با سلام خدمت حضار اسم من امین و اینکه ۲۹ سالمه این داستان بر می گرده برای خرداد ماه ۱۳۹۷ ماشینمو تازه فروخته بودم قرار گذاشتم که برم سمت عسلویه عشقم اونجا کار میکرد دخترعمم بود اسمش سمانه بود توی آزمایشگاه کار می کرد خلاصه سرتونو درد نیارم رفتم از عسلویه .

اون تو ساعت ۹ شب سرکار بود منتظرش موندم تا از سرکار اومد عید فطر نزدیک بود خلاصه اومد سوار ماشین شده بی مقدمه زدیم به جاده اینو هم بگم دو سه سالی بود که باهاش بودم ولی تا اون موقع باهاش سکس نکرده بودم فقط یکی دو بار در حد لب گرفتن و مالیدن پیش رفته بودیم اون شب رفتیم سمت پارسیان .
پارسیان شهر بعد از عسلویه به سمت بندرعباسه اونجا بود که بهش گفتم می‌خواهیم بریم کیش اولش مخالفت کرد ولی راضی شده و قبول کرد که بریم تا اون موقع باهاش یه شب و بیرون نبودم فقط خونتون میرفتم از گاهی می دیدمش و بعضی مواقع می رفتیم بیرون و هر وقت نیومد شیراز می خواست برگرده عسلویه بدون اطلاع خانواده میبردمش و می آوردمش خلاصه از بحث خارج نشیم رفتی از پارسیان بعد از خوردن شام حرکت کردیم به سمت بندر چارک رفتیم سمت قایقا گفتند که فردا ساعت ۷ صبح حرکت می کند شروع کارتون ساعت ۷ صبح بود ما هم دیگه چیزی نمونده بود که هفت صبح یه کم استراحت کردیم تو ماشینو بعدش بلیط گرفتیم و رفتیم کیش اونجا همه بازی ها رو رفتیم خیلی خوش گذشت جاتون خالی عشقم بود دوست داشتم همیشه خوشحال باشه به هیچ عنوان از دستم ناراحت نشه کوچکترین شک در مورد نداشته باشد شاید به خاطر همین بود که تو این ۳ سال رابطه که باهاش داشتم باهاش س** نکرده بودم کنسرت رفتی ماکان بند بود اونجا دست همو گرفتیم دستشو ماساژ میدادم انگشتان و کف دستش می کشیدم و دستش می آوردم بالا ماچش میکردم گذشت یکی دو روز اول به همین منوال گذشت همه بازی ها رفته بودیم از پاراسلو کشتی تفریحی و سافاری جت اسکی رو کنسرت تا شتر سواری.
شب سوم گفتم میخوای ماساژ بدم آخه خیلی ماساژ دوست داشت همیشه می‌گفت باید جنس مخالف ماساژ بده خیلی بهتره خیلی اصرار داشت که هیچ زمانی دستت رو بدنم برداشته نشه اون یکی دستت بیکاره اون یکی دست باید رو بدنم بمونه به عنوان جدا نشه یعنی همیشه یکی از دستات رو بدنم بمونه منم ماساژ میدادم اول از روی لباس بعد پیراهنش دادم بالا است پشت کمرش ماساژ دادم یواش یواش رفتم سمت سینه هاش بعد گفتم این شلوارت مزاحمه شلوارتو بکش پایین نمیذاشت کشیدم پایین ولی چشمات بعدش خودمم شلوارمو در آوردم گفتم روغنی میشه بعد افتادم روش شروع کردم ازش لب گرفتم بعد دستمو بردم سمت شورتش خواست مقاومت کنه خیلی مقاومت کرد باز دوباره باهاش صحبت کردم ازش لب گرفتم بعد شورتش رو کشیدم پایین با اینکه مقاومت می کرد نمیدونم ولی با اینکه دوسش داشتم دیوانه وار دوستش داشتم نتونستم شهوتمو کنترل کنم اینو هم بگم بدن فوق العاده است قد ۱۶۷ و وزن ۶۶ کیلو و باسن خیلی خوش فرم باسن گوشتی و طاقچه ای ببین اون فرم خوبه که تو ذهنته عالی ترین بعد از اینکه شورتش رو کشیدم پایین کسش تخت بود لبای چوچولش ورم کرده و کبود بدنش سفید بود سینه های متوسط سایز بین ۶۵ و ۷۵ ولی سفت و سربالا نمیدونم چی شد ولی یهو کیرن کردم تو کسش اولش نمیرفت که خیلی تنگ بود خیلی تنگ کردم داخل به هر بدبختی که بود مثل این بود که با انگشت شست دورکیر تو گرفتی نمیزاری بره داخل خیلی تنگ بود یه جیغ کشید و پاشد باید برم دستشویی برگشت از دستشویی که برگشت یه دستمال نشونم داد یه لکه صورتی رنگ روز بود گفت اپن شدم ولی من تا حالا با کسی سکس نداشتم که اپن کرده باشم به همین خاطر باورم شد چون عشقم بود بهش ایمان داشتم و بعد دوباره شروع کردم و اونجا باش اولین سکس تجربه کردم بعدها چند بار دیگه هم باهاش س** کردم شاید ۱۰۰ بار بعد بهم گفت اون روز اول کیش خودشم دوست داشت که باهام سکس کنه… ببخشید اگه بد گفتم نگارشم خیلی افتضاح ولی کاملا واقعیت داشت

نوشته: امین