دختر خاله کثیف

1400/11/25

سلام من بار اول و آخر می‌نویسم سکسشم نسبت به داستان خیلی کمه ولی یه کلمشم دروغ نیست وکلی خورده ریزوم درشتشو حذف کردم
یه دختر خاله داشتم از بچگی باهم بودیم مجردیش ادای تنگارو در میآورد
خیلی میخواستمش دیونش بودم ولی اون نبود بعدا میفهمید چندباری مالونده بودمش از وقتی موبایل دار شدیم مدام باهم همه جوره چت میکردیم ولی فاصله شهرامون زیاد بود خلاصه که شدید تو کففش بودم خیلی زیاد هر وقت به هم می‌رسیدم کلی خوشحال بودیم یا حداقل بگم من بودم اونو نمیدونم کلی باش کیف میکردم از راه رفتنش تاخندیدنش حرف زدنش از همه چیش لذت می‌بردم اینجوری بگم که حاضر بودم براش بمیرم ولی نمی‌تونستم برم خواستگاری به هزار دلیل که یکیش که اصلیش بود پول بود پول کثیف که نباشه جواب سلامتم به زور میدن چه برسه به دختر خلاصه کنم چند سالی تو مجردیش باهم بودیم همه جوره
فقط کیرم تو کسش نرفت وگرنه همه کاری باهم کردیم وقتی میومد شهرمون کلی خوشحال میشدم وکیف میکردیم لبو و مالیدنو همه جوره صفا سیتی بود شبا سکس چت نمی‌کرد خوابش نمی‌برد ولی ادای تنگارو در میوردهمیشه تا زدو باباش بازنشسته شد اومدن شهر خودمون خیلی ارتباطمون بیشتر شد کیف میکردیم بعد از مدتی دیدم هی زمزمه می‌کنه که فلانی میخواد بیاد خواستگاری اومد نشد گفتم نه گفتم آره و راه رفتن رو مخ من منی که تو اوج گرفتاریو بدبختی بودم اون موقع بماند حالاولی خیلی گرفتار بی پولیم که جر میداد لامصب بگذریم چندبار سر این حرفارو کارش قطع و دوباره وصل شدیم ولی دوسش داشتم من خر نمی‌تونستم دوباره وصل دوباره کیف دوباره صحبت خواستگار من میگفتم چرا میگه یه آدمای مرخصو که خودشم حالش بد میشد چه برسه من .
منم فکر میکردم که اینجور میگه برم جلو ولی بخدا اصلا مقدور نبود هزارو یک بدبختی داشتم و یه درصدم فکر نمی‌کردم بی خیال من بشه منی که میمردم براش ولی یه حرومی اومد خواستگاریش یه گدا زاده که یهو پولدار شده بودن یه آدمی که هنوزم تو کون نمیره گنج پیدا کرده بودن حالا چجوری وحق یه سری پایمال کرده بودن و هزار تا دشمن خانوادشون داشت و داره ولی پول دار که مثل سگ زندگی میکنن این دختر خاله ماهم که خانوادگی مرده پول و پول پرست یهو خبردار شدم تمومه ودنیا توسرم خراب شد رفت به همین راحتی تمام شب عروسیش نمیدونستم برم نرم. آبروم می‌ره نرم خودمو چکار کنم به بدبختی
از ظهرش خودم راضی کردم که رفته بره گمشه لیاقت نداشت براش بمیرم
بره تهشم معلوم میشه واسه پول چی میشه زندگیش و خلاصه یک لیترعرق خوردم تا شب رفتم عروسی که از صدتا مردن بدتر بود ولی مست
مست داغون رقصیدم با دامادی که دو س نداشتم سر به تنش باشه از همه چی حالم بهم میخورد حتی تو کل عروس نگاهش نکردم که دلم نلرزه شبش یه خط با شیشه به رو مچ دستم به قصد شاهرگ انداختم ولی دستم لرزید به رگ نرسید دروغ چرا ترسیدم آقا ننم اومدن جلو چشام گفتم هم آبروم می‌ره هم ابروشون شب عروسی اون چرا باید خودکشی کنم کلنجار تا خود صبح با دستی که زخمه دلی که آتیش گرفته بگم صدبار مرگ و دیدم تاصبح دروغ نگفتم خلاصه گذشت
دوسال سه سال نمیدونم ولی گذشت چجوری نمیدونم یه مرده متحرک بودم اون داشت کیف میکرد همه جوره میدیدمش میمردم کندم از اون شهر خراب شده رفتم تهران کارگری خیلی نکردم ولی کار وهنری که داشتم کاش کارگر بودم کلی بدبختی فرار کرده بودم از اون شهر یادم بره نه عقلی تو سرم بو نه راهنمایی که بگه چه غلطی کنم ونه اصلا روم میشد به کسی چیزی بگم میریختم تو خودمو خودم به بدبختی خودمو جمع جور کردم یکم . پدر مادرم و کندم از اون شهر آوردم تهران ولی رفت و آمد داشتیم همه طایفه وننه بدبختمون دنبال زن گرفتن و سامون دادن به من بودن ولی من از صدتا معرفی با یکی دوتا به حرف زدن کشید و خواستگاری یکیشونم همین عشق قدیم ردیف کرد که بریم رفتیمو پیچیدم به بازی به دختره هر چی میگفت برعکس جواب میدادم و تایید نشد گفتم فهمیده اشتباه کرده مثلا میخواد جبران کنه گرم شدیم با خانوادش البته نبریده بودم که فامیل بودن مثلا .تو شهر خودمون میدیدمش تو مهمونی تو جشن تو عزا ولی کنار می‌کشیدم یه بار اومد تهران تنهایی بدون شوهر جاکشش با خواهرش خونمون موند چند روز خودمو سرگرم میکردم خونه نمیرفتم میموندم سرکار ولی نمیشد همش بمونم میومدم خونه خودشو جمع نمی‌کرد مو پریشون آستین کوتاه شلوار تنگ رژه با چاک سینه و کس میرفت جلوم من انگار لخت بود جلوم دیونه شدم البته تهران نامزد کرده بودم ولی این یه چیز دیگه بود خداوکیلی الان ببینیتش میگی عجب خری هستی با زنم زمین تا آسمون فرق داره خودشم می‌گفت چطوریه زنت به اون به خوشکلی به چشمت نمیاد من میام بخدا نمیدونم نمی‌فهمم زشت نیست ولی زنم از نظر تنو بدن وخوشکلی میگن نمی‌رسه حتی خودش بی خیال دوباره دلمو برد حالا قصدی یا غیرقصد نمیدونم ولی برگشتم دوباره به قبل دوسش داشتم از خیلی قبل‌تر و حتی از خودم خیلی بیشتر نمیدونم میدونستم نمیشه میدونستم شوهر داره میدونستم زن دارم ولی میمردم براش بازم افتادم وسط دوست داشتنش… نفسم دوست داشتم تو هوایی بکشم که اون توش باشه شعر میگفتم براش … برگشتم باز اون جا تو شهر خودم… چه موقع بهترین زمان زندگی هر آدمی زمان نامزدی و عقد و عروسی خودم من رفتم تو شهر خودمون کار کردن که نزدیک به اون باشم که حتی هفته یه بار شانس دیدنشو داشته باشم باورتون نمیشه یک هفته جون میکندم یه دقیقه ببینمش یه لحظه دیدنش از یه ساعت سکس با زن خودم بیشتر حال میداد حالا از دلسوزیش یا جندگیش یا هر چیز دیگه ای باهم بودیم خیلی کم ولی بودیم تو این وضعیت م منو میسوزوندکه پسر عموم پیام میده فلانی بهم نظر داره میرم پیش دکتره دکتر اینجوری گفت حالم بدمیشد هنوزم طاقت نداشتم کسی بش. فکر کنه حتی چند برابر شوهر جاکشش هنوز مال خودم میدونستمش. می‌گفت مگه چیه دکتره پول داره این پسر همش تو کفمه اون شوهر خواهرشوهرمه میگه دوسم داره مرگو به خودم میدیدم ولی دلم نمیومد ناراحتش کنم یه لب که می‌گرفتم ازش همه دردایی که کشیدم یادم میرفت با ماشین می‌رفتیم تو شهر خودمون می‌چرخیدم قایمکی با ترس کسی نبینمون خونه باغ می‌رفتیم لختشم میکردم ولی راضی نبود نمیکردمش تو خونه باباش لختش کردم کسو کونشو بعد چند سال دیدم ولی نکردمش فقط میاوردم آبمو که از سرم بزنه بیرون مجبورش نکنم تا روزی که خودش بخواد
ولی دنیا رو بهم میدادن انگار خود خدا هم راضی بود میبردمش دندون پزشکی مرکز استان پنجاه کیلومتری شهر خودمون کیف میکردیم پنجاه کیلومترو میخوردمش میمالیدمش زبونشو میخوردم لبشو میخوردم دستم لای کسش بود سینه هاشو میخوردم کیف میکرد ولی ادای تنگارو در میآورد میگفتم عیب نداره تا خودش نخواد نمیکنمش التماس میکردم می‌گفت نه همه چی آزاد بودیم بجز کردنش اصلا اومده بود که عذاب بده منی که نیم ساعت باید زنمو میکردم که آبم بیاد تازه آخرشم به یاد اون کسشو میدیدم آبم راه می‌گرفت خوب کارشو بلد بود جوری تشنش بودم که حاضر بودم سرمو بدم با همه این بدبختیا همین بودن نصف نیمه همین کم بودن همین نبودنش یه سال طول کشید بعد از هزار بار که قول داد میاد کیف میکنیم و نیومد همه کاری میکردیم همه مدله فقط با سکس کامل مخالف بود نمیدونم چرا میترسید حامله بشه یا از چی نمیدونم چون بعد چند سال هنوز باردار نشده نمیدونم احتمالا مشکل از از اون شوهر جاکششه میترسید ازم باردار بشه خلاصه یه بار خونه رفتم حموم سفید کردم آینه تمیز خودمو شستم عطر زدم یه درصد شاید بیاد اومدم بیرون پیام دادم یا میای خونه میکنمت یا انقدر الکل سفید میخورم تا بمیرم و میدونست میکشتم خودمو… آخرش راضی شد گفت فقط همو بخوریم گفتم باشه اینم خودش کلی کیفه چاره ای نداشتم قبول کردم چاره ای نداشتم قبلا هم گفتم دوست داشتم کامل با میل خودش بکنمش ساعت چهار بعد از ظهر قرار داشتیم کلید داشت تا چهارو هفت دقیقه نیومد من پنج تا پیک خورده بودم چشام سرخ خون زنگ خونه خورد گفتم خواب میبینم پا نشدم یه پیک ریختم برم بالا از در اومد تو منو دید همرو جمع کرد از جلوم ریخت تو سینک رفتم سرو صورتمو شستم قبلشم گریه میکردم ولی اومد بیشتر شد اونم گریه کرد بقلش کردم بوسیدمش دوست داشتم ساعت وایسه بردمش تو اتاقی که پنجرشو چادر کشیده بودم و تشک انداخته بودم خوابیدیم من که با شورت بودم اونو لخت کردم فقط بوش میکردمو فقط میخوردمش دوتایی لخت لخت من الان هنوزم کس کسیو نخوردم ولی مال اون فرق میکرد له له میزدم براش به اون گفتم باز کن خوردم براش من اونو از خودم بیشتر میخواستم دوست داشتم اونم لذت ببره دوست داشتم کیف کنه با کیف اون عشق کنم همینجوری که میخوردم براش صداش عوض شد نمیدونم خجالت کشید یا هرچی خودش رفت واسه شصت و نه کیرمو گرفت تو دهنش بخدا حاضرم الآنم برا اون لحظه هزار تا شلاق بخورم کسشومیخوردم زبونمو میکردم تو کسش دوست داشتم سفیدی چشمشو ببینم از لذت همه چیز همو میدونستم که چی میخواد کی چی دوست داره وای خدا خسته شد خوشش نیومد نمیدونم عقب کشیدولی من هنوز میخوردم دوست نداشتم تموم شه میدونست ضعف دارم در مقابلش هزار بار گفته بودم نمیتونم خودمو نگه دارم نمیدونم دلش سوخت یا خواست از سرش باز کنه زودتر تموم بشه یا دلش کیر خواست دستشو گذاشت رو کسش گفت بکن توش باورم نمیشد از ذوق میخواستم بمیرم رفتم واسه لباش لبی گرفتم که کیف کردم آروم در گوشش گفتم کاندوم بزارم دوست داشتم خیالش راحت باشه ولی گفت نه دوست ندارم کاندوم و میدونست ضعیفم در مقابلش ولی دستشو گذاشت رو کسش اوخ آب گرفته بودش کردم توش وای خدا بعد چندین سال بلاخره کسشو حس کردم وای خدا تنگترین و داغترین و خوشکل ترین کس دنیا از نظر من کیرم توش بود
خدایا من تو این حالت کاش بمیرم لذت دنیا جمع شد تو بدنم دومین
. سومین تلمبه انگار ساختمون اومد تو سرم نتونستم خودمو نگه دارم سریع اوردمش بیرون آبم پاشید رو نافش تازیر سینش هرچی تو بدنم بود میخواست بپاشه بیرون چرا آخه بخدا من کمترین تلمبه زدنم ده دقیقس تازه فقط با فکر اون چرا باید انقد زود تموم شه معلوم بود نفس راحت کشید که تموم شده باز رفتم بخورم لباشو گفت بسه دیگه تمومش کن باید برم رفت ولی اگه میدونستم بار آخره که قراره بخوابم باش وای خدای من چرا لعنت به من . رفت یک ماه بعدشم رابطه داشتیم البته یه دوسه ماهی بود یه نفر تهدیدمون میکرد تو اینستا می‌گفت هک شدیم ولی جدی نمیگرفتمش اون بهونه کرد بهونه که نه واقعا میترسید منم وقتی دیدم جدی شده ترسیدم درسته خودمم زن داشتم ولی بخدا صد برابر واسه اون میترسیدم هر روز تهدید می‌کرد هر روز عذاب کل چتامون و داشت کل عکسای و فیلم لختمون تو تماس تصویری ها مگه میشه آخه یا خدا چکار کنم باهاش صحبت کردم کلی التماس کردم بی خیال شه ولی کینه داشت نمیدونستم چرا خدایا کیه به هزار نفر فکر کردم یه دختره بود تو محلمون خیلی میخواست منو ولی من اصلا بجز این به هیشکی نمیدونستم فکر کنم شوهر کرده بود رفته بود شکم رفت به اون به بد بختی پول وامو جمع کرده بودم ماشین میخواستم بخرم طرف خودشو نشون نمی‌داد گفت ده میلیون یا میدیت یا ابرو براتون نمیزارم عشقمم 24ساعته استرس داشتو گریه میکرد گفتم خدایا چکار کنم با دختره قرار گذاشتم گفتم همونه هم محلیمون میرم میبینمش خرش میکنم یا به زور گوشیشو میگیرم دوتا چکم بش میزنم قرار گذاشتم تهران قرار گذاشت رفتم ترمینال جنوب گفت یکی میاد سراغت یه زنه با یه پراید داغون اومد سراغم بردم نیم ساعت چهل دقیقه تو راه بودیم تو کوچه پس کوچه ها سمت نارمک خیلی وارد نبودم تهرانو بعدا که پرسیدم از هفت حوض که حفظ کردم فهمیدم اطراف نارمکه بردم تو یه خونه شاید ده تا زن و دختر اونجا بودن خایه کردم من تا حالا اینجور جاها نرفته بودم زن چهل پنجاه ساله قیافه کیری گفت برو اتاق الهام منتظرته عین بچه چهار ساله گوش‌دادم یا خدا این هم محلیمون نیست کیه به عمرم ندیده بودمش گفت پول آوردی من بدبخت رفته بودم چک بزنم خایه نمیکردم حرف بزنم گفتم نه مگه قرار نبود حرف بزنیم گفت پاشو گورتو گم کن بابا حرف چی داریم شرفتونو میبرم بریت خودکشی کنید یافرار سه روز وقت دارید خالی کرده بودم تنها بود شاید میشد کاری کنی ولی ده تا جنده تر از خودش اونجا بود التماس کردم گفتم داره میمیره از ترس بخدا خونش میوفته گردن من وتو من گوه خوردم یه غلطی کردم گفت ده تومن باید بدی عکسارو جلوت پاک کنم گفتم ندارم بخدا داد بیداد اسم عن اون زن که آورده بود داد کرد گفت بیا اینو ببر گم گور کن حواست باشه یاد نگیره اینجارو گفت سه روز دیگه ندادی دهنتون جوری میگام که تو تاریخ ثبت بشه زن جنده هم اومد انقد چرخوندو برد انداختم تو خیابون دماوند بی آرتی سوار شدم تا ازادیو داشتم دیونه میشدم دست از پا درازتر برگشتم شهرمون حالا نه میشد به اون بگی داشت از ترس میمرد ونه میشد به کسی بگم مجبوری پول ماشینو به حساب بانک ملت فرستاد ریختم به حساب یه مردی نمیدانم کس کششون بود چی بود گفت هرگهی دلت میخواد بخور شکایت کن ولی یه ساعت بعدش باید خود کشی کنی ده میلیون پول بی زبون رفت… وقتی عشقم فهمید گفت بدبختی که خودت درس کردی چقدر بت گفتم نکن تصویری نیا عکس نخواه . یه ماه نشده جنده خانم گفت باید ده تومن دیگه بریزی بش مزه کرده بود گفتم بقران ندارم اونم اینجوری پول ماشین جمع کرده بودم بخدا میترسیدم چکار کنم
عشقمم کل اینستا وتلگرامو همرو پاک کرد و تو اون وضعیت رفت پیش خواهرشو خواهرم هرچی میدونست از رابطمون وهر گهی خورده بودیم جریان این جنده که هک کردو پول گرفته بود وخلاصه هر چی از من و خودش بلد بود به نفع خودش بودو گفت که این چکار کرده و نکرده همرو از اونور اونا افتادن به جون من یا خدا از همه طرف فشار و بد بختی دوست داشتم بمیرم تریاک مصرف میکردم آروم شم پنج تومن گدایی کردم دادم به جنده که بخیال شه و دمش گرم جنده معرفتش بیشتر از عشق ما بود خواهرش و خواهرمنو تو تلگرام اد کردوگروه درست کرد و عشق مارو همون جوری که بود و اون همشو ریخته بود تو سرمون تعریف کردو همه خفه شدن و خدایی نامردی عشقی که میمردم براشو خنثی کرد ولی پونزده میلیون. برام آب خورد تجربه کیری بعد هم گفت عکسارو پاک کرده و راست یا دروغ رفت ترکیه
ولی فهمیدم و گفت کینه ای که داشت از پدر شوهرو برادر شوهر و شوهرعشقم بود سر همون گنجی که پیدا کرده بودنو حق نمیدونم کیو خورده بودن این شوهر کس کششم برادر خودشو به مامورا فروخته بود فرار کرده از ایران وهزار جور این
مدلی کسشر تو خونواده شوهرش بود با تموم پولداریشون که فکر نکنم روز خوش داشته باشن

خیلی اتفاقی رسیده بود به پیج منو من بدبخت که تاوان اون کس کشا رو دادم ولی سوختنش یه درصد اون کیری که واسه بار دوم از عشقی خوردم که مردن براش فکر نمیخواست
بعد از اونم هر کاری کردم یا از خجالت یا وقاحت دیگه کلا جوابمو نمی‌ده و همه جا بلاک کرده منو چند بارم دیدمش ولی آرزو به دلم موند بدونم انقد کثافت و ولجنی و کجا تو خودش جا داده چرا منو بی آبرو کرد تو خانوادم الان نزدیک دوسال شبو روزم شده با فکرو خیال از خیلیا بریدم حتی خواهر خودم عروسیش نرفتم و به هیچ احدی اعتماد ندارم تریاکم هر روز میکشم کم هست ولی باید باشه میکشم فکرو خیال کم میشه. ولی
کاری که اینبار کرد با من صد سال تو زندگیم تاثیر مستقیم میزاره

آخرش بگم بازم با همه این بدبختیا به همون یه سال و یه بار می‌ارزید واصلا پشیمون نیستم و تو کل 37سال زندگی فقط اون یه سالو من و اون زندگی کردیم و همون‌جوری عشق ممنوعه من اگر میموند جونمم براش میدادم ولی من کم نزاشتم براش درصورتی که همه بدبختیارو انداخت گردن من و معلوم شد بعد همش بخاطر کثافت کاریای خانواده شوهر کس کشش بوده و هنوزم طلبکارن خودشو خواهر کثیفتر از خودش وکلا من از همشون بریدیم و رفت آمد نداریم
ولی هنوز عکسو فیلماشو دارم و شده مثل یه غده سرطانی که نمیشه هیچ کاری باش کرد خواستم انتقام بگیرم نتونستم دلم نیومد

اینم نوشتم بمونه وصیت نامه از سرگذشت تخمی من که نه به عشقم رسیدم و نهایتا ضربه ای که چندبار از عشق م خوردم در صورتی که همون‌جوری اگه

نوشته: 13


👍 3
👎 15
37301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

858996
2022-02-14 00:57:21 +0330 +0330

Chi migi to an aqa?!

4 ❤️

859014
2022-02-14 01:16:47 +0330 +0330

بیشتر دردِ دل بود تا داستان. خیلی درهم برهم بود و خوندنش کار سختی بود حقیقتا!😅
ولی خب مطمئنم که واقعیت بود. سرگذشت تلخی بود. هرچند مقصر اول و آخر خودتی و خودت. به هر حال متاسفم؛ امیدوارم که حالت بهتر بشه و بتونی کنار بیای با این مشکل و گذشته‌ی تلخت.

از راه رفتنش تا خندیدنش و حرف زدنش از همه چیش لذت می‌بردم

  • تعریف عشق تو یه جمله! بخاطر همین جمله هم که شده لایک رو بهت میدم. هر چند هدفت لایک گرفتن نبود و قصدت فقط درد دل بود.
7 ❤️

859022
2022-02-14 01:27:26 +0330 +0330

اگه همون اول میرفتی پیش روانپزشک انقد بگا نمیرفتی اونی که موند روی تخم چشات اونیم که رفت روی تخم چپت ماهم شکست عشقی خوردیم ولی باهاش کنار اومدیم

4 ❤️

859050
2022-02-14 02:18:47 +0330 +0330

آخه تو خودت قدیم کونی بودی حالا اومدی هر چرندی که تو اون لحظه به مغز کیریت رسیده نوشتی اسمشو گذاشتیی داستان کیر اسب عربی تو شقیقت قبل فرستادن این مزخرفات خودت میخوندیش اگه تو نستی بخونیش بعد میفرستادی از شرق وصل کردی به غرب از شمال میپری جنوب قدیم کونی کیرم تو افکار مشنگت

0 ❤️

859089
2022-02-14 06:46:15 +0330 +0330

داستانت واقعی بود و تو واقعا کصخلی

0 ❤️

859117
2022-02-14 11:14:02 +0330 +0330

داداشم یه بار داستانتو خودت بخونی سنکوب میکنی. فرم بندی جملاتت فوق العاده داغون بود.
اگه ویرگول یا نقل قول روحساب نکنیم، حداقل میتونستی از نقطه استفاده کنی.

1 ❤️

859124
2022-02-14 12:09:17 +0330 +0330

داداش متاسفم برای زخمایی که خوردی از عشق، از این زخما منم خوردم، بد نوشته بودی ولی اون حسی ک باید منتقل کنیو کردی

1 ❤️

859141
2022-02-14 14:47:24 +0330 +0330

منم یه رفیق کصخل مثل خودت دارم😂

1 ❤️

859160
2022-02-14 16:47:12 +0330 +0330

چی بود این داغون شدم رمان بود یا خاطره

0 ❤️

859184
2022-02-14 20:39:07 +0330 +0330

کاری ندارم داستانش چی بود ولی حداقل واقعی بود بدم نیومد 👍

0 ❤️

859244
2022-02-15 02:56:30 +0330 +0330

من لایک کردم ،با هزار بدبختی همشو خوندم ، فقط با عرض معذرت باید بگم خیلی خری

0 ❤️

859315
2022-02-15 13:13:27 +0330 +0330

خوبی کس خول مگه اینجا مشاوره هست یا دادگاه خانواده داستان بود یا کس وشعر بهش میخورد واقعی باشه ولی جاش تو داستان نبود همه ما کم وزیاد کیر خوردیم از زنها. بدون وقتی گیر میکنن همه چیزو رو مرده میریزن که خودشون تبرئه بشن

0 ❤️

859373
2022-02-15 23:56:06 +0330 +0330

بیشترش درد و دل بود

0 ❤️

861143
2022-02-26 20:43:50 +0330 +0330

🤮 🤮 🤮 🤮 🤮 🤮 🤮 🤮

0 ❤️