دوست دختر خاص

1399/08/12

تازه کنکور داده بودم، زندگیم خیلی قشنگ نبود. تا3میخوابیدم بعد با ماشین میزدم بیرون تا2شب اسنپ کار می‌کردم، ما بینش هم یا غذا میخوردم، یا پیش رفیقام بودم. ساعت 1شب بود تقریبا، یدونه مسافر زد تا نزدیکای خونمون، گفتم ایول میزارمش بعدشم میرم خونه، تقریبا یه ربعی منتظر بودم تا اومد یه دختر تقریبا 26، 7میخورد (بعد ها فهمیدم28سالشه)،لاغر اندام بود، صورت استخونی قشنگی داشت. نشست و سلام کرد منم با گرمی جوابشو دادم و راه افتادم، تو راه فقط به این فکر میکردم که یه دختر ساعت 1نصف شب از کجا داره میره به کجا؟! چیزی نگذشته بود که اجازه خواست سیگار بکشه،منم گفتم راحت باشه. حدس زدم خراب باشه دختره ولی هی به خودم میگفتم خفه شو، دختر مردمه، تهمت نزن و فلان. دم یه سوپری نگه داشتم، گفتم میشه برم تا سوپری، زود بر میگردم و اینا، با لبخند قبول کرد. رفتم منم سیگار گرفتم(همیشه یه پاکت پیشمون بود ایندفعه نداشتم مجبور شدم نخی بخرم) بعد گفتم میشه فندکتونو بدید اونم آورد جلو خودش روشن کرد برام و تو این حین چون سرمو بردم عقب روشن کنه برام نزدیک بود تصادف کنیم و کلی خندیدیم و پرسید سیگارت چیه گفتم فلانه و سر صحبت و باز کردیم، بحث کشیده شد به تنهایی و رابطه و این کصشرا: اون: چرا سیگار می کشی تو که سنی نداری من: امان از رفیق ناباب! یه روز حالم بد بود به دوستم زنگ زدم گفت بیا بریم بیرون رفتم دنبالش سیگار بهم داد… اون: آره واقعا رفیق نابابم خیلی بده من: البته اگه یکیو داشته باشی که بگه بخاطر من نکش، نمیکشی اون: نداری؟ من: نه، تاحالا نداشتم، یعنی نتونستم اون: یعنی چی نتونستی من: خب من مثل بقیه هم سن و سال هام نمیتونم خوب با دخترا رابطه برقرار کنم. اون: خودتو دست کم گرفتی! همین الانم خوب با من هم کلام شدی من: مرسی، یه چیزی میشه بگم؟ اون:آره راحت باش من: بعضی آدما مثل یه موزیک خوبن، تو ذهن آدم می‌مونن، تو ذهن من میمونید خیلی خوشش اومد و لبخند زد ولی چیزی نگفت رسیدیم به مقصد و کرایه ام نگرفتم ازش. خداحافظی گرمی کرد و رفت. خیلی تو فکرش رفتم، من تاحالا به یه دختر انقدر نزدیک نشده بودم، یعنی شرایط مالی و قیافم و اینا اجازه نداده بود. خیلی به دلم نشست. نتونستم تحمل کنم. فرداش باهاش تماس گرفتم و گفتم که تو ماشینم یه چیزی جا گذاشتی و اینا یه آدرس داد رفتم اونجا، قلبم داشت تند تند میزد، دیدمش بهش سلام کردم، یه چند ثانیه ای سکوت شد و گفت:خب، کو؟ چی جا گذاشته بودم. گفتم:هیچی، صرفا فقط خواستم باز ببینمت، همین. اون: چی تو سرته؟ من: دوست دارم با هم باشیم، لطفا نه نگو اون:چند سالته؟ من:18سال اون: دقیقا 10سال ازت بزرگترم. من:سن یه عدده اون: چرت نگو، اگه میدونستم اینطوری میشه هیچوقت تو ماشین دیروز باهات گرم نمیگرفتم. خلاصه راضیش کردم فردا شب بریم شام. 10دقیقه،یه ربع قبل تایم قرار رفتم سر قرار خیلی به خودم رسیده بودم، یه تیپ اسپورت زده بودم، یه آرایشگاه حرفه ای و موهامم رنگ کردم، داشتم منو رو میخوندم که یهو دیدم اومد سر میز، بلند شدم سلام کردیم، اونم به خودش رسیده بود، خیلی خوشگل شده بود. نشستیم شام خوردیم و گرم صحبت شدیم و بیشتر باهم آشنا شدیم، بهش گفتم که پدرم دوساله فوت شده و یه داداش کوچک دارم و… و فهمیدم زندگیمون خیلی شبیه همه. قرار شد فرداشب برم ببینمش باز، رفتم دنبالش ازم خواست ماشین و پارک کنم، و قدم بزنیم، اینطوری خیلی راحتتره، منم قبول کردم. گفت به موسیقی علاقه منده و منم گفتم که ویولن میزنم و از بچگی با بابام میرفتم کلاس و اینا، و ازش دعوت کردم خونمون تا براش ویولن بزنم و قبول کرد، رفتیم خونمون، خیالم راحت بود چون همسایه فضول نداشتیم مامان و داداشم که خیلی پیشم نبودن و بیشتر شهرستان پیش مادربزرگم بودن. شاید دوماه یبار یا من میرفتم اونجا یا اونا میومدن. شروع کردم نواختن، اون شب خودمو جر دادم تا به زیبایی هر چه تمام بزنم و دوتا قطعه سخت و از بتهوون زدم. تموم که شد برام دست زد و منم با لبخند جوابشو دادم. من:عه، ای بابا انقدر فکر ویولن بودم یادم رفت پذیرایی اون: زحمت نکش من: نبابا چه زحمتی، چای، قهوه، هات چاکلت؟ اون:چای لطفا دو تا چای ریختم و رفتم شروع کردیم حرف زدن از مادرم و اینکه تنهایی چیکار میکنم و اینا پرسید منم از اینکه گاهی اوقات ناشیانه از رو کتاب آشپزی، آشپزی می کنم و… براش گفتم. اون: علی میخوام یه چیزی بهت بگم. من:جانم عزیزم اون: ناراحت نمیشی من: نه راحت باش اون: اولین بار حسی بهت نداشتم ولی الان دوستت دارم. ذوق کردم و پریدم بغلش، برگشتم به چشماش زل زدم، سرشو آورد جلو و لب گرفتیم، خیلی واضح بود که اون حرفی لبامو می‌خورد و من مبتدی بودم و اینو جفتمون فهمیده بودیم، آروم آروم دستمو بردم سمت کصش و مخالفتی نکرد، معلوم بود کاملا راضیه و با سکس کردنمون مشکلی نداره، اونم دستشو برد سمت کیرم و از رو شلوار می‌مالید و گفت کیرت چقدر بزرگه(گفت که ناراحت نشم وگرنه خودم میدونم کوچکه نسبت به سنم <خیلی زور بزنه تقریبا 20سانت اینا میشه دیگه نهایتش>) دستشو کرد تو شرتم و کیرمو در آورد، زانو زد و شروع کرد ساک زدن، 3دقیقه نشد که گفتم بسه داره میاد اونم ادامه نداد و گفت نوبت توئه، مانتوشو در آوردم، زیرش تیشرت و سوتینش بود که اونارم در آوردم، سینه هاش خیلی بزرگ نبود ولی پوست سفیدی داشت و نوکش صورتی بود، شروع کردم خوردن و تا نافش اومدم بعد شلوار و شرتشو در آوردم و شروع کردم کصشو خوردن، بوی خوبی میداد بر خلاف تصورم که فکر میکردم کص بد بوعه، و اولش با اکراه شروع کردم ولی خب خوشم اومد رفته رفته، دستامو به دستاش گره زدم و سرمم لا پاش بود، دستامو فشار میداد فهمیدم داره لذت میبره، خسته شدم و گفتم که داگی شه(داگ استایل خیلی دوست دارم) کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش که خودش با دست کیرمو سمت کصش هدایت کرد، گفتم پرده؟! گفت ندارم منم کردم تو کصش، نسبتا تنگ بود کیرمو تو کصش نگه داشتم و با دست چوچولشو می‌مالیدم براش که لرزید و ارضا شد. و منم تلمبه زدم و بعد یکی دو دقیقه داشت آبم میومد کشیدم بیرون و رو کمرش ریختم، بعد روش دراز کشیدم و بوسش میکردم اونم قربون صدقم میرفت، بعدش پا شدیم و با دستمال خودمو و اونو تمیز کردم و رسوندمش خونشون و توراه ازش تشکر کردم و اونم تشکر کرد و گفت شب خوبی بوده براش. وقتی برگشتم نگاهم افتاد به ساعت و دیدم ساعت 1شبه،یاد اون شب اول افتادم که از ناکجا آباد بردمش خونشون، یعنی من عاشق یه جنده شدم؟؟؟

این داستان ادامه دارد…

نوشته: علی


👍 2
👎 16
22701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

775270
2020-11-02 16:02:19 +0330 +0330

احتمالا از سوراخ کونت اندازه گرفتی که هم 20سانت بوده هم کوچیک

5 ❤️

775274
2020-11-02 16:09:07 +0330 +0330

چقد راحت شماها مخ میرنید ماشالله همه هم بی پرده ان 😅😅😅😅

3 ❤️

775275
2020-11-02 16:10:25 +0330 +0330

ممنون که شربت رو وارد داستانت نکردی و ممنون که دلتو نزدی به دریا و ممنون که همون اول بسم الله باهاش حرف سکسی نزدی . داستان میتونه قوی تر هم باشه امیدوارم قسمت بعدیش قوی تر باشه

4 ❤️

775280
2020-11-02 16:28:01 +0330 +0330

همون اولاش اینقد عن و اون کردی که هیچی از داستانت نگرفتم

1 ❤️

775309
2020-11-02 18:44:18 +0330 +0330

۲۰سانت کوچیکه؟؟؟نکنه ۲۰ میلیمتره کیرت؟؟؟…بازم تو یکی رو ابرا بودمو ننوشتی خودش کلی پیشرفته…همتون مخ زن حرفه ای هستین ماشالا…خونه خالی هم که موجود و… دیدم لرزید فهمیدم ارضاء شد وجدانا این جمله حالمونو بهم میزنه بسکه تو همه ی داستانا تکرار شده و…باقی بقایت…

2 ❤️

775324
2020-11-03 00:23:27 +0330 +0330

به قول خودت شک داشتی که طرف روسپی بوده یا نه، اونوقت بدون کاندوم…؟! به خاطر همین حرکت زشتت به جهت ترویج بیماری های مقاربتی اصلاً خوشم نیومد ولی چون محارم و بی غیرتی نبود دیس نمیدم 😑 😒

0 ❤️

775328
2020-11-03 01:20:04 +0330 +0330

دقیقا عاشق یه چنده شدی.خودت خبر نداری.

0 ❤️

775349
2020-11-03 15:37:45 +0330 +0330

نتیجه داستان:هر دختری که سیگار میکشه خرابه…!

1 ❤️

775367
2020-11-03 17:46:00 +0330 +0330

Santaie aziz: کی گفته هر زن یا دختری که سیگار میکشه خرابه؟! سیگارُ با دهن میکشن… چه ربطی به پایین داره؟!!!
#نه_به_کلیشه_های_جنسیت_زده!

1 ❤️

775380
2020-11-03 21:17:52 +0330 +0330

۲۰ سانت حروم زاده

0 ❤️

775419
2020-11-04 01:01:27 +0330 +0330

اندازه کیرش فوقش بشه 20 سانت !!! کیرم دهنت دروغگو

0 ❤️

775467
2020-11-04 09:14:32 +0330 +0330

Queen_Weary
بنده هم این استدلال رو قبول ندارم
ولی داستان نویس این نتیجه رو گرفته و من به این خاطر نوشتم که ینی درست نیست

1 ❤️

775510
2020-11-04 19:59:32 +0330 +0330

خب ازش میپرسیدی اون شب کجا بودی خودتو راحت میکردی

0 ❤️

775513
2020-11-04 20:15:04 +0330 +0330

خیلی بزرگ نیس ۲۰ سانته

فک‌ میکنم بجا ۱ نوشتی ۲ اشتباهی

0 ❤️

775521
2020-11-04 21:36:37 +0330 +0330

یعنی چی کیرت به زور بیست سانته

0 ❤️

775643
2020-11-05 11:49:44 +0330 +0330

از اسم معلومه کصشعره ولی نمیدونم چرا این حماقتو میکنم میخونم

1 ❤️

778210
2020-11-23 00:57:10 +0330 +0330

۸یلی داستان خوبی بود تا اینجا ایول

0 ❤️