دفعه اول و آخر

1397/10/27

سلام به همه ای دوستانم در سایت شهوانی اول از خودم بگم اسمم امینه و 188 قدمه و 80 کیلو وزنمه و چهره متوسطی دارم و اون موقعه 18 سال سن داشتم و الان 20 سالمه . و داستان برمیگرده به سال 1395 . ساعت 3 بعد از ظهر روز جمعه گوشیم زنگ خورد و دیدم دوستمه ک هم کلاسیمم بود به نام محمد علی از محمد علی بگم ( قد 175 اینطورا و وزن حدود 80) پسری خوشگل و سفید و آقا محمد علی قصه ما تا اون موقعه به چند نفری از بچه های محله و مدرسه داده بود و منم تو فکر کردنش بودم ولی نمیدونم چرا حس کون دادن بهش هم داشتم و الانم اون حس و دارم ولی روم نمیشه . و بریم قصه همونطور که گفتم روز جمعه زنگ زد گفت بیا خونمون و یه بسته سیگارم بگیر . و منم زودی لباس پوشیدم و راه افتادم پیاده و سیگارو گرفتم و رفتم خونشون و زنگ زدم که جلو درم و درو باز کرد و من وارد خونه شدم و با مادرش سلام و علیک کردم و رفتم تو اتاق محمد علی و نشستیم به حرف زدن که حس دادنه اومد سراغم که بهترین فرصته ک امروز برای اولین بار بدم . همینجور که حرف میزدیم حرف سکس شد گفت ک من فلانی و کردم که من گفتم بهترین موقعیته ک گفتم تو بکنی؟ با لحن مسخره کردن . که در جواب من گفت بکش پایین منم گفتم بهترین موقعیته و که کمربند و باز کردم کشیدم پایین و قنبل کردم سمتش اومد پشتم و پهلوهامو گرفتو گفت بیا پایین تر و محمد علی هم شلوارک و کشید پایین تا زانو که بهش گفتم مادرت نمیاد داخل اتاق؟ برگشت گفت پاش درد میکنه نمیاد طبقه بالا و رفت در اتاقم قفل کرد و خلاصه پهلوهامو گرفت و کیرشو گذاشت دم سوراخ ک من یه لحظه برق منو گرفت برگشتم دیدم یه کیر حدودا 13 سانتی به یه کلفتی خاصی ک ندیده بودم و کیرش سفید و خوشگلم بود و گذاشت دم سوراخ و تف انداخت سر کیرش و فشار داد نرفت تو یه دقیقه زور زد و منم درد داشتم و سرش کرد تو که من واقعا جر خوردم و فرار کردم گفتم نمیدم بهت ک گفتم بخواب لاپا بزنم بهت و رفتم جلوش و زانو زدم حدود 5 دقیقه کیرشو میخوردم و حشری شده بود و سرم و گرفته بود تا ته میکرد تو دهنم و داشت آبش میومد که سریع ساک زدن و خلاص کردم و گذاشتم حالش بیاد سر جاش گرفتم خوابیدم و زیر شکمم یه بالشت گذاشت ک قنبل کنم رو ب بالا حدود 5 دقیقه تلمبه میزد بهم ک داشت آبش میومد سریع دستمال کاغذی ور داشت آب شو ریخت تو دستمال و شلوارم و کشیدم بالا و اونم شلوارک شو کشید بالا و که دیدیم مادرش داره صداش میکنه بیا میوه ها رو ببر رفت پایین میوه ها رو اورد و منم اعصابم خورد شده بود چرا بهم دادم آخه آشنا بود و میترسیدم و از شدت اعصابانیت میوه هم نخوردم و گفتم باید برم که اصرار کرد یه ساعت صبر کنم که بازم بکنم که گفتم نه باید برم اومدم بیرون و اون سیگار های که گرفته بودم یادم رفته بود بهش بدم و خودم شروع کردم به کشیدن و از اون روز سیگاری هم شدم و هنوزم دوست دارم بدم ولی میترسم …

و در آخر مرسی که وقت گذاشتید . دوستون دارم

نوشته: امین


👍 2
👎 8
26118 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

742017
2019-01-17 21:33:40 +0330 +0330

چه با افتخار از دادنش هم تعریف میکنه .

0 ❤️

742047
2019-01-17 22:06:10 +0330 +0330
NA

داستانت جالب بود ولی ن زیاد ولی واقعی بود

0 ❤️

742111
2019-01-18 00:17:56 +0330 +0330

هله ی اول و اخر
بده آن کیووون فاخر
که شد این کییییر منور
به تو ای خاااایه پسندم

کسده ننت ، مگه نه ؟

0 ❤️

742117
2019-01-18 01:59:35 +0330 +0330

با صدو هشتادو هشت سانت قد و هشتاد کیلو وزن )گوریل) رفتید به یه بچه کونی دادی! توشی هم دادی (das (dash) دروغ بود ولی معلومه

0 ❤️

742177
2019-01-18 10:28:16 +0330 +0330

چقدر داستان های گی زیاد شده تو شهوانی… یه زمانی از هر 20 داستان یکدونش در مورد گی بود الان کاملا بر عکس شده انگار

0 ❤️

742220
2019-01-18 16:23:58 +0330 +0330
NA

قدیما 18 سالگی میرفتن سربازی، یا کونی میشدن یا سیگاری. حالا این جقی در 18 سالگی سربازی نرفته هیچ، هم کونی شده، هم سیگاری!!! ننتو نمودم

0 ❤️