مهیار ۲۱مهناز۲۳ساله
دوستی ما از بچگی بود کارایی مخفیانه تو بچگی و بازیابی بچگی و…
تا این ک بزرگتر شدیم و بخاطر سن و درک اوضاع اطراف و موضوعات سکس و… دیگ نمیشد مث بچگیا راحت باشیم ک همین باعث ب وجود اومدن فاصله میشد ولی چون جفتمون حسمون مشترک بود و هم دوس داشتیم باز وقتی فرصت پیدا کردیم با هم مچ شدیم ک بخام اونارو بگم حوصله سر بر هست
رابطه ما هم مثل همه رابطه ها بعد از چند مدت با این ک ی خجالتی داشتیم ولی خب سمت بحث سکس و سکس چت این چیزا رفت اوایل از خاطرات بچگی ک چخوب بود فلان کار میکردیم کسی نمیدید راحت بودیم از این چیزا ک دیگ تو سکس چتامون از هم عکس سکسی میخاستیم ک کامل رومون ب هم باز شده بود از اونجایی هم ک بزرگ شده بودیم و سنمون جوری نبود ک بشه ب بهونه خونه یا بازی کردن باهاش تنها بریم پیش هم حتما وقتی میخواستیم بریم خانواده ها همراهمون بود ک هیچ فرصتی گیر نمیومد بخاطر این بعضی وقتها ب بهونه آب از آشپزخونه یا برنامه فیلمی چیزی از کامپیوتر برام بریز روفلش چند دقعه ای تنها میشدیم ک فرصت برا بوس و بغل بیشتر نمیشد یکی سر میرسید
ماهم همیشه نقشه میکشیدیم ک ی جوری تنها شیم متاسفانه مادربزرگ پدری بعد ی مدت مریضی سختی گرفت ک خدابیامرزش ی چند ماهی تو بیمارستان بود و عمه ام پیش بابابزرگم مجبور میشد بره نگه داری کنه ازش مامان بابامم تو بیمارستان و بالاخره فرصت پیش اومد برا ما شوهر عمه همراه بابام رفته بودن بیمارستان برا تایم ملاقات چون قرار بود اقوام شوهر عمه ام بیاد عیادت و مامانمم ک از صب پیش مادربزرگ بود عمه ام ک پرستار بابابزگ خلاصه خود عمه ام زنگ زد ک برو مهناز بیار خونه بابابزرگت پیش خودم تنها نباشه منم گفتم چشم الان کار دارم ی خورده طول میکشه وقت خریدم برا پیش هم بودن چون از قبل زیاد سکس چت کرده بودیم و وقتایی ک فرصت پیدا میکردیم بغل و بوس رومون باز بود پس زنگ زدم ک دارم میام دنبالت رفتم زنگ زدم برام در باز کرد رفتم تو در پشت سرمون قفل کردم بغلش کردم بلندش کردم محکم گرفتمش بوووش کردم و آرومممم میکرد عطر تنش نتونستیم جدا شیم و همونطور رفتیم رو تختش من نشستم و گذاشتمش تو بغلم اولین بار کارامش داشتم برا بوسیدنش و ترس از مزاحم نبود اقد لب و گردنش خوردم ک بدنش شل شد و حشری پیرهن چهارخونه دکمه ای پوشیده بود ک یکی یکی بازش کردم و آرومممم لیس میزدم زیر گردن و خط دکمه ها تا اومدم چاک سینه هاش نفس داغم پخش کردم وسط سینه هاش خودشو جمع کرد سرم فشار داد اومدم بالا تو چشای خمارش نگا کردم و قربون صدقش میرفتم پیرهن کامل از تنش در آوردم ی سوتین مشکی رو پوست سفیدش میدخشید همین من حشری کرد خوابوندمش رو تخت از سرشونه ک کش سوتینش بود زدم کنار زیرش لیس زدم تا اومدم سینه سمت راستش آوردم بیرون و نوکش آروم مک زدم و باهاش بازی میکردم با نوک زبونم تحریک میشد کمرش بلند میکرد و سینه مخالفش میگرفت تو دست از پشت جفت سوتینش باز کردم کامل درش آوردم ک با دستام دوتاش ماساژ میدادم باز زبونم گذاشتم کشیدم رو شکمش و دور نافش نفسم پخش میکردم ک دیونه میشد و موهام چنگ میزد فشار میداد دوطرف شلوارش گرفتم راحتی بود آوردم پایین یواش یواش همزمان هم میخوردم قسمت های زیر کش شلوار ک بدون شرت بود و کامل شلوار در آوردم خیس خیس شده بود از داخل رونپاش زبون میکشیدم دندون ریز میگرفتم تا میرسیدم ب کنار بهشتش باز همین کار تکرار میکردم ک خیس بودنش هر لحظه بیشتر میشد رفتم سراغ بهشتش زبونم از رو سوراخ باسنش تاا چوچولش کشیدم ی آه ناز گفت ک شرو کردم ب خوردن لبه هاش میکشیدم تو دهنم با لبام آروم مک میزدم با زبونم بالا پایین چپ راست دایره ای لبه های بهشتش چوچولش ب بازی میگرفتم ک دیونه اش میکرد آه و ناله اش بلند شده بود سرعت بازی با چوچولش بیشتر کردم و انگشت اشارم با آب بهشتش و تف خیس کردم آروم آروم کردم تو سوراخ کونش چون حشری بود ی انگشت حواسش نشد دومی ک کردم ی خورده درش اومد ک بعداز چند دقعه خوردن و نگه داشتن عادی شد انگشت فاکم ب سمت بالا ب دیواره بهشتش میمالوندم و چوچولش مک میزدم خیلی حشری شده بود ک انگشت سوم هم کردم تو براش ک دردش گرفت و هعی میگفت در بیار ک بعد ی چند ثانیه دردش کمتر شد چیزی نگفت چند مین بهشتش میخوردم و انگشتان ثابت بودن ک خسته شدم و در آوردم بعدش انگشت فاکم باز کردم تو باسن و دیواره بهشت میمالوندم چوچولش دندون ریز میگرفتم و میخوردم مک میزدم ک پاهاش محکم جمع کرد ی فشار خیلی زیادی ب سرم ک وسط پاهاش بود می آورد با ی جیغ و ناله بلند ارضا شد بیحال بود چرخوندمش ب شکم خوابوندمش نشستم رو رون پاهاش تف زدم دراز کشیدم روش تنظیم کردم آورم بالا پایین کردم تا سرش سر خورد تو اروماروم نصفش کردم توش خوابیدمرو کمرش گردنش میخوردم و دستم رسوندم زیر تنش با سینه هاش بازی میکردم ی خورده ای همون حالت بودیم سرحال تر کشد گفتم همزمان با بلند شدم من اونم بلند شه توحالت داگی ک بیرون نیاد پوزیشن داگی شد و در حد دو دقع داشتم تلمبه میزدم ک آبم اومد و کامل همش ریختم تو باسنش کشیدم بیرون دستمال گذاشتم دم باسنش ک آب بیاد نریزه ولی هیچی نیومد داشتم با دستمال برا خودم تمیز میکردم ک گفت چرا تمیز میکنی گفتم تموم شد آبم اومد گفت اینجوری ک گذاشتیم تو خماری قول دادم ک سری بعد حتما از خماری در بیارم بغلش کردم سوتین براش پوشیدم لب میگرفتم و پیرهن تنش کردم گفت دکمه های نمیخاد چون میخام لباس عوض کنم بعدش هم منتظر موندم ک آماده بشه همزمان زنگ برا عمم زدم ک من دارم میرم اونجا به مهناز بگو آماده بشه برم بیارمش
نوشته: jfrkhro
به نظر من رابطه ی فامیلی چه دوستی چه ازدواج تف سربالاس
اصلا ریسکه
نمی ارزه واقعا
برای یه مبتدی همینکه بتونه یه آدم نسبتا سیر رو تحریک کنه خودش کلیه…خاطراتت رو ادامه بده ببینیم با عمع دختر تا کجاها رفتی.
اینا اهل کدوم سیاره و کشورن که اینقدر راحت واسه اولین بار میکنن تو تلمبه میزنن بعد در میارن میزارن دهن یارو واسشون بخوره 99درصد تو یه ملجوق سوراخ از نزدیک ندیده ایی یک درصد دختر جنده دو زاری بوده
یکی گوشی رو از دست این بچه بگیره
هنوز ادبیات فارسی رو یاد نگرفته
داستان اصلی : من همیشه دوست داشتم دخت عمم بکنم ولی یه بار بوسش کزدم شوهر عمم رسید و سه دور کونم گذاتشت که با کیر بیست سانتیش پاره شدم از چند تا جا خدا نگهدار
به نظر واقعی میومد ولی به رسم بچهای شهوانی بهت میگم جقی😂💦