دوران دانشجویی من و احسان

1400/05/16

سال 95 دانشجو بودم و با دوستم تو تهران خونه اجاره کرده بودیم ، احسان رفیقم خوش استایل و زبون بازه و تقریبا مخ هر دختری رو بخواد میزنه ، دو هفته بیشتر طول نکشید که با دختری به اسم سمانه رفیق شد ، سمانه هم دختری بود که نصف پسر های دانشگاه تو کف‌ش بودن و از قیافه و هیکل چیزی کم نداشت .

به یه ماه نکشید که پای سمانه به خونه هم باز شد و موقع هایی که سمانه میخواست بیاد خونه من سوییچ رو بر میداشتم و میرفتم بیرون تا تنها باشن باهم !!!

چند باری احسان بهم گفت وقتی با سمانه میرم بیرون تو هم بیا ولی من هی بهونه میاوردم و نمیرفتم یه روز احسان گفت : ببین من هی میگم بیا تو هی بهونه میاری ، نری جایی بگی این رفیقمون ما رو به دختر فروخت‌هااا ، بیا دیگه ، بخدا سمانه دختر باحالیه میگیم میخندیم با هم تا اینکه یه روز جلو در دانشگاه سمانه من رو با احسان دید و گفت امشب با احسان قراره بریم یه مهمونی و تو هم باید بیای ، اولش خواستم نرم ولی به اصرار های سمانه نتونستم نه بگم

بعد اون مهمونی دیگه من تو اکثر دور دورای احسان و سمانه بودم ، سمانه دختر اجتماعی بود و خیلی گرم رفتار میکرد ، حتی بعضی شب ها با سه تا غذا میومد خونه و دور هم شام میخوردیم و میرفت و احسان یه کلید از در خونه داده بود به سمانه حتی !!!

اصل داستان از اینجا شروع میشه که 8 ماهی از رابطه احسان و سمانه گذشته بود ، این اواخر دیگه کمتر بیرون میرفتیم و احسان و سمانه 1 ماهی میشد تو خونه باهم خلوت نکرده بودن ، یه روز احسان برا سالگرد باباش رفت شهرستان و من خونه تنها بودم که یهو یکی کلید انداخت به در و اومد تو ، سمانه بود !!!
جا خوردم یهو ، دیدم سمانه بدون اینکه به من توجه کنه کیف و شالش رو انداخت یه گوشه و رفت سمت دستشویی دستش به دستگیره در دستشویی بود که یهو بی حرکت وایساد و پاهاش رو از هم باز کرد و یهو شلوارش از بالا به پائین خیس شد …
رفتم سمتش که برگشت رو به من و با حالت خجالت سرش رو پائین گرفت و گفت : گند زدم
نمیدونستم چی بگم خیلی سعی کردم جلو خندم رو بگیرم گفتم : عیب نداره بزار حموم رو آماده کنم یه دوش بگیری

رفتم تو اتاق و بی صدا زدم زیر خنده در حموم رو باز کردم یه سری شورت و رکابی تو حموم داشتم ریختم تو یه تشت برگشتم تو اتاق که دیدم سمانه تیشرتش رو درآورده گرفته دستش و فقط یه سوتین نخی سبز تنشه و گفت : اینو کجا بزارم ؟؟؟ سعی کردم به سینه هاش نگاه نکنم و گفتم : یه تشت تو حمومه کل لباسات رو بنداز تو اون
تشتی که دستم بود رو گذاشتم گوشه اتاق ، سمانه رفته بود تو حموم ولی در رو نبسته بود ، داشت دکمه های شلوارش رو باز میکرد که گفت : هر کاری بگی میکنم فقط قول بده به کسی چیزی نگی …
گفتم : قرار نیست به کسی چیزی بگم خیالت راحت ، کجا بودی حالا که سر از اینجا در آوردی ؟؟ گفت : دانشگاه بودم ، اشتباه کردم تو دانشگاه نرفتم دستشویی
همینجور که داشت جواب من رو میداد شلوارش رو هم درآورد !!! رفتارش عجیب بود و خیلی با ناز و عشوه حرف میزد ، فرق داشت با روزای قبلش ، سرم رو گرفته بودم پائین که بدن لختش رو نبینم هر چی باشه دوست دختر رفیقم بود ، گفتم : باشه پس من میرم تو هال اگه کاری داشتی صدام بزن که گفت : نهههه کجا میری من نمیتونم با این شیرآب ها کار کنم میشه آب رو برام تنظیم کنی ؟؟؟
شیرآب حموم پیچی بود و با این حرفش دوهزاریم افتاد که سمانه داره کرم میریزه ، رفتم تو حموم که دیدم سمانه دولا شده لباساش رو میندازه تو تشت و جوری هم دولا شده که کونش قلمبه رو به من باشه ، کیرم داشت راست میشد تو حموم که رفتم سمانه صاف وایساد و با ناز عشوه گفت : نمیدونم باید چجور لباس بشورم ؟؟؟ باید چنگشون بزنممممم ؟؟؟ گفتم نمیخواد با دست بشوری بزار میندازمشون تو لباسشویی گفت : آخه شاشیدم قدشون ، لباسشویی کثیف میشه
گفتم : حالت خوبه سمانه ؟؟؟ مست کردی ؟؟؟
گفت : نهههه ، چرا مگههه ، گفتم هیچی لباسات رو بزار میندازم لباسشویی عیب نداره گفت : مرسیییی و دستش رو برد پشتش تا سوتینش رو باز کنه ، کیرم لامصب بدجوری سیخ شده بود و از رو شلوارک خیلی ضایع معلوم بود ، پشت کردم به سمانه که کیرم رو نبینه زودتر آب رو باز کنم و برم بیرون ، یوزارسیف بازی نمیخواستم دربیارم ولی خوب احسان رفیق بچگیم بود و نمیخواستم به دوست دخترش دست درازی کنم .

تشت لباسای سمانه بغل پام بود که یهو دیدم سوتینش رو هم انداخت داخل تشت ، آب رو تنظیم کردم برگشتم رو به سمانه که دیدم دستش به سینه هاشه و داره باهاشون ور میره ، نگاه سمانه به کیر سیخ شده من بود که گفتم : بیا ببین خوبه آب بدون توجه به حرفم گفت : همونیه که من میخوام (نگاهش به کیرم بود) که یهو با دستش کیرم رو از رو شلوارکم گرفت ، دستش رو پس زدم و گفتم : سمانه تو حالت خوش نیست بزار برم بیرون دوشت رو بگ…
پرید وسط حرفم و گفت : چقدر خری تو پسر … همه پسر ها منتظر چنین موقعیتی‌ان بعد تو اسکل ده دقیقس عین مونگلا در و دیوار رو نگاه میکنی ؟؟؟ گفتم : سمانه تو دوست دختر رفیقمی نمیتونم ای…
گفت : من هیچ دوستی با احسان دیگه ندارم و باهاش بهم زدم و این آخرین باریه که من رو تو این خونه میبینی
سکوتی برا چند ثانیه بینمون حاکم شد ، من داشتم بدن سمانه رو دید میزدم و عذاب وجدان احسان هم ولم نمیکرد که سمانه شورتش رو در آورد و گرفت جلوم صورتم و گفت : بندازش تو تشت ، گوشه شورتش رو گرفتم و انداختم تو تشت ، دست رو شونه هام گذاشت و بهم فهموند که زانو بزنم ، زانو زدم جلوش و یه پاش رو داد بالا و کف پاش رو گیر داد به دیوار حموم و دست کشید رو کصش و گفت : میتونی از دستش بدی ؟؟؟؟
حشریت بهم غلبه کرده بود و بدنم داغ شده بود ، سمانه گفت : حالا نشسته میخوریش یا میشوریش ؟؟؟
مشتم رو پر آب کردم و ریختم رو کص سمانه ، و شروع کردم لیسیدن کصش ، جنده خانوم از قبل برنامه داشت و کاملا شیو کرده بود ، با دستاش موهام رو چنگ میزد ، کف پاش رو از رو دیوار برداشت و دستام رو گرفت و فهموند بهم که پاشم ، تا وایسادم شلوارک و شورتم رو کشید پائین و کیرم رو تو دستاش گرفت و گفت : حدسم درست بود ، یه روز که با احسان برا یه کار چند دقیقه ای اومدیم خونه تو خواب بودی و تو خواب راست کرده بودی ، از اون موقع منتظر این روز بودم
سر کیرم رو بالا گرفت و کیرم رو چند بار لیس زد و تخمام رو تو یه دستش گرفت و شروع کرد ساک زدن کیرم ، خیلی حرفه ای بود اصلا دندون نمیزد
وایساد و صورت هم رو گرفتیم و شروع کردم لب گرفتن ، این دختر بلد کار بود ، همینطور که لب میگرفتیم من سینه هاش رو میمالیدم و اون هم کیرم رو تو دستش گرفته بود
رفتم سمت سینه هاش ، دو تا 80 روی فرم
کمرش رو گرفتم و خوابوندمش کف حموم و نشستم و کیرم رو کردم لای سینه های ، خودش سینه هاش رو با دستاش جمع کرده بود ، همینجور که روش بودم کیرم رو دادم دهنش که تو اون حالت هم ساک بزنه ، تو حین ساک زدن یهو عوق زد و شروع کرد سرفه ، سرفه هاش تموم نمیشد بلندش کردم از کف حموم نشوندمش که یکمی بعدش سرفه هاش بند اومد ، با خنده بهش گفتم : نخورده که نیستی چقدر هولی خندید و با مشت چند تا ضربه زد به رونم و گفت : خیلی پرروئی بخواب که داره خیلی دیر میشه ، خوابیدم و اومد روم و اول دستش رو توفی کرد و مالید سر کیرم بعد کیرم رو سر داد تو کصش و گفتم : ادا تنگا چیه در میاری بده بره تو دیگه که یه چک محکم زد تو گوشم اولش یکم جا خوردم بعدش خوابید رو سینه هام و گفت : شروع کن ببینم چی بلدی
منم شروع کردم از زیر تو کصش تلمبه زدن ، صدای آه آه‌ش انرژی میداد بهم میدونستم این جنده تا حالا خیلی داده میخواستم کاری کنم این یکی رو یادش نره
بعد پاشدیم پوزیشن عوض کنیم ، کف دستاش رو گرفت به دیوار و من رون پای راستش رو گرفتم و پاش رو دادم بالا و شروع کردم تلمبه زدن
وسط تلمبه زدن یهو چرخید و گفت بخواب ، خوابیدم کف حموم حالت 69 اومد روم و شروع کرد ساک زدن ، کص و کونش رو به رو صورتم بود دیدم که جنده خانم آپشن آنالش هم فعاله ، بعد چند دقیقه که تو حالت 69 بودیم حس کردم که کم کم داره آبم میاد پاشدم و گفتم ناکام نمونم حالت داگی خوابوندمش و کیرم رو که گذاشتم در سوراخ کونش با دستش کیرم رو گرفت و گفت : نههه دستش رو پس زدم و آروم سر کیر رو دادم تو …
برخلاف کص ، کونش تنگ بود ، یواش یواش شروع کردم تلمبه زدن تو کونش ، آه آه کردنای سمانه شده بود داد زدن ، منم توجه نمیکردم و کونش رو میگاییدم و چک محکم میزدم لپ کونش
حس کردم که الاناس آبم بیاد سرم رو بردم کنار گوشش و گفتم : بریزم تو ؟؟ دیدم پلکاش داره میلرزه و با صدای ضعیف گفت بریز و بلافاصله خود سمانه ارضا شد منم چند تا تلمبه آخر رو زدم و ارضا شدم و آب رو ریختم تو کونش
بعدش دمر کنارش دراز کشیدم سرش رو چرخوند سمت من و گفت : کاش روز اول توی کصخل تو دانشگاه پا پیش میذاشتی ، امروز معلوم شد 8 ماه وقتم رو تلف کردم ، با خنده گفتم : حالا پاشو یه آب به بدنت بگیر تا آخر امشب یه شانس دیگه هنوز داری گفت : نه بابا ؟؟؟ چرا نمیگی یه شانس دیگه بهم بده ؟؟؟
دوش گرفتیم و اومدیم بیرون ، یه شلوارک و تیشرت بهش دادم لباساش رو انداختم لباسشویی بعد انداختم تو تراس تا خشک شه ، از بیرون شام سفارش دادیم و دور هم خوردیم و آخر شبی بدون هیچ کار دیگه ای اول تا آخر فقط تو کصش تلمبه زدم و بعدش لباساش رو پوشید و رفت

بعد اون شب دیگه با احسان ندیدمش ، راست گفت که با هم بهم زدن ، یه ماه بعد با یه پسر دیگه دیدمش و اون به جندگی خودش ادامه داد و منم دیگه سمتش نرفتم

نوشته: رفیق احسان


👍 26
👎 5
28201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

824690
2021-08-07 00:40:41 +0430 +0430

بد نبود

0 ❤️

824726
2021-08-07 01:21:07 +0430 +0430

خب استادتو نکردی؟ بگو جانم

2 ❤️

824759
2021-08-07 05:08:29 +0430 +0430

خوب بود ، فقط اونجاش كه زد تو گوشت رو نفهميدم
دركل بد نبود

0 ❤️

824769
2021-08-07 06:48:53 +0430 +0430

خب رک و راست میگفت بکن،دیگه شاشیدنش چی بود

2 ❤️

824770
2021-08-07 07:07:06 +0430 +0430

خیلی عالی بود مرسی. فقط تو حموم سکس کردن خیلی سخته. کفش برا این کار نیست. اگه میگفتی رفتیم تو اتاق خواب واقعی تر بود. بعد برای اینکه لخت بشه نیازی نبود بشاشه. روشهای دیگه هم داشت

0 ❤️

824782
2021-08-07 09:12:21 +0430 +0430

خوبه

0 ❤️

824785
2021-08-07 09:16:10 +0430 +0430

میدونم شما دهه هفتادی ها دوریالی تابحال ندیدید
ولی لطفا به دوزاری نگید دوهزاری
دوزاریم افتاد درسته، دو زار همان دو ریال است.

0 ❤️

824801
2021-08-07 12:08:41 +0430 +0430

همه سمانه ها چرا خوش اندامن
یه زیدی داشتیم وسط کار میرید روی سالار 😓 😓

0 ❤️

824822
2021-08-07 15:40:20 +0430 +0430

ولی حدس میزنم اراکی باشی
زد قدش رو اراکی ها میگن 🤣🤣🤣

0 ❤️

824858
2021-08-07 21:07:37 +0430 +0430

دمر کنارش تو حموم دراز کشیدی یا اون لحظه از داستان جق ب مغزت فشار آورد فک کردی تو اتاق خوابی
این مدل دختری ک دوس داری هر پسری رو تجربه کنه و ب تخمدونشم نیس راحت از ی پسر ب ی پسر دیگه دایورت میکنه خودشو زیاده ولی اینکه با روش شاشیدن بهت نخ داده دور از ذهنه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها