دختر پارک (۲)

1400/12/09

...قسمت قبل

سردرگم بودم نمیدونستم چیکار کنم از طرفی میترسیدم بلایی سر خانوادم بیاد از یک طرف هم نرم شده بودم اهل خشونت و اینکارا نبودم بخاطر اینکه بهشون پناه داده بودم خودم سرزنش میکردم که چرا بدون تحقیق و بدون برنامه اینکار کردم براشون اب و غذا میبردم اما سکس نمیکردم‌دیگه جالب اینکه هردفعه میرفتم ندا اماده سکس بود .
دوماه بود زندانی بودن همسرم هم شک کرده بود بهم و همش تو فکر بودم به پلیس چی میگفتم اگر میگفتن ادم ربایی کردم جرمش سنگین بود به کی باید میگفتم بفکرم رسید که برم پیش روانشناس اما بازهم دل نگرانی داشتم که نکنه بعد رفتنشون کار دستم بدن تصمیم گرفتم با ندا حرف بزنم و بفهمم کی هستن و چه برنامه ای دارن .
رفتم ویلا سراغ ندا باهاشون نشستم به صحبت کردن
من. چرا میخواستی زندگی من بهم بریزی از قبل هدفی داشتی
ندا. نمیخواستم زندگیت بهم بریزه مجبور بودم
من . کی مجبورت میکرد اصلا کسی نمیدونست شما کجا هستید
ندا . خواهرم دلش تنگ شده بود یواشکی گوشی برداشت به بابا زنگ زد
باهاش حرف زد البته ادرس بلد نبود ولی از خط خونت به اون زنگ زد
من .ندا دروغ نگو اگر بابات تلفن خونمو داشت تا الان باید تهدیدی زنگی بالاخره پلیس باید درجریان میزاشت تورو به اون چیزی که بهش اعتقاد داری راستشو بگو جریان چیه روزی که تو پارک دیدمت لباسهای مرتب و گرونی تنت بود من خر فکر کردم حرفات راسته اما ضد و نقیض زیاد داری راستشو بگو یا همه چیز درست میشه یا من و شما همینجا زندگیمون تموم میشه
ندا. راستش بگم اخه باور نمیکنی
من. ندا زندگی من الان رو هواس کی هستی کی دشمن منه چی میخوایید ازمن ، هرچی هست بگو چیکار به دختر و خانوادم دارید مشکلی هست با خودم حلش کن
ندا . راستش بخوای من عاشق تو هستم
من. با خنده تلخ گفتم زر مفت نزن تو‌کی منو دیدی مگه یک عاشق زندگی عشقشو نابود میکنه مگه یک عاشق خواهر خودشو در معرض خطر قرار میده
ندا. مگه نمیخوای همه چیز بدونی پس حرف نزن تا بگم برات
من . باشه بگو من لال
ندا. ما یک خانواده سطح پایین بودیم و فقیر پدرم مریض بود و مادرمم که میشناسی (با تعجب نگاهش کردم ) ما دوتا خواهر بودیم بدون برادر و فامیل ،وقتی تو اومدی خونمون ‌برای کمک به ما از طرف خیریه من و خواهرم باهم اومدیم در باز کردیم و تو با خوراکی هایی که دستت بود مارو مست کردی همونجا من دلم رفت
من . تو فکر بودم انگار تو ذهنم دنبال این خانواده میگشتم ولی یادم نمیومد ، بهش گفتم خوب بعد
ندا بلند شد اب خورد خواهرش هم نشسته بود روی زمین و داشت نگاه میکرد گفتم دختر تو‌چرا خامش شدی باهاش اومدی گفت چون دوتامون عاشق تو شدیم همه اونایی که مارو مثل یک اشغال نگاه میکردن ریشو بودن پیر و کثافت تنها کسی که به ما احترام گذاشت شما بودی من و ندا هم بخاطر همین احترام و مهربونی تو عاشقت شدیم خواستم حرفی بزنم که ندا گفت اگر بخوای بقیشو توضییح میدم گفتم اره ادامه بده ولی باید ثابت کنی راست میگی گفت باشه .
ندا. وقتی به خونه ما وارد شدی خونه که نه یک دخمه که با حلبی و چندتا چوب ساخته شده بود و سقفش چندتا پتو بود ، رفتی کنار پدرم نشستی و گفتی که نگران نباش پدرجان من بعنوان پسر نداشتت قبپل کن و اجازه بده تا در خدمت شما باشیم با دوستان ،که پدرم گفت اقای محترم لطف کردید تشریف اوردید فقط نگران این بچه ها و مادرشون هستم درکل تو به ما یک خونه دادی که برامون مثل بهشت بود و برای مادرم یک شغل دست و پا کردی که مادرم همیشه دعات میکرد خوب بودیم و خوش شمارو یکبار دیدیم ولی انگار صدسال بود میشناختیم تا اینکه مادرم تصادف کرد و پدرم هم قندش بالا رفت هردوشون فوت کردن .
من . داشت یادم میومد کی بودن دخترای ضغرا خانوم بودن اسمشون یادم‌میومد سحر و غزاله بودن پدرشون مرد شریفی بود و مرض قند داشت و کلیه هاشو از دست داده بود دیالیزی بود از طریق موسسه ولیعصر معرفی کردن بهم منم وصیت پدربزرگم عملی کرده بودم پولی که پیشم بود از پدربزرگم وصیت کرده بود برای یک خانواده محروم خرج کنم ، اسمهای شما مگه سحر و غزاله نیست پس چرا عپض کردی و اینکه اصلا منو از کجا یادت بود چطوری شناختی وچرا از اول راستشو نگفتی .
ندا یا همون سحرادامه داد. بعد فوت پدر مادرمون تنها شدیم تصمیم گرفتیم شمارو پیدا کنیم و از شهر خودمون راه افتادیم اومدیم رسیدیم تهران ولی جایی نداشتیم بریم دوتا پسر اونحا میچرخیدن که یکیشون اومد سراغمون شروع کرد حرف زدن ساعت حدود هشت صبح بود هم گرسنه بودیم هم جایی نداشتیم از سادگی ما سواستفاده کرد مارو برد اول صبحانه داد و بعدش گفت پاشید بریم یک دوری بزنیم مارو با ماشینش برد یک جایی که مثلا ازمون مراقبت بکنن رفتیم یک خونه درندشت بزرگ که چندتا زن و مرد اونجا بودن کیف میکردن من و خواهرم فکر کردیم دیگه خوشبخت شدیم و دنیا پر از ادمهای خوب هستش .
دو سه روز بود حسابی میخوردیم و تو باغچه خونه کیف میکردیم صاحب اونجا اسمش اکبر بود چندتا دختر هم بودن برامون کلی لباس خرید و حسابی بهمون میرسید و محبت میکرد غافل از اینکه این خوشبختی چهار روز ادامه داشت و روز چهارم یک پیرمردی اومد منو بردن تو اتاق ، یک اطاق بزرگ که حمام و دستشویی جدا داشت و یک تخت یبزرگ که روش راحت سه نفر جا میشدن کنار پنجره با کمی فاصله و پرده های خوشگل که تو عمرم ندیده بود فرشهای خوشرنگ و خلاصه اتاق انقدر خوشگل بود که نگو البته همه ویلا خوشگل بود و تمیز عین بهشت اما بعدا فهمیدم این بهشت جهنم من و خواهرم شد ، یکی از دخترا به اسم ثریا اومد و گفت هرکاری میکنم نگاه کن یاد بگیر اکبر اقا نون مفت به کسی نمیده باید براش کار کنی کار سختی هم نیست گفتم باشه سیستم صوتی بزرگی داشت رفت و اهنگ پلی کرد و شروع کرد به رقصیدن یک لباس سه تیکه تنش بود و یک شال روی گردنش با چهره ارایش کردش ششروع کرد به رقصیدن و حین رقص شالش برداشت و پیرمرده بلند شد با ثریا میرقصید ثریا دست انداخت گردن مرده که اسمش رامین بود ، لباشو چسبوند به لبای رامین یک گاز گرفت از لبای رامین من با بهت و حیرت نگاه میکردم اما راستش بدمم نمیومد چون به من کاری نداشتن به رقصشون ادامه دادن دیگه بجایی رسیده بود که رامین توسط ثریا و ثریا توسط رامین لخت لخت شده بودن و ثریا کونش میمالید به کیر بزرگ و‌کلفت رامین یک حس عجیبی داشتم یک تجربه جدید بدنم تحریک شده بود یک حال جالبی بهم دست داده بود کوسم مور مور میشد دهنم اب افتاده بود ، ثریا و رامین بی توجه به حضور من خیلی راحت همدیگر میمالید و رامین لاپایی میزد به ثریا و ثریا با عشوه های زنانه رامین به اوج حشریت رسونده بود با ناز کرشمه رامین هر لحظه تشنه تر میکرد جالبتر اینکه منم بشدت تحریک شذه بودم تا حالا همچین چیزی ندیده بودم حتی تا اونوقت کیر ندیده بودم.
خلاصه ثریا از دست رامین حشری در میرفت و رامین اونو میگرفت بالاخره رامین ثریا انداخت روی تخت و شروع کرد به خوردن کوس ثریا کمی رفتم جلوتر دیدم که زبونش از سوراخ کون ثریا تا بالای کوسش میلیسید و ثریا به خودش میپیچید کونشو از روی تخت بلند میکرد و سر رامین بشدت به کوسش فشار میداد بعد ده دقیقه خوردن رامین ثریا ارضا شد و بلند شد با یک هیجان و ولع خاصی کیر بزرگ رامین کرد تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن اینبار رامین سر ثریارو محکم گرفته بود تو دهن و حلق ثریا عقب جلو میکرد .
من کمی چندشم شد دهنم باز مونده بود و کوسم تیر میکشید و شرتم خیس خیس بود (حین تتریف ندا یا همون سحر من کیرم راست شده بود جوری تعریف میکرد که ادم حشری میشد غزاله هم چشماشو دوخته بود به کیرم ) ادامه داد … ثریا به من اشاره کرد برم نزدیکتر رفتم نزدیکتر کیر رامین از دهنش دراورد و به من گفت لیسش بزن گفتم من نمیتونم گفت بخور خوشت میاد منم زبونم زدم مزه خاصی نداشت ولی چون حشری شده بودم ادامه دادم مثل بستنی لیسش میزدم گفت حالا بکن تو دهنت ولی کلفت گفتم تو دهنم نمیره گفت میره بکن تو دهنت دهنم تا اخر باز کردم و کیرشو فرستاد تو دهنم رامین سرم گرفت شروع کرد تلمبه زدن که یکدفعه کشید بیرون گفت زخم شد دندون نزن ثریا بهم توضیح داد که چطوری لبهامو نگه دارم که دندونم به کیر طرف نخوره و بعدش ادامه داد همون لحظه یک خانومی سن بالا اومد داخل و نشت رو مبل دور اطاق شروع کرد به خوردن نوشیدنی که دستش بود و تماشا کردن .
رامین بعد بیست دقیقه ساک زدن ثریا و لیس زدن من ثریارو بلند کرد و خوابوند روی تخت ،ثریا طاق باز خوابید و رامین پاهای ثریارو گذاشت رو شونه هاش کیرش کرد تو کوس ثریا اولش اروم فرستاد داخل ثریا با اه و ناله و اخ و اوخ صداش بالا رفت اون خانوم سن بالا اومد و گفت رامین جان جوری تلمبه بزن که جیغشو بشنوم رامین یکدفعه افتاد روش شروع کرد تلمبه زدن وحشتناک و تند عقب جلو میکرد ثریا هم با جیغ و داد اه و اووووه صداش بالاتر رفت و هی میگفت یواشتر رامین جان جر خوردم وایییییی پاره شدم هی میگفت چه کیر کلفتی داری کوسکش جرم دادی رامین هم همش میگفت جوووون جنده من تویی جوووووون همینطور میچپوند تو کوسش حدودا پنج دقیقه کمر زد و کشید بیرون ثریا سریع برگشت داگ استایل شد رامین کیرشو دوباره چپوند تو کوس ثریا و شروع کرد به گاییدنش حین گاییدن ثریا خانومه اومد انگشتش کرد تو کون ثریا و تف مالیش میکرد و انگشتش میکرد رامین کیرشو‌کشید بیرون سر کیرش گذاشت دم سوراخ کون ثریا ، ثریا تا خواست تکون بخوره زنه نگهش داشت و رامین هم امان نداد کیرشو تا خایه فرستاد تو‌کون ثریا ، جیغ ثریا رفت هوا
ادامه دارد…

نوشته: R&p


👍 15
👎 6
28901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

861395
2022-02-28 01:39:40 +0330 +0330

چرا اینقد کوص شعر میگی

0 ❤️

861426
2022-02-28 03:16:42 +0330 +0330

خیلی کوص شعرش کردی
انگار اصلا نویسنده ی قسمت قبل با این فرق داره
کوص شعر در کوص شعر در کوص شعر شد
قسمت بعد بهترش کن
ز‌ود تر هم بنویس

0 ❤️

861430
2022-02-28 03:25:25 +0330 +0330

خوب بود فقط میخوام ببینم ادامش چی می شه

0 ❤️

893870
2022-09-06 01:37:18 +0430 +0430

کصتان

0 ❤️