۱۸ سالم بود و دختر دایی شیطونم ۱۵…من تو خونه درس میخوندم هی مدام میومد اونجا خودشو میمالید بهم و میگفت بیا کشتی بگیریم یه بار که اعصابمو دیگه خورد کرد اومدم گرفتم پرتش کنم اونور کیرمو گرفت و یه ساعت از درد داشتم به خودم میپیچیدم و اونم هی میخندید و هی شیطونو لعنت میکردم بالاخره از پشت گرفتمش خودمو چسبوندم بهش دیدم کیرم بلند شد و اونم چیزی نمیگفت دختر شیطون و عجیبی بود اینم بگم خیلی سفید بود مثل مامانش بود اسم من کیارش و اسم اون هانیه بود روزا همیجوری میگذشت و هر روز همی بساط بود…یه بار که خیلی حشری بودم همو روز دقیقا اومد خونمون دوباره خداروشکر هیشکی نبود ای دفه وسط کشتی شلوارشو کشیدم پایین و کیرمو چسبوندم کونش وای چه سفید بود یادم نمیره اونوریش کردم دیدم عین هلو قرمز شده تا سر کیرمو چسبوندم رو خط کسش انقد که سفید بود آبم اومد و خالیش کردم رو فرش…اگه وجدانم نبود به کاری دست جفتمون میدادم…
چن سال گذشت و دیگه اون اتفاقا پیش نیومد تا یه روز من و اون تو حیاط پدر بزرگم بودیم و اونا هم خونشون اونجا بود یه خونه ویلایی عالی…هیشکی نبود…از طرفی بزرگ شده بود و ممه های بزرگ کون بزرگ و سفید وای که میدیدمش ارضا میشدم…بهش گفتم هانیه میای اتاقتو بهم نشون بدی؟اولش یکم جا خورد و بعدش قبول کرد…از طرفی میترسیدم از طرفی هم خیلی ای سالها تو فکرش بودم.رفتیم تو اتاقش و درم بستم و قفل کردم و گفتم به به چه اتاقی چه تختی رفتم خوابیدم رو تخت و اونم اومد نشست دسشو گرفتم گفتم بیا پیشم و مقاوت کرد و خواست از اتاق بره بیرون سریع دستشو گرفتم انداختمش رو تخت داد زد چیکار میکنی…دهنشو گرفتم و شلوارشو دادم پایین کیرمو گذاشتم لای کونش وااای سفید سفید و قلبشم تند میزد آروم شد ممه هاش که نگم براتون خط قهوه ای صورتی خوشکل کیرمم بیست سانت اروم اروم اول کردم لای پاهاش کسش خیس شده بود که میریخت رو کیرم.دستمو کردم تو کونش تا وا شه یه جیغ بنفشی زد و منو حشری تر کرد و هی سرشو میکزدم تو کونش و در میاوردم بعد رب ساعت یه تلمبه مشتی زدم که صدای تخت و جیغ اون رفت بالا حسابی کردمش و کونشو گاییدم و تلافی ای همه سال که بخاطرش جق میزدمو دراوردم و آخرش که آبمو ریختم رو صورتش گفت ازت متنفرم و منم کمربندمو بستم و یه خنده ای زدم و رفتم سه ماه بعدش ازدواج کرد و رفت…اینم بگم این کاملا واقعیه الانم یه بچه داره ولی پشیمونم چرا از کس نکردمش…پایان
نوشته: کیارش
به کامنت ها نگاه میکنم،کاربران آه میکشند.
این چه کصشری بود نوشته بودی؟
دختر پونزده ساله تکو تنها میومد مهمونی؟ اونم خونه ای که هیچ وقت بجز جنابعالی کسی توش نبود؟ خونه پدر بزرگتم کسی نبود؟ خونه اونا هم کسی نبود؟ میگم دختر داییت تصادفا اون دختره تو واکینگ دد نیست که تکو تنها تو شهر نیویورک زندگی میکرد؟؟ ای چماق سیم خاردار نیگان تو کون هر چی خالیبنده!! 😁
خودت یه بار بخونش ،خوشت اومد ما هم خوشم خواهد اومد
آقا با لحجه ننویسید
کرگدن دیر انزال بگاد آدم دروغ تو را
مرتیکه دیوث این چه دختر15ساله ای هس که خانوادش اونقدی اوپن مایندن که بزارن خودش تنها بره بیرون!خب اگه اوپن مایندن دیگه دخترو تو سن کم شوهر دادنشون واسه چیه؟!!
کیرم تو اون گودال بی یاماشی که تو ازش بیرون اومدی
کیر آدم برفی تو تمام سلولهای مغز مجلوقت الانم هل هلکی دست به کیر بودی نوشتی
حماسه ای دیگر از یک دست ب کیر و یک دست بر تایپ داداچ ۱۲ سالته ابت نمیاد قرار نیست این همه کصشعر بدی
کیارش جون اگه اون سفیده تو چی هستی مشخصه رفیقات بد خفتت کردند ولی نگران نباش کسی از کون حامله نمیشه جوجو
کس شعر محض