دوست دارم سکس زنمو ببینم

1400/11/24

سلام به همه دوستان شهوانی
قبل از هر چیزی بگم کسانی که میان شهوانی داستان میخونن و فحاشی میکنن ته تهش خودشون همون کاریکه توی داستان بوده و ناراحتشون کرده تا فحاشی کنن رو انجام میدن چون منم یه زمانی با خوندن داستان مخصوصا ضربدری و سه نفره خیلی قاطی میکردم و زیر داستان کلی فحاشی میکردم ولی بعد چند سال بجایی رسیدم که خودم کاری کردم تا زنم جلوی چشمام با مرد غریبه سکس کنه… پس لطفا فحاشی نکنید اگه با خوندن داستان مشکلی دارید خب اصلا چرا میاین شهوانی بجاش برید سایت خامنه‌ای دات آی آر خخخ

اول از همه از خودم بگم که فرامرز 37 سال سن با قد 178 وزن 70 سایز کیرم 17 و همسرم مهناز سن 30 قد 164 وزن 78 سایز سینه 80 با کون خوشگل و برجسته و کص تنگ که بعد سالها هنوزم تنگ هست
داستان ما از جایی شروع شد که من میدونستم زنم قبل ازدواج سکس داشته و با وجود اینکه پرده نداشت من باهاش ازدواج کردم چون بنظرم دختری بود که می‌شد باهاش زندگی کرد.
حدودا یک سال بعد ازدواج برخلاف میل مهناز من مدام ازش در مورد سکس کردنش قبل ازدواج سوال میکردم و ازش میخواستم تا با جزئیات تعریف کنه که با چه کسانی و چجوری سکس میکرده و کدومشون بهش حال می‌داده و کدومشون تنها بخاطر مسائل دیگه بوده.
با اصرار من مهناز از شروع رابطه با پسرا میگفت و اینکه کجا و چجوری سکس میکردن و منم هم شهوتی میشدم و هم عصبانی ولی تهش حس شهوت منو می‌گرفت و بعدش شروع میکردم به خوردن کص تپل و تنگ و خوشگل مهناز و اونم حشری میشد و سکس میکردیم.
اینم بگم که من قبل ازدواج زیاد میومدم شهوانی حدودا از سال 87 اونزمان یکی بود به اسم خاله میترا که یکی از کاربران محبوب شهوانی بود و با اونکه متاهل بود میومد شهوانی و من بجز خاله میترا از همه کاربران شهوانی بدم میومد مخصوصا کسانی که داستان بی‌غیرتی میزاشتن و منم با خوندن داستان بی‌غیرتی خودشون و دیدن سکس همسرشون خیلی حالم بد میشد و شروع میکردم به فحاشی زیر داستان که چرا اینقدر بی‌غیرت شدین چرا اجازه میدین زنتون همچین کاری انجام بده و هربار بعد از بلاک شدن با اکانت جدید میومدم و بازم با خوندن داستان و فحاشی بلاک میشدم تا جاییکه دیگه با خوندن داستان نه تنها عصبانی نمیشدم بلکه دوست داشتم خودم تجربه کنم و با توجه به اینکه زنم قبل ازدواج سکس کرده بود به مرور زمان موقع سکس حرف از نفر سوم میزدم و بهش میگفتم کاش الان دو نفری تورو میکردیم و من کیرم توی کص تپلت بود و یکی دیگه کیرشو می‌کرد توی کونت و یکی هم کیرش توی دهنت بود و با اینحرفا لذت سکسمون چند برابر میشد و از مهناز میخواستم تا اونم فانتزیشو بگه و همیشه سکسمون اینجوری بود…
حدود چهار سال از ازدواجمون گذشته بود و منم تمام سکس هایی که زنم قبل ازدواج داشت رو میدونستم ولی با این وجود هرگز دوست نداشتم توی محل با کسی سکس کنه و کلا محجبه بود و هربار که میرفتیم مسافرت شهر دیگه از مهناز میخواستم جوری لباس بپوشه تا همه مردا نگاهش کنن و منم خودمو میزدم به بی خیالی و اصلا برام مهم نبود کسی لای سینه‌های زنم رو نگاه کنه یا کسی خودشو جای شلوغ بماله به زنم حتی لذتم می‌بردم و تمام اینها تنها بخاطر خوندن داستان شهوانی بود که از من یه مرد بی خیال بی‌غیرت ساخته بود که دوست داره زنش با لباسای تنگ و بدن نما مردا رو حشری کنه البته ما فقط جاییکه مارو نمیشناختن این مدلی بودیم و توی محل و فامیل مهناز همیشه یا با چادر بود یا با مانتو سنگین و بدون ارایش. تا اینجا فقط خواستم بگم که چجوری شد ما تصمیم گرفتیم سکس با نفر سوم یا ضربدری رو تجربه کنیم تا هرکی خواست فحاشی کنه بدونه آخرش میشه مثل ما حتی اگه خودش و زنش معصوم باشن بخاطر خوندن داستان آخرش بی‌غیرت میشه. خب حالا بریم سر اصل داستان
ماجرا از اونجا شروع شد که تصمیم گرفتیم بریم شمال و طبق معمول از مهناز خواستم لباس باز بپوشه تا حسابی حال کنیم. خلاصه ما حرکت کردیم و اوایل شب رسیدیم شمال و چون توی راه خیلی ایستاده بودیم و خسته بودیم رفتیم و یجایی رو گرفتیم که ویلا اپارتمان بود و صاحب خونه طبقه آخر بهمراه خانوادش زندگی میکردن و ما طبقه دوم بودیم. شب اول از خستگی بیهوش شدیم. فردا حدودا ساعت 12 بیدار شدیم و بعد از خوردن صبحونه اومدیم فیلم ببینیم که متوجه شدیم آنتن ماهواره قطع شده و چیزی نشون نمیده و همین شد که به مهناز گفتم الان فرصت خوبیه به صاحب خونه میگیم بیاد ماهواره رو وصل کنه و توام تا میتونی ازش دلبری کن و منم میرم حمام تا شما راحت باشید. بعدش من زنگ زدم به صاحب خونه و گفتم آنتن قطع شده لطفا بیا پایین ببین چرا نشون نمیده و سریع رفتم حمام و مهنازجون یه تاپ قرمز که قشنگ سینه‌های خوشگلش مشخص بود با ساپورت مشکی نازک و شورت زرد که کاملا زیر ساپورتش مشخص بود تنش کرد و بخاطر اینکه صاحب خونه راحت بیاد داخل به مهناز گفتم هر زمان اومد دم در اول با چادر برو درو بازکن تا طرف بیاد داخل بعدش که اومد اول چادرو از سرت شل کن بعدم براش چایی بیار و موقع تعارف کردن لای سینه‌هاتو نشون بده بعدم کلا چادرو باز کن و حسابی ازش دلبری کن… و اینجوری تا اگه طرف اهل حال بود خودش بدونه داستان چیه. خلاصه من توی حمام بودم و از استرس داشتم میمردم شنیدم که صدای زنگ اومد و با اونکه نمیخواستم بیام بیرون ولی از استرس زیاد طاقت نیاوردم و بعد پنج دقیقه اومدم بیرون و دیدم صاحب خونه الکی داره با فیش ماهواره ور میره و مهناز به اوپن تکیه داده و چادر افتاده روی شونه‌هاش و جلوی چادرشم بازه و کص بادکرده زیر شورت زرد و ساپورت مشکی کاملا زده بیرون. با دیدن صاحب خونه سلام کردم و گفتم ببخشید مزاحم شدیم و گفتم مهنازجون عزیزم چرا چادر سرت کردی صاحب خونه غریبه نیست و راحت باش و از مهناز خواستم چادرشو بزاره کنار که دیدم صاحب خونه چشماش داره میزنه بیرون و نگاهش به اندام سکسی مهنازه. منم تا دیدم اینجوریه گفتم مهنازجون ی آبی چایی چیزی بیار که مهناز طبق نقشه سریع چایی ریخت و آورد جلوی صاحب خونه و خم شد که چایی تعارف کنه که خودم با دیدن سینه‌های مهناز داشتم از شهوت و استرس میمردم و دیدم که صاحب خونه چجوری داره سینه و کص زنمو نگاه میکنه مخصوصا وقتی مهناز اومد سمت من صاحب خونه حسابی داشت کون گنده مهناز رو که شورت زرد و ساپورت مشکی حسابی خوشگلش کرده بود نگاه می‌کرد. همه اینا حدودا چند دقیقه طول کشید که ماهواره وصل شد و صاحب خونه خواست بره که گفتم حاجی تشریف داشتین کمی صحبت کنیم که مردک گفت نه دیگه باید برم بچه‌هام بالا منتظرن ناهار بخوریم و رفت. بعد رفتنش من و مهناز داشتیم از استرس میمردیم و مهناز برام تعریف کرد که وقتی توی حمام بودم صاحب خونه چجوری همه جاشو نگاه میکرده. ما که دیدیم این طرف بخاری ازش در نمیاد دیگه بیخیالش شدیم و بعد دو روز شیطونی توی رامسر و دیوونه کردن مردا و پسرای جوان توی شهربازی و لب ساحل رفتیم چالوس. اونجا که رسیدیم ساعت 10 شب بود و ی جایی بود که گازکشی نبود و بخاری نفتی داشتن و صاحب خونه جوان بود. بعد اینکه رفتیم داخل ویلا قرار شد صاحب خونه نفت بیاره تا بخاری رو روشن کنه و منم سریع به مهناز گفتم الان وقتشه و تا طرف بیاد سریع تاپ و ساپورت تنش کنه و مخ طرفو بزنه. اتفاقا طرف وقتی با ظرف نفت برگشت و اومد داخل با دیدن ظاهر مهناز که با تاپ زرد و ساپورت مشکی توی خونه می‌گشت شوکه شد و برگشت گفت آقا ما فقط به زن و شوهرها ویلا میدیم کرایه رو پیش پیش میگیریم منم گفتم ما زن و شوهریم اینم شناسنامه جفتمون و دادم بهش بیا اینم کرایه یه شب اونم خاطرش جمع شد. منم به مهناز اشاره کردم برو پیشش و باهاش صحبت کن و مهناز رفت سمتش و دستشو گذاشت روی میز و خم شد سمت صاحب خونه جوریکه سینه‌هاش قشنگ از بالای تاپ زده بود بیرون و جوری ایستاده بود که کونش از بغل مشخص بود و صاحب خونه بیچاره داشت میمرد و منم اینطرف مثلا دارم تلویزیون نگاه میکنم و اونام دارن باهم صحبت میکنن که چند دقیقه بعد صاحب خونه بخاری رو روشن کرد و با اونکه معلوم بود دلش نمیخاد بره ازمون سوال کرد چیزی لازم ندارین ماهم گفتیم نه و اونم گفت من میرم اگه چیزی کم و کسر بود زنگ بزنید و شمارشو داد. بعد رفتنش به مهناز گفتم طرف چجوری بود که گفت خوبه حسابی دلش میخواد و چقدر به سینه و کون مهناز نگاه کرده و حتی بهش گفته خیلی خوشگلی. منم دیدم اینجوریه و همه راضی هستیم با مهناز صحبت کردم و گفتم به بهونه خرید وسایل شام باهاش صحبت کنیم و اگه شد مخشو بزنیم که بفهمه دوست داریم سه نفری سکس کنیم. بعد چند دقیقه زنگ زدم صاحب خونه گفتم آقا احسان ببخشید مزاحم شدم راستش ما شام نخوردیم و گفتم بی زحمت با خانومم صحبت میکنی و گوشی رو دادم به مهناز و اونم گفت شام نخوردیم چیزی هم واسه شام نگرفتیم اگه میشه آدرس بدید از کجا واسه شام وسایل بگیریم که احسان گفته بود اینجوری نمیتونم آدرس بدم و خودم باید باهاتون بیام وگرنه مغازه رو پیدا نمی‌کنید و منم به مهناز گفتم بگو راضی به زحمت نیستیم و احسان گفته بود زحمتی نیست و خودم باهاتون میام و منم به مهناز گفتم بگو فرامرز میگه من خستم اگه میشه دو نفری بریم خرید که احسان از خدا خواسته گفت باشه پس خودم با ماشین میام دنبالت و با ماشین من میریم و قرار شد احسان بیاد دنبال مهناز که به مهناز گفتم فقط مانتو تنت کن و شال بنداز سرت جلوی احسان لای مانتو رو کامل باز کن و بهش بفهمون چی میخوایم که مهنازجونم قبول کرد و دو نفری رفتن. بعد رفتنشون من داشتم از استرس میمردم و هر دقیقه برام یک ساعت می‌گذشت و مدام میگفتم کاش منم رفته بودم و چه اشتباهی کردم که اجازه دادم مهناز تنهایی با این ظاهر و تیپ این وقت شب برن بیرون. حدودا نیم ساعتی گذشت که از استرس برام مثل یک سال بود و آخرش طاقت نیاوردم و زنگ زدم به گوشی مهناز و هرچی زنگ زدم جواب نداد و من داشتم سکته میکردم تا اینکه زنگ زدم به احسان که دیدم جواب داد و گفتم آقا احسان کجایید چرا اینقدر طول کشید و مهناز کجاست که احسان گفت توی راهن و دارن میان و منم گفتم بی زحمت گوشی رو بدین به مهناز و بعدش دیدم مهناز گوشی رو گرفت منم سرش داد زدم نفهم چرا گوشی رو جواب نمیدی دارم از استرس میمیرم که دیدم مهناز گفت عزیزم نگران نباش کنار آقا احسان هستم و جلوی در ویلا هستیم درو بزن که بعدا فهمیدم چند دقیقه جلوی ویلا بودن و توی ماشین احسان داشته با کص و سینه‌های مهناز ور می‌رفته و می‌گفته بیا بریم ویلا بغلی حال کنیم بعد برو که مهناز قبول نمیکنه و میگه یا جلوی شوهرم حال میکنیم یا اینکه اصلا حال نمی‌کنیم و احسان می‌گفته جلوی شوهرت زیاد حال نمیده تا اینکه من زنگ میزنم و چون گوشی مهناز توی کیفش بوده صداشو نمیشنوه. خلاصه دیدم زنگ رو زدن و منم درو باز کردم و رفتم روی مبل نشستم و خودمو زدم به بی خیالی مثلا دارم فیلم میبینم که دیدم مهناز در حالیکه شالش سرش نیست و موهاش بهم ریخت با ی حس و حال عجیب سراسر استرس و شهوت اومد داخل و گفت فرامرزجان مهمون داریم منم با ی حال عجیبی گفتم مهمون داریم مهمون کیه که دیدم مهناز ایستاده جلوی در ورودی و میگه بفرمایید داخل شوهرم راحته و مشکلی نیست که منم رفتم جلوی در و گفتم مهمون کیه که مهناز گفت آقا احسان ولی روش نمیشه بیاد داخل منم با صدای بلند گفتم آقا احسان مهمون نیست صاحب خونس قدمش روی چشم آقا احسان بفرمایید داخل بفرمایید خواهش میکنم بفرمایید که دیدم احسان اومد داخل و مهناز مانتو رو در آورد و گفت بفرمایید بشینید تا منم برسم خدمتتون و رفت که حسابی به خودش برسه و تا مهناز بیاد احسان ازم سوال کرد واقعا زن و شوهرید منم گفتم آره شما که شناسنامه جفتمونو دیدی که احسان گفت آخه مگه میشه کسی اجازه بده زنش جلوی چشمش همچین کاری کنه و منم گفتم ببین من و مهناز خیلی باهم خوبیم و خداروشکر چیزی توی زندگیمون کم نداریم و اگه الانم میبینی اینجاییم تنها بخاطر اینه که همچین چیزی رو تجربه کنیم و توام اینو یادت باشه بعدا هیچوقت تماس نمیگیری و همه چیز همین امشب هست و دیگه اتفاق نمیفته و اینکارم تنها به اصرار من و بخاطر فانتزی و دل خودمون انجام میدیم و نه پول میخوایم و نه چیز دیگه. داشتم با احسان صحبت میکردم که دیدم وااای مهنازجون اومد با ی لباس خواب قرمز سکسی که از جلو سینه‌هاش قشنگ مشخص بود و روی قسمت شکم و کصش توری هست و از پشت تا زیر کون برجسته و تپلش لباس خوابش اومده و زیرشم ی شورت لامبادا که از پشت یه بند باریک بود که فقط روی سوراخ کون مهناز رو گرفته بود و از جلو هم یه تیکه مثلث کوچیک بالای کص تپلش بود و سوتین لباسشم از پشت و بالا و بغل ی بند باریک قرمز بود با ی تیکه مثلث قرمز که فقط نوک پستونای خوردنی مهناز رو می‌گرفت. منکه شوهر مهناز هستم و بارها با این لباس باهاش سکس کردم اون لحظه با دیدنش از شهوت و استرس داشتم سکته میکردم و دیدم که چشمای احسان داره میزنه بیرون و کیرش کاملا شق شده و داره شلوارشو پاره میکنه. با دیدن این صحنه بلند شدم و مهناز رو بغل کردم و صورتشو بوسیدم و گفتم ممنونم که فانتزیمو عملی کردی و همینجوری که بغلش کرده بودم و داشتم گردنش رو میخوردم با دستام کون گنده و خوشگل مهناز رو میمالیدم و ازش خواستم تا برامون برقصه… با رقصیدن مهناز من اومدم کنار احسان نشستم که دیدم احسان داره منفجر میشه و دستش از روی شلوار روی کیرش هست و داره کیرشو میماله. همیشه وقتی قبل سکس مهناز برام می‌رقصید ازش میخواستم موقع رقص ممه‌هاشو بماله و دستشو بزاره روی کص تپل و سفید و بادکردش و بماله و بعدش برگرده و کونشو قر بده و خم بشه لای کونشو با دستاش باز کنه و سوراخ خوشگل کونشو نشون بده و اون شبم مهناز دقیقا همینکارارو انجام می‌داد و منو احسان داشتیم میمردیم و هردو داشتیم کیرمونو از روی شلوار میمالیدم. همینجوری که مهناز داشت می‌رقصید و مارو دیوونه می‌کرد ازش خواستم تا بیاد و کیرمونو بماله و بخوره که مهناز اول اومد سمت من و نشست روی پاهام و کونشو داد سمت احسان و کیرمو از روی شلوار مالید و بعد لب بازی گفتم بلند شو برو بغل احسان که مهناز بلند شد کیر احسانو از روی شلوارش گرفت خواست براش ساک بزنه که احسان قشنگ معلوم بود هم حشری بود هم استرس داشت و هم می‌ترسید گفت اول برای تو ساک بزنه که من خندیدم و گفتم چقدر ترسویی گفتم مهناز جون بیا شروع کن اونم اومد جلوی پاهام نشست منم شلوارکمو کشیدم پایین و کیر شق شدمو انداختم بیرون که مهنازجون اول سر کیرمو چندتا بوس کرد و شروع کرد به خوردن کیرم احسان تا این صحنه رو دید گفت حالا نوبت منه مهنازم بلند شد و رفت جلوی پای احسان ولی بازم احسان جرات نمیکرد شلوارشو بده پایین منم خودم دستمو دراز کردم اول کیر احسانو فشار دادم گفتم بیارش بیرون لامصبو که میخاد زنمو جر بدههه و خودم شلوار احسانو کشیدم پایین بعدش مهناز شروع کرد کیر احسانو خوردن و براش ساک میزد منم از پشت مهنازو بغل کردم و ممه‌هاشو میمالیدم گردنشو میخوردم بعد ساک زدن مهنازو بلند کردم بردم وسط حال خوابوندم روی پتو و گفتم احسان بیا جلو اونم اومد و خودم کیر احسانو گرفتم گذاشتم جلوی کص تپل و خیس مهناز سر کیرشو مالیدم به کص مهنازو گفتم با این کیر کلفتت کص زنمووو بکنننن احسان تا کیرشو کرد توی کص مهناز با آه کشیدن بلند گفت وااای چقدر کصت تنگه بعد به من گفت تو اصلا این کصو نمیکنی که اینقدر تنگه منم گفتم اتفاقا خیلی میکنم ولی اصلا گشاد نمیشه… احسان تا کیرشو گذاشت توی کص مهناز اونم آه بلند کشید و جیغ زد و دستای منو محکم گرفته بود با چشمای سراسر شهوت و استرس جیغ میزد و می‌گفت جووون منو بکن منو بکن جلو چشمای شوهرم کصو پاره کنننن منم رفتم بالا سر مهناز گفتم برام ساک بزن خودمم سینه‌های مهنازو میمالیدم و بالای کصشو میلیسیدم و میخوردم که یهو احسان جیغ زد و کیرشو کشید بیرون و ابشو ریخت کف دستش بعد رفت سمت حمام همونطور که در باز بود کیرشو شست مهناز با چشمای خمار میگفت فرامرزز من کیییرررر میخواااام بیا منو بکن منم رفتم لای پای مهناز کیرمو کردم توی کص خیس و بادکردش تلمبه میزدم که احسان اومد گفتم احسان خان چطور بود که گفت واقعا خیلی حال داد کص به این تنگی نکرده بودم منم گفتم بنظرم کص زنت گشاده که احسان با ی حالتی که هم بهش برخورده بود هم اخم کرده بود گفت خب کص مهناز خیلی تنگه بعدش گفتم خب چرا نشستی کیرتو بزار دهن مهناز بزار بخوره که مهناز شروع کرد ساک زدن بعد چند دقیقه کیر احسان راست شد بعدش گفتم احسان تو بخواب بزار مهناز بیاد روی کیرت تا مهناز نشست روی شکم احسان با دست کیرشو گرفت کرد توی کصشو بالا پایین میکرد گفتم مهنازجون عزیزم خم شو میخوام از پشت بکنم تا مهنازخم شد سینه هاش رفت تودهن احسان اونم سینه‌های مهنازو می‌خورد و با دستش میزد روی کون مهناز منم از پشت بغلش کردم و آروم آروم کیرمو کردم توی کونش احسان تا دید دارم مهنازو از کون میکنم گفت نکن بزار اول من بکنم منم خندیدم گفتم نترس کونشم تنگه گشاد نمیشه و شروع کردیم دونفری زنمو گاییدن که دوباره احسان داد زد بلند شو بلندشو دارم میام و سریع بلند شد دوباره ابشو ریخت کف دستش منم گفتم خب چرا اینجوری حداقل بریز روی کصش یا کونش که احسان رفت دوباره حمام کیرشو شست و اومد منم داشتم از پشت کون مهنازو میگاییدم که دیدم احسان بازم راست کرده گفت منم از کون بکنم که مهناز گفت نه منم که خیلی دلم میخواست کون دادن زنمو ببینم گفتم بزار تا احسان کون به این قشنگی رو بکنه بخاطر من که مهناز قبول کرد و اینبار من رفتم زیر دراز کشیدم مهناز کیرمو کرد توی کصش و احسانم از پشت کیرشو کرد توی کون مهناز و هر سه تایی داشتیم حال میکردیم منم اون زیر داشتم له میشدم که احسان دوباره آبش اومد و ریخت روی کون مهنازو از روش بلند شد منم اومدم بالا دیدم احسان بیهوش افتاده محکم مهنازو بغل کردم و تلمبه میزدم مهنازم همچنان ناله می‌کرد و جیغ میزد که جفتمون باهم ارضا شدیم و همونجوری افتادیم… بعد چند دقیقه احسان گفت من دیگه باید برم خیلی دیر شده بعد رفتن احسان مهنازو بردم زیر دوش حسابی بدنشو لیف زدم کصشو خوردم و اومدیم بیرون بعدشم کمی شام خوردیم و بی هیچ حرفی تا صبح خوابیدیم. فردا صبحم ساعت 9 بیدار شدیم و جمع کردیم بیایم که احسان اومد جلوی در ویلا گفتم مدارک مارو بده ما میریم که احسان کلی اصرار کرد امروز جمعس بمونید منم تعطیلم گفتم نه نمیشه هرچی بود همون دیشب بود تموم شد. بعدم راه افتادیم سمت خونه خودمون. این داستان سکس سه نفره ما بود که براتون تعریف کردم الانم بعد هفت سال از اونروز خداروشکر خوش و خرم داریم زندگیمونو میکنیم و دیگه بعدش کاری نکردیم یعنی موقعیتش نبوده وگرنه با چندتا زوج قرار ضربدری گذاشتیم که تهش جور نشد. گاهی که با مهنازجون میریم جای غریبه دوباره جوری تیپ میزنه و سینه ‌هاشو میریزه بیرون که همه مردا نگاه میکنن مخصوصا به کون خوش فرم و برجستش. دوستان شهوانی هرکی خوشش اومد و با داستان ما ارضا شد لطفا بگه و هرکی بدش اومده و میخواد فحاشی کنه بکنه ولی یادش باشه که روزی همین اتفاق برای خودش خواهد افتاد. موفق باشید

نوشته: زوج عاشق


👍 38
👎 16
106701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

858821
2022-02-13 01:20:21 +0330 +0330

کیر تو تخیلاتت
تا اونجا خوندم که زنت شده بود شبیه انبردست تاپ قرمز ساپورت مشکی
بیناموس شل پدر ، تو خودت کونی قشنگ تابلو بود تو طول داستان هی خواستی خودت و شاخ نشون بدی ولی فایده ای نداشت .
حیف اون هوایی که تو نفس میکشی ، بیناموس قهوه چی ، یه تور مسافرتی بزار بچه های شهوانی از خجالت خودت و زنت در بیان

5 ❤️

858823
2022-02-13 01:27:58 +0330 +0330

اینکه یاد بگیریم به عقاید همدیگه احترام بزاریم اولین و مهمترین پله پیشرفت این مملکته.من اگه این فانتزی رو ندارم یا خوشم نمیاد دلیل نمیشه دیگران رو منع و محدود کنم و به خودم اجازه توهین بدم.
امیدوارم یاد بگیریم که به عقاید هم احترام بزاریم حتی اگه با عقاید ما در تضاد باشه چون همه مثل هم نیستیم و مثل هم فکر نمی‌کنیم.


858830
2022-02-13 02:07:12 +0330 +0330

زیبا بود و جقدر خوبه که تجربه کردید

4 ❤️

858832
2022-02-13 02:09:01 +0330 +0330

این چه سمی بود من دیدم!!!
😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐

3 ❤️

858835
2022-02-13 02:27:11 +0330 +0330

چه داستان و چه واقعيت. با نظر تون مخالف نيستم
بهرحال تا زماني كه مراقب باشيد اشتباهي رخ نده كه باعث دلخوري همسرتون بشه ، بنظر من حتي در استحكام بعضي از زندگي ها كمكم ميكنه. اگر زوج عاشق باشن از هر لذت طرف مقابلشون لذت ميبرن.

3 ❤️

858841
2022-02-13 02:40:24 +0330 +0330

Talashi ke bara fohsh nakhordan kardi sotodanie!

2 ❤️

858857
2022-02-13 04:54:13 +0330 +0330

داداش راست و دروغ کاری ندارم ولی من داستانت رو خوندم و اگه بخوام نظرمو بگم باید کامنت آقای کاربر ضد حال رو دقیقا برات بنویسم چون دقیقا کامنت ایشان شبيه به نظر و احساس من بود
ضدحال عاااالی بود 🌺

2 ❤️

858871
2022-02-13 06:43:58 +0330 +0330

آقا فرامرز خیلی خوب بود. کیر من اونجای داستان که گفتی خانمت سوراخ کون خوشگلش رو نشون بده، سیخ شد عین یک میله آهنی. دم شما گرم.

0 ❤️

858875
2022-02-13 06:56:57 +0330 +0330

حیف زن من مذهبیه

1 ❤️

858903
2022-02-13 11:29:35 +0330 +0330

خوبه ک من کلا ۱۸ سالمه تجربه هم داشتم واقعا عالیه با خوندن این داستان بیشتر دلم خاست😅😅😅

1 ❤️

858904
2022-02-13 11:52:06 +0330 +0330

عزیزم به فانتزیت احترام میزارم اما دو سه تاکس شعر تفت دادی باید جواب بدم اول شهوانی بی تقصیره اینجا کلی ادم میاد و میره کسی نبایدبگه به خاطر شهوانی بی غیرت شده ما الان نه ساله تو سایتم نه بی غیرت شدم نه مثل تو بی غیرتی ربطی به این چیزها نداره امیدوارم دفعه دیگه از این کس شعرها تفت ندی

2 ❤️

858906
2022-02-13 12:18:59 +0330 +0330

بیا پی وی لطفا

0 ❤️

858907
2022-02-13 12:25:28 +0330 +0330

این عنارو ننویس پدرسگ حرومزاده

1 ❤️

858915
2022-02-13 13:58:03 +0330 +0330

ی سری ب اکانتم بزن

1 ❤️

858930
2022-02-13 15:56:46 +0330 +0330

کامل خوندم خوندم خیل خوشم امد منهم دوست دارم اگر شوهر کردم شوهرم مثل شما باشه و من در مسافرت ها راحت باشم و کامل عرض اندام کنم و اگر بعضا از یکی خوشم امد پیش شوهرم خیلی راحت بتونم سکس کنم حتی همزمان بادو نفر درست مثل شما اقا فرامرز و مهناز خانم گل

1 ❤️

858931
2022-02-13 16:02:43 +0330 +0330

خوش بحال زنت که شوهری مثل شما داره اقا فرامرز واقعا تکی اقا فرامرز. عمر در این دنیا کوتاه هست و باید از هر ثانیه اش لذت برد مخصوصا اگر همسرش مثل شما فهیم باشه

1 ❤️

858932
2022-02-13 16:03:14 +0330 +0330

دمت گرم همون اول داستان همه چی رو گفتی

0 ❤️

858940
2022-02-13 16:46:43 +0330 +0330

اگه خیلی دوست داری به عنوان نفر سوم میام ولی من مثل این کس مغز نمی‌ریزم زمین همه رو توی کس و کونش خالی میکنم یکاری میکنم که دلش بخواد همیشه بهم بده

0 ❤️

858951
2022-02-13 18:46:25 +0330 +0330

این فرجی که تلاوت فرمودید را من از شوهر های دو زوج فانتزی باز دیگه هم شنیده بودم، بنظر میرسه باید به سربازان گمنام امام زمان تبریک گفت، اون نتیجه ای که ارباباشون خواستند حاصل بشه، شده
قشنگ دارن روی فرهنگ و آداب ما ایرانی ها کار می‌کنند با عادی سازی یه سری چیزها
بعدهم میگن به عقاید و علایق هم احترام بزاریم، مگه ماه رمضان شما به کسی که نمیخواد روزه بگیره احترام میزارید؟ یا خیلی مسائل دیگه، فقط اونجایی که بنفع شما آخوندهای شپشو است، میگید به عقاید هم احترام بزاریم ایکاش جوانان سرزمینم کتاب می خوندند.

2 ❤️

858958
2022-02-13 20:34:28 +0330 +0330

منم دوسدارم با یه خانوم هات ازدواج کنم

1 ❤️

858959
2022-02-13 20:51:56 +0330 +0330

تا الان درباره انواع مختلف فتیش ها و فانتزیا شنیده بودم
ولی تو یه فتیش جدید رو کردی
فتیش صاحب خونه 😂

0 ❤️

858960
2022-02-13 20:53:51 +0330 +0330

داستان خوبی بود منم دوست دارم زن شوهردار بکنم جلو شوهرش

0 ❤️

858965
2022-02-13 21:57:21 +0330 +0330

بیایید ویلای من یه شب با هم بزنیم

0 ❤️

858966
2022-02-13 22:02:46 +0330 +0330

👌👌👌👍👍

0 ❤️

858979
2022-02-14 00:34:17 +0330 +0330

آخربنداول داستانت واسه من آخرکصتانت بود.داداش همه مثل تونیستن.همه استعداد قوادشدن وقوادی ندارن.کیرم توخودت وزنت وداستانت

0 ❤️

859036
2022-02-14 01:59:06 +0330 +0330

جندتو گرفتی دستت و راه افتادی بکن واسش گدایی میکنی،ای خاک تو سرت

0 ❤️

859069
2022-02-14 03:00:37 +0330 +0330

اوضاع خیلی خیطه.اگه داستانت واقعیت داشته باشه ببین تاوان چه کاری رو داری میدی که به جایی خدا رسوندتت که خودت با دستایه خودت زنتو به اینو اون تعارف میکنی نیازی نیست که زنت پنهانی بره بده.مشخصه از نوع داستانت که خیلی از همه لحاظ سطحتم پایینه که واست فرقی نمیکنه کی بکنه زنت باشه هر کی اومده زده رفته از این هیکل تخمیایه یه ماهیتابه کص دارن قد کوتاه تخمی تخیلی خودتم شیشه ای چشما گود افتاده چهل کیلو وزنته.کیر اسب آبی از پهنا تو حلقت.این فحشم دادم بابت کسشعرا که تفت دادی.اسکل بدردنخوره دوزاری

0 ❤️

859107
2022-02-14 09:55:19 +0330 +0330

كير خامنه اى دهنت و كوسس زنت بى غيرت كونى افتخار هم ميكنى به كوسكشى حرومى

0 ❤️

859133
2022-02-14 13:45:00 +0330 +0330

فرامرز خودنگار خودتی؟ بگو پس چرا مردان اهنین دیگه نمیسازی، چسبیدی زندگی متاهلی و جاده شمال

1 ❤️

859158
2022-02-14 16:34:08 +0330 +0330

عالی بود و حشری کننده

0 ❤️

859165
2022-02-14 17:24:31 +0330 +0330

واالله این مهنازی که تو تعریفشو کردی که قبل از ازدواج کص داده و بعد از ازدواجم اینطوری حرفه ای به غریبه ها کص میده و میرقصه و لاشی بازی در میاره معلومه یه جنده تمام عیاره و توام با یه جنده حرفه ای ازدواج کردی.

0 ❤️

859358
2022-02-15 22:47:20 +0330 +0330

البته من فکر میکنم درحد فانتزی بود مگه میشه؟ مگه داریم؟ اگه واقعی بوده خوشابحال احسان 😒 😒

0 ❤️

859487
2022-02-16 09:53:13 +0330 +0330

داستان باحالی بود ولی قسمت درآوردن لباس رو پرونده بدی تو ذوق بود.

0 ❤️

860761
2022-02-24 03:52:13 +0330 +0330

نوش جونتون

منم انجام دادم
خیلی لذت بخش بود

0 ❤️

861127
2022-02-26 16:27:18 +0330 +0330

خانمم ۲۵سالشه؛اولش خیلی سخت بود ولی وقتی یک بار جلوی دوستم لخت شد و دوستم کیرش تو کوس خانمم کرد واقعا لذت بخش بود.

0 ❤️

870627
2022-04-25 08:23:52 +0430 +0430

قشنگ بود ، یک خانم‌ با شخصیت مشهدی برای نفر سوم با همسرم ، لطفا پیام ، فقط آبرو دار و مطمئن و راز نگه دار ، بی درد سر ، ساپورت مالی هم‌می کنم ،

0 ❤️

903818
2022-11-23 05:33:36 +0330 +0330

خیلی با حال بود منم دوس دارم حال کردن خانمم با یکی بلشه باحال باشه راز دار باشه بیاد پیام بده بیغیرت نیستم چون عاشق خانمم هستم دوس دارم لذت بردنشو ببینم خانم اهل رقص و اواز ومشروب و پارتیع دوس داره ی زوج دیگه یا یه پسر باحال با معرفت باشه اون برقصه فقط بامعرفت باشه پایه خرج کن کادو بگیره واسش اگه بود بیاد پی وی میبینم پیامشو

0 ❤️