سلام من رافائل مستعار هستم ۲۸ ساله با قد ۱۹۰ و وزن ۸۸ فیتنس کارم اینارو گفتم کمی منو بشناسید همین الان بگم داستان سکسی نیس داستان از اونجایی شروع شد یه روز تو تلگرام یه دختر اومد پیوی من هیچوقت پیوی دخترا نمیرفتم چون اینو شکست در برابر ارزش خودم میدیدم حتی ریپورت نبودم بازم نمیرفتم ولی شده بود پروفایل یه دختر ببینم ولی بخام پیوی برم نه خلاصه وقتی اون دختر اومد پیوی شروع کرد لوس بازی کردن من فقط پوکر فیس میزدم چند روز گذشت دیدم بازم اومد ولی این سری لوس نبود سلام احوال پرسی اصل بده اینا خلاصه بهش اصل دادم گفت میخام ببینمت از خودم براش عکس فرستادم اونم چندتا عکس فرستاد بهش گفتم تو خیلی خوبی تشکر کرد یه چند وقت همین جوری گذشت تا یه روز گفت بیا بیرون ببینمت منم گفتم اکی اصلا اینطوری نبودم ذوق شوق داشته باشم چون میدونستم با پسرای دیگه ام هم هست فقط واسه اینکه از نزدیک ببینمش گفتم اکی همیشه از نظر من عکس با خود ادم کلی فرق داره اونم دخترایی که عکس فتوشیاف یا همون فتوشاپ میکنن خلاصه قرار گذاشتیم رفتم دیدمش یه دختر متوسط با اندام عادی ولی بی نهایت خوش خنده خوش برخورد وقتی منو دید جا خورد گفت فکر نمیکردم واقعا اینجوری باشی گفتم چجوری گفت انقدر خوش هیکل مردونه گفتم حالا که دیدی گفتم با بیشتر پسرایی که حرف میزدم میگفتن قد بلندن وقتی میدیدمشون اونقدر نبودن ولی تو چرا گفتم اونارو بیخیال من همیشه حقیقت میگم اینو گفتم رفتیم همیشه حسم به دخترا بد بود ولی نمیدونم چرا این یکی مثل اونا نبود شاید به خاطر خنده های قشنگش بود شایدم به خاطر اینکه خاکی بود نمیدونم ولی مثل بقیه دخترا نبود برام وقتی حرف میزد تو حرفاش امید داشتن شنیده میشد نه سیگاری بود نه قلیونی چیزی که خیلی برام جالب بود اون روز با تمام خوبیاش تموم شد یه چند وقت گذشت اینار من گفتم بیا ببینمت قبول کرد اومد بازم همون خنده ها همون خاکی بودن بیستر از اینکه بخام باهاش سکس کنم دلم میخواست باهاش رابطه دوستی داشته باشم خیلی برام جالب بود من چطور از یه ادم معمولی خوشم اومده نه تیپ انچنانی داشت نه ارایش انچنانی نه لوندی خاصی خودش بود و این خودش بودن باعث شده بود ازش خوشم بیاد رابطه ما ۴ ماه به این صورت گذشت با قرار های گوناگون یه شب دیدم تو چت تلگرام استیکر سکسی فرستاد جا خوردم گفتم این چیه اونم الکی گفت دستم خورد من چیزی نگفتم سریع به یکی از دوستام گفتم این دختررو امتحان کن ببین واکنشش چیه ایدی تل دادم منتظر شدم بعد چند دقیقه دوستم پیام داد گفت جواب نمیده میخونه ولی بهش گفتم بازم امتحانش کن مهم نیس چقدر زمان میبره گفت اکی بعد چند روز دیدم دوستم پیام داد گفت راه میاد ولی سخت فهمیدم چه اشتباهی کردم کسی که رفتارش جوری بود که انگار نافشو با تعهد بریدن ببین چیجوری راه میده تصمیم گرفتم بیخیالش بشم باهاش کاری نداشته باشم دیگه پیام میداد سین نمیکردم بعضی وقتا تلم رو حالت روح بود خلاصه بعد یه چند وقت فراموشش کردم و از این بابت اصلا پشیمون نیستم ولی بعد از جدایی با یکی اشنا شدم که شد عشق زندگیم فرق عشق با دوست داشتن زمانی فهمیدم که دوست داشتن مثل چیدن گل برای همون لحظه و لذت بردن ازش ولی عشق مواظبت از اون‌گل برای همیشه حرفام شاید برای یه سریا هضم نشده باشه امیدوارم یه روز هضمش کنن .

نوشته: Sex_for_u