درمان شق درد من بوسیله خانم دکتر بداخلاق

1396/03/29

رامین هستم 25 ساله-مجرد- گوشه گیر-جقی- هیچ دوست دختری هم ندارم…اینم که می خونید داستان نیست یه اتفاق واقعیه که همین اول خیال همه تون رو راحت کنم که خبری از کس و کون و گایش و مالش توش نیست… پس فقط علاقه مندان اتفاقات واقعی بخونن…باشد که عبرت بگیرید
این اتفاق مال 2 سال قبله که من به شدت جقی بودم و به اصطلاح یه جقاق حرفه ای شده بودم…و از هر فرصتی برای جق استفاده می کردم… یه روز که خانواده رفته بودن مسافرت و من تو خونه تنها بودم تصمیم گرفتم یه مجلس جق مناسبتی برای خودم ترتیب بدم… شام خوردم و دو تا فیلم سوپر سه بعدی جدید دانلود کردم و حوله زیرم و یه کاسه هم آب شامپو آوردم و نشستم به تماشا از ساعت 9 شب … تو فیلم اولی داشت یه دخترسفید خجالتی رو به 8 روش مختلف می کرد و من شق کرده بودم و چون دیگه حرفه ای بودم اون لحظه ای که میخواست آبم بیاد حواسم رو پرت کردم و چند نفس عمیق کشیدم تا حشرم خوابید و به اصلاح جلو انزالم رو گرفتم… خوشحال بودم که میتونم یه فیلم دیگه هم ببینم… تو دومی هم یه بدنساز بود که تو باشگاه داشت دو تا دختر بدنساز دیگه رو می کرد که با توجه به سه بعدی بودن حسابی شهوتی شدم…و بازم اون لحظه آخر جلو آبم رو گرفتم… به خودم اومدم دیدم ساعت 11 شبه… و هنوز دلم نمی خواست ارضا شم… رفتم سراغ لب تاب و رفتم تو سایت چت اوربیت که مال سکس چت هست و سه تا دختر جیگر رو انتخاب کردم …هنوز کیرم راست بود… لامصبا تا اومدن لباسا رو کندن و اصطلاحا شروع به استریب تیز کردن یک ساعت و نیم طول کشید و من همونطور داشتم جق می زدم…یه دختر روسی بود که دیگه سوتینش رو باز کرد و شرتشم در آورد …یه کون قلمبه و کس صاف و تراشیده رو آورده بود جلو داشت با دلیدو حال میکرد … ودیگه جا داشت که آبم رو براش بیارم…بازم طمع کردم و رفتم تا بعدی رو ببینم که یه جیگر آمریکایی بود که بعد از یک ساعت و نیم علافی و بعد از اینکه سینه هاشو نشون داد رفت تو حالت آف لاین و منو تو کف گذاشت… برگشتم سراغ اولی که هنوز داشت با خودش حال می کرد…سومین دختر هم یه روسی قد بلند با کمر باریک و کون برجسته و سینه 85 عالی بود که لامصب تا خواست شرتش رو دربیاره رفت تو حالت پریویت یا خصوصی… دیگه اعصابم خورد شده بود و بدنم درد گرفته بود… دوباره رفتم سراغ اولی وتصمیم گرفتم که تا اینم از دست ندادم آبم رو بیارم… که دیگه داشتم به شدت جق میزدم و آبم داشت میومد که اینم رفت تو حالت آف لاین… فحشی نبود که به زمین و زمان ندادم… داشتم دیوانه می شدم و ساعت 2 شده بود… 5 ساعت بود که من داشتم جق میزدم و کیرم حسابی درد گرفته بود …تا به خودم اومدم دیدم زیر نافم درد شدیدی گرفته که هر لحظه دردش بیشتر میشد…علما به این درد گویند…شق درد…تخمام هم شده بود اندازه هلو و شدیدا درد داشت… رفتم دسشویی و آب سرد ریختم روش تا شاید دردش کمتر بشه ولی فایده نداشت…تا اینکه نگران شدم و رفتم تو کانال تلگرام سلامت جنسی و توش نوشته بود که اگر دچار التهاب بیضه شدید و همین نشانه های درد هم داشتید سریع به اورژانس مراجعه کنید… خیلی ترسیدم…کیرم تو حالتی بود که نه راست بود و نه خوابیده ونمی شد بهش دست بزنی از درد…لباس پوشیدم و تاکسی گرفتم و رفتم اورژانس سر خیابون…راه زیادی نبود… همونطور با قد خمیده و درد زیاد نوبت گرفتم و چون ساعت سه صبح بود هیشکی جلوم نبود و رفتم تو اتاق دکتر… که یه دفعه همه امیدم ناامید شد… از شانس بد من پزشک کشیک بجای آقا یه خانم بود… و من همونطور هاج و واج بخاطر این بد بیاری دم درواستادم… برگشتم پیش ویزیتور گفتم پزشک اقا ندارید… گفت…تا ساعت سه بوده و الان شیفت خانم دکتر شروع شده…دیدم چاره ای نیست و رفتم تو اتاق نشستم رو بروش…یه دکتر خوشگل با مو های بور و سینه های درشت که داشت دکمه های مانتوش رو پاره می کرد… گفت مشکلت چیه؟ خیلی خجالت می کشیدم و چیزی نگفتم… از طرفی استرس زیادی هم داشتم… دوباره پرسید … آقا بفر مایید مشکل تون چیه؟ با همون حالت ناله گفتم خجالت می کشم خانم دکتربگم… گفت بگو عزیزم … راحت باش…گفتم زیر نافم درد شدیدی دارم…دست گذاشت زیر نافم گفت.اینجا…گفتم نه خانم یه وجب پایینتر… خیلی جدی گفت…پاشو برو رو تخت بخواب و شلوارت رو بکش پایین… شرتم رو خودش کشید پایین و گفت…واویلا چکار کردی با خودت…یه دستکش هم کشید به دستش… از این صحنه خوشم اومد …خصوصا که داشت بیضه هامو می مالید …که کیرم شروع به راست شدن کرد… یه اخم زیر چشمی به هم انداخت …و منم گفتم خیلی ببخشید خانم دکتر…دست من نیست دیگه… گفت: متاهلی؟ گفتم نه… دوست دختر داری؟نه… تو چند ساعت گذشته سکس شدید داشتی ؟ گفتم نه…گفت خود ارضایی داشتی؟بعد از یه سکوت طولانی گفتم آره…از ساعت 9 شب اینکار رو انجام دادم و هر بار جلو آبم رو گرفتم…تا نزدیکای 2 صبح… الانم اینجوری شده… گفت:امان از دست شما پسرا…میدونی چقدر اینکارت خطرناکه…گفتم چی شده حالا؟ گفت مقدار زیادی منی تو بیضه هات جمع شده و رگهای خونی آلتت هم متورم شده و دعا کن که مویرگها پاره نشده باشن… بیضه هات هم از کار نیفتاده باشن… خیلی نگران شدم و گفتم
چیکار کنم خان حالا… گفت یا باید خودت رو خالی کنی…یا همین الان خودت رو برسون پیش متخصص اورلوژی تا معاینت کنه… در عین حال دمی رو پیشنهاد می کنم گفتم خانم…کدم متخصص ساعت 3 صبح کار میکنه آخه …دام می میرم از درد…من دومی و انتخاب می کنم… گفت پاشو برو دسشویی همین تو اتاق یه ژل هم بهم داد… به سختی پا شدم و رفتم تو دسشویی… هر چی سعی کردم آبم نیومد و داشت حالم بهم می خورد…
برگشتم تو اتاقش… دیدم داره یه مریض دیگه رو ویزیت میکنه… واستادم که اون رفت… تا منو دید گفت…درست شد؟ گفتم نه خانم نمیاد… گفت…حدس می زدم…گفتم خانم دستم به دامنت دارم میمیرم از درد حداقل یه اسپری بی حس کننده بزن …درد نداشته باشم…گفت: خب دردش خوب میشه …اون آب هایی که تو بیضه ته … نابود میکنه بیضه تو میدونی چه فشاری داره به دیواره بیضه ها وارد میکنه…اونو چکارش میکنی…تنها راهش انزاله… برو بیرون یکی رو پیدا کن برات بزنه… گفتم خانم دکتر دستم به دامنت… تو این ساعت کیو پیدا کنم آخه… تو رو خدا یجوری درستش کن…
چند لحظه سکوت کرد… و گفتن میخوای به پرستار بگم بیاد برات بزنه… گفتم نه خانم…اینجا اکثرا آشنان… آبروم میره… سری تکون داد و گفت بخواب رو تخت… شرتم و کشید پایین و دستکش رو درآورد…ژل ریخت رو کیرم و تخمام و شروع کرد به مالیدن گفت خودت کمک کن…این تنها کاریه برات انجام میدم… داشتم نگاش میکردم که چقدر خوشگله لامصب… ولی اصلا به روی خودش نمیاورد…چند لحظه بعد یه نفس عمیق کشیدم و گفتم…آخخخخخ…جووون… با اخم و خیلی جدی نگام کرد و گفت…جنبه داشته باش… گفتم ببخشید… اولین باره که یه دختر داره با کیرم ور میره…یه نیشخند زدو گفت: اا…دوست داری؟؟… گفتم …اره…همینطور داشت نفسام تند تر می شد و از شدت درد و شهوت به خودم می پیچیدم ولی آبم کماکان نمی اومد… دکتر گفت: دارم خسته میشم… سریع دیگه…یکم تمرکز کن… گفتم…خانم …دارم سعی می کنم…نیاز به سوژه دارم آخه… چیزی نگفت…منم این سکوتش رو نشانه رضایت دونستم و دل و زدم به دریا و دست انداختم سینه شو گرفتم… که خودش رو کشید کنار… و داد زد… خیلی بی شعوری؟ چی فکر کردی پیش خودت… فکر کردی دارم بهت حال میدم… من خودم شوهر دارم… هفته ای مثل تو چند تا میان کیرشون رو معاینه میکنم…یعنی باید به هموشون بدم…پاشو جمع کن و گم شو از تو اتاقم… زدم زیر گریه … خانم غلط کردم… ببخشید… فایده نداشت… دستاشو شست وگفت…میری بیرون یا نگهبان و خبر کنم…دست گذاشتم رو صورتم رو زدم زیر گریه… خانم من بدبختم…پدر و مادر ندارم… من بچه طلاقم… مادرم همین پارسال ازسرطان مرد… و از این کس شعرای دروغ تا دلش رو نرم کنم… پا شد اومد روبروم …گفت یه فرصت دیگه بهت میدم… سعی خودت رو بکن وگرنه باید بری بیرون و می فرستمت بخش بستری تا فردا متخصص بیاد … گفتم چشم… و خیلی ممنون… دوباره ژل زد و شروع کرد به مالیدن تخمام…بلد هم نبود که جق بزنه… خودمم تصمیم گرفتم کمکش کنم و دستامو ژله ای کردم و گذاشتم رو دستاش… از همون نرمی و لطافت دستاش…شهوتم زد بالا.و شروع به جق زدن کردم… و تو همین حرکات بود که آبم با فشار ریخت بیرون…سریع خودش رو کنار کشید که نپاشه رو لباسش رو دستمال برام آورد…من تا می تونستم ادامه دادم تا آخرین قطره ش هم خارج شد و کل لباسام رو کثیف کرد… احساس سبکی خاصی کردم… و بی حال افتادم… ظاهرا چند دقیقه ای خوابم برد…تا از صدای صحبت دکتر با مریض جدیدش بیدار شدم…چون پشت پرده بودم متوجه من نبود… تخمام همچنان ورم کرده بود …تا مریض که رفت بیرون …اومد سراغم و گفت: بهتری… گفتم آره… خیلی ممنونم از شما…شما جون منو نجات دادین که خندید و گفت… حالا اینقدرم شورش نکن… بیضه هامو دوباره معاینه کرد و گفت…الان که رفتی کمپرس آب سرد انجام بده…یکم تورمش کم بشه…قدر خودتو بدون. شاید اتفاق خیلی بدتر از این برات میفتاد…اگه ازدواج نمی کنی یه شریک جنسی مطمئمن پیدا کن… تو خود ارضایی هم طمع نکن…همون بار اول بیار خودتو خلاص کن… ازش بخاطر دست اندازی خیلی عذرخواهی کردم…
گفت: اشکال نداره… فقط نمیدونم چرا این هفته همش مریضای کیری نصیبم میشه… چند شب قبل هم یه زن و شوهری هراسان اومدن…پیشم… ظاهرا خانم موقعی که داشته از عقب میداده…عطسه شدیدی کرده بود…آلت شوهرش شکسته بود… سه روز بستری بود… هر دو خندیدیم…
بعدش چند تا پروفن و ژلوفن برام نوشت و ازش تشکر کردم…موقعی که خواستم برم بیرون…گفت…راجع این موضوع جایی چیزی نگی چون هیچ دکتر خانمی برای مریضش اینکار رو نمی کنه .منم طرحمه…اگه چیزی بفهمن برام بد میشه…الانم سعی کن پیاده روی کنی…چون باعث میشه دردش کمتر بشه…
به خودم قول دادم و از اون روز دیگه جق طولانی نداشتم…
ببخشید از همه تون که کس و کون خیالی و کردنی توش نبود…بجاش واقعی بود و آموزنده.

نوشته: الکس مهمون


👍 30
👎 21
151405 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

628766
2017-06-19 20:34:56 +0430 +0430

باشد که عبرت بگیرید :/ مگه قرآنه؟

خیلیم چرت و مسخره و تخیلی بود 🤮

2 ❤️

628771
2017-06-19 20:39:11 +0430 +0430

بر چسب طنز میزدی بهتر بود، داستان دروغ خنده داری نوشتی، حسابی خندیدم لایک

0 ❤️

628776
2017-06-19 20:41:38 +0430 +0430
NA

ﺗﻮ ﺍﺻﻠﻦ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻧﻤﻴﺸﻲ ﻳﻪ ﻛﺲ ﻣﻴﺨﻲ ﻫﺴﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﻭﻣﻲ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﺗﻨﺪﻳﺲ ﺟﻘﻮﻝ ﺍﻋﻈﻢ ﺗﻘﺪﻳﻢ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻨﻢ ﺭﺍﺿﻲ ﺑﺎﺵ(dash)

1 ❤️

628781
2017-06-19 20:42:14 +0430 +0430

jaleb bud 🙄 ?

0 ❤️

628796
2017-06-19 20:46:11 +0430 +0430

راست یا دروغ
داستان یا واقعیت
هر چی بود
جالب بود

0 ❤️

628806
2017-06-19 20:47:03 +0430 +0430

یا لل عجب

0 ❤️

628811
2017-06-19 20:48:08 +0430 +0430

تنها چیزی که فهمیدم این بود که جق زدی جق زدی جق زدی و جق زدی و جق زدی
کاری ب راست و دروغش ندارم ولی خیلی خندیدم

0 ❤️

628826
2017-06-19 21:00:08 +0430 +0430

ینی موندم قوه تخیل یه آدم اونم از نوع جقیش تا کجاها میتونه بره؟ :|

1 ❤️

628876
2017-06-19 21:12:39 +0430 +0430

خخخ.اصل داستان چیز دیگه بود ناقلا چرا نگفتی اقای دکتر با دولت بازی کرده و کونت گذاشته…تا از درد کون شق درد یادت بره

1 ❤️

628921
2017-06-19 21:28:19 +0430 +0430
NA

ﻣﺎﺯﻳﺎﺭ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﻧﮕﺎ ﻛﻦ ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﻣﻴﺮﻩ ﺍﻭﻥ ﺳﻤﺘﺸﻢ ﻧﺎ ﭘﻴﺪﺍ 🙄

0 ❤️

628971
2017-06-19 21:43:48 +0430 +0430

نععععگوووو

0 ❤️

628991
2017-06-19 21:56:20 +0430 +0430

پس سحر چی شد که میگی دوستی نداری؟
راستی بازم رفتی موجای آبی دخملا را دید بزنی؟اونم روز 5شنبه که مردونست!
داااش کمتر بزن ،آخه ما چه گناهی کردیم که باید مجلوقیات ذهنتو بخونیم.تازه مصر هم باشی که داستان نیست و واقعیته!!
پیام داستان:
کم بزن همیشه بزن.
امام خمینی

0 ❤️

629041
2017-06-19 22:18:04 +0430 +0430

بدک نبود نسبت به بقیه

0 ❤️

629141
2017-06-19 23:16:12 +0430 +0430

باشه دیگه جق استقامتی نمیزنم ???
گاله رو ببند دیوس جقی

0 ❤️

629146
2017-06-19 23:21:51 +0430 +0430

خنده دار بود موضوعش,جالب بود .

0 ❤️

629231
2017-06-20 01:46:34 +0430 +0430

نیگا کن دیزل جق
کس گفتیا بین خودمون بمونه ;)

0 ❤️

629391
2017-06-20 07:58:42 +0430 +0430
NA

این جقاق فقط تو کار دکتره

1 ❤️

629396
2017-06-20 08:01:24 +0430 +0430

خوب بود . به جفنگیات بقیه هم توجهی نکن … بیشترشون اصلا نخوندن داستان رو … بعدم تو این سایت اگه خود شکسپیر و گوته و … هم بنویسن همه میان فقط فحششون میدن ? ?

1 ❤️

629401
2017-06-20 08:01:46 +0430 +0430

دیگه بدتر از قضیه لامپ که نیست…

1 ❤️

629416
2017-06-20 09:17:24 +0430 +0430

طمع سه تا سوراخ داره‌‌‌‌…‌.که شما بدجوری هر سه شو… عاره!?
دکتره بداخلاق بود؟:-|…

لایک میکنم چون بسی خندیدم :) ?

1 ❤️

629606
2017-06-20 12:58:06 +0430 +0430

کس مشنگ من خودم توی بیمارستان دکتر بهشتی شیراز پرستارم.موارد مثه تو فراااااااااوون میاد اونجا.هیییییییییییچوقت راه درمان اینجوری نداره.ایجور که میگی هرکی شق درد گرفت پاشه بره بیمارستان تا رزیدنت یا اینترن براش جغ بزنه.مگه مجبورت کردن چرت و پرت بنویسی

0 ❤️

629681
2017-06-20 16:45:55 +0430 +0430

عامو ای جقیا جهانو تسخیر کردن.عندلا اینا از کجا در میارن ای حرفارو

0 ❤️

629701
2017-06-20 18:29:49 +0430 +0430

زیادی دیگه تخیلی بود!
اما حال کردم طنز خوبی بود!!

0 ❤️

630006
2017-06-21 02:12:07 +0430 +0430

شق دردم نميگيريم???

0 ❤️

630096
2017-06-21 06:33:48 +0430 +0430

واقعی و آموزنده ? خوب بود 🙄 چرا وقتی یکی کس و شر میگه خوشتون میاد ولی از داستان واقعی مثل این استقبال نمیکنید ؟ (dash)

0 ❤️

631681
2017-06-22 18:36:03 +0430 +0430
NA

یه دقیقه جق نزن ببینیم چی میگی

1 ❤️

680336
2018-04-04 10:32:40 +0430 +0430

خدایی کلی خندیدم راس دروغش ب تخمم
طنز عالی ۲۰

0 ❤️

957256
2023-11-09 19:37:53 +0330 +0330

بابا جان سینا بگادتت انقد نزن خوب منم یه بار اینجوری شدم ولی اونقدی نه که برم دکتر

0 ❤️