رابطه با دختر خاله

1394/10/27

سلام من امیرم ، 28 ساله ، از بوشهر، قد بلند و لاغر ، و بسیار شهوتی و حشری
داستان مال 11 سال پیشه،
خونه ی ما بوشهر بود و خالم ک بزرگ تر از مامانم بود خونشون تو روستاهای اطراف بود ، و با مادرم خیلی صمیمی بود، این خالم دو تا پسر دبستانی داشت و دو تا دختر یکی راهنمایی و یکی که کنکور داده بود ولی رتبه ای نیاورده بود ، ولی خیلی درسخون و مصمم دنبال کنکور سال اینده بود،

تابستون بود مادرم ک خیلی به فکرش بود به خالم و شوهرخالم گفت بزار فاطمه بیاد پیش ما بوشهر ، تو این یک سال ، هم خونه ی ما خلوته و هم کلاسای بهتری اینجا برگزار میشه و راحت میتونه درس بخونه و حتما رتبه میاره، شوهرخالمم با توجه به اینکه خونه ما اتاق خواب ای بزرگ و زیادی داشت اجازه داد و فاطمه (دخترخالم) اومد پیش ما و یه اتاق از چهارتا اتاقو بهش دادیم ، اونی با شلوار و پیرهن استین بلند و روسری ک همش نصفه سر میکرد و فقط اسمش روسری بود جلوی ما میگشت، و کلا با من و داداش کوچولوم راحت بود و مادرمم ک خیلی دوسش داشت همه جوره کمکش میکرد و مث عضوی از خانوادمون بود،
اما من ، که از قبل از این که بیاد پیشمون تو کفش بودم ، با اومدنش به اینجا انگار تو هوا بودم از خوشحالی، فاطمه یه دختر لاغر و قدش متوسط بود ولی صورت زیبایی داشت و لباش قرمز و خوردنی بود.
تابستون بود ک اومد و من و داداشم چون نمیتونستیم بیشتر از دو کولر بزنیم تو اتاق من ک 20 متری میشد میخوابیدیم و مادرم گفت فاطمه هم باید بیاد پیش شما (اینم بگم ک فامیلای ما کلا آدم بد توشون نبود و من فقط داخلشون خیلی بدجنس بودم و هستم)
اونم شبا میومد تو اتاق من و جاشو یه جایی دور تر از من و داداشم مینداخت ، شبای اول فقط دزدکی نگاه میکردم و جرات کاری نداشتم، یه شب بلند شدم رفتم دستشویی، موقع رفتن دیدم پتو رو خودش گرفته و داشتم نگاش میکردم ک پام خود به پاش و تکون خورد و انگار بیدار شد ، رفتم و باز برگشتم داخل اتاق دیدم پتو از روش رفته پایین تا روی زانوش و دمری خوابیده و پیرهنش رفته بالا و شلوارشم یکم کشیده شده پایین و چاک کونش معلوم شده،این منو حشری کرد و کیرمو بلند کرد، و من نشستم کنارش و دستمو رو کمرش گذاشتم و یواش شروع به نوازشش کردم.دیگه حتما میخاستم بکنمش ، دستمو بردم رو کونش و یواش
از رو شلوار میمالیدمش و جالب بود اصلا تکون نمیخورد خلاصه نزدیک به ده دقیقه کونشو مالیدم و کیرم حسابی شق شده بود ، یواش یواش دستمو بردم تو شرتش و بردم تو چاک کونش، دستمو اوردم بیرون و شلوارشو با شرتش کشیدم پایین ، میفهمیدم بیداره چون نفساش بلندتر و نامنظم شده بود ، و سرمو بردم لای پاش و کس و کونشو شروع به لیسیدن کردم که برگشت و رو کمر خوابید و شلوارشو کامل از پاش در اورد.منو کشید تو بغلش ، لبمو گذاشتم تو لبش و تو همون حین پیرهنشو در اوردم و شلوار خودم و رکابیمو در اوردم و رسما لخت تو بغلش خوابیدم و لبشو خوردم و رفتم گردنشو کامل لیسیدم، صدای اه و اوهش بلند شده بود ولی خودشو کنترل میکرد تا صدا بیرون نره کولر هم زده بود و صدا زیاد نمیرفت بیرون،
کرستشو در اوردم و ممه هاش ک کوچیک بود رو گذاشتم تو دهنم و پنج دقیقه میخوردمشون،بلندش کردم و دمری خوابوندمش ، یه کرم الوورا داشتم رو میزم ، اوردم و کیرمو چرب کردم کامل و یه کمشو به سوراخش زدم ، و با دست یکم گشادش کردم و کیرمو گذاشتم درش و سرشو کردم داخل ، که دیدم خیلی داره درد میکشه چون لاغر بود و تنگ! وایسادم و بعد پنج دقیقه یواش یواش میکردم تو ، پنج دقیقه بعد داشتم با قدرت تلمبه میزدم و کون فاطمه رو میگاییدم ، برش گردوندم و کیرمو باز کردم داخل و تو بغلش خوابیدم و بعد از پنج دقیقه دیگه ، آبم اومد و ریختم داخلش! اونم بعد یکم کسشو لیسیدم ک لرزید و ارضا شد ، بعد تو بغلش ول شدم و گفتم عاشقتم گفت منم همینطور ، خیلی نیاز داشتم به سکس ، میخام تا وقتی اینجام باهات رابطه داشته باشم چون حس شهوت اجازه نمیده رو درس تمرکز کنم.
تا وقتی برای کنکور میخوند ، باهاش رابطه داشتم ، تا بعد که رشته دندون پزشکی قبول شد ، و تو دوران درس نامزد کرد و 2 سال عقد بود ک بعد با یارو بهم زد و باز بامن وارد رابطه شد ، گفتم خوشم نمیاد بخام زنا کنم با کسی گفت میخام شوهرم بشی و بعد با هزار اصرار رفتیم خواستگاریش و اونم گفت ک فقط منو میخاد و ازدواج کردیم و حالا هم خوشبختیم.
با یه سکس ساده بعد از چند سال به فاطمه رسیدم و حالا ک اندامش توپر شده و خانم دکتر شده و کلی خوشگل شده هرشب تو بغل من میخوابه.

دوستان داستان واقعی هست ، فاطمه الان زنمه.پس خواهشمندم فحش هاتون رو ک میدونم برای شوخیه تکرار نکنید، مرسی

نوشته: امیر


👍 2
👎 0
44220 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

528737
2016-01-17 22:55:14 +0330 +0330

بمونه برات …فقط داداشه چی شد گفتی باهات تو یه اتاق میخوابید داداشه داداشه

0 ❤️

528779
2016-01-18 10:39:50 +0330 +0330
NA

رتبه نیاورده بود بعد یدفعه ای دندانپزشکی قبول شد…
خوشبحالش

0 ❤️

528797
2016-01-18 13:27:30 +0330 +0330

از قدیم گفتن آنکه کون داد مرد میدان شد

1 ❤️

528810
2016-01-18 17:30:19 +0330 +0330

بابا بچه مثبت پس قضیه شب چی شد خخخ اسکل خودتی

0 ❤️

528834
2016-01-18 21:38:32 +0330 +0330

از این داستانای بیا منو بکن بود که …!!!
شد یه بار راست بنویسید یا تنها چیز راست زندگیتون کیرتونه !

0 ❤️

528858
2016-01-19 01:40:16 +0330 +0330

آقا من هنوزم این جمله کلیشه ای توی داستانا که ‏
|“…دستمو بردم روکونش و یواش میمالیدمش…”| ‏
رو نتونستم درک بکنم و حسشو بفهمم!!! ‏‎:|‎
خب یعنی چی که چی بشه آخه؟؟؟! ‎:-/‎

0 ❤️

528931
2016-01-19 19:02:16 +0330 +0330

کون نشوری؟

0 ❤️

528984
2016-01-20 01:23:54 +0330 +0330

اومد خونتون درس بخونه باباش هم به خاطر زياد بودن اتاقهاي خونتون قبول كرد بعد از چهارتا اتاق سه تايي چپيدين تو يه اتاق همون شب اول رفتي سراغش مالوندي چيزي نگفت بعد كونش گذاشتي داداشتم پيشتون بود و نفهميد ؟ آخه عنتر زن خراب هم به راحتي نميده مجبوري مگه توهم بزني برو واسه خودت جغتو بزن چه كاريه مياي كسشر ميبافي وقت ملتو ميگيري كير اسب رستم تو كون اول و آخرت ملجوق

0 ❤️

529019
2016-01-20 13:46:26 +0330 +0330

اره…

سال اول رتبه نیاورد

بعد تو کردیش شد دندون پزشک

0 ❤️