دفتر ما (۴)

1400/06/04

...قسمت قبل

بعد از اون شب با کامران راحت تر شده بودم…باهم خیلی وقت میگذرونیدم و ازصبح تاشب کنار هم بودیم…چند شبی رو پیشم موند اما تاصبح مشغول کار کردن بود و هیچ تماس سکسیی نداشتیم…
از اون زمانی که بهم داده بود فقط ۳روز مونده بود…توو این فاصله چند روزی پدرم و مادرم اومدن خونه من و راجب کامران تحقیق کرده بودن…وباتوجه به تحقیقات و یه جلسه ای که رودررو صبحت کرده بودن نظرشون مثبت بود و فقط منتظر جواب من بودن…
منم ته دلم جوابم مثبت بود وهمش به اون سکس های نصفه مون فکر میکردم…دوست داشتم باز تکرار بشه ولی کامران هیچ حرکتی نمیکرد…نهایت نزدیک شدنش این بود که سریا دستمو میبوسید…

امروز یه قرار کاری مهم داشتیم واگه به توافق میرسیدیم عالی میشد…اخرین اصلاحات نقشه هارو انجام دادم و لپ تاپ به دست رفتم اتاق کامران…
پشت صندلش نشسته بود و اخم نقشه های جلوشو بررسی میکرد…
با گفتن بااجازه ای وارد شدم و گفتم: اصلاحاتی که خواستیو انجام دادم…ببین اگه اوکیه سریع پرینت کنم و البومشو ببندم…
+بیااینجا
لپ تاپو گذاشتم روی میزش و خودمم رفتم پشت میز کنارش ایستادم و شروع کردم تند تند توضیح دادن…
تمام حواسم به حرفام بود که حس کردم کامران کسمو از روی شلوار چنگ زد…جیغ خفه ای کشیدم و تکون محکمی خوردم که دستش جدا شد…
دستشو انداخت دور کمرم و باعث شد بیوفتم روی پاهاش…
دوتا دستاشو دورم حلقه کرد وشروع کرد فشار دادن بدنم ،اروم کنار گوشم گفت:اینا میان نیا تو اتاقم مانتوت جلوش بازه و شلوارتم مدلش بده…شکاف کست کاملا معلومه و بعدم اروم گونه مو بوسید…
سریع از روی پاش بلند شدم و لپ تاپمو برداشتم و رفتم اتاق نقشه کشی…
تو اینه اتاق خودمو برانداز کردم…راست میگفت…شلوارم کشی و تنگ بود…کاملا کسم معلوم بود…شلوارمو صاف کردم و تااز اون حالت خارج بشه باز نشستم به کار کردن…اما همش دست کامرانو روی کسم حس میکردم و خیس وخیس تر میشدم…دلم ارضا شدن تو بغلشو میخواست…
عصر شده بود ک اومد توی اتاق…مهموناش تازه رفته بودن…
+نازگل کار تعطیل بیا بریم خرید
_لباس دارم من
+فکر کن من ندارم راه بیوفت …بدو
بعدم از اتاق خارج شد…از اینکه هیچ وقت نمیتونستم جلوش نه بگم حرصم میگرفت…
جلوی در خونه م نگه داشت و گفت برو شلوارتو عوض کن…منم میرم خونه دوش میگیرم میام دنبالت تا ۲ساعت دیگه…امشبم میای خونه من لباس میخوای بردار…
باز بی حرف پیاده شدم…شخصیت کامران الفابود و من هیچوقت نمیتونستم نه محکم بگم بهش…
رفتم خونه و ترجیح دادم اول یه دوش بگیرم…کسمو نگاه کردم…از اخرین باری که رفتم لیزر خیلی وقت گذشته بود … چند تا مویی که بود رو تیغ زدم و بدنمو قشنگ شستم …بافکر دست کامران باز حس شهوت اومد سراغم…شروع کردم به مالیدن چوچولم اما هرچی میمالیدم ارضا نمیشدم…ازشدت شهوت گریه م گرفته بود…تصمیم گرفتم بیخیال بشم و بیام بیرون…

شورت و سوتین قرمز توی پوشیدم که روی تن سفید وحشتناک سکسی بود…جلوی سوتینم دقیقا جایی که نوک سینه م بود پارچه نداشت و نوک سینه ها صورتیم پیدا بود…
شوتمم جلوی سوراخ کونم اندازه یه دایره باز بود…
کامران رسیده بود و گفت برم پایین…
چند دقیقه ای از حرکتمون گذشته بود که ماشینو زد کنار و گفت بچرخ سمت من کامل…
مانتو جلو بازم قشنگ باز کرد و بعد بااخم به سینه هام خیره شد…
+نازگل نوک سینه ت کامل مشخصه این چه سوتینیه ک پوشیدی و همزمان یقه تاپمو یکم کشید پایین…
+لعنتی این لباس برای سکسه نه خرید!اون از شلوارت اینم نه سینه هات…سکس میخوای؟!امشب جوری ارضات کنم که گریه کنی…
بعدم با سرعت حرکت کرد…
قبل از پیاده شدن از ماشین گفت:جوری شالتو بنداز روی سینه هات که مشخص نباشه…
توی پاساژ جلو اولین مغازه لباس زیر ایستاد و گفت:بگو اومدیم خرید عروسی یه سوتین درست حسابی بخر…
توی مغازه حرفشو تکرار کردم و کامران بدون توجه به من یه سوتین ساده سفید انتخاب کرد و گفت بدو بپوش…رفتم داخل پرو وسوتینو پوشیدم که در زد و اروم گفت:عزیزم خوبه…
+فقط تونستم بگم خوبه ک گفت ببینم!
درو باز کردم که کامل کله شو اورد تو و گفت:
+امشب کاری میکنم نتونی راه بری دیگ و بعد دستشو گذاشت روی سینه و با ی مالش کوچیک باز شهوت توی وجودمو زنده کرد و مارک سوتینو کند و گفت مبارکه!
با خستگی برگشتیم خونه ش…بعد از خوردن یه نوشیدنی گفت:ببین نازگل…من حس میکنم جوابت بهم مثبته ولی قبلش باید یه چیزایی رو بهت بگم…
من از نظر جنسی وقتی به بالاترین درجه شهوت میرسم که پارتنرم ارضابشه اونم باوسیله های سکسی…امشب اوردمت اینجا که یه سکس درست حسابی بکنیم و بعد تو تصمیم بگیری که حاضری بایکی مثل من زندگی کنی یانه…در ادامه گفت…پاشو لباساتو دربیار امروز بااون سوتین قرمزت دلمو بردی…
وقتی تعلل منو دید اومد سمتم و دستموکشیدبلندم کرد…مانتومو دراورد و تاپمو از سرم کشید بیرون و دستشو برو پشت کمرم و سوتینمو بازکرد و انداختش …هردوتا سینه هامو گرفت تودستش گفت: اولین باره میبینم دختری به کوچولویی تو انقدر سینه داره…بعد نوک سینه سمت چپمو گرفت تو دهنش و مثل یه نوزاد شروع کرد مکیدم…من که از قبل خیس بودم حالا بدترشده بودم و اه های اروم میکشیدم…توی همین هین شلوارمم در اورد و بعد دست انداخت زیر کونم و بلندم کردو بردم توی اتاق خوابش وگذاشتم روی تخت …دراز کشیدم که کامرانم لخت شد حتی شرتشم در اورد…توی ذهنم داشتم راجب حرفاش فکر میکردم که از توی کشور میز ارایش جلو تخت یه کیف اورد و گذاشت کنارم وگفت:امشب اولین بارته که اینطوری ارضا میشی…پس بهت راحت میگیرم…از توی جعبه یه سری کرم و پماد و یه ویبراتور صورتی اورد بیرون…توی فیلما زیاد از اون ویبراتور دیده بود…
بادیدن این وسایل ترسیدم و خودمو جمع کردم و خواستم بلند بشم که کامران گفت:قرار نیست درد بکشی…پس بهتره دراز بکشی وگرنه به زور درازت میکنم…ولی من دوست دارم خودتم این لذتو بخوای ومجبورم نکنی…
با حرفاس ترسم بیشتر شد…

کامران*
ترسو تو چشاس میدیدم ولی مطمئن بودم نیم ساعت دیگه از لذت جیغ میزنه…نازگل یه دختر فوق سکسی وبکر بودکه از شانس من همیشه حشری بود!
بااخم و تحکم بهش گفتم به شکم بخواب که سریع انجام داد…نشستم روی کونش و روغن ماساژو که یکم گرم کرده بودم ریختم روی کمرمش و اه کشید…
اروم کمروگردنشوماساژ دادم و اومدم سراغ پاهاش ااومدم نشستم روی قوس کمرش و روی کونش روغن ریختم…
اروم میمالیدم کونشو و نازگل اروم اروم ناله میکرد…پاهاشو از هم باز کردم و لای پاشوشروع کردم به مالیدم که یه اه بلند کشید…هرچی بیشتر میمالیدم اونم بیشتر تکون میخورد و ناله میکرد…کسش خیس شده بود و کیر میخواست ولی حالا حالاها زود بود…برای فتح کسش برنامه داشتم…
نمیخواستم ارضا بشه برای همین بقیه پاشو ماساژ دادم و از روش بلند شدم و گفتم برگرده و روی کمر بخوابه…بلافاصله دوتا پاهاشو دادم بالا و چسبوندم به گوشش…کس و کونت کامل زده بود بیرون…یکم روغن ماساژ ریخت روی سوراخ کونش و شروع کردم به مالیدن سوراخش…نازگل بی قرار بود اینو از تکونا و ترشحات کسش کامل میشد فهمید…یکی محکم زدم در کونش و گفتم:ناله کن…هرچی میخوای جیغ بزن…ولی انقدر وول نخور…
حرفمو گوش کرد…هرچند ناخدا گاه تکون میخورد…از اب کسش راه افتاده بود و میدونستم بی طاقت شده برای ارضاشدن…
انقدر سوراخ کونشو مالیده بودم که یکم باز شده بود…ویبراتورو کامل چرب کردم بازم سوراخ کونشو چرب کردم واروم ویبراتورو تو کون نازگل فشار دادم…اما اونقدر اروم که دردی حس نکنع و همزمان شروع کردم به لیس زدم چوچولش ک ناله های بیشترشد…

نازگل*
یه فشار اروم روی کونم بود که رفته رفته داشت درد میگرفت…اما کامران یهو کسمو کرد تو دهنش شروع کرد مکیدن…
چیزی از صبح منتظرش بودم! از ته دل اه کشیدم و ناله کردم…کامران زبونتو کامرا دراورد و به سوراخ کسم فشرد…حس میکردم یکم میره داخلم و این واقعا حال میداد…انقدر حال کرده بودم که فراموشم شد کامران داره ویبراتور میکنه توکونم…
باز چوچولمو کشید تو دهنش و محکم شروع کردن مکیدن…انقدر تند تند میک میزد که انقباض های بدنم شروع شد و داشتم ارضا میشدم که دردی تو کونم حس کردم وهمزمان دست کشید از خوردن…
اعصابم بهم ریخت …میخواستم گریه کنم…که اومد کنارم خوابیدم و بغلم کرد از پست و کیرتو انداخ وسط پام و اروم شروع کرد لاپایی زدن…کیرش به کسم کشیده میشد و باز بدنم منقبض شد ک دست از تلمبه زدن کشید و توگوشم بایه لحن مهربون گفت:خوبی؟
نمیدونم چرا اینو گفت غیرارادی بغض کردم و لحن گریه گفتم کامران تروخدا اذیتم نکن…
بااین حرفم بیشتر تو بغلش فشردم و پاشو انداخت روم و دستاشو دورم محکم پیچید و با گوشیش یه کارایی کرد…
به محض اینکه گوشیشو گذاشت کنار حس کردم تمام سوراخ کونم رفتم روی ویبره…جیغ بلندی کشیدم و تکون خوردم…اما لرزشا هی شدید تر میشدومن جیغ میزدم تو بغل کامران ولی از بس سفت بغلم کرده بود هیچ کاری نمیتونستم بکنم…یکی دستای کامران اومد روی کسم وچوچولمو گرفت بین دوتا انگشتاتو ومالید…بااخرین لرزش شدید ویبراتور و مالیدنای کامران بدنم شروع کردن به لرزیدن …هیچ وقت اینطوری نلرزیده بودم موقع ارضا شدن…
ولی همچنان مالیدنای کامران و لرزش ویبراتورادامه داشت…بلند بلند جیغ میزدم و گریه میکردم.
حس میکردم دیگه روی خودم کنترل ندارم و هرلحظه ممکنه جیشم بریزه…
که یهو لرزش ویبراتور تموم شد و کامران دست از مالیدن کشیدو شروع کرد ماساژ دادن بدنم و همزمان حرفای سکسی زدن کنار گوشم
+خوشگل من اروم شد؟خوب شدی؟دوست داشتی؟کس کوچولوت اب انداخته ها دلش کیر میخواد…الهی قربونت برم که اینطوری بیحال شدی…کوچولوی من…وشروع کرد مکیدن لاله گوشم و ماساژ دادن سینه هام…نوک سینه هام کامل سفت شده بود و زده بود بیرون…
کامران روی کمر خوابوندم و اومد وسط پام…یه دستمال کاغذی برداشت و ابای کسمو خشک کرد و گفت:نازگل چقدر کست پفکی ترشده…بعد بادست نسبتا محکم زد بهش که جیغی کشیدم…
+الهی بمیرم برات جوجوی من…امروز چقدر نگاهت ارضا شدن میخواست…ببخشید که چند وقته اروم نکردم این کس خوشگلتو…
بعد اروم شروع کرد زبون زدن کسم…انقدر زبون زد که باز اب از کسم راه افتاد…
+چقدر اب داره این کس خوشگلت…دست بزنی بهش خیسه…
شروع کرد به مکیدن چوچولو و حس کردم ویبراتور باز تو کونم لرزید ولی خیلیی اروم…
کامرانو اومد روم و سینه چپمو کرد تو دهنش و سینه راستمو گرفت تو دستش و اروم مالید…
اروم زیر دست و پاش ناله میکردم و وول میخوردم…
زبونشو دور سینه م میچرخوند بعد یهو میک میزد…کیرش میخورد بهم…مثل سنگ شده بود‌…دلم براش میسوخت که انقدر برای لذت من تلاش میکنه و من هیچ کاری نمیکنم براش!
دستامو گذاشتم روی سرش و اروم موهاشو نوازش کردم که سرشو بلند کرد و مهربون نگاهم کرد…
گفتم :
کامران بخواب…
باتعجب نگاهم کرد ولی انجام داد…
درحالی که لرزش ویبراتور شدید تر شده بود به صورت 69رفتم روش و کیرشو گرفتم دستم و تف کردم روش…به لطف فیلما یه چیزایی بلد بودم…بااین کارم کامل یه اه عمیق کشید سر کیرشو کردم تو دهنم و زبون زدم…همزمان تخماشو وتنه کیرشومیمالیدم …زبونمو رو سوراخ سرش میچرخوندم و سر کیرشو میبوسیدم…دهنمو کامل باز کردم و تا تونستم کیرشو کردم تو دهنم و اروم تلمبه زدم…
کامران اه میکشید وخوشحال بودم که دوست داره و لذت میدم بهش…
تخماشو کردم دهنم واروم مکیدم که اه غلیظ تری کشید… باز سر کیرشو مکیدم …زبونمو کامل دراوردم از تخماش تا سر کیرشو لیس زدم…دوستا سینه هامو چسبوندم بهت و کیرشو فرستادم لای سیته هام و تف زدم به سرش…کامران همزمان که ناله میکرد شروع کرد لای سینه هام تلمبه زدن و یهو با یه اه بلند لای سینه هام ارضا شد و ابش پاشید روی سینه و صورتم…

نوشته: Mohi


👍 25
👎 2
33501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

828256
2021-08-26 01:39:17 +0430 +0430

زیبا بود

0 ❤️

828313
2021-08-26 13:09:57 +0430 +0430

سلام
میشه بنویسی، چرا کامران رو برای ازدواج انتخاب کردی؟ یعنی چی باعث شد چه چیزی در این آقا دیدی؟ این آقا چی داشت؟ معیارهای ازدواجت چی هست؟ من فقط در این داستانها شهوت میبینم و البته احساسات بسیار…
اصلا توصیه به ازدواج نمیکنم. خیلی از ازدواج‌ها، که به این صورت بوده سرانجام خوشی نداشته.

1 ❤️

828323
2021-08-26 13:58:05 +0430 +0430

افسوس
گاهی چقدر زود دیر میشه.
ببخشید شاید کامنت من ربطی به اینجا و داستان نویسنده نداشته باشه، ولی از ایشون ممنونم که چیزهای خوبی را یادم آورد.

0 ❤️

828324
2021-08-26 14:08:57 +0430 +0430

این داستان بود؟مراسم ازدواج بود؟ خواستگاری بود؟ دختر شهوتی ومرد خانه گمان بود؟درکل خاطره بود چیبود من که هیچ نفهمیدم،🤗🤗🤗🤗🤗🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔

0 ❤️

828384
2021-08-27 00:16:29 +0430 +0430

👌

0 ❤️

828414
2021-08-27 01:41:49 +0430 +0430

عالی بود خیس کردم باهاش

0 ❤️

828513
2021-08-27 19:22:23 +0430 +0430

آلفا، جوجه…کلمه های آشنای شیوا

1 ❤️

829653
2021-09-02 15:16:34 +0430 +0430

قسمت جدید نمیاد؟

1 ❤️

870208
2022-04-22 17:21:29 +0430 +0430

خوب بود

0 ❤️

927249
2023-05-09 23:20:12 +0330 +0330

پس کو بقیش؟

0 ❤️