کردم بهش خاله کجایی ببینی من دارم داماد ت میشم تک دختر تو من عروس میکنم ،، عکس را برداشتم گذاشتم تو حال صدیقه هم چیزی نگفت اومدم داخل در را قفل کردم صدیقه بالا تنه لخت نشسته بود ویه پتو گرفته بود به خودش شلوارمو در آوردم لباسهامو کامل بیرون آوردم با شورت رفتم سمت صدیقه کیرم بلند شده بود ۱۸سانت کیرم هست ولی کلفتیش بیشتر به چشم میخوره پتو را زدم کنار لبه های پتو تو دست صدیقه بود نشستم کنارش صدیقه همکاری کن حال کنیم با هم دستم و از زیر شانه هاش رد کردم گرفتمش تو بغلم صدیقه میدونی کاری که قراره بکنیم چقدر ثواب داره هیچی نمی گفت دست گذاشتم رو شکم تپلش آروم ماساژ میدادم قدش بلند بود هیکل گوشتی هم داشت آغوش منو پر کرده بود لبهام و بردم سمت گوشش یه لب از لاله گوش گرفتم حسی کرد ادامه دادم هروقت تحریک میشد میخواست ازش فرار کنه آخ ول کن
ادامه دادم دستم و آوردم رو سینه اش گرفتمش یه آه کشید جانم خوشت اومد ادامه دادم لمس سینه اش لبشو گاز میگرفت آه ای آخ جانم گفتم خوشت میاد آروم کشیدمش پائین بالش را زیر سرش جاگیر کردم بدنش خیلی سفید بود صورتش یه کمی سبزه دستشو گذاشتم رو کیرم سریع کشیدش یه شلوار مشکی پارچه ای پاش بود دست بردم سمت دکمه اش دستم و خشن پس زد رفتم سراغ ممه هاش دوتا بوس محکم با مک بهشون زدم که صداش تو اتاق پیچید صدیقه آه بلندی کشید شروع کردم لیس زدن صدیقه دیگه شل شده بود نفس بلند میزد دستم و گذاشتم رو کوسش فشارش میدادم با یه دستم آروم دکمه شلوارشو باز کردم دیگه مزاحمت ایجاد نکرد اول یک طرف شلوارش را با یه دست دادم پائین بد اونطرفشو مک میزدم ممه هاشو چشماش بسته بود رفتم وسط پاهاش شلوارش را کشیدم پائین نیم خیز شد که جلو مو بگیره هواش دادم خوابید درش کردم خوابیدم روش سینه ام رو سینه اش بود از رو شورت به کوسش فشار میدادم صدیقه فقط شورت ها مون را باید در بیاریم بلند شدم شورت خودم را در آوردم کیرم ول شد بیرون نگاه کن صدیقه چشاشو بسته بود دست بردم واسه شورتش دودستی گرفتمش بازور نشد درش کنی یه نیشگون گرفتم به رونش جیغ داد بی حیا بی شرف کشیدم شورتشو پائین گرفتمش تو بغلم بوسش کردم بهش گفتم مرد باید جلو زنش شرف و حیا را از بین ببره

سلام دوستان ،، بالاخره به هر زحمتی بود شورت صدیقه جونم را از پاش در آوردم دستاش رو چشماش بود بدنش خیلی سفید بود همین جور که تو بغلم بود با چشمام بدنش و بررسی میکردم فقط صورتش واز مچ پا به پائین یه کمی تیره تر بود کنارش دراز کشیدم دستش تو صورتش بود بوسش کردم بردار دست تو لپتو بوس کنم منم مثل تو لختم ببین خجالت نمی کشم نکن جواد تو بی حیا هستی لبهام و رساندن به لاله گوشش باهاش بازی کردم هس هس میکرد دست راستمو بردم زیر گردنش محکم کشیدمش تو بغلم سرش رو کتفم بود دست راستمو گذاشتم رو سینه راستش آروم سر سینه شو میخاروندم کیرمو به بغل پهلوش فشار میدادم رونهاشو سفت چسبانده بود که کوس سفید تپلش و نبینم با دست چپم مشغول اون یکی سینه اش شدم و میمالیدم وای آه آه بلند تر میشد صدای صدیقه در گوشش داشتم بهش حرف سکسی میزدم بهش می گفتم تو عروسی و من داماد کیرم باید بره تو کوست من نر هستم تو ماده پس باید بزاری سوارت بشم بلند شدم دو طرفش زانو زدم کیرم رو شکمش بود چشماش بسته صدیقه کیری که میخواد بره تو کوست را ببین برعکس صدیقه کیرم اصلاح شده نبود آخه قراری نبود ، قرارشد من دختر خاله را برسانم برگردم ،لبهام و گذاشتم رو سر ممه هاش رنگ قهوه ای پستونش بزرگ بود همشو زبون میزدم آی آه آه جانم حسابی خوردمش دستاش بغل بود آوردم بالا پستونهاتو جمع کن تا بهتر بخورم جمع کرد مک میزد وای آی جانم شکمش و لیس زدم اومدم پائین چه رو نهایی داشت دوست داشتم سرم و بزارم رو رونش یه خواب سیر برم باز کن پاهاتو نه جواد بیا همین بالا بهتره دیوانه کوس تو بخورم بهتر حال میکنی شروع کردم بالاش زیر نافشو لیس زدن رونهاشو لیس میزدم انگشتمو از وسط قاچ کوسش با زور بردم لاش دستم و گرفت ولی دیر شد چون کلید کوسش زیر انگاشتم بود ،، چوچوله شو میخاروندم دستاشو برد عقب پاهاتو شل کن دیگه شل کردرفتم پائین تر وسط پاهاش نشستم کوسشو لمس کردم وای چه دنبه ای بود خیس بود خشکش کردم بالشت زیر سری خودمو آوردم گذاشتم‌زیر کمر صدیقه وای کوسش حالا پیدا شد لاش صورتی و خوردنی بود بوش کردم مست تر شدم لبهام و گذاشتم رو لپه های کوس صدیقه جانم شروع کردم رو کوسش و لیس زدن آه تمیز بود فکر کنم همون روز اصلاح کرده بودزبون انداختم وسط کوس صدیقه آه ای جواد آخ وای مست شده بود چو چولشو با لبهام گرفتم مک میزدم آه سرم و گرفته بود خودمم غرق لذت بود زبون دور سوراخش می کشیدم وای جواد فدات بشم آه جانم کیرم تو کوست وای آه سرو صداش اتاق را پر کرده بود مست بود عجب کوسی داشت واسه خوردن بلند شدم.

کوس ناز و دنبه ای صدیقه را حسابی خوردم زمانی که میگفت جواد فدات بشم و قربون صدقه ام میرفت بدنش لرزید ارضاع شد حال موقش بود که پرده ای که ۴۴ساله وسط کوسش هست را بترکانم اونم با کیرمن که ۱۸سانت بلندی داره کلفتیش بیشتر به چشم میاد بالشت زیر سری صدیقه را کشیدم گذاشتم تکیه به دیوار که اگر رفت عقب سرش به دیوار نخورده سینه هاشو مک زدم پاهاشو دادم بالا دیگه اعتراضی نمی کرد کیرمو تو دستم گرفته بودم از رو چوچوله اش می کشیدم پائین چند بار این کار را تکرار کردم خوشش میومد کیرمو گذاشتم دم سوراخش یه کم فشار دادم خودشو جمع کرد آخ درد اومد خودتو شل بگیر اولش یه کمی سخته ولی بعدش بیشترین حالت همین هست فشار دادم جیغ زد وای جواد درش کن دستاشو گذاشت جلو کمرم نه نکن جواد اشکش در اومد پرده بکارتش به خاطر سن بالاش ضخیم تر شده بود سخت بود واسش اونم با کیر من یه کم فشار دادم آخ وای زیر شکمم را چنگ زد خراشید دستاشو گرفتم گذاشتم رو سینه اش کیرم یک سومش داخل بود خودشو کشید عقب سرش پشت بالش گیر کرد از کنار چشماش اشک غلط میخورد پائین سینه ها تو بمال صدیقه گوش نمیداد یه کم دیگه فشار دادم لبشو گاز گرفت گفت وای خدا بسه دیگه زانوهامو پشتش محکم کردم صبر کن یه کم دیگه مونده محکم فشار دادم جیغ زد خاک تو سرت سفت گرفتمش تا ته چسباندم صدیقه تمام شد با مشت میزد پشت شونم ببین موهای کیرمو حس نمیکنی چسبیده به کوست گریه میکرد کوسش خیلی تنگ بود نگه داشته بودم توش یه عقب جلو کردم جیغ زد بسه دیگه کشتیم درش کن صدیقه من باید مثل تو که اونوقت لرزیدی ارضا بشم پتو را کرد تو دهنش گاز می گرفت بدجوردست و پاشو قفل کرده بودم تکون نمیخورد شروع کردم کردن آی آخ درد و سوزش داشت دل هم به سکس نمیداد اذیت میشد آه آی وای صدیقه ارضا شدم سفت چسباندم نتونستم درش بیارم همشو خالی کردم توش تو درآوردن هم جیغ میزد درش آوردم کیرم خونی بود دستمال را برداشتم پاک کردم کیرمو صدیقه هم پاک کردم هرچی دستمال میزدم به کوسش خونی بود انگار پریود بود رودشک آه و ناله میکرد بوسش کردم هولم داد عقب من برم دستشویی بیام صدیقه گریه میکرد در اتاق را باز کردم رفتم داخل هال چشمم خورد به عکس خاله خدا بیامرز انگار بهم گفت دستت درد نکنه آقا جواد دختر منو بی صاحب ول کردی داری میری اشک از چشام جاری شد با گریه اومدم پیش صدیقه لخت دراز کشیده بود بلند شو الهی فدات بشم قربونت بشم میخوام ببرمت حمام ولم کن جواد،، به جون خودت اگر ولت بدم تو چته چرا گریه میکنی تو که هیچ جات جر نخورده چرا فدات بشم من دلم جر خورده دست تو بده بهم خودم می رم ،،نه با هم می ریم یه حوله خودش داشت یه حوله نو واسه من آورد بوسش کردم بردمش حمام آب را باز کردم شروع کردم مو هاشو چنگ زدن از پشت گرفتمش تو بغلم کیرم شق شده بود فشار میدادم به کونش زیر آب سینه هاشو میمالیدم انگشت گذاشتم رو چوچوله اش کاری دیگه نداشت مقاومتی هم نمی کرد جواد بزار شامپو بزنم باشه منم خود تراش را برداشتم تیغ شو عوض کردم شروع کردم به تراشیدن پشم های کیرم نگاه میکرد هیچی نمی گفت خوب پشماشو زدم اومدم زیر آب شستمش لیف برداشت ازش گرفتم بزار خودم لیفت کنم حسابی لیفش زدم و بدنشو شستم لیف را لای کوسش کشیدم صدیقه کوست شسته شد بخواب کف حموم تا بخورمش نه نمیخواد چرا یه وقت خون میده به دهنت نترس حواسم هست پاهاشو باز کردم لاش صورتی و ناز بود کردمش تو دهنم آه ای آه یه کم خوردم جواد میتونی مثل اون دفعه بخوریش تا کیف کنم آره حسابی خوردمش نزدیک ارضاشدنش بود که رونهاشو کشیدم جلو کیرمو میمالیدم رو کوسش ها بمال بمال آروم گذاشتم در کوسش کردم توش آخ ای وای آخ گفت میسوزه درش کنم نه بکن بکن تا ته چسباندم وای آه درش کنم صدیقه نه الان موقش بود با کیرم حال بیاد آروم توش عقب جلو میکردم آه بکن جواد تندش کردم وای وای ضربه زدم لرزید شل شد تندش کردم آه صدیقه ارضا شدم کیرمو کشیدم بیرون شکمش و پراز منی کردم این آب کیرم هست دست زد بهشون مگه وسواس نیستی واسه تو نه دیگه باز کیرم خونی بود بوسش کردم اولین بوس را بهم زد بلند شدیم کیرمو گرفت وای اینو کردی تو من بوسش کردم آره چسبید بهم خیلی دوستت دارم جواد منم همینطور دوش گرفتیم رفتیم میوه خوردیم با شورت تو بغل هم خوابیدیم

صدیقه وسواس داشت و از خوردن کیر یا دست مالی زیاد خوشش نمیومد من هم اذیتش نمی کردم. تو بغلم لم داده بود و من سینه هاشو میمالیدم دست میکردم لای موهاش با عشق لمسش می کردم یه دامن پوشیده بود دست بردم سمتش دادمش پائین کمک کرد درش آوردیم یه شورت تور سفید پاش بود که یه نوار بهداشتی توش بود درش آوردم نوار را نگاه کردم‌ پاک پاک بود انگشت کشیدم رو کوسش وای چه ناز بود. آروم انگشت بردم وسط کوسش ماساژ میدادم اونم کیف میکرد جواد میخواری واسم بله عشقم چرا که نه خوابید رو تشک رفتم وسط پاهاش دوست داری وقتی میخورم نگاه کنی آره آره پس نیم خیز بشین تکیه بده به دیوار نشست تکیه داد به دیوار پاهاشو باز کردم خودم دراز کشیده بودم سرم و رساندن وسط کوسش دوتا بوس محکم زدم آه ای دست میکشید تو موهام لاشو خوب واسش زبون زدم نگاه میکرد فقط قربون صدقه ام میرفت چوچولشو مک میزدم انگشتم را کردم تو کوسش آه ای ای عقب جلو میکردم انگشتمو تو کوسش تاب میدادم کمرش و تاب میداد دوتا آه بلند کشید ارضاع شد آه ای جانم،، بهش گفتم رو ۴ دست پا بشو تامن بکنم اولش بلد نبود بهش گفتم شد زانوهاشو بیشتر دادم داخل تا تنگ بشه سرشو گفتم بزاره رو بالش حسابی کونشو بده عقب کیرمو مالیدم به سوراخ کونش کشیدم پائین تر با دستام لاشو باز کردم گذاشتم در سوراخ کوسش کلاهک کیرمو کردم توش آه جان دستامو انداختم زیر شکمش سفت گرفتم که نه جلو بره نه بخوابه فشار دادم تو کوسش جیغ زد آه ای سفت دستامو قلاب کرده بودم وای اینجوری بده درش کن شروع کردم کردن آخ جواد تورو خدا پاشو از پشت آورد بالا زانوهامو انداختم پشت پاش صدیقه داد و فریاد میکرد منم ۱۸سانت کیرمو تو کوسش فرو میکردم چنگ میزد به دشک ولش نمی دادم تا ته چسباندم آبمو خالی کردم تو کوسش آروم کشیدم بیرون آب کیرم داشت میومد بیرون دستمال بهش دادم برگشت سمت من یه کشیده نسبتا متوسط نواخت زیر گوشم بوسش کردم بازومو گاز گرفت داد زدم ول کرد جای دندونهاش موند،، بلند شد رفت حمام منم رفتم دستشویی اومد من رفتم حمام ناهار خوردیم من اومدم لباس پوشیدم داخل حیاط در را باز کردم کسی تو کوچه نبود موتورم را برداشتم به صدیقه گفتم شب اگر بشه میام اونم قبول کرد رفتم چند شبی نشد برم پیشش بعداز اون هم پسر عمه ام بندر عباس تصادف کرد رفتیم بندر خلاصه ۳۰روزی میشد عروس خانم من تنها بود یه روز زنگ زد کجایی کی میخوای بیایی میام گرفتار شدیم این بندر البته گردش قشم و بندر هم بود تا بتونیم موضوع را حل کنیم جواد زود بیا به خدا اگه نیایی خودمو آتیش میزنم قسم میخورم بیا زودتر چشم پسر عمه را ول کردم اومدم خونه.

ادامه...

نوشته: جواد


👍 18
👎 24
69601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

870080
2022-04-22 01:53:43 +0430 +0430

همین که ماهواره رو درست کردی ینی تموم حرفات درسته
کیرتو در میکردی ؟؟؟؟ضد سرقت یا آلومینیومی

2 ❤️

870095
2022-04-22 02:23:19 +0430 +0430

اِشک دشک نه تشک.تخم جق کم بزن کور نکن خودتو مواظب باش دسته بیل نکن کونت دختر خالت صلوات

0 ❤️

870104
2022-04-22 02:46:46 +0430 +0430

کستانی شگرف در ایران زمین بی ناموس چرا وسطش سلام کردی دوباره

1 ❤️

870142
2022-04-22 05:53:13 +0430 +0430

کیرمو در کنم توی کون نامردت ؟؟ ولی خوب بود انصافا البته غیر از لهجه تخمیت 😂😂

1 ❤️

870151
2022-04-22 07:44:19 +0430 +0430

قرمساق جقی

0 ❤️

870152
2022-04-22 07:48:32 +0430 +0430

عوض این که بیایید اینجا داستان بنویسید برید کلاس های نهضت یکم سواد یاد بگیرید.
تشک درسته نه دشک و خیلی چیزهای دیگه
کیرتو از ما در کن برو جای دیگه بنویس. پلشت

0 ❤️

870154
2022-04-22 08:21:19 +0430 +0430

وسط نوشتن رفتی دستشویی برگشتی سلام دادی دوباره؟؟؟😂
درش کن؟؟؟مگه در میشه؟؟؟شماها اینترنت از کجا میارید خدایی؟چجوری اشنا میشید با دنیای مجازی؟؟؟😅درش کن!!!

0 ❤️

870161
2022-04-22 09:18:20 +0430 +0430

نفهمیدیم بالاخره درش کردی؟ سرش کردی؟ ترش کردی؟ پر پرش کردی؟ چی کردی
ی کم رو ادبیاتت کار کن فرزند
کمتر جق بزن
اب هویج بخور
شبها زود بخاب مسواکم یادت نره
فقط حیف شد شربت نخوردین
سکس بدون شربت مثل زهر مار می مونه

1 ❤️

870171
2022-04-22 11:23:35 +0430 +0430

داستانای قدیمی تر شربت میاوردن حالا تنظیم ماهواره خخخخخخخ
تا همین تنظیم ماهواره خوندم فقط فهمیدم یک جقی نوشته داستان رو.

0 ❤️

870195
2022-04-22 14:49:43 +0430 +0430

کیرم تو لهجت کس کش دیوث کونی
سرم درد گرف با ندشتت
ریدم تو قبر زنده و مردت

0 ❤️

870219
2022-04-22 22:50:37 +0430 +0430

ادامه نده دیوث😢🤦🏻‍♂️

0 ❤️

870922
2022-04-27 04:09:29 +0430 +0430

متن داغون بود. ولی داستان خوبی بود. ممنون

0 ❤️

871182
2022-04-29 01:52:34 +0430 +0430

کیرمو از تو مغزت در کردم افغانی بی شرف

0 ❤️

962353
2023-12-15 09:25:59 +0330 +0330

اولا کسی که ازدواج نکرده دینش کامل نشده نه اینکه دین نداره .پوما چون توگفتی دخترخاله اگه کوس ندی جان ته جهنمه حاضرشد بهت کوس بده که یه وقت گناه کوس ندادن باعث جهنم رفتنش نشه…واقعا دمت گرم خیلی مردی که ازجهنم رفتن دخترخاله تنهات که به تواعتماد داشت و …ولی ریدی توان اعتماد واینکه نمیدونست چه آدم بی ناموسی هستی تو.مرتیکه جغی پفیوس…

0 ❤️