دوتا داداش اهل خلخال منو گاییدن

1400/06/18

من محسن هستم ۲۱ سالمه ماجرا برمیگرده به یکسال پیش همین موقع من چند سالی بود که با یکی از این دوتا داداش خلخالی دوست بودم البته اینو بگم که بابا مامانشون ۱۸ سالی میشه کوچ کردن شهر ما و تقریبا همسایه اییم اونا چند تا خونه بعد ما هستن اما همچنان به زبان خودشون حرف میزنن و جلیل و داداشش علی هم موقع فارسی حرف زدن خیلی لحجه دارن . خلاصه چند سالی بود که جلیل داداش کوچیکه مخ منو زده بود و حسابی سکس میکردیم کیر خوبی داشت همیشه تقریبا هفته ایی یکی دوبار قرار مدار داشتیم جلیل الان ۲۸ سالشه اون موقع که دوست شدیم ۲۲ سالش بود . الان هم هیکلش هم قیافش جا افتاده تره و جذاب تره . خلاصه بعد این همه سال پارسال ی روز زد به سرم گفتم جلیل کاش یکی دیگه هم باشه . گفت من یک دوستی دارم خیلی تو کف توعه میای باهم سکس کنیم گفتم کیه گفت سوپرایزه تو بیا ببینیش دلت براش میره ولی من کلی اصرار کردم تا عکس دوستش نشون داد من نمیشناختم خلاصه گفتم باشه نیم ساعت بعد بلند شدم و رفتم خونشون رفتم داخل دیدم جلیل لخت نشسته و فقط شورت توی پاشه و داره به زبون خودشون با کسی حرف میزنه حرفش تموم شد گفتم کیی بود گفت مادرم خواستم مطمئن شم که زود نمیاد . نشستم بغلش گفت بذا دوستم بیاد دوتایی پارت میکنیم امروز باید عین جنده ها به کیر مون حال بدی منم که شهوتیی گفتم چششششم جووون عاشق اون کیرتونم من .گفت شروع کن تا دوستمم بیاد شهوتی باشی بهش حال بدی لباسام کندم و باهم لب دادیم یکم همو خوردیم چند دقیقه گذشت در واشد یک صدای آشنا گفت این کون تپل کجاست من دارم میمیرم . برگشتم دیدم داداششه . گفتم جلیل این چیی میگه گفت عشقم این داداشم مدتهاست تو کف توعه من اگر از اول میگفتم اونیکی بکنت داداشمه قبول نمیکردی خواستم لباس بپوشم مانع شدن و داداشش اومد جلو گفت ببین پسر جون من ۱۳ سال ازت بزرگترم آبرو حیثیت دارم توی این بازار دارم کار میکنم خیالت راحت باشه (داداشش سوپر مارکت داره تو بازار محل مون) دلم آروم شد نشستم علی برام آب آورد یکم حرف زدیم آروم شدم خلاصه کم کم شروع کردیم گفت بیا بغلم رفتم تو بغل علی جلیلم اومد پیش مون کیراشونو با دستم گرفتم مالوندم کیر علی کوچیک تر از کیر جلیل بود اما خیلی کلفت تر بود یکم تو این حالت گذشت مدل داگی وایستادم جلیل به کیرش ژل لوبریکانت زد تو کونم گذاشت علی هم جلوم نشست حسابی براش ساک میزدم و خیلی حال میداد اصلا یک چیزی بود که تو عمرم هرگز چنین حالی نداشتم جلیل هی تلمبه میزد در کونم میزد وحشی شده بود همش میگفت داری به دوتا داداش کون میدی جنده شدی هی در کونم میزد میگفت جنده داریم دوتایی جرت میدیم علی هم موهام مشت کرده بود کیرشو تا حلق میداد داخل دهنم . جلیل آبش اومد خالی کرد تو کونم افتاد یک گوشه نوبت علی رسید اوففف گذاشت توم وایی کونم برا کیرش تنگ بود اما چون راهش باز بود با یکی دوبار عقب جلو دادن راحت کیرش جا شد علی وحشی تر از جلیل بود حدود یک ساعت توی پوزیشن های مختلف منو گایید تو این یکساعت که علی منو گایید برا جلیل دوباره ساک خوشمزه زدم و آبشو خوردم جلیل برا بار دوم خیلی دیر ارضا هست پدر آدم‌ در میاره تا آبش بیاد خلاصه حسابی علی منو گایید منم ساک زدم برا جلیل به علی گفتم آبتو بیار جر خوردم گفت متادون زدم بالا که فقط بکنمت ولی دیگه داره میاد تحمل کن پنج دقیقه تلمبه زد و آبش اومد سه چهارتا محکم زد در کونم گفت کسکش شیره منو کشیدی بیرون کیرشو همونجوری تو کونم نگهداشت کیرش نمیخوابید دو سه تا تف کرد رو کیر من تو کونم تلمبه زد و کیر منو چندتا جلق زد آبم اومد لش شدم
یکم‌دراز کشیدیم ساعت ۵ بود علی لباس پوشید گفت من دیگه برم مغازه دست مامانه یوقت قیمتا رو اشتباه میکنه شماها هم لباس بپوشین من محسنو سر راه میرسونم . به جلیل گفت اینجا رو جمع جور کن و خوشبو کننده بزن مامان میاد میفهمه خونه بوی آبکیر گرفته . خلاصه من آماده شدم تو راه علی گفت ببین جلیل لاابالیِ امروز تورو به من داد فردا میدتت به یکی دیگه کم کم ازش فاصله بگیر فقط با من باش خیلی خوش سکسی از ده تا دختر سر تری با من باش خیال میکنم زنمی برات همه جوره مایه میذارم من حرفی نزدم در این باره فقط گفتم بیشتر از این جلو در مون نمونیم بهتره برو شک میکنن پیاده شدم شب که رفتم مغازه برا خونه مون خرید کنم گفتم باشه قبول اونم چشمکی زد و تمام . بعد اون کم کم از جلیل دور شدم البته اینم بگم جلیل بیکار بود ولی تو همون ماه ها توسط داییش رفت یک شهر دیگه تو شرکت خیلی خوب سر کار قبل محرمم ازدواج کرد . الان منو علی برا هم موندیم و خیلی خوشبختیم . خیلی حمایتم کرد خرجی دانشگاه و کتابام همه رو میده و گهگاهی برام هدیه های خوب خوب میخره منم پولی که از بابام میگیرم پس انداز میکنم گاهی ام من براش هدیه میخرم و کلا باهم خوشیم .

نوشته: محسن


👍 7
👎 16
60301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

831026
2021-09-09 00:34:33 +0430 +0430

داستان برا یکسال پیشه
جلیل الان ۲۸ سالشه
اون موقع ۲۲ سالش بود!
کص مینویسین لااقل درست حساب کتاب کنین

5 ❤️

831027
2021-09-09 00:34:47 +0430 +0430

یک ساعت؟
میدونی یک ساعت چقدره اصلا دیوث؟
به هرحال خوش باشید، ما که بخیل نیستیم

1 ❤️

831068
2021-09-09 01:41:09 +0430 +0430

میگن ادمه دروغ گو کم حافظه میشه برو یه دور داستانت رو بخون گوسفند

1 ❤️

831114
2021-09-09 08:17:47 +0430 +0430

یه شوگرددی اینطوری هم نصیب ما نمیشه 😔

0 ❤️

831156
2021-09-09 13:32:14 +0430 +0430

جلیل پارسال ۲۲ سالش بود الان ۲۸سالشه.
تو ۲۱ سالته و جلیل ازت ۱۳ سال بزرگتره خودت فهمیدی چی شد؟

1 ❤️

831230
2021-09-10 00:00:21 +0430 +0430

محسن جون خوشبخت بشی ولی نکفتی علی زن داشت یا نه

0 ❤️

831262
2021-09-10 02:05:59 +0430 +0430

باز شکر خدا که شربت داره از بین میره اما ریدی کار کن یکم

1 ❤️

831387
2021-09-10 18:25:01 +0430 +0430

منو هم چند بار دو سه نفری کردن. خیلی دوست دارم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها