دل بستن به خواهرزنم و عشق دوطرفه (۱)

1400/09/30

چند سالی بود ازدواج کرده بودم و بین خانواده همسرم محبوبیت خوبی داشتم مخصوصا برای خواهر همسرم که کوچیک ترین عضو خانواده بود چون سن زیادی هم نداشت اکثرا بغل من مینشست اما نه از روی قصد و نیت بد فقط از روی بچگی و من هم از ته دل دوسش داشتم و هیچ وقت ناراحتش نمیکردم و دوست داشتم رفیقش باشم و همیشه باهاش بازی میکردم و به تمام درساش کمک میکردم نمیزاشتم از کسی عقب بیوفته.
پارسال برام عجیب اومد همان دختر کوچولوی خانواده چقد عوض شده چه زود بزرگ شده اصلا باور نمیکردم،ولی برای من همان اِلسا کوچولوی همیشگی بود.
هیچ تغییری در رفتارم انجام نداده بودم تا ازم دلخور نشه و فکر نکنه که بزرگ شده دیگه بهش توجه نمیکنه.
حدود ۱۰ سالی ازش بزگتر بودم
شهرشون با ما حدود ۷۰۰ کیلومتری فاصله داشت و بخاطر همین دو ماه یکبار یه هفته میرفتیم خونشون میموندیم
هر وقت میرفتیم اِلسا کلی حرف برام داشت و تا میتونست ازم کمک میخواست تا درساش عقب نیوفتن.
آخرین باری که رفته بودیم بهم گفت که درساش سخت شده و کسی نیس بهش کمک کنه منم گفتم هروقت کمک نیاز داشتی بهم پیام بده با گوشی بابات من کمکت میکنم نگران نباش.
هرروز پیام میداد و ازم میخواست درساشو یاد بدم تا جایی که میتونستم یاد میدادم اما لازم بود که جاهایی رو عین معلما براش تدریس کنم و براش ویدیو بفرستم ولی چون همیشه باباش خونه نبود یکم به دردسر میخوردیم.
برا اینکه راحت باشه رفتم براش گوشی خریدم و تمام برنامه ها که لازم بود تا بتونم باهاش در ارتباط باشم رو ریختم و فرستادم از همسرم براش برد و اینکار من باعث شد کمی راحت تر باشه و محبوبیت من بیشتر بشه و با تمام اثراری که میخواستن پول گوشی رو بهم بدن اما من قبول نکردم چون موفقیت السا از همه چی برام مهم بود.
درساش به حدی رسیده بود که از همه هم کلاسی هاش جلو تر بود و دیگه وقت آزاد بیشتری نصبت به قبل داشت و هر روز حدود یک ساعتی باهم غیر از درس حرفای مختلف میزدیم
در همین حرفا بود که کم کم برام استیکر قلب و بوس میفرستاد و منم بی پاسخ نمیزاشتم و دوس داشتم باهام راحت باشه چون تو سنی بودی که نیاز داشت کسی باهاش طوری رفتار کنه که همه حرفاشو بدون خجالت بهش بگه.
کم کم چت کردنای ما طولانی شده بود و از هر دری حرف میزدیم و گاهی وقتا جک بی ادبی هم برام میفرستاد و من اولا اخم میکردم ولی ناراحت میشد و میگفت مگه تو دوست صمیمی من نیستی بزار باهات راحت باشم.
کم کم منم براش جک زیر کمری میفرستادم و کلی به جکها میخندیدم و من از خاطرات هم سنی خودم براش میگفتم تا راحت باشه که بدونه برای ما هم این اتفاقات بوده.
هر وقت بهم دیر پیام میداد نگران میشدم و برعکس و هر روز ازش عکس میخواستم و سعی میکردم بیشتر باهاش حرف بزنم و کلی ازش تعریف میکردم تا اینکه زمان امتحانات میان ترم رسید و ازم برنامه خواست برای خوندن درساش و منم طبق برنامه امتحانیش براش برنامه ریزی کردم و کمتر بهش پیام میدادم تا به امتحاناش برسه
از وقتی امتحانا شروع شده بود بی حوصله شده بودم چون کمتر باهم حرف میزدیم
تو امتحان سومیش بود
شب داشتم آماده میشدم که بخوابم برام پیام اومد السا بود نمیدونم چرا کلی ذوق کردم و جوابش رو دادم
_شهاب
-جانم
_نخوابیدی؟خوبی؟
-میخواستم بخوابم خوبم تو خوبی؟
_خوبم باشه بخواب مزاحم نمیشم
-ععع حرفت رو بزنم خوابم نمیاد
_نه دیگه دیره بخواب منم میخوابم صبح امتحان دارم
-لوس نشو بیا یکم حرف بزنیم میخوابیم
_شهاب😊😊😊
-جانم بگو عزیزم
_خودت که میدونی وقتی لوس میشم یعنی چی
-آره یعنی بهم احتیاج داری کمکت کنم
_اهم 😊😊😊
-فدات بشم خب بهم بگو چی میخوای
همسرم بخاطر کارش شبا زود میخوابید
_استرس دارم
-استرس چی؟
_استرس امتحان فردا
-مگه نخوندی؟کلی باهم تمرین کردیم که
_آره ولی تو دلم آشوب میترسم بد بنویسم
-نترس تو خوندی و فردا بهترین نمره رو میگیری
_نوچ بهم روحیه بده
-خب دارم روحیه میدم دیگه
_اونجوری نمیخوام روحیه خوب میخوام
-چجوری؟
_بغلی بوسی چیزی
-از این فاصله عزیزم؟
بغل و بوس برامون عادی بود و چیز خاصی بینمون نبود
-آره از همین فاصله تو مگه نمیخوای من استرسم کم بشه؟
_چرا
-خب پس بغلم کن
طبق عادت همیشه براش چندتا استیکر بغل فرستادم
_سفت فشارم بده تو بغلت و بوسم کن
-چشم
چندتا استیکر بغل مختلف فرستادم که یکیشون متحرک بود و لب گرفتن بود و پشت سرش یه استیکر لب خالی فرستادم
_اوووو چه باحال بازم داری؟
-آره خوشت اومد؟
_خیلی بازم میخوام
دوباره چندتا فرستادم و اونم استیکرای بغل و لب فرستاد
_الان یکم آروم شدم مرسی
-خوبی الان؟
_آره عالی دوس دارم همیشه تو بغلت باشم
-قربونت برم هر وقت دوس داشتی بیا بغلم چه واقعی چه مجازی
_مرسی که هستی
-حالا راستی چند روز برام عکس نفرستادی ها
_عععع راست میگی صبر کن الان میفرستم
بعد چند دیقه برام چندتا عکس فرستاد برق از کلم پرید درسته همیشه پیشم راحت بود و لباس باز میپوشید اما نه در این حد
عکسش با تاب نیم تنه و شرت پا دار بود
خیلی جذاب و خوشگل شده بود
کلی ازش تعریف کردم و به زیباییش بیست دادم
ذوق کرده بود از تعریفم
-جدا یعنی انقد خوشگلم؟
_آره عالی هستی
-حالا کجام بیشتر خوشگل؟
_همه جات خوشگل و جذاب
-کجامو بیشتر دوس داری؟
_خب گفتم که همه جات
-ععععع بگو دیگه
_نه دیگه این یه راز
-ازیتم کنی استرس میگیرم ها بگو
_آخه بی ادبیه
-تازه یادت افتاده با ادب باشی یکم به جکامون نگا کن
_جک فرق داره
-میگی یا بلاکت کنم و بقیه امتحانامو صفر شم؟
_تهدید نکن باشه میگم
-بگو
_باسنت
-جدا؟چرا اون وقت؟
_چون خوشگله و خوش تراش بهت میاد همچین بدنی
-ممنون از تعریفت حالا نمیخوای این باسن من رو بغل کنی تا تو بغلت خوابم ببره
_چرا بیا تو بغلم بخواب عزیزم من نوازشت میکنم تا خوابت ببره
-مرسی آخیش شیطونی نکنی ها حواسم هس دستاتو دور کمرم بزار من بخوابم
خوابید و منم خوابیدم اما از فردا کارمون این شده بود تا باهم حرف نمیزدیم نمیخوابیدیم و کمی هم موقع خواب حرفامون تغییر میکرد و همش دوس داشتم از اندامش حرف بزنم السا هم میدید خوشم میاد برام عکس میفرستاد و میگفت نگا کن حالشو ببر
منم انقدر نگا میکردم که تمام اعضای بدنش رو نقطه به نقطه میشناختم
دیگه کارامون شده بود شبا استیکرای بی ادبی بفرستیم برا هم و بخندیم گاهی اوقات هم یه حرفایی که هر دومون خوشمون میومد راحت از بدنش تعریف میکردم و میگفتم دیدمت جبران میکنم.
پایان بخش اول

نوشته: شهاب


👍 32
👎 19
73301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

848955
2021-12-21 01:26:47 +0330 +0330

تو هم که خار بیسوادی رو زمین زدی
نهضت میرفتی حداقل پیر کفتار
یعنی هیچ بی پدری نبود داستان زیبای تو رو ویرایش کنه؟
ادمین، ریدم پس کلت با این داستان‌های شخمیت

5 ❤️

848965
2021-12-21 01:55:04 +0330 +0330

خواهرزن نون زیر کبابه و واقعا خوشمزه پس حتما طعمشو بچش که بعداً حسرتشو نخوری

1 ❤️

848987
2021-12-21 04:01:24 +0330 +0330

تا جایی که همه ما میدونیم این گربه ها هستند که موش رو شکار میکنند که از نظر ما این حرکت یه امری عادی و غریزی از سوی گربه ها محسوب میشه …تعجبی هم نداره
اما بعضی وقتها موش ها هستند که دنبال گربه ها میکنند. اینجا دیگه مسئله غیر عادی بنظر میاد …
موش (خونگی) که از لحاظ جثه ، همونه… فرقی نکرده فوقش میگن عجب موشِ کونده پرروئی …عجب خایه داره …تا همین حد حرکاتش تعجب برانگیزه…اما بیشتر از اون ذهن ها به رفتار عجیب و غریب گربه معطوف میشه…همه میگن عجب گربه بی عرضه ای …یا چه گربه پخمه ای …بی خایه…ترسو شُل یا میگن
حیف نون …هیکل گنده کرده …این گربه نیست که …! حالا حرف اینو اون بکنار …اصل کار اینه که این گربه خودش رو چی حساب میکنه ؟ حالا این حکایت بعضی از نویسندهایی ست که از جوجه خواهر زن مینویسند…بقول خودشون در بچه سالی روپاهاشون بزرگ شدن اما بعد از گذشت چند سال و استخون ترکوندن و بزرگ شدن ناغافل منوی کص کون رو میدن دستشون و میگن چی میل دارین ؟
شوهر خواهر گرامی هم میگن سوپ کون لطفا. شما بخودتون چی میگین که یه جوجه خواهر زن شکارتون کرده؟

نوش جونتون بکنید…رنگ برنگ هم بکنید …بخیل که نیستیم…اما جوجه خواهرزن رو حرومش نکنید …اون بچه ست نمیفهمه …تو چی؟ …اما گُنده خواهر زن رو گیرت اومد سه وعده دو لپی بکنین و بخورین …اگر نداشتین مادر زن رو بکنین…حرفی نیست فقط تعارف یادتون نره.

1 ❤️

849009
2021-12-21 07:46:51 +0330 +0330

چحوری بهش درس میدادی اون اثرار میکرد آره ، خارکمبه آخه حداقل سواد و که باید داشته باشی دیگه ، توی گاگول تو کف خواهر زنتی داستان سرایی میکنی ، ما باید باور کنم اول اون نوشته ی گوهت بزن فانتزی تخیلی ، خیال خودت و راحت کن ، بچه ها قسمت بعد از اندام خودش میگه این اگه سیکس پک نداشت با یه کیر نود سانتی حالا ببین

1 ❤️

849010
2021-12-21 08:02:48 +0330 +0330

Nice

0 ❤️

849011
2021-12-21 08:20:27 +0330 +0330

استاد ببخشید خانمت کجا تشریف دارند

0 ❤️

849014
2021-12-21 08:28:23 +0330 +0330

با همین سواد نصفه نیمه درسش میدادی بچه رو .و اینکه بنازم به شرف و غیرتت که به یه بچه هم رحم نمیکنی ،تو عالم بچه‌گی بهت دل بست و تو …

0 ❤️

849016
2021-12-21 08:37:13 +0330 +0330

لطفا ادامه این کوسشر نامه رو ننویس
جقی خان

2 ❤️

849019
2021-12-21 08:52:14 +0330 +0330

بخاطر همین چیزا هست که به دانش آموزا اجازه نمیدن گوشی داشته باشند
داستانت قشنگ و روان بود ولی خیلی قابل حدس زدنه که تو ادامه چه چیزهایی قراره اتفاق بیوفته ولی در کل خوب بود خسته نباشی

1 ❤️

849022
2021-12-21 09:17:22 +0330 +0330

کونی جقی تو که ((نسبت)) رو ((نصبت)) مینویسی نمیخواد به کسی درس یاد بدی

0 ❤️

849042
2021-12-21 12:13:57 +0330 +0330

معلم عزیز اصرار را اثرار نمینویسن

0 ❤️

849047
2021-12-21 12:55:19 +0330 +0330

داستان کلیشه‌ای خواهرزن!!
دیگه همه میدونن چی میخواد بشه!
بهتره ادامه دار ننویسی و تو یه قسمت جمعش کنی

0 ❤️

849048
2021-12-21 12:56:44 +0330 +0330

قوطی رب یک کیلویی تبرک تو کونت فقط. خلاصه و مفید
همیییین

0 ❤️

849051
2021-12-21 13:30:00 +0330 +0330

این همه جا
لب
چشم
گونه
ابرو
لپ
دماغ
مو
رنگ مو
ابنا رو نگفتی و گفتی از باسنت؟ اونم بدون نیت جنسی؟ نکنید این کارو

0 ❤️

849079
2021-12-21 21:02:42 +0330 +0330

منم دارم با ننت فیزیک کار میکنم🍆🍆🍆

0 ❤️

849086
2021-12-22 00:00:24 +0330 +0330

بد نبود ولی تو که اینهمه زحمت کشیدی بگو اونم یکم رو املای تو کار کنه.

0 ❤️

849092
2021-12-22 00:41:40 +0330 +0330

خب چه کاریه از سکس چت اسکرین میزاشتی 🤣🤣🤣

0 ❤️

849102
2021-12-22 01:38:38 +0330 +0330

نمیدونم چراخوشم نیومد!؟

0 ❤️

849197
2021-12-22 16:21:00 +0330 +0330

وای عاشق نون زیر کباب هستم . یعنی خواهر زن …

0 ❤️

849231
2021-12-22 22:16:31 +0330 +0330

خواهر هرچی معلم بیسواد مثل تو هست را گاییدم
آخه نکبت تو که خودت اصرار را اثرار و نسبت را نصبت و اذیت را ازیت مینویسی و معلومه با تک ماده اکابر قبول شدی
درس دادنت دیگه چی چیه؟

0 ❤️

849397
2021-12-23 11:41:13 +0330 +0330

خداشانس بده 😞 😞 😞

0 ❤️

849452
2021-12-23 17:36:58 +0330 +0330

تا اثرار و نصبت خوندم بیا اول املا کار کنم باهات بعد حالا نسبیت انیشتین و به خواهر زنت توضیح بده😂

0 ❤️

849462
2021-12-23 19:18:22 +0330 +0330

مغز که نداری، همش عنه
بخشای بعدی رو بذار توی جمجمه‌ی پر از عنت بمونه لطفا
با تشکر

0 ❤️

849470
2021-12-23 21:56:39 +0330 +0330

ادامه بده حرف کسیو گوش نده. نیومدن روضه که همه دست توشرتن

0 ❤️

851088
2022-01-02 02:00:20 +0330 +0330

خوبه میبینم یه عده کونی و جقی جمع شدن که از سواد من ایراد بگیرن
د آخه احمقا من اگه میخواستم به یه (س ث ص) تو داستانم توجه کنم که همشون تو کیبورد کنار هم هستن و برا همه هم پیش اومده که اشتباهی تایپ کنن که نمیومدم اینجا داستان بنویسم میرفتم کتاب چاپ میکردم
هر کونی اینجا اندازه من سواد داشت بیاد ببینه کی بیشتر میفهمه
شما هنو نفهمیدی داستان قراره چی بشه گوه میخوری نظر میدی
حالم از یه عده عقده ای به هم میخوره

0 ❤️

852236
2022-01-08 04:26:53 +0330 +0330

قسمت بعدی زودتر

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها