دوست دختر با برکت

1400/05/28

سلام.بخشی از خاطرات زندگیم که واقعا برام لذت بخش بودن و غیر قابل تکرار و هر اتفاقی که اراده میکردم میفتاد که از تعریف و نوشتن و تکرار و مرورش خسته نمیشم. امیدوارم شما هم خوشتون بیاد.
اسمم سعید 36 سال دارم. داستان برمیگرده به هشت سال قبل که دو سال از آخرین رابطم می‌گذشت. دوسال کامل تنها بودم و برا رفع نیاز جنسی به خاله ها پناه می‌بردم و پول خرج میکردم. تا اینکه واقعا از تنهایی و این مدل زندگی بدم اومد و تصمیم گرفتم یه تک پر خوب واس خودم پیدا کنم و برای اولین بار تلگرام نصب کردم و شانسی اومدم تو یک گروه باحال. خلاصه گروهه بیشتر اعضاش بچه های بدنساز و ورزشکار بودن فقط من بودم که 70 کیلو وزن و یک و هشتاد قد داشتم بقیه همه هیکل و غول و پودری… یه خانومی تو گروه بود که تو چت کردن‌ها باهم اوکی شدیم و آشنا شدیم ولی همه گروه می‌دونستن که صبا خانوم عمرا پایه رل زدن و دوستی نیس منم واقعا فقط چون تنهاییم با چت پر میشد باهاش حرف میزدم تلاشی نداشتم واسه مخ زدن کسی که حتی عکسش و ندیدم.تقریبا حرفامون طولانی شد و صبا خانوم به من اعتماد کرد و در مورد یه مشکلی که از سمت خواهر کوچکترش راحله داشت برام گفت منم دیدم حل مشکل بزرگش واسه من خیلی ساده اس.لازمه بگم صبا اصلا مشخصات واقعی خودش و نمی‌داد سن و سال و شرایطش و به همه دروغ گفته بود که مزاحم نداشته باشه منم از همصحبتی باهاش خوشم میومد که چت میکردیم خلاصه به راحتی دو تا تلفن زدن مشکلش و براش حل کردم و اون گفت برای جبران‌ش چکار کنم؟ منم شکمو گفتم فسنجون درست کن برام بیار…چن روز بعدش زنگ زد گفت ناهار مهمون من… باهم قرار گذاشتیم و رفتم دنبالش. ولی وقتی دیدمش واقعا پشمام ریخت. یه دختر جیگر سبزه چشم درشت و خوش اندام که واقعا گرخیدم. سوارش کردم و رفتم یه کافه بیرون شهر تخت اجاره ای گرفتم و تشکیلات فسنجون و کامل آورده بود ولی واقعا از لحظه دیدنش کلا فسنجون و یادم رفت و فقط تو این فکر بودم که سعید اگه اینو مخ بزنی چه کار بزرگی کردی. واقعا این لعنتی با یه آرایش ساده دلبری می‌کرد یه کون خوش فرم و ناز و بزرگ منم که برای کردن بعضی کونها حاضرم از سال‌های عمرم کم بشه. کون دوستم شدید.خلاصه که از اون فسنجون هیچی نفهمیدم فقط محو لبها و چشمها و بدن ناز صبا خانوم و صدای خش دار و خنده های محشرش… خیلی قرار خوبی بود تو همون چند ساعت بطور کاملا موفقیت آمیز قرار مشروب خوری فردا شب رو در منزل صبا گذاشتم. البته صبا خیلی خیلی زرنگ بود ما تقریبا شش ماه چت کرده بودیم و قشنگ آمار منو گرفته بود وگرنه اصلا دختری نبود که با پسرها رابطه برقرار کنه. خلاصه که دل تو دلم نبود فرداش از عصر رفتم آرایشگاه و حمام و خلاصه که ساعت 7رفتم به سمت خونه صبا. وارد که شدم واقعا با دیدنش راست کردم چون فقط از دیروز تا امروز یکسر تو فکر کردنش بودم. فقط تندی سلام کردم و نشستم که نبینه چجوری راست کردم که بازهم متاسفانه فهمیده بود خخخ یه ساپورت مشکی پوشیده بود و یه نیم آستین دکمه دار موهاش و ریخته بود یه سمت شونه اش و یه رژ تقریبا پر رنگ زده بود خیلی این دختر با مژه های بلند و چشمهای مشکی درشت خودنمایی می‌کرد نشستیم و گفتیم و خندیدیم و مشروب خوردیم. قلیون کشیدیم این چشم‌هاش سرخ و خمار شده بود داشتم میمردم ولی با اینکه مست هم بودم باز جوری رفتار می‌کرد که خجالت میکشیدم کاری بکنم. فقط تو این فکر بودم که بیشتر مستش کنم فکر میکردم تنها راه ممکن همینه و باز مشروب ریختم دومین قلیون و که گذاشتم همونطور که رو کاناپه نشسته بودیم رو به ال سی دی یهو چرخید و سرش و گذاشت روی پام و دراز کشید قلبم و نفسم گرفت. منم دست بردم تو موهاش با موهاش بازی کردن گفتم بس که خانومی و سنگین تا میکنی اصلا نمیتونم به خودم اجازه بدم چیزی بگم گفت چی مخای بگی بگو راحت باش من کاریت ندارم نترس خخخ گفتم خیلی با اون چیزی که تو فکرم بود و تو گروه گفته بودی فرق داشتی گفت خب اینو که دیروز صد بار گفتی. گفتم آخه نمتونم بفهمم چرا اینجوری.؟ گفت آخه اصلا با هیچ پسری نیستم 17 سالگی عروس شدم و 18 سالگی که شوهرم بعد یه سال عقدتو سانحه تصادف دردناک فوت کرددیگه6ساله باهیچ پسری نتونستم رابطه بگیرم.خانواده ام هم بخاطر راحتیم گذاشتن مستقل باشم و حتی فکرش و نمیکنن که من سمت اینطور کارها باشم همین مشروب هم با شوهرم تجربه کردم و الانم فقط تو جمع دخترانه میخورم.ولی از تو خوشم اومده و خیلی تو نگاه مهربونی داری از دیروز که دیدمت بیشتر مطمئن شدم که فکرم درمورد تو درست بوده. نمیدونم چرا وقتی داشت اینها رو میگفت محو لباش شده بودم و دندونای سفیدش و اونم سرش روی پام و صورتش رو به صورتم. انگشتم و آوردم روی لبش کشیدم دوباره که کشیدم لبش و جمع کرد و انگشتم و بوسید منم دستم و بردم کنار صورتش و خم شدم لبش و بوسیدم وقتی لبام گرفت تو لبهاش چنان حس داغی بهم دست داد که هیچی نفهمیدم چسبیدم بهش حسابی دستم و بردم روی سینه اش این اولین سکس خاطره انگیز سکس بود سینه های صبا تو دستم بود و لباش تو لبم خیلی شیرین بود لباسش و باز کردم و دستم و رسوندم به سینه اش اما چون سرم و گرفته بود تو لباش نمتونستم درست به سینه اش برسونم رفتم بین پاش و دستمو بردم رو کسش که تا دستم رسید یجوری خودش و تکون داد و آه کشید که تو دلم گفتم واااای این چقدر حشریه چقدر کیر میخواد این… خلاصه که پاشدم لباسش و باز کردم و روش خودمو نصفه نیمه دراز کردم باز روی لبهاش و به همون حالت دستمو بردم توی شورتش ولی ساپورتش جذب بود چاک کسش و پر کرده بود باز پاشدم شلوارش و گرفتم و دادم پایین دستش و از خجالت گذاشت رو کسش چون خیلی خیس میشد اون اوایل خجالت می‌کشید من ببینم خبر نداشت که خوردن کس با آبش برام لذیذترین از فسنجونه… آقا خوردم خوردم خوردم نمیشه تو داستان توصیف کرد که دخترهای سبزه چه گوشت و پوست ویژه ای دارن سفت و نرم و دندون گیر… صبا همچنان رو کاناپه دراز و من پایین کاناپه در حال خوردن کسش و اون جیغ میزد یعنی جیغ که میگم جیغ ها… نه آه و آوخ یجوری جیغ میزد که کس خواهر همسایه ها منم فقط چون ساعت نزدیک 11 شب بود صدای ال سی دی رو بلند کردم دست راستم که رو سینه اش بود رو آوردم پایین و انگشتم و کردم تو کسش واقعا جوری شده بود توهم زدم داره غش میکنه خیلی داغ و حشری هستن این دو تا خواهر هم صبا هم راحله که با سن کمترش از صبا استادتره… البته این برمیگرده به ژن. ژنتیک در صد بالا بودن در سکس… در طول هفت هشت دقیقه که کس صبا رو خوردم فهمیدم که دوبار ارضا شد بلندش کردم بردمش سمت اتاق که درش باز بود و رفتیم روی تخت نشست لبه تخت منم تا اون لحظه فقط بالا تنه ام لخت کرده بودم ایستادم جلوش دستش و گرفتم گذاشتم رو کیرم و کمربند و باز کردم خودش دکمه شلوارم و باز کرد کمک کردم و لخت شدم نمیدونستم دوس داره بخوره یانه واسه همین فقط دوباره دادم دست‌ش وقتی لختش و دید وااااای چه چیزی… خوشش اومد از کیرم و گذاشت تو دهنش یعنی این جانور همیشه یجوری با کیرم رفتار می‌کرد که حس آب‌نبات خوردن با ملچ ملوچ بهم دست می‌داد یجوری کیرم و تو دهنش می‌چرخوند که هوش از سرم میرفت و تنها کاری که از دستم برمیومد این بود که از اعماق وجودم فقط بگم آآآه… هم دلم میخواست زودتر بکنم تو کس نازش هم دلم میخواست هنوز بخوره.درازش کردم پاهاش و خودش داد بالا زبونم و کشیدم رو کسش که خیستر بشه تنظیم کردم سرش و که دادم تو گفت آه چشماش انگار چرخید از شدت شهوت فشار دادم البته معلوم بود درد داره راستش کیر من آنچنان دراز نیس ولی کلفتیش هر کیو کردم ارضا کرده و علاوه بر این صبا هم کس تنگی داشت تو تمام زندگیش پنج ماه داده بود فقط بعد شده بود مال من… به هجده یا نوزده روش سامورایی چرخوندم و کردمش صبا پشت سر هم ارضا میشد معلوم بود هلاک شده یعنی تا اومدم تصمیم بگیرم که دوباره کسش و بخورم و کونش و انگشت کنم دیدم اصلا رنگش پریده دیگه… به همین اکتفا کردم که گفتم پشت کن و یکم داگ استایل و بعدم کامل خابوندمش و از پشت بین پاهاش دادم تو کسش و کونش و از پشت میدیدم واقعا این چه کونی بود که در حسرتش نمتونستم بمونم ولی چاره نداشتم از طرفی مطمئن بودم صبح که از خواب بیدار بشیم ناشتا کونش و میکنم و آبم و میریزم تو کونش شایدم نصفه شب بیدارش کنم به کردنکونش فکر میکردم و تلمبه میزدم تو کسش گفتم آخ دارم میام گفت بده بخورم یه لحظه گفتم حشریه داره کسشر میگه دوباره با ناله گفت سعید بده ابتو بخورم منم خیلی سریع از توش در آوردم اومدم کنار تخت کنار صورتش گرفتم جلو دهنش تا دهنش و باز کرد آبم ریخت تو دهنش و رو بالش… فقط تونستم دراز بکشم بغلش کنم و از مستی و خستگی بخوابیم تقریبا ساعت سه صبح بود که از تکون خوردن صبا تو بغلش بیدار و هوشیار شدم تازه فهمیدم واااااای چ لذتی بردم اینو کردم چون تو هوشیاری که لخت دیدمش صبا تا دید چشمام باز شد خندید و لبام و گرفت گفت خسته نباشی گفتم خسته نیستم که… تشنه مون بود حسابی رفت آب آورد و خوردیم رفتیم دستشویی خودمون و تمیز کردیم ودوباره تو بغل هم خوابیدیم ولی باز این کیرم تا دستم به کون صبا خورد راست کرد گفتم عزیزم میشه پشت کنی بخوابی من این و بچسبونم به پشتت خیلی کونت قشنگه آخه…خندید و چرخید ولی خبر نداشت این خندیدن و چرخیدن دقایقی بعد درد شدیدی بهمراه خواهد داشت خخخ. همونطوری یکم مالیدم به کونش هی مالیدم به کونش دیدم باز کسش خیسه سرش و مالیدم به قسمت خیس کسش کشیدم بالا جای سوراخ کونش هی بازی کردم فشار آوردم یکم که بیشتر فشار آوردم شصتش خبر دار شد که من میخام کونش و بکنم گفت نه اونجا که نمیره گفتم چرا مال من کوچولوعه میره گفت نه دیوانه کجاش کوچولوعه نمیره گفتم حالا تا هر جاش رفت همونجوری باز فشار دادم ولی خب تابلو بود نمیره چشمم افتاد روی آینه جای لوازم آرایش به کرم‌های مختلف گفتم یکم لیزترش کنم گفت هر کار دلت مخاد بکن ولی نمیره پاشدم کرم برداشتم و چرب کردم یکم یکم با حوصله ولی دردش میومد نتونستم فقط دوباره انداختم تو کسش و وقتی دوباره داشت میومد سرش رو کردم تو کونش آبم ریخت تو کونش… هر چند بعد موفق شدم هم کون صبا رو بکنم هم دوست صبا رو هم دخترعمه صبا رو و هم همکار صبا رو و از همه زیباتر و بهتر راحله خواهر صبا رو… اگر دوس داشتین بگین اونارو هم تعریف کنم.

نوشته: سعید


👍 23
👎 16
25601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

826926
2021-08-19 00:50:31 +0430 +0430

اصل ماجرا یکی از دوستان سعید جهت مردم ازاری لینک یک گروه گی را به او میدهد تا اینکه یک شب فردی به اون پیام میدهد و میگوید اگر به کسی نگی من دخترم فردا شب بیا خونمون و آنجا به دیدار حضوری اعضای گروه مفتخر میشود و اینگونه بود که سعید اسمش را به امیر تغییر میدهد… 😁


826932
2021-08-19 00:59:11 +0430 +0430

کلا یه تیر چ چند نشون که میگن تو یه کیر چند کس و کون بودی🤣🤣🤣🤣

0 ❤️

826947
2021-08-19 01:58:44 +0430 +0430

شنیدید میگن نسل کشی حالا این نسل کنی بوده! 😀

1 ❤️

826960
2021-08-19 02:27:17 +0430 +0430

سعید جان فکر نمی کنی خاله صبا کوس های ببشتری هم توی دست ش داشت !!!؟؟؟؟ 😂 😂

3 ❤️

826965
2021-08-19 02:37:17 +0430 +0430

به اینکه داستانت چقد کسشر بود کاری ندارم فقط آخرش:هم دوست صبا رو هم دخترعمه صبا رو و هم همکار صبا رو و از همه زیباتر و بهتر راحله خواهر صبا رو 😂😂😂انقد مارو نخندون

5 ❤️

826966
2021-08-19 02:47:07 +0430 +0430

نوش جونت. عالی بود. هر کوسی طعم و بو و لذت و زیبایی خاص خودشو داره. هر کی میگه کوس یکیه و فرق نداره گه میخوره.
منکه یادم نمیاد چندتا کوس خوردم و کردم اما بنظرم یکی از خوشمزه ترین نوشیدنی های دنیا آب کوسه.

0 ❤️

826982
2021-08-19 04:09:20 +0430 +0430

داستانت ک خوب بود چرا با دوخط اخر ریدی توش؟؟؟گاو ۹ من شیر ده شدی چرا؟؟؟؟؟

2 ❤️

827016
2021-08-19 09:48:51 +0430 +0430

من کاری به راست و دروغ داستان اصلا ندارم و شما فقط یک نکته رو بکن یکین این کن گروه بدن ساز بودن چه ربطی به داستان ذاشت ؟ این برای من جای پرسش داشت که بفهمم این صبا چکار داشت توی این گروه ؟

0 ❤️

827019
2021-08-19 10:13:16 +0430 +0430

خوردم خوردم خوردم

1 ❤️

827022
2021-08-19 12:07:21 +0430 +0430

چیمیزنی.میخواستم بگم ساقیتو عوض کن.
اما نه دمه ساقیتون گرم چون بامواد خوب قاطی میکنه
شماهاهم وقتی میزنید تبر میشد کسشعر میبافین.

0 ❤️

827028
2021-08-19 13:37:37 +0430 +0430

کل خاندان صبا رو کردی
مارو نکنی

0 ❤️

827038
2021-08-19 14:50:01 +0430 +0430

سلطان چند وقته دنبال ساقی خوب میگردم اگه امکانش هست بیا پی وی شماره ساقی تو بده ثواب داره … مشتی معلومه جنس نابی دستشه …خدا خیرت بده فقط اگه تونستی امروز بفرست تعطیلیه یه حال بکنیم

0 ❤️

827046
2021-08-19 15:24:22 +0430 +0430

باشه بابا فهمیدیم تو عمو جانی هستی. نمیخواد داستان بسرایی

0 ❤️

827065
2021-08-19 21:22:49 +0430 +0430

سلام دوستان ساقی هستم اینم نمونه کارمه 😎 😁 😁 😁 😁

0 ❤️

827074
2021-08-19 22:52:59 +0430 +0430

داداش خیلی کصکشی من هنوز رنگ کصو از نزدیک ندیدم تو بالای 10 نفری گاییدی حق مارو نخور

0 ❤️

827081
2021-08-20 00:02:45 +0430 +0430

داستان قشنگی بود ولی …یعنی همه اط افیان صبا کس بودن؟

0 ❤️

827164
2021-08-20 05:01:23 +0430 +0430

بدست آوردن زنها به یه سری تواناییهایی نیاز داره که با این چیزی که نوشتی بعیده تو داشته باشی…
کمی فکر کن، مطمئنم برای خوابیدن زیر گولاخا، استعداد بیشتری داری.

0 ❤️

827229
2021-08-20 12:53:19 +0430 +0430

جانی سینز یه دقیقه نکن ببینم داری چی میگی

۱-کاری به جانی سینز بازیت ندارم فقط اینو واسم توضیح بده توعه۷۰ کیلویی و صبا باتری تو گروه بدنسازا چیکار ؟😐😐

۲- ناموسا چه کاری از توعه گوزو بر میومد که واسه صبا کردی؟تو اینجا حرف از گروه بدنسازا زدی ولی حرف از مشکل خواهرش نشدی🤦‍♂️

۳- ناموسا وسایل فسنجون رو بردین بیرون درست کنین؟؟؟؟؟

۴-صبا بدون اینکه تورو بشناسه و به یه مشت بدنساز پا بده با تو اومد بیرون و به تو پا داد و واسه قرار دوم تورو برد خونش و به تو داد؟😐😐🤦‍♂️🤦‍♂️

اینترنت واسه امروز دیگه بسه

0 ❤️

827240
2021-08-20 17:09:37 +0430 +0430

تو فقط منو نكردي!!

0 ❤️

827259
2021-08-20 20:38:23 +0430 +0430

فرار کنیم تا کونمون نزاشتی 😛

0 ❤️

827283
2021-08-20 23:44:48 +0430 +0430

اینجوری که تو اولش گفتی
و آخرش یچیز دیگه شد
باید خدمتتون عرض کنم
شما با جنده خونه کبری در تماس بودید
مردتیکه جقی
کیر حسن روحانی از پهنا تو کونت

0 ❤️

827352
2021-08-21 02:03:14 +0430 +0430

مادر دوس پسره صبا رو تعریف کن
کونده جغی

0 ❤️

828834
2021-08-29 14:01:16 +0430 +0430

اگه خواننده ی داستان صبا روهم نمیخوای بکنی ما از اینجا یواش رد شیم بریم

0 ❤️