دوستم نقشه تجاوز به من را کشید

1392/05/23

سلام من دیبا هستم و 20 سالمه . این داستان بر میگرده به 4 سال پیش که 16 ساله بودم هیچ وقت دوست پسر نداشتم چون دلم نمی خواست ، در هر صورت با اینکه همه ی دوستانم تلاش بسیاری برای آشنا کردن من با یکی می کردند من ترجیح می دادم تنها باشم همیشه درسم خوب بود می خواستم تو یک دانشگاه عالی قبول بشم و بعد از ایران برم اما همه چیز از بین رفت …دیگه نزدیک خرداد ماه بود و شدت درس خوندن همه بالا رفته بود همیشه تو اینطور مواقع دوستام از من کمک می گرفتن و منم هر چی از دستم بر میومد انجام می دادم تا اینکه یک روز سر کلاس وقتی که دبیر در حال پخش کردن نمرات نیم ترم بود یکی از دانش آموزا شروع کرد به داد زدن وای گردنبندم نیست ! سحر دختر پولداری بود که به بی بند و باری معروف بود ، راستش چند روز پیش با هم دعوای شدیدی داشتیم دخترا همیشه دعوا می کنن ولی فکر نمی کردم که بخواد به این شدت تلافی کنه . یه گردنبند طلا داشت که باباش براش خریده بود و باهاش چشم همه رو در آورده بود زنگ پیش قفلش شکست اونم گراشته بودش توی کیفش اما حالا داد و فریاد راه انداخته بود که گردنبندم نیست ، کلاس به هم خورد و مدیر و ناظم همه سر کلاس بودن مجبور شدن کیف همه ی دانش آموزا رو بگردن و نمی دونم چجوری اون گردنبند از تو کیف من سر در آورد ، باورم نمیشد تو چشمام نگاه کرد و گفت تو دزدیدیش تو یه دزدی من هم در حالی که خیلی عصبانی شده بودم یه سیلی خوابوندم زیر گوشش حق نداشت با من اونجوری حرف بزنه ؛ روابطمون نفرت انگیز شده بود که تصمیم گرفتم برای اینکه همه چیزی درست شه باهاش حرف بزنم گفتم چجوری می تونم جبران کنم که منو ببخشی ؟ اونم گفت که باهاش درس کار کنم قرار شد پنج شنبه برم خونشون هوا خیلی گرم شده بود دیگه نزدیک خرداد بود یه تاپ صورتی پوشیده بودم مانتوی تابستونی نازک و یه شال بنفش هم سرم کردم . رفتم خونشون اما گفت مامانم مهمون داره بیا بریم خونه مادر بزرگم دو خیابون بالا تر منو برد توی یه اتاق ، خالی بود به جز یه میز با یه تخت فلزی ، سحر گفت تو بشین میرم یه چیزی بیارم بخوریم ، چند دقیقه بعد صدای حرف زدنشو با یه نفر شنیدم همین جوری تو حال خودم بودم که یهو دیدم به پسر گنده اومد تو اتاق تعجب کردم سحرم پشت سرش اومد تو و درو پشت سرش بست و قفل کرد دیگه ترسیده بودم ، نمی دونستم باید چیکار کنم هیچی نگفتم تا ببینم اونا چی می خوان بگن ؛ سحر در حالیکه لبخند پیروز مندانه ای رو لبش بود گفت من هیچ کاری رو بی تلافی نمی زارم پسره اومد جلو و یه مشت محکم زد تو شکمم بعد شالمو از سرم کشید و پیچیدش دور گردنم ، با لذت می خندید منم جیغ میزدم اما هیچ کس صدامو نمی شنید ؛ خونه خالی بود منو خوابون رو تخت چنان ضربه محکمی تو سرم زد که چند لحظه بی هوش شدم وقتی به هوش اومدم دست ها و پاهامو بسته بود به تخت نمی تونستم تکون بخورم از ترس گریه می کردم دیدم منتظر وایساده تا به هوش بیام بعد کارشو بکنه اومد نشست روم مانتومو کند و پاره کرد بعد در گوشم گفت : جنده کوچولو اگه دختر خوبی باشی کمتر کتک می خوری شلوار جینمو کشید پایین و بعد دستشو کرد تو شرتم کسمو می مالوند فقط جیغ می کشیدم بعد با اون یکی دستش تاپمو داد بالا و سینه امو می مالوند بعد شروع کرد لیس زدن سینه هام ، وقتی دید هنوز دارم جیغ می زنم دستشو رو گذاشت رو گردنم و خرخره امو فشار داد تا ساکت شم بعد گفت اگه همکاری نکنی کارمون سخت میشه بعد پاهامو از هم باز کرد کیرشو گذاشت درش و بی ملاحظه کرد تو من هنوز باکره بودم و اون پرده امو پاره کرده بود کیرشو آورد بیرون خونی بود با تاپم پاک کرد و بعد دوباره کرد تو یه کم خودشو تکون داد بعد شروع کرد به تلمبه زدن همراهش سینه هامو می مالوند یه دفعه کیرشو کشید بیرون و آبشو پاشید تو صورتم از ته دل می خندید اومد نشست روی سرم و کیرشو کرد تو دهنم حالم داشت به هم می خورد ، گفت لیسش بزن با مشت وسیلی مجبورم می کرد که هر کار می گه بکنم ، دیگه جون تو تنم نمونده بود شل و ول شده بودم دستو پامو باز کرد و خوابوند رو تخت طوری که پاهام ازش آویزون بود و بعد کیرشو کرد تو کونم منم نفسم دیگه بالا نمیومد بعدم که کارش تموم شد منو ول کرد تو اتاق و رفت منم تا چند دقیقه از هوش رفتم بعد با صدای در از خواب بیدار شدم سحر اومد تو به مانتو با خودش آورده بود چون اون آقا پسر محترم مانتو مو پاره کرده بود با لحنی خشک گفت بیا جنده کوچولو گورتو از اینجا گم کن بعد ادامه داد اگه به کسی چیزی بگی این فیلمو همه جا پخش میکنم ، وااااااااااااااااااااای سحر ازم فیلم گرفته بود !
اما من سکوت نکردم به خوانواده ام خبر دادم و پلیس هم سحر رو دستگیر کرد ؛ فکر کنم فرستادنش باز پروری ولی پسره رو نتونستن پیدا کنن منم دچار افسردگی وترس شدم یه مدت هم بستری در بیمارستان . زندگی ام کلا به فنا رفت تا پارسال که دوباره شروع کردم به درس خوندن و دوباره زندگیم داره حالت عادی می گیره هر چند اون اتفاق رو هرگز فراموش نکردم و نمی کنم .

نوشته:‌ دیبا


👍 7
👎 1
141038 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

395545
2013-08-14 06:49:17 +0430 +0430
NA

ميخونم ميام نظرمو ميگم

0 ❤️

395547
2013-08-14 06:52:29 +0430 +0430
NA

این آدمهایی که به زور دختر مردمو میکنن باید گرفتشون و جلوشون مادرشون رو گایید.

0 ❤️

395550
2013-08-14 07:40:11 +0430 +0430
NA

کاش که همسایه ما میشدی…
بهر حال… خیلی متاسفم که اینقدر مردم داغونی هستیم… همیشه به جنس زن به چشم جنس لطیف و آسیب پذیر نگاه کردم و همیشه ضربه خوردم… امیدوارم دیگه هیچوقت چنین داستانهایی بشنویم

0 ❤️

395551
2013-08-14 08:53:57 +0430 +0430
NA

چقدر متاسفم شدم حیف از اسم پسر که بزاری روی این کثافت ها

0 ❤️

395552
2013-08-14 09:16:52 +0430 +0430
NA

نميدونم چرابعضي ازاين پسراي اينجااينقدرعوضي ان كه براي چنين داستان غم انگيزي هم شروورمينويسن
كاش سرخانواده خودتون هم بياد اين بلاها

0 ❤️

395553
2013-08-14 09:43:01 +0430 +0430
NA

هم متاسف شدم، هم خوشحال.
متاسف برای شنیدن داستانت و اینکه چقدر انسان(؟) پست و بی شرف توی این مملکت پیدا میشه، خوشحال به خاطر اینکه به دید ِ یه قربانی به خودت نگاه نکردی و به جای سکوت کردن به خانواده ات اطلاع دادی. از صمیم قلب بهت تبریک میگم، آفرین! امیدوارم همیشه توی زندگیت موفق باشی.

0 ❤️

395554
2013-08-14 12:13:48 +0430 +0430
NA

تا دیروز در تلاش بودم…
دست اتفاق را بگیرم تا نیدفتد!!!
اما امروز فهمیدم …
اتفاق بیوفتد یا نیوفتد…
من زندگیمو میکنم.
دوست عزیز
باید از اینکه این اتفاقها در جامعه ما میافتد
احساس حقارت کرد.

0 ❤️

395555
2013-08-14 12:46:43 +0430 +0430
NA

اينجور پسرها كه عقده هستن و خلعي كه تو زدگيشون بوده باعث انجام اين جور حركات شنيع و زشتي ميشه!!! ولي خيلي از دخترها هم كينه شتري دارن و به خاطر يك چيز كوچيك بزرگ ترين انتقام ها رو ميگيرن و كلا مته به خشخاش ميگذارن فرقي هم براشون نداره طرفشون كي باشه از خواهر وبرادر خودشون گرفته تا دوست پسر و دخترشون اين وسط ضربه اي كه طرفشون ميخوره چه شود!؟ (عجيبا غريبا)

0 ❤️

395556
2013-08-14 13:08:53 +0430 +0430
NA

چه لاشي هايي پيدا ميشن اينجور ادم هارا بايد از كون دار زد

0 ❤️

395557
2013-08-14 16:16:17 +0430 +0430
NA

چرا خواستی که براش جبران کنی؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به هر حال متاسفم. گاهی آدم از یدک کشیدن اسم انسان شرمش میاد وقتی این اعمال و رفتار و از انسان ها می بینه. از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست. من یکی که حیوانم آرزوست دیگه یواش یواش .

0 ❤️

395558
2013-08-14 19:05:50 +0430 +0430

تخیلی بود، ننویس. . . . . . . . . . .
سر تا پا دروغ و الکی بود. یعنی چی که می‌خواستی جبران کنی؟ یعنی چی که می‌خواستی همه چی درست بشه؟ کله کیری کُس مشنگ دیگه ننویس. تخیلات یک پسر جلقو بود. خیلی فیلم نگاه می‌کنی. دیگه ننویس. راستی وقتی کیرش رو کرد تو دهنت می‌تونستی از بیخ کیرش رو قطع کنی. ولی دیدی حال می‌ده با ولع خوردیش. نوش جونت. ننویس.

0 ❤️

395559
2013-08-14 23:54:35 +0430 +0430
NA

sorry

0 ❤️

395560
2013-08-15 00:15:45 +0430 +0430
NA

خطاب به یکی از معدود نوزاد های فعال در این سایت، takavarjoon:

1- “جبران کردن” در این بافت به معنی ِ تلاش برای بهبودی رابطه ای است که خراب شده. اصولا انسان هایی هستند که آنقدر قلب مهربانی دارند که حتی اگر مطمئن هم باشند که در خراب شدن ِ یک رابطه کوتاهی از طرف مقابل بوده، باز هم پا پیش می گذارند و در صدد جبران آن بر می آیند (که به روشنی شما با این مفاهیم بیگانه هستید!)
2- اینکه از یک دختر 16 ساله انتظار داشته باشیم هنگامی که مورد تجاوز قرار می گیرد با دندانش “کیر متجاوز را قطع کند” آنقدر احمقانه است که حتی ارزش پاسخ دادن هم ندارد! دختر بچه ای که برای اولین بار یک کیر را از نزدیک می بینید، آن هم به این صورت، دچار چنان شوکی می شود که حتی این فکر ها به ذهنش هم خطور نمی کند. ببینیم وقتی خواهر 16 ساله ی خودتان مورد تجاوز قرار گرفت باز هم او را به خاطر اینکه با دندانش کیر متجاوز را “از بیخ”!! قطع نکرده سرزنش می کنید یا نه!
3- باقی ِ سخنانتان هم که نشان دهنده ی شخصیت گوهر بارتان بود!

حالا بروید شیرتان را بخورید…

0 ❤️

395561
2013-08-15 00:26:55 +0430 +0430
NA

یارو کس و کونت گذاشته بعد تو بهش میگی آقا پسر محترم مانتومو پاره کرد.تو هم خوشت اومده بود شیطون

0 ❤️

395564
2013-08-15 01:40:18 +0430 +0430
NA

جناب Kafe-Pa-Lis
به خیال خودت خیلی مدرن و قرن بیست و یکمی هستی؟
در همون کشورهایی هم که بکارت یک دختر بالغ غیر عادی تلقی می شود، تجاوز و سکس زوری سخت ترین مجازات ها را دارد. فرد تجاوز شده هم تا سالها از نظر روانی بهم می ریزدو تحت مراقبت های روان پزشکی قرار می گیرد. جلقی های احمقی مثل تو نه در قرن بیست و یکم که در قرون وسطی سیر می کنند.

0 ❤️

395565
2013-08-15 02:57:21 +0430 +0430
NA

معلومه این هم کلاسیت خیلی کمبود داشته
اصلا ادم نیستن اینا از حیوون هم پست ترن

0 ❤️

395566
2013-08-15 03:56:46 +0430 +0430

چه‌کار داری به ما؟ . . . . . . . . . . . . .
من همیشه در مورد داستان‌ها نظر خودم رو می‌دم و دلیلی نمی‌بینم که باید با همه موافق یا مخالف باشم. باور کنم یا نکنم. بقیه هم همینطور هستند. هیچ وقت هم به خانواده نویسنده توهین نمی‌کنم. حالا بعضی‌ها از حرف‌های ناراحت می‌شوند خب بشوند، به من ربطی نداره. اگه از داستان خوشت میاد بگو خوبه. ولی قرار نیست اگه نظر من با کسی مخالف باشه اون شخص به من بد و بیراه بگه. این شعر رو برای اون دسته از کسانی که با نظرات من مخالف هستن و به من فحش میدهند اینجا مینویسم، باشد که همه از راه راست منحرف نشویم.

یکی از این سکولارهای ایران
همی جلق میزدش هر شب توی وان

به یکباره گذر کردی به این سایت
بسوزاندی هزاران داده و بایت

نشست و فکر کرد در داستانی
که چون بنویسدش مبهوت مانی

به در کرد آنچنان این قصه آخر
که بهتر بود کند در کون یک خر

خودش را جای یک دختر نشانید
که او را بی کـَس و یاور بدانید

ولیکن داستانش منحرف بود
تو گویی از دهانِ یک خِرِف بود (خِرِف=خرفت)

همه خوانندگان آن را بخواندند
برای قصه‌اش در گِل بماندند

تکاور هم برایش یک نظر داد
نه از روی حَسَد، کز روی دل داد

به جوش آمد از آن حرف تکاور
خطابش کرد: نوزاد توی خاور

بد و بیراه به ما و خواهرم گفت
از این حرفای پوچ و هرزه و مُفت

نمیداند که ما از شاعرانیم
اگر فرصت دهند، کون میدرانیم

اگر ما بچه‌ایم پستانکم کو
بیاور خواهرت تا ته کنم تو

برای فحش به تو هستم، خسته
وگرنه گایمت خُشک، دست بسته

0 ❤️

395567
2013-08-15 04:21:54 +0430 +0430
NA

بچه جان اینقدر تخیلی فکر نکن

0 ❤️

395568
2013-08-15 06:30:01 +0430 +0430
NA

برو خانم خدا روزیتو جای دیگه بده. توهم زدی . اگر هم توهم نبود کاملا مشخصه که خوشت اومده بود .
به قول دوستمون چنان گفته اقا پسر محترم که ادم فکر می کنه داره با تنها عشق زندگیش حرف می زنه.

0 ❤️

395569
2013-08-15 06:34:30 +0430 +0430
NA

یک نفر بیاید به اینها حالی کند “پسر محترم” در اینجا طعنه آمیز است!!

0 ❤️

395570
2013-08-15 06:50:57 +0430 +0430
NA

یکم عجیبه واسم،حالا دلیلشم میگم، اینکه 1نفر بهت تهمت زده، حالا اونم تهمت دزدی ب شما دخترسربه راه و درس خون خودش ب تنهایی خیلی سخت و اذیت کنندس مخصوصا تو سن وسال نوجونی ک حساسیتا زیاده تو این سن!!! اونم چی از طرف آدم بی بند وباری ک خودت گفتی، چرا وقتی یه نفر اشتباه میکنه آدما سعی نمیکنن جای گذشت کردن بیجاوبیخود اون یارو رو سرجاش بنشونن؟؟؟ میخام اینو بگم ک هر آدمی لیاقت اینو نداره ک اشتباهشو نادیده بگیری و بری واسش جبران کنی!!!
بعدشم تهمت دزدی زدن به یه آدم یه جورایی توهین ب خونواده ی اون آدم هم محسوب میشه و درصورت واقعی بودن این داستان شما بایداین موضوع رو ب خونوادت میگفتی و عاقلانش این بود ک از طریق خانواده ها باید این موضوع حل میشد چون همچین موضوع مهمی رو 2تانوجون 16 ساله هیچوقت نمیتونن حل کنن!!!
ب هرحال اگه داستانت واقعی بود واسه من قابل قبول نبود اگرم غیر واقعی بود واسم جالب نبود چون با خوندنش لذتی نبردم، بنظرم داستان بایدپر بار ولذت بخش باشه.

0 ❤️

395571
2013-08-15 07:26:54 +0430 +0430
NA

واقعا متاسف شدم…

0 ❤️

395573
2013-08-15 08:14:56 +0430 +0430
NA

آفرین… =D>

0 ❤️

395575
2013-08-15 08:25:59 +0430 +0430
NA

عااالی…جواب دندون شکن… =D>

0 ❤️

395576
2013-08-15 08:26:02 +0430 +0430
NA

=D> =D>
واقعا تفکراتت عالیه…

0 ❤️

395577
2013-08-15 08:26:05 +0430 +0430
NA

عزیزه دلم واقعا متاسف شدم…واست روزای خوبی رو آرزو دارم… :X

0 ❤️

395578
2013-08-15 08:30:08 +0430 +0430
NA

وقتی گاله ی فراختان را بی دلیل باز می کنید و با تراوشات ذهن عقب مانده ی خود فضای محیط را به لجن می کشید باید انتظار این را هم داشته باشید که کسی پیدا شود و شما را سر جایتان (که همان مهد کودک است) بنشاند. اگر اندکی شعور داشتید می فهمیدید که من هیچگاه به خانواده ی شما توهین نکردم، منتهی چون کار شما از بام تا شام توهین کردن است اینگونه پنداشتید! مثالی که در رابطه با “خواهر” شما زدم تنها بدان مقصود بود که پیش از باز کردن دهان گشاد خود، خود را در جایگاه دیگران قرار دهید و “فرض” کنید اگر آن بلا بر سر یکی از اعضای خانواده ی شما می آمد باز هم چرندیات می بافتید یا نه. وگرنه، من از کجا باید می دانستم که شما خواهر دارید که بخواهم به ایشان فحش هم بدهم؟! دِکلمه هایی که با فونت برجسته به جای “شعر” سر هم کردید نیز همردیف همان تراوشات ذهن بیمارتان است.

زَنَد بر آدمی با صد جسارت
پیاپی، ناجوانمردانه تهمت
تو ای یار، مشو رنجور ز دستش
کُنَد اندیشه آشکار بر جماعت!

به سلامت…

0 ❤️

395579
2013-08-16 09:27:28 +0430 +0430
NA

بهترین کارو کرد دمش گرم

423432
0 ❤️

395582
2013-09-27 16:21:57 +0330 +0330
NA

چاه مكن بهر كسى اول خودت بعدا كسى مطمعن باش سحر يه روزى تو چاهى كه خودش كنده دست و پاميزنه

0 ❤️

395583
2014-08-01 08:07:29 +0430 +0430
NA

دم دختره گرم!! چه حالی داده به پسره

0 ❤️

670729
2018-01-24 06:55:38 +0330 +0330

خب بعدش تجربه سكسي درست و خوب داشتي؟

0 ❤️