دختر کوچولوی لوس ددی (۱)

1401/01/27

سلام میخواستم یه داستان که فانتزیم هست رو بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد❤️🌹
این داستان واقعیت نداره و ساخته ذهنم هست و در رابطه با ددی لیتل گرل هست!
تقریبا هوا روشن شده بود و بی خوابی عجیبی که بعد مدت ها به سراغم آمده بود!
بی حوصگلی خاصی بهم دست داده بود از تلگرام به اینستا از اینستا
به تلگرام واقعا از این رفت و آمد ها و بی خوابی خسته شده بودم!
که…
یه پی ام با ربات ناشناس تو تلگرام دریافت کردم!
ولی در کمال تعجب بر کنجکاوی غیر قابل کنترل خودم غلبه کردم و چک نکردم که چه کسی اینموقع میتونه بهم پی ام بهم بده!
حدس زدم که این رفیق های عجوزه خودم باشن که بخوان سر به سرم بذارن…!
هندفون توی گوشم بود صدای آهنگ‌رو بالا بردم همیشه عادتم بود که با آهنگ‌‌ خوابم میبرد!
آهنگ فرشاد آزدی خاو حرام دیگه تیر خلاصی برای بیهوش شدنم بود!

چشم که باز کردم ساعت 12 رو گذشته بود!
بعد خوردن صبحانه زدم بیرون! البته صبحانه که عرض کنم! به نوعی ناهار بود!
بعد از کمی گشت زدن تو خیابونا برگشتم خونه!
و برای رفتن به باشگاه بدنسازیم آماده شدم!
ناگهان یاد پی ام عجیب غریب دیشب افتادم!
که اینبار کنجکاوی بر من غلبه کرد!

پی ام را باز کردم و از تعجب چشمانم از جاش زد بیرون!
(من واقعا دوست دارم و‌ بدون تو نمیتونم زندگی کنم)
من آدمای زیادی تو زندگیم اومده بودن که هیچکدوم واقعی نبودن!
آدمی هم نبودم که با رلم سکس داشته باشم و برای سکس بخوامشون!
بعدش نوشتم!
+شما؟
چند دیقه بعد نوشته شد!
_حدیثم
من با خودم فکر کردم بازم این سامیار حوصلش سر رفته میخواد اینبار منو دست به سر بذاره!
نوشتم:
+سامیار بسه خجالت بکش!
سریع یه ویس اومد!
_سامیار خر کیه!من عاشقتم آرشاویر!
هاج واج مونده بودم!صداش آشناتر از آشنا بود!
نوشتم:
+شما؟من حدیثه نمیشناسم!!!
درجا نوشت:
_ببین من میگم کیم ولی قول بده واکنش بدی نشون نده!
منم برای اینکه از این کنجکاوی که واقعا عذابم میداد دربیارم قبول کردم!
گفت:
آیلینم همون که تو مهمونی تو‌ تولد دختر عمت باهات رقصیدم!بعدش باهم حرف زدیم!
یه لحظه یه لبخند شیطانی بر لبم نشست!
آیلین بود!
همون دختر نازِ خوشگل و بسیار بسیار لوس که وقتی اومد سراغ من و با من رقصید!
همه از حسادت ترکیدن!
جواب دادم:
+آیلین توکه منو فقط چن ساعت دیدی چجوری عاشقمی!
منی که به شخصه هیچ اعتقادی به عشق ندارم!
نوشت:
_اشتباه نکن تو منو فقط یه چن ساعت دیدی من 4 ماهه مرتب میبینمت!
تعجب کردم!فکرم فقط و فقط به دخترعمم رفت که هرجا میرفت برای پز دادن میگفت عشقه منه!ولی من با اینکه جیگریه واسه خودش ازش خوشم نمیاد چون اونی نیست که من میخوام!
نوشتم:ساناز؟
گفت:
_آره!
گفتم:
+لعنت بهش
پرسید:
_با اون رابطه داری؟
گفتم:
+به هیچ وجه!اصلا ازش خوشم نمیاد
گفت:
_یه چیزی ازت میدونم!
فکرم به هزار جا رفت!در همون چن ثانیه درگیری عجیبی در فکرم ایجاد شد!
گفتم:
+چی؟
گفت:
_میام پی ویت میگم‌چی!
یکم بعد تو پی وی یه گیف و چنتا عکس فرستاد!
وقتی باز کردم اصلا مخم ترکید!
درباره ددی گرل بود!!
گفت:
بله آقا آرشاویر من میدونم اینجوری دوس داری!
یکم تو فکر فرو رفتم!
آیلین یه دختر با پوست سفید بود! بدنی ریز و خوش تراش!دختری که تو هیکل درشت من محو میشد!
گفتم آیلین الان اینو برا چی فرستادی به من؟خب مورد علاقمه که چی؟
شُک دومو وقتی به من وارد کرد که وقتی بهم گفت من حتی میدونم تو روانی دختری مثل من هستی که این رابطه رو باهاش شروع کنی!
من با اینکه هنگ کرده بودم ولی خودمو گم نکردم!
+تو که اینارو میدونی باید اینم بدونی من چقدر آدم غیرتی هستم! و واقعا نمیتونم با این چیزای مسخره کنار بیام که پارتنرم هرکاری میخواد بکنه و من بی تفاوت باشم!
گفت:
_میدونم!همینتو دوس دارم
گفتم:
+میخوام ببینمت!
برگشت گفت:
_اوه اوه ددیمون چقدر عجله داره تولشو ببینه🤤😂
گفتم:

  • زود باش آماده شو باشگاه دارم!
    گفت:
    چشم ددی چرا عصبانی میشی🥺
    تو دلم گفتم لنتی این کارشو خوب بلده!
    یه آدرس فرستاد و گفت بیا دنبام!

با ماشین رفتم به آدرسی که فرستاده بود! خدای من میون اون همه دختر که اونجا بودن مثل یه الماس داشت میدرخشید!

من مست نگاهش شده بودم که یهو دیدم جلوی در ماشین ایستاده داره منو‌ نگاه میکنه!
گفت:
باور کنم همون آدم مغروری که اینطوری آب دهنت برای من راه افتاده!
من سریع قیافه خشنی به خودم گرفتم و گفتم:
+بشین تو ماشین بچه!
بازهم خودشو لوس کرد و گفت:
_چشم ددی🥺
سوار ماشین که شد بوی ادکلنی شیرینی که زده بود با بوی ادکلن تلخ من قاطی شد و یه حس فوق العاده ای به هر دوی ما داد!
بعد وسط راه بودیم منم حواسم به راه بود و مقصد نامشخص من هنوز تو شوک بودم که یهو یه دستی رفت روی شلوارم و شروع مالیدن کرد!
با عصبانیت گفتم:
_ چیکار داری میکنی!؟؟؟
که آیلین شروع کرد به گریه کردن و گفت!
_ددی من فقط کیرتو میخواستم🥺
من با این حرفش و لحنش رسما شل کردم! گفتم آخه تصادف میکنیم!
گفت:
_هیچی نمیشه!
من سرعتمو کم کردم و یجورایی از کنار روندم!و به دلیل اینکه ماشین کاملا دودی غلیظ بود داخل ماشین اصلا معلوم نبود!
زیپ شلوارم رو باز کرد و وقتی کیرم پرید بیرون با تعجب و برق توی چشماش گفت:
_جوونم ددی چه کیری🥺🤤
شروع کرد به ساک زدن که فهمیدم اصلا تجربه ای نداره!
با صدای خمار و پر از شهوت پرسیدم اولین بارته ساک میزنی؟
گفت:
_ددی من کلا هرچی با تو باشه اولین تجربمه!
گفتم:
+من باورم نمیشه!
گفت:
_ دوتا سوراخام مدرکمه ددی🥺
من دیگه تحمل نداشتم مقصدم مشخص شد!
خونه ای که برای خودم داشتم خونه مجردی که پر وسایل بود برای فانتزیم!
از یه طرف دیگه هم آیلین داشت برام ساک میزد و‌ داشتم ارضا میشدم!
آیلین!؟؟
دارم ارضا میشم!
لنتی کیرمو بیرون نکشید همه ی آبمو خورد!
بعد دوباره چشاشو خیس کرد!
ددی!؟
+جانم
_بازم میخوام!
داریم میریم خونه!
چنان دادی زد زیر گوشمو گفت:
آخ‌‌ جون کیر ددی🥺
کم مونده بود تصادف کنم!
سرشو گرفتم بردم طرف کیرم گفتم:

  • بخور و ساکتشو!
    گفت:
    _چشم ددی🥺

پایان قسمت اول!
خوب استقبال بشه بقیشم میذارم❤️

_

نوشته: ددی


👍 30
👎 7
56001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

869022
2022-04-16 01:13:04 +0430 +0430

ادامه بدی جالب میشه ❤️

0 ❤️

869068
2022-04-16 02:38:41 +0430 +0430

ارشاویر بحق اسم های نشنیده

امشب ددی وفنچ و باقه و…اصن یه وضعیه
انتن شهوانی افتاده روشبکه پویا

2 ❤️

869076
2022-04-16 03:24:06 +0430 +0430

ادامشو بنویس جالب بود فانتزیت

0 ❤️

869095
2022-04-16 05:33:00 +0430 +0430

جمع کنید این چرت و پرتارو باوا

0 ❤️

869341
2022-04-17 22:58:54 +0430 +0430

چ عجب ی داستان خوب خوندیم…
ادامشو بنویس لطفا

0 ❤️

869469
2022-04-18 11:41:38 +0430 +0430

همیشه تو دوس داشتم ی شخصیتی مث ارشاویر داشته باشم 😂🤦‍♂️👤

1 ❤️

877590
2022-06-04 07:23:23 +0430 +0430

قشنگ بود :)

1 ❤️

901339
2022-11-03 13:19:07 +0330 +0330

ارشاعن بیشتر به کونیای لوس میخوره تا ددی لااقل میگفتی ارشمیدس

0 ❤️

959823
2023-11-27 23:20:09 +0330 +0330

چیشد پس قسمت بعد

0 ❤️