درس عبرت به هوس باز

1397/06/14

سلام اسم من سانازه . سی سالمه . مجردم . چون خیلی دختر زبر زرنگی هستم دوستام بهم ساناز ورپریده میگن .
این خاطره مربوط میشه به یکی از سفرهام به شمال .
از خودم بگم ، من و خواهرم چون برادر نداریم و سایه اش بالا سرمون نیس که کسی مزاحم مون نشه از 15 سالگی کانگ فو کار میکردیم و به جرات میتونم بگم ده نفر از شما جقی ها رو حریفم .
بعد از تابستان چمدونا رو بستم که برم شمال آخرین ترم دانشگاه رو پاس کنم و برگردم . رفتم ترمینال بلیط گرفتم و سوار اتوبوس شدم تقریبا هوا داشت تاریک میشد که راه افتادیم . بعد از گذشت چند ساعت راننده چراغارو خاموش کرد و فقط اون لامپ قرمزا روشن موندش . پشت سره من یه الدنگه قوزمیت نشسته بود که از همون بدو ورودش نگاه هیزش رو من بود بی پدر و صندلیش هم پشت سرم .
موبایلو در اوردم که یکم مشغول شم که حس کردم از پشت سر و از لای صندلی یکی داره انگولکم میکنه آخه بین صندلی ها فاصله هس . نگو این کسمشگنه پشت سریمه . یه چند بار دستشو پس زدم روندمش عقب دیدم نه حالیش نمیشه مثل اینکه خوشش اومده . حتی یه بارم گفتم بخوای ادامه بدی بد میبینی که نیشش باز شده بود فک میکرد شوخی میکنم .
یکم خودشو جمع کرد ولی هر از گاهی تربیت خانوادگی شو نشون میداد .
گفتم باشه به وقتش کونی ازت پاره کنم تا عمر داری یادت نره . بعد از نیم ساعت رسیدیم رستوران ، گفتم ساناز الان وقتشه ، منم منتظر بودم یه جا تنها گیرش بیارم ، برای اینکه از پایان کار مطمئن باشم از ساکم نانچیکو رو هم در اوردم اگه خواست مقاومت کنه ازش استفاده کنم ، زیر مانتوم قایم کردم و پیاده شدم ، همه پیاده شدن این حیوون بی همه چیز هم رفت داخل رستوران برینه که انداختنش بیرون !
داخل رستوران دستشویی بود اما به شرط خوردن شام میشد ازش استفاده کرد . یعنی باید یه پرس غذا سفارش میدادی تا بتونی از خدمات توالت هم بهرمند بشی .
یه توالت هم بیرون از دستشویی بود که همچین تعریفی نداشت . چون قبلا هم مسافر اون مسیر بودم آشنایی داشتم . خلاصه دیدم این مرتیکه الدنگ داره میره توالته پشت رستوران ، منم تعقیبش کردم .
شب بود هوا تاریک و اون پشت هم کاملا خلوت انگار همه چی محیا بود ، آروم پشت سرش راه افتادم ، همین که نزدیک توالت شد از پشت چنان لگدی حواله اش کردم که با مخ رفت توو درب دستشویی ! برگشت ببینه کیه که یه مشت زدم توو دماغش قشنگ صدای خورد شدنه دماغش رو شنیدم ، گیج و منگ داشت دوره خودش میچرخید که مچشو گرفتم پیچوندم چسبوندمش به دیوار هنوزم گیج بود ، گفتم چیکار کنم چیکار نکنم یه فکری به ذهنم رسید ، دره توالتو باز کردم دیدم اه اه فاضلاب زده بالا ، سریع کشوندمش دم در و هلش دادم داخل با کله رفت تو گوه و شاش ، وای چی شد ! گفتم ساناز تا کسی نیومده بپیچ برو . رفتم جلو رستورا
ن وایسادم بعد از ده دقیقه دیدم این کسخول پیداش شده داد و بیداد راه انداخته بود و مردم جمع شدن دور و برش ، داشت با فحاشی میگفت این دختره منو زده ، منم خودمو یکم مظلوم کردم گفتم چی میگی آقای محترم مواد زدی ؟ مردم نذارید بهم نزدیک بشه حتما دیوانه ای چیزیه ، از سر و وضع کثیفش معلومه . جماعت همه حرفه منو باور کردن و طرف منو گرفتن ، خلاصه راننده اومد سر و وضع گوهی اون رو دید و گفت نمیتونی سوار بشی و کیفش داد بغلش و بقیه هم سوار شدیم راه افتادیم ، اون شب چنان درسی به اون پسره ی بی حیا دادم که یادش نمیره

نوشته: سانی


👍 4
👎 19
10800 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

715378
2018-09-05 20:34:51 +0430 +0430

شیشه زدی مشنگ

1 ❤️

715386
2018-09-05 20:45:22 +0430 +0430

بابا نانچیکو باز نکنیمون بروسلی

0 ❤️

715402
2018-09-05 21:04:31 +0430 +0430

یه توالت هم بیرون دسشویی بووود خخخخخخ

2 ❤️

715419
2018-09-05 21:28:52 +0430 +0430

فکر کردم میخوای نانچیکو رو بکنی تو کونش تا بشه لانچیکو

1 ❤️

715422
2018-09-05 21:30:49 +0430 +0430

سی سالته نه شوهر داری نه دانشگاهو تموم کردی اره خیلی زرنگی ارواح بابات!!!
گفتی باشه به وقتش کونی ازت… نیم ساعت بعد به رستوران رسیدین یعنی عملا نیم ساعت داشت میکردت!! ?
توالتش اب نداشت که صورتشو بشوره بعد بیاد دنبالت گه تو صورت اومد جلوی مردم سخنرانی!!!
یک هزارم درصد راست بود به راننده میگفتی وسط بیابون کونش میزاشت پرتش میکرد از اتوبوس بیرون…
دوستان به ادمین بگیم تیرک بزنه الان سقف سایت میاد پایین!!

1 ❤️

715441
2018-09-05 22:16:56 +0430 +0430
NA

لعنتی چقدر تو خطرناکی ???

1 ❤️

715442
2018-09-05 22:19:37 +0430 +0430

زیادی پیاز داغشو زیاد نکردی بنظرت؟خود برسلی هم 100تا مشت میخورد یکی میزد.اونوقت توی ادعا 10تا از بچها رو حریفی؟برو جقتو بزن بجای اینکه خودتو دختر جا بزنی جقی

1 ❤️

715453
2018-09-05 23:10:45 +0430 +0430

اینو باید تو کتگوری طنز میذاشتین نه اجتماعی

1 ❤️

715478
2018-09-06 03:31:36 +0430 +0430
X-6

چقدرررررررر زبر و زرنگی ماشالله، تو سی سالگی هم نتونسته شوهر پیداکنه زرنگه،بعد گویا تو اوتوبوس پشت سر این غیر اون یارو هیچکس ننشسته بود که ببینه، کنار توهم که حتما خالی بوده چون قطعا باید متوجه حرکات غیر عادیت میشد،اصلا گیرم یارو خیلی هم حرفه ای بوده هیچکس نفهمیده، تو هم به عنوان یک دختر اصلا اعتقادی به ایکه داد و بیداد کنی یا به راننده یا کس دیگه ای بگی، بیا برو خودتو جمع کن.
اصل داستان:یه پسره تو اوتوبوس داشته اینو نگاه میکرده اینم‌که تا اون موقع کسی نگاهش نکرده بود ذوق مرگ میشه میگه وقتی وایسادیم یه جا پیدا کن بهت کون بدم، بعد از اینکه پیاده میشن می بینن بهترین جا پشت رستورانه، همینطور که مشغول بودن یهو راننده اتوبوس با یه سبیل کلفت میاد پیداشون میکنه و هم اینو هم اون پسره رو از کون…

2 ❤️

715519
2018-09-06 07:49:29 +0430 +0430

لوله جاروبرقی تو کونت بزا کوست دق کنه.

1 ❤️

715551
2018-09-06 11:22:06 +0430 +0430

بچه ها خودتون رو ناراحت نکنید! این مشنگ
هرچقدر گولاخ باشه آخرش زیر کیر ما هست!
واقعیت داستان از این قرار هست که این لاشی خانم رو پشت دستشویی بین راهی کونش گذاشتند،
اما الان حسرتش رو داره که اگر زورش میرسید چقدر خوب بود!

0 ❤️

715554
2018-09-06 11:41:57 +0430 +0430
NA

فیلم هندی زیاد میبینی کمش کم یکم دخترم.

0 ❤️

715572
2018-09-06 13:53:43 +0430 +0430
NA

شبا غذا سبک بخور که خواب آشفته نبینی ? گسمشنگ

0 ❤️

715597
2018-09-06 18:17:44 +0430 +0430

وات د فاز؟؟؟

0 ❤️

715689
2018-09-06 22:34:32 +0430 +0430
NA

تو که بله ده تا چه عرض کنم صدتا ماهم حریفی من خودم ندیده مرده حساب کن. بوی کوس تو آدما رو می کشه… خخخ

0 ❤️

715714
2018-09-07 01:11:58 +0430 +0430

بده داستانتو بالیوود یه فیلم خوب ازش بسازن

0 ❤️

715785
2018-09-07 10:02:05 +0430 +0430

فیل ها هم چینی حرف میزنندxD
حتما تا دستشویی تعقیبت کرده اونجا یه دور کردتت که اینجوری عقده ای شدی اومدی داری کص میگی دیگه

0 ❤️