سلام
اسمم میلاد ۲۲ سالم
میخوام براتون داستان سکسی خودم رو بگم
کوچیک که بودم زن عمو هام عاشقم بودن و همیشه اطراف من بودند
وقتی رفتم دانشگاه دختر های دانشگاه هم عاشقم شده بود و همش سعی میکردند خودشون به من نزدیک کنند
من دوس دختر زیاد داشتم
یه روز که رفتم سرکلاس یه دختره که من اسمشو میزار لیلی ازم شماره خواست من که نمیدونستم برای چی دقیقا میخواستی ولی شماره م رو بهش دادم
اینو بگم که من در ۱۷سالگی پدر ومادرم رو در عرض ۵ ماه از دست دادم و فوت کردند
و ارث و میراث بهم رسید
شب شد دختره بهم زنگ زد حدود ساعت ۹ بود
گفت میخوام بیام خونت اگه مشکلی نیست بهش گفتم باشه ببا آدرس و پرسید و بهش گفتم و بعد نیم ساعت
اومد با دوستش بود با هام سلام کرد
و نشست رو کاناپه و مانتو و شالش رو در اورد خوشکل بود و کص تپلی داشت ولی بدردم نمیخورد براش شربت اوردم بعد از اینکه خورد سرش و گذاشت رو سینم و داشتم شاخ در می اوردم
صدای زنگ اومد رفتم درو باز کردم و دختر عموم بود که من اسمشو میزارم
مریم این دختر عموی ما مامانش دوست داشت با من عروسی کن
دختر عمو خوشکل بود و کص تپل و کون بزرگی داشت و مثل مامانش بود اینو بگم که من همیشه عاشق این زن عموم رو بیشتر همه ی زن عموهام
دوست داشتم من اسمشو میزارم عظیمه من به این دلیل دوسش داشتم چون کون خوبی داشت
خب برگردیم سر داستان در باز کردم واومد داخل وبه اون دختر که لیلی بود معرفیش کردم وگفتم دوس دخترم
لیلی و دوستش معلوم بود که وقتی فهمیدن دوست دختر دارم نقشه شون بهم خورد مریم بوسم کرد و مانتو و شالش رو در اورد معلوم بود که اومد بود تا بکنیم من نمیخواستم آماتور رفتار کنم و بهش بگم بیا شروع کنیم میخواستم اون یواش یواش بحث شروع کن بهش گفتم شربت میخوای گفت اگه میتونی بیار بهش گفتم الان از بقیه شربت که درست کردم اوردم
و خوردیم و گفتم بهش خسته گفت نه ولی دوس دارم دراز بکشم و حرف بزنیم دستش رو گرفت و به خودم چسبوند بودش و بردمش تو اتاق
نور از بیرون میومد و من عمدا چراغ روشن نکرد خوابیدیم رو تخت
و دستم رو سینش بود سینه ی خوبی داشت به خودم نزدیکش کردم آروم دستم بردم زیر لباسش و من از رو سوتینش ماساژ دادم و بهش گفتم لباستو در بیار گفت باشه لباشو همونطور در اوردم و اونم گفت وایسا لباست رو در بیارم
من لباسشو در اوردم و سوتینش قرمزش رو و اون لباسمو در اوردم
نفهمیدم چه جور شد که یهو دیدم لخت تو بغل همیم داشتم سینه هاشو میخردم بعد یکم خوردن شروع کرد به ماساژ کصش و اونم حال میکردم یکم که گذشت برام کیرم رو ساک میزد ماساژش میداد سرم رو برد پایین که زبونم رو بکنم تو کصش یکم که شروع کردم زبونم بردن داخل کصش که اون فهمید دارم لیس میزنم پاهاش و باز کرد یهو یه ماده ای رو دماغم ریخت که بعد از مدتی نمیتونستم نفس بکشم ولی به احترام
لذتی که مریم میبرد هیچی نگفتم و ادامه دادم بعد لحظه سرنوشت ساز رسیدم و کیرم راست شده بود بردم تو کص مریم و مریم لبخند رضایت رو لباش بود که یهو یه نعر کشیدم و مریم جیغ دل خراشی زد به گوشی
نگاه کردم دیدم ساعت۵ و به مریم گفتم به ساعت گوشیت نگاه کن ببین چند بهش گفتم مال من ۵ رو نشون
میده گفت مال منم همینطور نفهمیدیم کی گذشت مریم که اومد ساعت ۱۰ بود تا یکم حرف زدیم شد ۱۱ و تازه ما ساعت ۱۲ شروع کردم
زیر پای مریم خیس بود و تو اون حالت بهش گفتم من برم دوش بگیرم بعد زنگ زد به مامانش و معلوم بود که زن عمو غظیمه ام خوش حال بود دوش گرفتم و لباس پوشیدم وقتی اومدم بخوابم دیدم مریم خوابش برده تو همون حالت که زیر پاش خیس بود بوسش کردم و خوابیدم پیشش صبح که شد فقط یه لباس پوشیده بود و شلوار پاش نبود و بوسم وکرد رفتم سر کار الان من و مریم ۱ ماه ازدواج کردیم
و هر روز با هم مکنیم
داستانم تموم شد
امیدوارم دوس داشته باشین
نوشته: Milad
پیشنهاد من به نویسنده ی عزیز اینه که یه دور دیگه از اول ابتدایی شروع کن. خب ریدی به فرهنگ و ادبیات فارسی کس کش. کیرم تو مغزت بیاد!!
سواد نداری ننویس. .همش غلط املایی و جمله بندی ها درب و داغون.
کیرم تو داستانت افغانی.زیدت اومد دوتا کوس دید تو خونت بعد کشید پایین بهت داد.میگیره میکنتت خشک خشک با دسته جارو
برای بار اول خوب بود عروسی تون مبارک از کون هم بکنش و بنویس
همه عاشقت بودن فک و فامیل دانشگاه و همسایه و ,
دوست عزیز تو یه ادم کدن احمقی که تو عمرت کسی محل سگت نداده و اومدی اینجا عقده هاتو خالی کنی از نگارشت معلوم بود
چرا کصشعر تلاوت میکنی اسکل؟؟؟ با هیچکدومشون از قبل سکس نداشتی و جفتشون از رو شلوار کص تپلی داشتن؟؟؟ بدون اینکه لیلی و دوستش خانت رو ترک کنند شروع کردی به گاییدن دختر عموت؟؟؟ ( به مامانش زنگ زد و معلوم بود زن عمو عظیمه ام خوشحال بود.) یعنی انقدر دنیا به گا رفته که دختره به ننش زنگ میزنه میگه منو گاییدن و مادرش هم از گاییده شدنش خوشحال میشه؟؟؟؟ از وضع جمله بندی و غلط نوشتن و جا انداختن حروف هم که مشخصه یه دست تو شورت بوده و دست دیگه روی کیبرد!!! در کل شاشیدم تو این داستانت
شربت حماسه سازشددوباره!راسی اون دوتاکونوکس تپل کجا رفتن؟!غلطای نگارشیتم که گاییدمارو.دستم ازتوشلوارت درار بنویس انقدم شربت نخورمرض قندمیگیری
روانی دیوانه بابا تو دیگه اخرشی . کوسخول رنگ دانگاه رو دیدی اصلا؟اینقد عقده خونه خالی داشتی ک ننه بابات رو کشتی؟ یا نه کشتی که فحش ندن به ننت؟ روانی
بخدا بخاطر همین احمقیا و مزخرفیات هر چندماهی یبار میام تو این سایت، الانم که بعد از چند ماه اومدم میخوام برم، چون باز یه چرت و پرت دیگه رو دیدم (inlove) ?
از شما تقاضا میکنم ننویس چون سعی کردم بخونم باور کن نشد
تو شبیه مومودی هستی که من اسمشو میزارم الاغ. ?
بابا مگه کونت گذاشتن اینقدر اشتباه لغوی داشتی.مجبووووووری مگه کس شعر بنویسی
بابا ناراحت نشید این بعضی داستانارو مسخره کرده
چ خبره مگ یوزارسیف هستی همه عاشقت بشن…ی ادم ضعیفی هستی ک کسی بهت توجهی نمی کنه
اولا کیرم تو داستان تخمیت مرتیکه جقی دوما اخه لانتوری اخه کسکش اخه دیوث اخه پدر گی اخه کیر بره لالنگات شالشو در اورد از کجا فهمیدی کص تپلی داشت جاکش
هیچی نمیگم . افغانی کون درشت خون خروس جای شراب بهت دادن خوردی توهم زدی . ریدم تو دماغت
آخه کسکش تو ناقص الخلقه هم هستی دماغت زیر دهنته که وقتی زیونت تو کسشه یهو یه ماده ای میریزه رو دماغت اونوقت بعد از 5 ساعت یدفعه نعره میزنی و هیچ اتفاقی هم نمیوفته
نظر شما چیه؟خخخخخ