دوست سودا (۵ و پایانی)

1400/08/25

...قسمت قبل

میدونم خیلی فاصله دادم تا قسمت آخر رو تو سایت بذارم، اما در هر صورت نوشتم و فرستادم. همه این مدت مغزم قفل کرده بود و نمیدونستم چجوری باید این قصه رو تموم کنم.

…سرتاپا شهوت بودم. همسایه ما کلا دو تا بچه داشت. یه دختر ۱۷ ساله به اسم مهتاب و یه پسر ۲۳ ساله به اسم میلاد. با تیپ و هیکل پسره کاری ندارم اما مهتاب یه تیکه جواهر بود انگار از آسمون افتاده باشه به آدم سلام میداد باید میرفتی حموم خودتو خالی میکردی. فرم بدنش یه جوری بود که بعید نیست یوسف پیامبر هم جلوش کم بیاره! اما من کله شق تر از این حرفها بودم. حتی در بهترین شرایط هم جلوی خودمو می‌گرفتم! یه حموم بزرگ بود من یه گوشه واسه خودم نشسته بودم، مهتاب با برادر خودش یعنی میلاد زیر دوش بودن. اما مهتاب هنوز لباساش تنش بود و فقط سینه هاش بیرون بود امید هم که قشنگ رو خواهرش سیخ کرده بود داشت میشاشید رو سر و سینه مهتاب. مهتاب میخندید و برادرش رو بیشتر تحریک میکرد که همه جای بدنش مخصوصا لای سینه هاش بشاشه و از این بازی خوشش میومد. جلوی چشمم داشتن این کار رو میکردن و من فقط از صدا و حرفشون میفهمیدم چه خبره حتی به خودم اجازه نمیدادم نگاشون کنم! یهو از خودم پرسیدم چرا اینا جلو من اینقدر راحت هستن که جوابش واضح بود من خواب بودم! من فهمیدم که دارم خواب میبینم در حالی که هنوز خواب بودم! اما به قدری تو زندگی واقعی خودسانسوری کرده بودم که تو خواب هم هیچ غلطی نمیکردم! شهوت لمس بدن مهتاب داشت از چشام میزد بیرود اما رومو برگردونده بودم یه ور و فقط از کاری که با برادرش میکرد لذت می‌بردم. یهو بیدار شدم و دیدم صبح شده شاید حوالی ساعت ۷ بود، یه حس خوبی داشتم. نیازی به چک کردن نبود کیرم جوری سفت شده بود که زیر شلوار و ملافه کاملا حسش میکردم. رویا بدن خارق‌العاده ای داشت اما چیزی که منو شهوتی کرده بود خوابی بود که دیدم نه تن لخت رویا تو بغلم. شاید هم ذهنیتی که از شب قبل از رون های تمیز و سفید رویا داشتم باعث دیدن چنین خوابی شده بود. هرچند کل بدن رویا زیبا و خواستنی بود اما بیشتر از همه چیزی که دوست داشتم و منو شهوتی میکرد سفت بودن شکم و رانش بود. دیگه چی بگم از بهشتی که بی برو برگرد آماده پذیرایی از من بود؟! رویا لخت مادرزاد گرفته تو بغلم خوابیده منم یه استراحتی کردم و استرس خوابیدن تو محل کار ندارم خوابی هم که دیدم تا ته مغزم فرو رفته و تحریکم کرده نعوذ صبحگاهی رو هم بهش اضافه کنی رفتم که بازی رو شروع کنم.
اول از همه لباسای باقیمونده رو آروم درآوردم و پرتشون کردم پایین تخت بعد خودمو از پشت نزدیک رویا کردم و کیر مثل استخونم رو چسبوندم به قاچ کونش، چشامو بستم شونه رویا رو دست گرفتم و شروع کردم به بوسیدن گردنش. با لبم موهای نازک پشت گردنش رو بالا میدادم ریز ریز میبوسیدمش. رویا به خودش اومد، بدون اینکه چشماشو باز کنه شروع کرد به ناز و عشوه زیر بوسه های پشت سر هم من. تصور سینه های مهتاب که چطوری جلو برادرش عشوه میومد و مقایسه اش با رفتارهای رویا دیوونه ام میکرد. ظاهرا دیگه هیچی جلودارم نبود.
وقتی یه مرد از سکس با دختری امتناع کنه یه مشت توجیه بی ارزش داریم برای گفتن: من متاهلم، من با کسی هستم، من دوست دختر دارم؛ یا تو بدترین حالتش میگه من ایدز دارمو نمی‌خوام صدمه ببینی، یا حتی یک در میلیون بگه من زنا نمیکنم! اگر تو که مرد هستی، بدون استفاده از کلمات بالا یا مشابه این کلمات، یک زن رو از خودت برونی در حالی که مطلع باشی اون زن هیچ بیماری خاصی نداره، دوست پسر نداره، داداش قصاب نداره، نمی‌خواد ازت بچه دار بشه، دوربین کار نذاشته که آبروتو ببره و فقط و فقط می‌خواد عریان بغلت کنه و همه‌ی جسمت رو بی‌پرده درک کنه، میگیم مرد مشکل مغزی داره و روانیه!!! واقعا این پارادوکس چیه؟ و من همیشه برای مبارزه با این تفکر از رابطه جنسی دوری کردم و اجازه دادم بهم بگن روانی!! الان نمیدونم چی شده بود که نه اعتقادات سرم میشد نه نگرش جامعه نه ترس از ایدز نه هیچ کوفت و زهرمار دیگه ای! فقط میخواستم یه دل سیر رویا رو بکنم اونقدر بکنم که از خستگی بیوفتم. فقط در همین حد حواسم بود که از همراهی رویا مطمین بشم و یه سکس یکطرفه نداشته باشم.
رویا: بیدار شدی؟
من: بیدارم کرد
-رویا با خنده برگشت سمتم
رویا: کی بیدارت کرد؟
-منم با چشمام به سمت پایین اشاره کردم رویا با همون لبخند خوشگلش دستش رو برد سمت کیرم و وقتی لمسش کرد یه اوفی گفت و لبش رو گاز گرفت
رویا: چه سیخم شده

  • شروع کرد به مالیدن کیرم و با این کارش رسما آمادگی خودش رو اعلام کرد و ذره ای عذاب وجدان تو ذهنم نموند. ملافه رو کنار کشیدم و به خودم اجازه دادم بی حیا باشم رویا هم که انگار منتظر چنین لحظه ای بود نیم خیز شد و با دست چپش به مالیدن ادامه داد. دستم رو آروم آروم بردم سمت کون رویا و شروع کردم به لمس کردنش و سعی کردم سوراخ کون و کصش رو هم از همون زاویه لمس کنم. رویا یهویی دست نگه داشت و زل زد تو چشام یه لبخند مسخره ای زد و گفت من جیش دارم. منم از خدا خواسته یاد خوابی که دیدم افتادم
    من: چقدر
    رویا: خیلی
    من: اهل فانتزی بازی هستی؟
    رویا: تا چی باشه
    من: جیشیدن تو حموم
    -رویا با خنده های تحریک کننده که تو عمرم از کسی ندیده بودم از جاش بلند شد و بدو بدو رفت بیرون از اتاق منم کم نیاوردم سریع دنبالش دویدم مستقیم رفت سمت حموم و تا من برسم آب رو باز کرده بود، دم در کمی ایستادم و رویا رو نگاه کردم که با پاهاش داره آب رو تست میکنه اما هنوز سرد بود.
    رویا: کی اول بجیشه؟
    من(خمار): تو
    -رویا با دستش اشاره کرد که جلو بیام نزدیک تر رفتم و دستش رو گذاشت روی شونه هام و منو جلوی خودش نشوند روی زمین انگشتش رو گذاشت روی کصش و با کمی معطلی شروع کرد به شاشیدن. یه جوری موقع شاشیدن چشماشو خمار کرده بود انگار داشت ارضا میشد. گرمای شاش رویا که روی بدنم می‌ریخت حس خوبی داشت اما اجازه نمیدادم روی سر و صورتم بشاشه مطمین نبودم خوشم بیاد بیشتر میخواستم حواسم رو با آب دوش پرت کنم کیرم کمی بخوابه که نوبت من رسید بتونم خوابمو تعبیر کنم. پاهامو جوری باز کردم که بیضه هام با کاشی های کف حموم تماس داشته باشه همین باعث شد کیرم شل تر بشه و رویا رو هل دادم زیر دوش همزمان با رسیدن آب به کصش شروع کردم به خوردنش. دستش رو گرفتم و چسبوندمش به دیوار که یعنی تعادل خودش رو کنترل کنه؛ پای راستش رو گذاشتم روی شونه خودم و با حرص و ولع، خوردن و لیسیدن کصش رو ادامه دادم. معلوم بود تحریک شده و خیسی کصش به خاطر آب نیست. اون لزجی بیشتر تحریکم میکرد برای خوردن سانت به سانت با کصش بازی میکردم از پایین لیس میزدم کمی بالاتر رو کوچولو کوچولو بوس میکردم و دوباره میلیسیدم یه ذره چوچولش رو میک میزدم و میرفتم سراغ رونای سفیدش. رویا خیلی تحریک شده بود و سعی میکرد کنترل بازی رو خودش دست بگیره منم بهش اجازه دادم چون مطمین نبودم بتونم در این حد بازم تحریکش کنم دست چپش رو دیوار بود و با دست راستش سرمو به سمت کصش فشار داد
    رویا: بخورش بخورش
    -رویا نفس نفس میزد و چشاشو بسته بود و با فشار زیادی سرمو لا پای خودش نگه داشته بود و دیگه حرکت رونش هم شروع شده بود تند تند جلو عقب میکرد و با صدای همراه با نفس های تند تند میگفت بخورش بخورش. یه نگاهی به نوک سینه هاش کرد سیخ سیخ بود با دستم سینه شو گرفتم یه سنگینی خاصی داشت سینه شو میمالیدم اما رویا حواسش یه جای دیگه بود انگار از مالیدن سینه اش من بیشتر حال میکردم. کصشم قشنگ باز شده بود و برجسته. دیگه حرکت پاهاش دست خودش نبود ضربه هایی که میزد خبر از ارضا شدن میداد صداش قطع شده بود و من به خوردن ادامه میدادم و سعی میکردم فشار زبونم رو بیشتر کنم.رویا ارضا شد و بی اختیار پاهاش می‌لرزید و کنترل خودش رو از دست داد سریع گرفتمش و تو بغل خودم سر دادم تا کامل نشست تو بغلم. اخماش از شدت ارضا شدن تو هم رفته بود هنوز پس لرزه های ارضا شدن تو بدنش دیده میشد کون لختش قشنگ روی کیر نیمه سیخ من نشسته بود، دست چپم رو بردم سمت کصش که بمالمش اما مانع شد و نذاشت اینکار رو بکنم فهمیدم واقعا ارضا شده و مثل جنده های دوزاری ادا اطوار درنمیاره. از قیافش خندم گرفت
    من: چی شد؟
    رویا(با تبسم): خیلی خوب بود قلبم داره از جاش درمیاد
    -رویا با دستش سرمو چسبوند به سینه اش که صدای قلبش رو گوش بدم خداییش راست میگفت تپش قلبش کاملا احساس میشد.
    دیگه نوبت من بود اما رویا وا رفته بود و بازم افکار خودسانسوری اومد سراغم.
    من: پاشو یه دوش بگیر بریم منم باید برم سرکار
    رویا: چی میگی واسه خودت امروز کار تعطیل
    من: نمیتونم باید برم کار من خیلی خاصه اگه نخوام برم باید از یه هفته قبل خبر بدم
    رویا: تو امروز سر کار نمیری و گوشی هم جواب نمیدی میبینی که اتفاقی نمیوفته الانم نوبت توعه
    من: بی خیال منصرف شدم
    -رویا واقعا رویا بود. فاحشه نبود اما میدونست که مردی مثل من نیاز به همراهی داره. انگار تو خواب بودم و مهتاب میگفت محمد جان بیا باهام حال کن بیا من دختر باکره رو بکن. خواب من واقعی شده بود رویا کمکم کرد از جام بلند شدم و شروع کردم به شاشیدن زیاد طول نکشید اما تو همون فرصت کم سر تا پاشو با شاش من خیس کرد. کاری که خودم چندشم میشد انجام بدم، با دیدنش شهوتی میشدم من نهایت می‌خواستم روی سینه هاشو خیس کنم اما خودش سر و صورت و کل بدنش رو شست و وقتی تموم شد بلافاصله شروع کرد به خوردن کیرم. کیرم دوباره مثل لحظه ای که از خواب بیدار شدم سیخ شد و رویا با یه ولع عجیبی به خوردنش ادامه داد. یعنی بی حیایی تا سرحد مرگ!!! ادا درنمیاورد چندشش نمیشد و واقعا با لذت داشت کیرمو میخورد منم دیگه تحمل نداشتم رویا رو بلند کردم چسبوندم به دیوار کمرش رو فشار دادم کیرمو از پشت گذاشتم لای کصش که بکنمش
    رویا: محمد من خیلی وقته سکس نداشتم ادا تنگا رو درنمیارم تو رو خدا آروم
    من: بی خیال کردن نمیشم اما حواسم هست نگران نباش
    -با دو دستم پهلوهاشو گرفتم و سعی کردم کیرمو تو کصش جا بدم اما خیلی تنگ بود آب دوش رو تنظیم کردم رو بدنش و خیلی آروم کیرم رو فشار دادم داخل انگار میخواستم برای اولین بار کون کسی رو افتتاح کنم! یه آه خوشگلی از رویا درومد
    من: راحتی؟
    رویا: همین جور خوبه ولی عجله نکن
    -آروم آروم کیرمو داخل کصش جلو عقب میکردم دیواره واژن رو کامل احساس میکردم هنوز تنگ بود و به خودم اجازه نمیدادم تندتر تلمبه بزنم خم شدم سمت رویا و از پشت صورتش رو بوسیدم
    من: بریم اتاق؟
    رویا: سر کار نمیری؟
    من: نه نمیرم
    -یه دوش مختصر و فوری گرفتیم و با حوله پشت در، خودمون رو خشک کردیم و بدو بدو رفتیم اتاق خواب. کمی فضای سکسی که موقع بیدار شدن داشتیم فرق کرده بود. به بهونه شاشیدن رفته بودیم حموم و بدون اینکه اجازه بدیم حال و هوای سکس از بین بره، دوش گرفته بودیم الان با بدنهای تمیز میتونستیم لذت بیشتری ببریم. منم که کصلیس قهار؛ پیش دستی کردمو رویا رو هل دادم روی تخت از گردن به پایین شروع کردم به بوسیدنش، چپ و راست شونه هاش سینه هاش پهلو شکم ناف دست دونه دونه انگشتاش همه جاشو میبوسیدم
    من: به این میگن فرمول هزار بوسه اونقدر طرفو میبوسیم که از خود بیخود بشه
    رویا: خوبه خوشم میاد
    -با یه حرکت سریع رویا رو پشت و رو کردم به بوسه ها ادامه دادم همه جاشو میبوسدم از بوی خوبی که بدنش داشت لذت میبردم
    من:خیلی خوش بویی
    -دوباره برش گردوندم و رفتم سراغ لباش رویا هم با لبخندهای شیرینش منو همراهی میکرد و کم نمیذاشت لب تو لب همدیگه رو میبوسیدم و میک میزدیم اینبار رویا دست به کار شد و همون‌جور لب تو لب اومد روی من دهنش رو پر تف کرده بود و بوسه هاش متوقف شد زل زد تو چشمام و منتظر بود ببینه چیکار میکنم منم لبامو باز کردم و اجازه دادم آب دهنش رو بریزه تو دهنم. تف مزه خاصی نداره اما اگه به جا باشه واقعا دیوانه میکنه آدمو. تفش رو قورت دادم و رویا راضی از من حالت ۶۹ رفت سراغ کیرم و کص خودشو تنظیم کرد رو دهن من. با دستش میمالید و با دهنش میک میزد منم تحمل زیادی نداشتم اما به طرز عجیبی حس و حال خیزش صبحگاهی مونده بود و ارضا نمیشدم. آماده فرو کردن بودم. قشنگ کصشو خیس کردم تو همون حالت از باسن هلش دادم. صورت رویا به تشک چسبید و پاهامو از زیرش بیرون کشیدم و اتوماتیک حالت داگی جلوی من قرار گرفت و دیگه حرکتی نداشت میدونست پوزیشن درستی قرار گرفته. یه تف آبدار دیگه روکصش انداختم و با دستم مالیدمش. از کصش میمالیدم تا سوراخ کون و کمی بالاتر یه استخوان هست اسمشو نمیدونم اونو لمس میکردم و میومدم پایین کیرمو گذاشتم رو کصش و آروم فشار دادم اینبار بهتر از حموم بود و واژنش خیس و لزج تر. آروم آروم جلو عقب میکردم تا اینکه رویا خودش با حرکت باسن بهم فهموند که میتونم تندتر تلمبه بزنم سرعتم رو بیشتر کردم یه لحظه چشم از کص و کونش برنمیداشتم فکر میکردم این رفاقت و بازی از کجا شروع شده و من الان بدون هیچ محدودیتی دارم با یه همچین دختر جذابی سکس میکنم دیونم میکرد. به نظر من لذت بخش ترین جای سکس اینه که مطین باشی پارتنر تو هم ازش لذت میبره و میخواد باهات سکس کنه و من چنین حسی رو از رویا میگرفتم. صدای آه و اوهش درومده بود اما نه مثل فیلم های پورن. خیلی نرمال و خوشایند اوه اوه میکرد. هر دو شدیدا عرق کرده بودیم.
    من: من عرق کردم بدت نمیاد؟
    رویا(با صدای لرزان): نه خیلی خوبه ادامه بده
    من: میخوام بغلت کنما خیسه عرقم مطمینی بدت نمیاد؟
    رویا: محمد هر غلطی میخوای بکن فقط چرت نگو
    -خداییش داشتم چرت میگفتم و هنوز اونطور که باید وا نداده بودم. یادم افتاد تو حموم چجوری خودشو ول کرده بود تعارف رو گذاشتم کنار با بدن سرتاپا عرق همون حالتی که داشتم تلمبه میزدم، سینه مو چسبوندم به پشتش دستم رو رسوندم به سینه های سنیگنش با اینکه سینه هاش آویزون بود اما بازم فرم خودشو داشت و با یه دست میتونستم هر دو تا رو بمالم. با نوک سینه هاش نوبتی بازی میکردم و با ضربه های تلمبه خودمو میمالیدم به کمرش و از هرجایی از گردن و شونه هاش دلم میخواست میبوسیدم و بعضا گاز میگرفتم. یعنی این سکس هیچی کم نداشت، همه رویا مال من بود هر غلطی دلم میخواست میکردم و بی نهایت لذت میبردم. کیرمو بیرون کشیدم و قبل از اینکه کم بیارم رفتم زیر رویا و اونو کشیدم بالا
    من:بیا بالا
    -جابجا شدیم روبروی هم قرار گرفتیم رویا داشت لب خودش رو گاز میگرفت و تو همون حالت بدون اینکه به من نگاه کنه کیرمو با دستش تنظیم کرد و فرو کرد تو کصش و اینبار رویا شروع کرد به بالا پایین رفتن. موهای بلندش از دو طرف آویزون شده بود و فکر اینکه منو اذیت کنه به سمت کمدش نگاه کرد
    رویا: بذار موهامو ببندم
    -محکم دستاشو چسبیدم و شروع کردم با سرعت تلمبه زدن
    من: اینجوری بهتره
    -از شدت ضربه ها رویا تعادل خودش رو از دست داد و با یه جیغ افتاد رو سینه من و با خنده هاش نشون داد که داره حال میکنه منم تندتر ادامه میدادم یک دقیقه‌ای طول کشید تا اینکه احساس کردم دارم ارضا میشم
    من:فکر کنم داره میاد
    رویا: عیبی نداره
    من: آخه تو ارضا نشدی
    رویا: کارتو بکن من تو حموم شدم تا یه هفته دیگه نمیشم
    -لبامو نزدیک تر کردم رویا لبامو گرفت تو لباش و محکم میک میزد منم ضربه ها رو تند تر کردم با دستم گردن رویا رو فشار میدادم و لحظه آخر خواستم کیرمو بکشم بیرون رویا اجازه نداد و کص خودش رو فشار داد روی کیرم و همزمان با ارضا شدن من نفس هر دوتامون تندتر شد و میک زدن لباشو شدید تر کرد و کصش رو روی کیرم جلو عقب میبرد. چند ثانیه ای گذشت تا کامل خالی شدم. یه جوری نشون میداد انگار اونم ارضا شده اما خبری از لرزش و اینا نبود و فهمیدم که این حرکت آخر رو برای من زده. بی نظیر بود شاید بی حاشیه ترین بی مسئولیت ترین لذت بخش ترین و جذاب ترین سکس عمرم بود. سکسی کامل و بی نقص بدون هیچ محدودیت و تعهدی. رویا کنارم آروم گرفت و نگران کثیف شدن تخت و بدنش نبود. سرشو گذاشت روی شونه منو دیگه چیزی نگفت. خیلی دوست داشتم ادامه قصه رو از زبون رویا میشنیدید. آیا تو این رابطه دنبال عشق و عاشقی بود یا نه؟ آیا تو ذهنش برای سکس ها دوستی ها و رابطه و تعهد های بعدی برنامه ریزی میکرد یا نه؟ و هزاران اگر و آیای دیگه. اما نمیتونستم!
    چون همش فانتزی های ذهن من بود و رویا فقط رویا بود و تو این همه سال ارتباط با جنس مخالف از هر مدلی که باشه نتونستم یه آدم نرمال پیدا کنم که بدون حاشیه فقط از سکس لذت ببره همه ما دیدیم دختری که باکره نیست، با هیچ کسی هم نیست درخواست یک مرد موجّهِ سالم رو برای سکس رد می‌کنه (فارغ از قیود اعتقادی و دینی) و میگه کثافت برو گمشو و کل جامعه‌ی بشری یک صدا میگه “کثافتِ هَوَلِ هرزه برو گمشو”؛ اما یه مرد وقتی دست رد به سینه‌ی زنی میزنه همه میگن روانیه و دنبال اسم بیماریش تو کُتُب روانشناسی می گردن! البته مردها موقع رد کردن درخواست یک زن فحش نمیدن بلکه با یه لبخند شیرین بغلشون می‌کنند، پیشونیشون رو می‌بوسند و میگن عزیز من ارتباط ما بیشتر از یه دوستی ساده نیست لطفاً درکم کن. همین کاری که من با رویای خودم اول داستان کردم! اون وقته که اون زن و اون بت شروع می‌کنه به فرار کردن و دور شدن. در حالی که داره فحش میده! اما رویا دور نشد و فحش نداد!
    یک زن برای اینکه بتونه به روی مردی لبخند بزنه، هزاران هزار پارامتر مختلف رو تو ذهنش بالا پایین می‌کنه، خاطراتش رو مرور می‌کنه، هزاران الگوریتم رو فرضیه سازی می‌کنه. یک زن به قدری برای خودش ارزش قائله که حاضر نیست با هر کسی دست بده و رسم بوسیدن دست خانم‌ها رو من خیلی دوست دارم. یک زن به قدری برای تن و بدنش حرمت قائله که برای هر چشمی حاضر نیست عریان بشه، یک زن هزار برابر بیشتر از جسم خودش به روح خودش ارزش میده پس اگه تصور کنه مردی براش احترام قائله و ارتباطی انسانی فارغ از نگرش جنسیتی بینشون برقراره و بعد از مدتی مرد، پیشنهاد ارتباط نزدیکتر بهش بده، ستون کاخ افکارش پایین می‌ریزه و میگه تو خیلی آشغالی؛ این همه وقت می‌خواستی مخ منو بزنی؟ برو گمشو کثافت من یه حساب دیگه برات باز کرده بودم! اما اگه قبل از اینکه مردِ مورد نظر پیشنهاد بده یا حتی بدون وجود هیچ نیتِ پیشنهادی از طرف مرد، این زن همه تست ها رو انجام داده باشه و عاشق ارتباط نزدیک تر با اون شخص بشه و همه کلک هارو براش بچینه اما پیشنهادی نبینه، واکنشی نبینه؛ یا اگه خودش پیشنهاد داد ازش جواب رد بشنوه؛ باز ستون کاخ افکارش پایین میریزه و میگه برو گمشو کثافت من یه حساب دیگه برات باز کرده بودم . فرقش با گمشوی قبلی این بود که ماهیت حسابش دیگه برادر خواهری نبود و یه حساب کاملا سکسی بود!
    من آدم مغروری هستم و خیلی خودمو تحویل می‌گیرم، یه اعتقادات خاصی دارم و یه هدف خاص تر تو زندگی. من به این راحتی با کسی سکس نمی‌کنم، من حاضر نیستم نزدیکترین ارتباط‌ها رو با هر کسی تجربه کنم، من سالهاست با آدما دوست میشم، کنارشون زندگی می‌کنم و اعتقاد دارم یه روزی به یکی که عین خودم یا مکمل خودم باشه میرسم. اما عجله‌ای ندارم و دلیل رفاقتم با آدما پیدا کردن معشوق مورد علاقه‌ام نیست. من تو زندگی هدف دارم، سال‌ها طول کشید تا پیداش کنم و وقتی پیداش کردم به آرامش عجیبی رسیدم. من دوست دارم صدها سال زندگی کنم تا بیشتر و بیشتر به هدفم برسم و وقتی رویای خودمو پیدا کردم یه جوری میکنمش که جنده های دروغگو رو کردم جنده هایی که به اسم عشق و عاشقی وارد زندگی آدم میشن و بعد ارضا شدن بدو میرن حموم دوش میگیرن دنبال کیس های جدید میگردن اما رویای من با همون تن کثیفش کنارم میخوابه و آروم میگیره
    پایان داستان دوست سودا

نوشته: محمد رستمی


👍 5
👎 1
11101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

842887
2021-11-16 14:21:11 +0330 +0330

لذت بردیم😍

0 ❤️

842895
2021-11-16 15:06:43 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

919901
2023-03-23 08:10:09 +0330 +0330

کیرم دهنت کسکش احساس کردم کلاس افلاطون شرکت کردم سقراط داره ازش سوال سکس میپرسه

0 ❤️