دختر عموی شوهر دار

1397/05/08

با سلام خدمت دوستان شهوانی اسم من امیر و دختر عموم سحر قضیه از اونجا شروع شد که ما رابطه خانوادگیمون خیلی کمه که دختر عموم زنگ زد میخاد بیاد تهران چون تازه بچش به دنیا اومده بود و شوهرش تهران کار بنایی میکرد و اومد شب بردمش پیش شوهرش و اونم باهاش امد صبح رفت کار یی یی هفته ای موند بعد رفت که گوشی خریده بود و تو وات یی اس داد نشناختمش بعد همینجوری چت میکردیم روزها و شبها میگذشت از اونجایی که وضع مالی خوبی نداشتند از من پول میگرفت و پوله کیه که ازم پرسید دوست دختر داری منم گفتم نه از بس پول ازم میگرفت که ییشب گفتمش پستوناتو میدی بخورم چون پستوناش سایز 85میشه که گفت نه ناز میکرد تا اینکه من رفتم یبار خونشون شب بود شب همونجا خابیدم و صبح شوهرش ارفت سر کار و اومد پیش من همونجا اون پستونهای بزرگشو داد خوردم و از رو شلوار کیرمو به کسش میمالیدم هر کاری کردم نداد اون کسشو بکنم و یهو چون شوهرش شک داشت بهش نرفته بود کار اومد صدای ماشینو شنیدیم فهمیدیم بعدش خودمون جم جور کردیم که نفهمه بهدش یکبارم اومده بودند با شوهرش شهر ما اونجا هم شوهرشو پیچوند با من اومد که اون روزم تو ماشین یکم اون پستونهای خوشگلشو داد خوردم وا چه نرم بود اون پستوناش واقعا خوردنیند و تو ماشین فقط کیرمم گذاشتم رو کیرم خوشش اومده بود حیف که جا نداشتم یعنی همونجا جرش میدادم و نا من دوتا خط داشتم میخاستم مخشو بزنم که بکنمش میگفتم خاهرم میگه کیر منو دیده میگه خیلی بزرگه و میخاتش اونم باور نداشت این اسمسا رو هر روز زیادتر میکردم و اسکرین شات میگرفتم براش میفرستادم که باور کردو گفت حالا که خودش میخاد کسشو جر بده منم میگفتم باش تو چت هامون چون چت سکسی میکردیم من میگفتم کیرم تو کست اونم میگفت بکن محکم و میگفتم کیو دوست داری بکنم میگفت پریسا خاهرتو برکن هم من بکن هم اونو تا اینکه یی شب گفتم میگه برات ماشین میخرم باید بکنیم گفت خوبه ارزششو داره بکنش که گفتم پزو خریده اومده میگه بیا ببرم که منتظر کیرت هستم گفت برو طوری بکنش که دیگه نخاد خاهرمم یی جندست پولداره از بس کس داده تا راضی شد که خودشم بده گفت میام گفتم ترس نداری میخاهم بکنمت گفت نه میدم بهت بکنی حسابی میگفت شوهرم نمیتونه بکنه تو بکن شوهرش ماهی یکبار میکنتش و اومد وای چه خودشو خوشگل کرده بود تپلم هست و تو دل برو حتما شما هم کس تپل کردید با ممهای 85 میدونید چه چیز یه که اومد ازش پذیرایی کردم قلیون بهش دادم کشید بچشم یی سالش بود با خوذش اورده بود خابش کرد و شرو کردییم به حال کردن اول هنوز راضی نبود که بده گفت فقط دستش بزن منم کسشو حسابی مالیدمو خوردم که تو فضا بودم چون ارزو داشستم اینو بکنم و حسابی خوردمو بعد روش خابیدم کیرمو کردم تو کسش گفت اخ این کیره نه کیر شوهرش که نمیتونه بکنتش گفت مال توهه از حالا به بعد بکنش منم مجکم میکردم حسابی حال میکرد گفت این کیر تا وقتی شوهرش بتونه بکنتش سیرش میکنه شوهرشم یی ادم عوضیه خیلی شک داره بهش ولی این مخشو میزنه میاد به من کس میده و وقتی کردمش یی انگشتر یک میلیونی براش خریدم ازم خیل ی خوشش میاد چون خرجش میکنم هر وقتیم که به شوهرش میده همشو برام میگه بار دوم که خاستم بکنمش تو تاگرام با یکی دوست شده بود که گفته بود براش ماشین میخره منم گفتمش میکننت 100تومن میندازن جلوت مثل سگ حندت میسکنند که قید اونو زد و خودم یی ماشین براش خریدم شوهرشم میدونه که با من دوسته چون این همه خرجش میکنم من رفتم خونشون که به شوهرش گفته بود که من میخام بکنمش شیریینی ماشین چون اول قرار بود پول ماشینو قسطی شوهرش بده ماشینو 15 میلیون خریده بودم که اونشب مخ شوهرشو زده بود یا پول ماشینو بده یا بزار بکنه شوهرشم قبول کرده بود بعدش اونشب یی اس داد حله برو یی روغن زیتون بخر منم رفتم خریدم وقتی بچهاش خابیدند گفت با شوهرش قراره امشب ماساژش بده گفت بهت هر وقت اس دادم بیا سرو صداشون خونه رو برداشته بود منم اماده بودم که اس دتد حالا وقتشه بیا لخت کردمو رفتم وقتی رفتم شوهرش تازه میخاست ماساژش بده که چراغو روشن کردم که شوهرش گفت بیا جلو تو رو میخاد و که من مشغول ماساژ دادن شدم که شوهرش ما رو تنها گذاشت رفت بکشه که بعد که حسابی ماساژش دادم داشتم میکردم کیرمو تو کسش که شوهرش اومد گفت بکنش این دختر عموتو اونم اومد کیرشو داد بخوره منم کسشو جر میدادم جاهامونو با هم عوض کردیم که گفت دوتا کیر بکنیم تو کسش شوهرش خابید زیر و منم رو دونفری با دئتا کیر میکردیم تو کسش چه حالی میکرد میگفت بکنید حسابی که همزمان اب کیرمون رو ریختیم تو کسش حامله شد که از چفتمون حامله شد که بچش بیشتر به من رفته بهش گفته بگه به من بابایی شوهرشم م چون میدونه هیچی نمیگه حالا هر وقت که میرم خونشون جلو شوهرش حسابی کسشو جر میدم اونم هیچ اعتراضی نمیکنه چون خودش زیاد نمیتونه بکنتش میگه تو بکنش که جنده نشه هوس کسی دیگه نکنه هم خودش راضیه هم شوهرش بهش میگم به کی دادی دیگه قسم میخوره منو شوهرش و تو مجردی میگه فقط در حد لاس زدن و تیغ زدن پسرا سوار ماشینا میشده می مالیدنشو ولش میکردند .

نوشته: امیر


👍 0
👎 21
72784 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

706618
2018-07-30 20:45:24 +0430 +0430

بخدا جنده ها هم اینقد زود راضی نمیشن بعد خوب نیست واسه یک داستان مزخرف اقوامشو خراب کنه

1 ❤️

706644
2018-07-30 21:16:13 +0430 +0430

تو کامنت اولم تموم داستانو نخونده بودم الان خوندم و میگم کیرم تو ذهن روان پریشت

1 ❤️

706658
2018-07-30 21:44:27 +0430 +0430

تعداد معدودی داستان از این کیری تر
این سایت به خودش دیده!!!

0 ❤️

706663
2018-07-30 22:00:01 +0430 +0430

جملات در هم ریخته گذاشتی اینجا ما درستش کنیم؟! (dash)

0 ❤️

706689
2018-07-31 03:55:40 +0430 +0430

داداچ عزیز، لطفا ساقیتو عوض کن.

0 ❤️

706695
2018-07-31 04:40:44 +0430 +0430

این حجم از کس شعر بی سابقست

0 ❤️

706708
2018-07-31 05:35:45 +0430 +0430

فکر کنم این داستان رو دو سه روز پیش هم اپ شده بود

1 ❤️

706722
2018-07-31 06:32:02 +0430 +0430

چی نوشتی اصن خدا شفات بده…

0 ❤️

706738
2018-07-31 08:33:01 +0430 +0430

خواهرتتلوروگاییدم ازتوروهم …فقط اولش روخوندم کیرتونوشتنت بی سواد

0 ❤️

706739
2018-07-31 08:33:48 +0430 +0430

این کسشعرا چی بود نوشتی خودت یک بار بخون

0 ❤️

706740
2018-07-31 08:38:17 +0430 +0430

انقد کی ری بود ک باید با کون میپریدی روش ک س کش
دختر عمو ازت پول کنده بعدشم بهت نداده. اومدی دربارش کسشر نوشتی

0 ❤️

706749
2018-07-31 09:57:01 +0430 +0430

کی پول داده تو بسته ی اینترنت خریدی اخه

0 ❤️

706750
2018-07-31 10:31:19 +0430 +0430

این که همون داستان عباس پلنگه

0 ❤️

706792
2018-07-31 16:30:32 +0430 +0430

اقا
بخدا اين ميزنه

ب قمر بني هاشم اين ميزنه
ب حضرت علي حتمن ي جنس توپ ميزنه!!!من شخصن شمردم ،،،٦٧٨ تا جمله بدون نقطه و يه نفس نوشته بود و فقط با و وصل كرده بود بهم!!!
قسم ميزنم ميزنه!!!

0 ❤️

706795
2018-07-31 18:48:20 +0430 +0430
NA

چطوری کیرت را گذاشتی رو کیرت.اولش شوهر دختر عموت بهش شک داشت ولی آخرش میگفت تو بیا بکنش. کمتر جق بزن آقای جقول

0 ❤️

706980
2018-08-01 07:38:37 +0430 +0430

کیر تو وجودت ابله

0 ❤️

707043
2018-08-01 11:51:08 +0430 +0430

بیشتر شبیه پازل بود تا داستان

0 ❤️

707289
2018-08-02 18:33:45 +0430 +0430

دقیقا پنج شیش تا داستان قبل همین داستانو عباس پلنگ نامی به اسم ( کردن دختر عموی شوهردار) نوشته بود… فقط تو یکمی انشات از اون بهتر بود

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها