اسمم النازه و24 سالمه حدود یک سال پیش با دوست پسرم بهم زدم از لحاظ روحی خیلی آشفته بودم یکی از دوستام یه دکتر روانشناسه بهم معرفی کرد خوب منم ازش وقت گرفتمو رفتم پیشش اوووووووووووووف که چقدر خوشتیپ بود!دکتره انگار از من بدش نیومده بود هر دفعه که می رفتم پیشش روان درمانیم میکرد روی تخت می خوابیدم واون بدنمو ماساژ میداد یک بار روان درمانی تا دیر وقت طول کشید منشی دکتر هم رفت و من واون توی مطب تنها موندیم انقد مالونده بودم که ازخود بی خود بودم یه دفعه دیدم چراغا را خاموش کرد بغلم کرد وشروع کرد لباماخوردن منم که داغ شده بودم گذاشتم فقط بمکه لباما هی کیرشو می مالید به رونم دستمو گرفت وگذاشت روکیرش وخودشم سینه هامومیمالید تی شرتمو در اورد چشمش که به سینه هام افتاد محکم گرفتوشروع به مالوندنشون کرد وااااای که آبم امده بود سوتینموباز کرد وشروع کرد به خوردن سینه هام بگم که سینه های بزرگو نرمو سفیدی دارم جووووووووون میده واسه میکیدنو گاز زدن دوباره خوابوندم روتخت سرش رو سینه هام بودو مک میزدو آرم دستشوبرد پایین وپایین تر گذشت روکسم صدای آخ منم در امد سرشو آورد بالا نگام کرد یه خنده بهش کردم یعنی بله از رو شلوار کسمو میمالید با اون چشمای مشکیش زل زده بود توچشمام ومنم که فقط آخ واوخ میکردم شلوارمو درآورد ودستشودوباره گذاشت روکس خیسم دوباره افتاد به سینه هام بلندم کرد شرتم و در آورد نشوندم لب تخت تختش ازین تخت بلنای دکترابود منم شروع کردم به لب گرفتن ازش لبای داغشو میکردم تودهنم میمکیدم وگاز میزدم و دکمه پیراهنشو باز میکردم دیگه داشت می ترکید شلوارشو وشورتشوکشید پایین اووووووووووووووووووف کیرش امد بیرون عجب چیزی بود کشیدم جلوتر وکیرشو گذاشت دم کسم اروم بادست بالا پایینش میکرد وااااااای که میمالید به چوچوله ام چه حالی داشت سر کیرشو گذاشت دم کسم نگام کرد گفتم اوه بکنم طوری نیست پرده ام ارتجاعیه اون که خدا خواسته گفت جوووووووووووووووووووووونم وآروم کیرشو هل میدادتوکسم کس منم که تنگ داشت میمرد منم داشتم حال میکردم پاموحلقه کردم دورکمرش دودستمم گذاشتم روتخت صدا نقس نفسش دیوونخ ام میکرد وبدتروبلندتر اخ واوخ میکردماونم هی تلمبه میزدم سینه هامو مک میزد کیرشو درآورد دستمو گرفت وانداختم رومبل پاهموداد بالا خوابیدروم سرکیرشوکرد توکسم وفشاردادوااااااااااااااااای که انگار دنیاروبهم دادن افتادروم بیشترهلش دادتو پاهامودورکمرش حلقه کردم فشارش دادم سمت خودم یه دفعه کیرش رفت تاته فقط آخ واوخ میکردم واونم جوووون جون میکرد هی تلمه میزد منم که دیوونه شده بودم لباشو گاز میگرفتم هی وسطش مشگفتم بکنم بکنم محکمتر اونم که تندتر میکرد وسینه هامومیخورد بهش گفتم درش بیار اونم که حال کرده بود باهام کیرشو درآورد جامونوعوض کردم خوابید رومبا افتادم روش و کیزشوکردم توکسم بالاپایین میشدم سینه هامم بالاپایین میپرد بادست میگرفتشونومی مالید اونم خودشوبالاپایین میکردوفشارمیدادتاته توم بودکیرش داشتم میمردم ولی بازم میخواستم بکندم دیگه داشت به نفس نفس می افتاد که دوباره کیرشو درآوردم داشت می مرد هردومون خیس عزق بودیم بلند پد نشست ونمیدونست چه کارکنه لب میگرفت میخوردم گازم میگرفت منم داغون بودم گفتم بکنم دیگه طاقت تدارم بکن توم بکن دوباره افتادروم وکردتوم تااااااااااته رفت فقط اه اه میکردم تندتند تلمبه میزد تلمبه هاشوتندترکرد عضلات کسم منقبض شد ارگاسم شدم من جیغ زدم تموم بدنم داغ شد گرکشیدم اونم یه دفعه کیرشوکشید وافتاد روم آبشوروخت روشکموسینه هام مخکم بغلش کردم هنوز داشتم اخ اخ میکردم کسم هنوز دل دل میکرد ازم لب میگرفت وقربونم میرفت ته یه 10 دقیقه افتاده بود روم جونوبلندشدن نداشت بعد بلندم کرد بادستمال پاکم کرد لباساما پوشوندم وباهم رفتم پام بیرون اون شب فقط یک ساعت داشتیم میکردیم هنوزم که هنوزه داریم میکنیم
نوشته: الناز
Kose nanat majloogh,to doost pesaret fahmide jende tashif dari velet karde,toam1 kir az kiraye konandat kam shod narahat shodi,badam ke khanevade kashk kolan kolan,motmaenan dastane filmo tarif kardi,bokon tu khiaboon ziade.
کسها همه امروز ارتجاعی شده اند…توله سگان شیرهای شجاعی شده اند
گر گل خالی را بزنی اوت چه ملام…فورواردها جمله علی داعی شده اند
(ربطش فقط تو مصرع اولشه)
خفه بابا
مرتیکه الاغ دکتر روانشناس رفتی تو زندگیت؟ تخت بلند معاینه دارن دکترای روانشناس؟؟؟؟ ماساژ می دن؟ نصفه خوندم . در ضمن گوز بچه، با لهجه ننویس که اقلا آبروی هم شهری هاتو نبری مرده شور برده جلقی.
آخه تو روان داری روانی…؟
تو فقط یه کون داری که دنبال دادنه…
کیر همه اعضا شهوانی به اون پرده ارتجاعیت …
آفرین به شما بانوی با شخصیت و با معلومات. شما حرف دل بنده را زدید
اصلا وقتی وسط مثلا داستانی که داری میخونی یه دفعه با لهجه نوشته شده دیگه دلت نمیخواد بقیشو بخونی!
اینا یک مشت جقی بیسواد هستن وقت خودتو صرف خوندن این اراجیف نکن
مرسی…بابک
ههههههه…خبلی باحال جوابشو دادی دمت گرم خیلی خوشم اومد
خیلیییبیی
و اینگونه بود که داستان یک جقی شروع شد، اول داستان همه چی نسبتا خوب بود ولی!!! جای حساس داستان که رسید؟؟؟
دست نویسنده رفت… رفت…رفت تو…شلوارش! خب معلومه دیگه.غلط های املایی زیاد شد.
با یه دست هم نمیتونه هم تایپ کنه هم اسپیس بگیره،لهجه کیری هم در ادامه به مقدار کافی به داستان اضافه شد،
نکته اخلاقی!
1برخلاف ادعای داستان ،نویسنده یک پسر کس مغز جقی میباشند،
2وقتی تراوشات مغز کیری تونو میریزین اینجا لااقل دستتونو از تو شلوارتون در بیارین،
3اینجا ایرانه ، پس، قبل از اینکه مغزتون برینه یکم فکر کنین بعد اینجا رو به کثافت بکشید.
خیلی تخمی بود، دیگه ننویس.
ایی که گفتی… گر کشیدم…ینی چه؟؟؟؟؟؟
کسی میدونه؟؟؟؟؟
اي بچه كونيٍ كس نديده ي جلاق : پيش قاضي و معلق بازي. اينجا بعضي از كاربرا ؛سوپر حرفه اي هستند تو شناسايي افراد كونيه مجلوقي مثل تو. سعي كن خودت باشي پسرك.حتي اگه شده داستان از جق زدنت بنويسي .
بیشتر از داستان از نظرات لذت بردم…دمتون گرم ابنجوری ادامه بدید دوستان< دیگه هیشکی داستان نمینویسه
یعنی اگه منشی من بخواد زودتر بره میکشمش اخه مگه جرات داره زودتر بره دیوانه ای تو؟
راستش اولین باره زیر داستان نظر میدم اونم فقط میخوام جواب یه سوال که بدجور ذهنمو درگیر کرده بگیرم!!!
من وقتی میرم تو خیابون همه قیافه ها کیری و تخمی تخیلیه!
ولی اینجا هر کی میاد داستان مینویسه بدن ورزشکار و هیکل بیست و قد 180 و موهای بور یا طلایی و دور بازو150 . کیر 25 سانتی و بدن بدون مو و…
دختر ها هم که همه مانکن ماشالله دور سینه 75 قد170 موهای لخت و مشکی و بلند تا الان هم ندادن و پردشون هم ارتجاعیه!
فقط نمیدونم کسی که نداده از کجا فهمیده پرده اش ارتجاعیه؟
راستی سوالم این بود این بچه خوشگل ها کجان که ما نمیبینمشون؟
دوستان عزیز وقتی داستان مینویسن حد اقل سعی کنن مرز تخیل و واقعیت رو رعایت کنن تا داستان برای خواننده قابل باور باشه و به چشم یک دروغگو به نویسنده نگاه نکنن ;)
در کل داستانت قابل تعریف نبود و ایراد هایی هم داشت اما حتم دارم که میتونی بهتر از این بنویسی و موفق باشی :D
راستی یکی از رموز موفقیت نیوسنده های خوب و موفق این که خودشون هم خیلی زیاد مطالعه میکنن و تحقیق میکنن و از تجارب ارزشمند دیگران هم استفاده میکنن :D
اين داستانو فقط يه مرد ميتونه نوشته باشه نه زن تازه از كي تا حالا روان درماني رو با ماساژ حل ميكنند يعني يارو ديونس با ماساژ ارومش ميكنن اره
دختر ايراني سلام:
عزيزم يك مطلبي را برايتان شرح مي دهم باشد كه مورد استفاده باشد!
اين درست هست كه هر نويسنده اي مي تواند صورت و قالب نوشتاري خاص خود را داشته باشد يا به قول اهل فن لهجه ي مخصوصِ خود را داشته داشته باشد ( اين لهجه با لهجه ي محلي و كلامي اشتباه نشود، منظور فن انشأ ست) اما دوست گرامي بالاتر از لهجه ي نويسندگي و شيوه ي قلم، دستور زبان و قوانين ان هست كه ارجحيت دارد يعني اينكه همان طور كه نگارش با لهجه هاي محلي ازار دهنده است، قرار دادن زبان نوشتاري/ اداري/ رسمي با زبان گفتارِ عاميانه ( كه خودِ اين زبان عاميانه نيز نوعي لهجه است) در يك متن زجراور، خنده دار و براي عده اي نيز گنگ و خاسر ( مسخره بودن) است. براي نمونه همين شمايي كه در پايان داستان هاي زيادي خوانده ام كه از شيوه ي نگارش نويسنده ي داستان إيراد مي گيريد متون خودتان نيز بِه از انها نيست! براي نمونه اخرين نگارشتان را با شيوه ي صحيحِ انشا نويسي كه از اولين دروس تحصيلي ست برايتان بازنويس مي كنم تا هم شما و هم دوستان راحتتر بتوانند ايرادات كار را متوجه بشوند و در معقول بودن ايراد و نويسنده ي خاطي، نسبت به پذيرش اشتباه أقدام كنيد تا اينكه صرفا براي نقد من شروع به أنگاه زدن و يا فحاشي بكنيد!
اين جمله رو هم اينجوري با زبان عاميانه براي دوستان ديگه مي نويسم كه بگم ببخشيد اگر كامنتم طولاني و حوصله سر بر و خشك هست اما خودتون مي دونين كه لازم بود! حالا بريم سراغ متن دختر ايراني!
دوست گرامی اگر ممکن هست طوری بنویسید که نشاندهنده زبان قلم یک مؤنث باشه نه یک آقای اصفهانی چون لهجه در زبان داستان در مواقعی که بخواهیم از یک موقعیت محلی داستان را روایت کنیم و ابرام داشته باشیم که ذهن مخاطب رو به سوی محل و شهر و قومیت خاصی معطوف نمائیم از لهجه محلی بهره میگیریم , موفق باشی بیشتر سعی کنی بهتر میتوانی بنویسی منتظر کارهای بهتر شما هستیم
دوست گرامي:
اگر داستان از زبان دختري بيان مي شود بهتر است شيوه ي نگارش و ظرافت هاي معمول دخترانه در ان رعايت بشود و در واقع شما از زبان يك دختر داستان را بيان كنيد و نه از زبان يك مرد، ان هم با لهجه ي أصفهاني! البته لهجه هاي محلي نيز در داستان نويسي كار برد دارند به عنوان مثال داستان هاي محلي و فولكرول و يا زماني كه نويسنده سعي دارد با بهره گيري از لهجه ي محلي در داستان ذهن مخاطب را غير مستقيم به جغرافياي خاصي هدايت كند.
موفق باشي و اگر بيشتر تمرين كني، بهتر خواهي نوشت.
منتظر كار هاي بهتري از شما هستيم.
و يا اين متن:
سلام خواهش میکنم , واقعیت اینه که نباید اینطور بنویسند چون در صورتی که میخواهیم بخوانیم با جملاتی مواجه میشویم که لهجه دار نوشته اند ، ناگهان از حال و هوای داستان خارج میشویم و این ضربه بدی به متن میزنه که تمام تلاش و زحمت نویسنده به باد میره , از دقت نظر شما متشکرم
سلام:
خواهش مي كنم. حقيقت اين است كه( چون واقعيت با حقيقت فرق مي كند و در اينگونه جملاتِ راهنمايانه از حق و حقيقت استفاده مي كنند نه از واقعه و واقعيت. شرح اين ماجرا طولاني ست اما اگر شما بخواهيد توضيح خواهم داد) نبايد اين طور نوشت زيرا در حالي كه خواننده گرم خواندن داستان است با جملات لهجه دار ( لهجه ي محلي) ذهن خواننده را ناگهان از حال و هواي داستان خارج مي كند. اين قبيل كارها ضربه ي بدي ست براي تمام تلاش و زحمت نويسنده و ان زحمتات را بر باد خواهد داد.
باز هم از دقت نظر و حسن توجه شما سپاس گذارم.
از اين جهت من اين رو برات نوشتم كه بدوني كه بچه ها مي خوان حس خودموني و دور همي داشته باشن كه عاميانه مي نويسن وگرنه بسياري از دوستان اينجا شعور و سواد كافي و وافي دارن. اينكه شما وسط ما به زبون كتابي و اون هم با اشتباه هاي زياد مي نويسي هم دوستان رو از خودت دور مي كني هم درست به اندازه ي همون لهجه ي محلي لابلاي داستان ضايع ست.
تصحيح:
در متن جايي املاي فورکلریک را سيستم پردازش موبايل به فولكرول تغيير داد. از اين اشتباه ناخواسته معذرت مي خواهم!
عزیز من برادر من وقتی کلمه ای رو بدرستی بلد نیستی خوب ننویس!!
اون کلمه ای که می خواستی بنویسی “فولکلر” یا “فولکلریک” هست به معنی: قومی، ملی و سنتی
انگلیسی اون هم folklor هست…
سیستم پردازش گوشی چیه آخه قربونت برم!!؟ :)
عباس آقای عزیز
من نمیدونم وقتی شما هنوز نگارش فارسی و حتی معنی لغات هم درست یاد نگرفتی چرا میای اینجا و از نوشته دیگران مثل این خانوم ایراد می گیری!!؟
عباس آقا جان خوبی؟
میشه بپرسم معنی “أنگاه زدن” چی هست!؟
معنی “خاسر” مسخره بودن هست!!!؟
این یکی دیگه ته خنده بود خداییش :))
برادر من برو یه خورده مطالعه کن خوبه بخدا
bobyfisher:
از مغز نداشته ی بی شعور های بی سوادی مثل تو خوب زیاد هم بعید نیست که چنین جملاتی خارج بشه! تو اگر یک ذره، تنها یک ذره شعور داشتی که بوی فیشر نمی شدی( همجنسگرایی دیگه) و دنبال چیزای بزرگ نمی گشتی! می دونستی که در عصر اینترنت بجای باز کردن اون دهن بی ریختت و به مضحکه گرفتن شعور نداشته ات کافیه که روی واژه ای که معنایش رو نمی دانی راست کلیک بکنی و با انتخاب گزینه ی جستجو در وب، معنای آن رو بفهمی.
خاسر: واژه ای ست عربی که با اِعرابِ این زبان معانی مختلفی پیدا می کند. خاسر با ریشه ی خُسر به معنای متضرر، با ریشه ی خَسر به معنای تمسخر(این خَسَر با سَخَر که ریشه ی واژه هایی مثل مسخره هست اشتباه نشود، هر دو به یک معنی هستند اما با اشکال مختلف مانند دلقک و لوده) و از این دست، لینک زیر که به زبان عربی هست رو برای دوستانی که مطمئنا از شعور بیشتری نسبت به شما برخوردار هستند می گذارم و در ادامه هم چند شعر از شعرای خودمان با معنای مختلف واژه ی خاسر.
http://www.almaany.com/home.php?language=arabic&lang_name=عربي&word=خاسر
انوری:
دگرباره رفتم به نزدیک او
فتلک اذا کرة خاسره
عطار:
از ره توحید حق خاسر شده
باز بعضی فاسق و پیچ آمده
سنایی:
که بسی خلق یافت زیشان سود
خایب و خاسر آن کسی را دان
بهار:
گفت در غرب اگر کلم کارم
به که در شرق تاج بگذارم
لاجرم رفت خاسر و مغلوب
قس علی هذا
فعلا بی شعور جان فکر کنم از حد درکت بیشتر شده و ممکنه ی اون کله ی خالی ات منفجر بشه از تعجب و نفهمی برای همینم بقیه ی چیزایی که نوشتی رو تو کامنتای بعدی جواب می دم.
ضمنا از آنجایی که تنها انسان های نادان به اشتباهِ هرچند ناخواسته شان اعتراف نمی کنند و دوست دارند در جهل خویش بمانند درست مانند اجداد سوسمار خوار و شاش شتر نوش شما مسلمانانِ عرب صفتِ عربزاده بنابراین من از دوستان بابت اشتباهی که در واژه ی فولکلور (به انگلیسی: Folklore) پیش آمد (که البته از عمد نبود زیرا این اتفاق در موبایل رخ داد که دوستان حتما علتش را و سیستم پردازششی که باعثش می شود را درک می کنند) معذرت می خواهم.
برای این دوست نادان هم بگویم، من دانشجوی رشته ی ادبیات غربِ یکی از دانشگاههای اروپایی هستم. ببخشید میزان سواد شما؟
در ابتدا: مشخصه که چه کسی از اجداد عرب هست و واژه های عربی رو حوب بلده و از فارسی سر درنمیاره!! و اسم عربی هم برای خودش گذاشه!! :))
دوم اینکه: شعور و شخصیت نویسنده هم از نوشته اش پیداس که در جواب نقد محترمانه اینطوری فحاشی و توهین میکنه و خودت گفتی قبول نکردن اشتباه جهل و نادانی است…چرا اشتباهتو قبول نمیکنی بجای اینهمه صفحه سیاه کردن بیهوده!؟
آقای دانشجوی ادبیات!!
راستی من نمی دونستم رشته ای به اسم ادبیات غرب هم داریم!! یعنی ادبیات همه کشورهای غربی رو میخونین اونجاااا!؟ :)
متوجه شدم شما علاوه بر کمبود مطالعه، کمبود بینایی هم داری که اسم من رو بجای “بابی فیشر” “بوی فیشر” خوندی!!
احتمالا که نه، مطمئناً Boby Fisher قهرمان افسانه ای شطرنج رو نمیشناسی!
اگه مثل بقیه چیزایی که بلدی سریع تو نت جستجو کنی حتما میتونی چیزای زیادی درموردش بخونی و من چون خودم قهرمان شطرنج بودم در گذشته این اسم رو انتخاب کردم. حالا شما بگو عباس آقا اسم خودته یا یک شخصیت دیگه ای هست که ما نمبشناسیم!؟
در ضمن اسم من بابک هست که یک اسم ایرانی هست
حتما بابک خرم دین رو میشناسی! یا اونم واست توضیح بدم!؟
من از این در عجبم که شما دوست باهوش چطور از نوشته های من متوجه شدی که من مسلمان هستم!!!؟
و آیا شما مسلمان نیستی که اسمت عباس هست!؟
ولی من از شیوه نوشتنت حدس میزنم که خودت عرب هستی…
خدا وکیلی درست نگفتم!؟
من با عرب ها زیاد کار کردم در خوزستان
یه چیز دیگه یادم افتاد که گفتی: حالا اسم من چه ربطی به دنبال چیز بزرگ گشتن داره!!؟
میشه توضیح بدی؟ من یه کم الان گیج شدم نوشته هاتو خوندم چون اینقدر درهم برهم نوشتی که فک کنم خودتم نمیتونی بخونی!!
خدا یه عقلی به شما بده…یه پول کلونی هم به ما!!..خوش بگذره تو اروپا سلام مارو هم به همکلاسی ها برسون
من هیچوقت قصد درگیری با کسی رو اونم توی دنیای مجازی نداشته و ندارم و این اولین بار بود که کمی بحث کردم، دلیلشم این بود که این کاربر اومد در مورد نقد شما یک طومار 3-2 صفحه ای که خودش پر از غلط های املایی و نگارشی بود نوشته بود و من در جوابش بطور محترمانه ایرادهاش رو بهش گوشزد کردم ولی متأسفانه نپذیرفت و شروع به فحاشی کرد!! مثل اینکه خیلی ناراحت شده!!
شما هم نگران نباش خانوم کسی نمیتونه از شیوه نگارش شما، شمارو بشناسه!
در ضمن اینقدر شکسته نفسی نفرمایید!
کسی در کمالات شما شکی نداره
قربون شما
بابک
خیلی حال میده اینجوری قربون صدقه ی هم برین نه؟ ها ها ها
عزیزم، می بینی چقدر اسونه که یک مشت حرف مسخره رو یه ادم احمق حفظ کنه که بجای به اشتباهش پی بردن، به ادمهای دیگه نسبت بده. اگر چشمای کورت رو درستتر باز می کردی و نوشته ی من رو می خوندی می دونستی که من به اشتباه خودم اعتراف کردم و این تو هستی که وقتی بابت واژه ی خاسر جواب سختی بهت دادم راه رو عوض کردی و به صحرای کربلا زدی. آآآآآآآآی مردم بیاین این به من توهین کرده و این حرفا، آیا تو شهر شما به این توهین نمی گن که بانفهمی واژه ی درستی رو که معناش رو نمی دونی ، متکلم اون واژه رو مسخره کنی؟
ضمنا من نمی دونم چرا یهویی وقتی کسی از این دختر ایرانی ایراد می گیری سر و کله ی شما پیدا می شه، اون آیدی قبلیشم همین وضع بود، تو سعادت آباد یهو همه میریختن سرت! اگه ایرادی می گرفتی.
ضمنا من غلط املایی انشایی دارم؟ بیشعور جان، اونی که تو بهش می گی غلط املایی، در دنیای مدرن کامپیوتر خیلی وقت هست که حل شده و بهش می گن اشتباه تایپی، مثلا شما می خواین بنویسین “که” ولی چون حرف “ه” کنار حرف های دیگه هست ممکنه در سرعت تایپ انگشت شما به اونها بخوره که “که” بشه “کخ” یا “کح” یا “کع” و از این دست اشتباهات.
اشتباه و غلط املایی وقتی هست که یک بیسوادی مثل تو بجای واژه هایی مثل:
برای ات، یا برای تو، بنویسی: واست
یا بجای گذاشتی، بنویسی: گذاشی
یا غلط انشایی وقتی هست که در پنج پاراگرافی که نوشتی حتی یک کاما “،” وجود نداشته باشه، چیزی که از عجایب انشا نویسی شما و انسان های بی سواد هست. نقطه گذاری که جای خود دارد.
ضمنا انقدر بی شعور هستی که کاربرد پرانتز “()” در زبان نوشتار را نمی دونی و برای همین هم هست متن من برای تو گنگ امده.
ضمنا تسلط داشتن به واژه هایی که بزرگانی چون مولانا و غیره بر آن تسلط داشتن به معنای عرب بودن نیست، دوست داری تمام این متن ها را به زبان “پارسی سره” بنویسم، البته اگر بدانی پارسی سره یعنی چی. مسلمان بودنت هم از آنجا ثابت شد که بدون دمپایی پریدی وسط بحث دو نفره ای که کوچکترین ربطی به شما پیدا نمی کرد، معمولا اخلاق مسلمون هاست که چیز لیسی کنن، البته اگر ایدی برای یک نفر نباشه.
نام من کاملا نام پارسی هست و اگر باز هم کمی شعور داشتی می دونستی که عباس آقا صرفا یک نام مسخره ی عربی هست که من برای تمسخر اجداد شما بکار می برم. دلیلی هم نمی بینم که جار بزنم، ضمن اینکه اهل استان کاسپین هستم و افتخارم این است که تنها قوم ایرانی هستیم که هیچ وقت در تاریخ دچار تجاوز دشمنان خارجی نشد و ریشه و ژن هامان همچنان پاک مانده است.
داشتن نام ایرانی به تنهایی کافی نیست چرا که “افشین” هم نام ایرانی داشت یا امامزاده ای داریم به نام “بیژن” ها ها ها. البته می دانم که الان دود از کله ات بلند شده که کاسپین کجاست و قوم کادوسیان چه قومی هستند! شما برو شاش شترت رو بخور و حالت رو بکن.
در آخر هم از اینکه بابی فیشر را نشناختم و به دلیل خطای چشم بابی را بوی خواندم معذرت می خواهم.
گربه دستش به گوشت نمیرسید میگفت پیف پیف بو میده د داداش گلم این حرفا مال عصر سنگیه بیدار شو چطور منو تو هر چقدر سکس کنیم هرزه محسوب نمیشیم انوقت در مورد دخترا بر عکسه هر چند من از غرور بی جای خیلی از خانمها متنفرم اما این حرفت غلطه
هیچ مطبی تا دیر وقت باز نمیمونه
منشی هم ول نمیکنه بره معمولا منشی ها بعد از رئیس یا دکتر میرن خونه
و اینکه مدت زمانی که توی اتاق پیش دکتر روان شناس هستی معمولا فقط یک ساعته و اینجوری نیست که بیشتر طول بکشه چه برسه به اینکه دیر وقت بشه و منشی هم بره
مملکت اسلامیه بابا این چرت و پرت ها چیه ردیف کردی؟ ماساژ میداد؟؟؟؟ تو رفتی پیش روان شناس یا ماساژور؟؟؟
میخوای داستان بنویسی خب بنویس! ولی برو یه سوژه ی درست پیدا کن که اینقدر حرف نخوری
همه هم پرده ارتجاعی دارن… بابا بیاین توی ایران یه تحقیقی بکنین اوضاع مشکوکه. همه ی ارتجاعی ها و حلقوی ها اینجا جمع شدن :|
/ دکمه ی اسپیس رو میشناسی؟ بیچاره عمه ات :)