رابطه با مرد جذاب فوت فتیشیست (۲)

1400/09/14

...قسمت قبل

من هر بار از داستانهای شما خوندم متوجه شدم خیلی از اونارو تخیلی مینویسین و خیلی کم پیش میاد که واقعیت داشته باشه … معمولا فانتزی های وحشتناکیه ک تو ذهنتون اتفاق میفته برامم مهم نیست ک واقعیت های زندگی منو باور کنید یا نه راستش ب تخمکمم نیست ب قول یه اوسکولی ک کامنت گذاشته بود اینجا مینویسی که جندگیتو توجیه کنی نه اینجا مینویسم ک همه بدونن اگه ازدواج میکنی باید اینو درک کنی و بپذیری که اگه روابط جنسیتون سالم نباشه ممکنه ک اتفاقات ناگواری مثل خیانت پیش بیاد تو رابطه
قبلا در مورد این نوشته بودم که متاهلم و شوهرم نمیتونه با من رابطه ی درستی برقرار کنه نه بخاطر من بلکه کلا مشکل داره و با وجود اینکه باهاش صحبت کردم بارها در موردش نمیره ک مشکلشو حل کنه و از من توقع داره مثل مریم مقدس بشینم و هیچوقت از رابطه ی جنسی سالمی ک حق طبیعیمه بهره ایی نبرم …همه هم شرایط اینو ندارن طلاق بگیرن و جدا شن لااقلش برای من اینجوره پس بچ قبل اینکه قضاوتم کنی ببین میتونی با کفشای من راه بری یا نه
گفته بودم ک با یک مرد جذاب فوت فتیش آشنا شدم و بعد از کل اشنایی و حرف زدن تو فضای مجازی باهاش قرار گذاشتم و همون قرار اول باهاش سکس کردم و…
الان میخوام راجع به کلیت رابطه ی جذابمون بگم
اسمش کیهانه خیلی دوسش دارم اونم منو خیلی دوست داره و خیلی درکم میکنه … همش وقتی باهام دردو دل میکنه بهم میگه … دخترایی ک باهاش رابطه داشتن مسخره ش کردن و ازش سواستفاده کردن بابت فتیشی ک داره در حد گاییدنشون فقط اوکی بودن با قضیه اما بعد حال و حول مسخره شده و لقب سگ و حیوون و برده و کسخل و منحرف بهش زدن
ا اینکه انقدر قشنگ باهاش هارمونی دارم و درکش میکنم خوشحاله گاهی مثل بچه ها فقط سرشو میذاره رو پامو فقط برام حرف میزنه از روزمرگیاش از اتفاقاتی ک تو شغلش براش میفته و …
کسی تو زندگیش نیست تنها زنی ام ک تو زندگیشه
مادر نداره خواهر نداره با داداشش و پدرش زندگی میکنه
میدونه ک نمیتونم از همسرم جدا شم اما میدونم ته دلش چی میگذره میدونم چقدر عاشقمه و از خداشه جدا شم و طلاق بگیرم
خودمم خیلی دوسش دارم خیلی عاشقشم اما یه سری چیزا هست ک نه میشه گفت نه … بگذریم
امروز صب تقریبا ۱۱ از خواب بیدار شدم رفتم حموم مستقیم شوهر گاومم مثله همیشه مشغول کار خودش بود
دراومدم از حموم گفتم میخوام برم بیرون … ب تخمشم نبود باهاش حرف میزنم … گفتم ناهار گرم کنم گفت نه گشنم نیست …گفتم شنیدی میخوام برم بیرون گفت باشه دوست داشتم اولین فیلمی ک از رابطه م با دوست پسرم داشتمو بدم ببینه فقط نگا کنم ببینم قیافه کیریش چه شکلی میشه ازش متنفرم امیدوارم ب درک واصل شه نه بخاطر اینکه نمیتونه سکس کنه بخاطر اینکه خیلی حرومزاده س کارایی ک تو زندگیمون کرده فاجعه س کارایی ک با ادمای زندگیمون کرده وحشتناکه دوست داشتم زجر بکشه
جلو چشمش تا میتونستم به خودم رسیدم بدنمو لوسیون مالیدم اکسسوری های سکسی استفاده کردم ست خوشگل پوشیدم موهامو خشک کردم و اتو کشیدم هرایش قشنگ کردم لباسامو پوشیدم و به کیهان پیام دادم ک اماده ام … تقریبا یه ربع معطل شدم کیهان پیام داد ک پشت خونتونم منتظرم زیبا خانوم…
بدون خداحافظی زدم بیرون و رفتم پشت خونه کیهان واستاده بود سوار شدم کلی دلم براش تنگ شده بود گفتم سریع برو تا کسی ندیده گفت علیک سلام گفتم استرسیشو رد کن دیگه همین ک ی کم دور شد خودمو کشیدم کنار گوشش کلی بوسش کردم مثل همیشه بو خوب میداد گفتم حالا سلام عشقم … گفت کجا بریم …گفتم جدی میپرسی اینو …گفت نه عشقم دوس دارم خودت بگی شاید یه جای دیگه مدنظرت باشه من ک نمیخوام فقط ببرم بکنمت تو خانوممی عشقمی نفسمی رابطمون که فقط نباید سکس باشه
گفتم غلط کردی هرچیم باشه باید هر بار ک دیدیم بکنیم البته به شوخی و زبان بچگانه گفتم … بعدشم گفتم بریم پاتوقمون (باغش)
همین ک رسیدیم رفتیم تو خونه نقلیش و از دور کل لباسامو دراوردم پریدم رو مبل
گفت انقدر کفی …گفتم نه دیوونه اینجا دوس دارم راحت باشم اینجا مال ماست فقط … چیزایی ک سر راه خریدیم رو گذاشت رو اوپن گفت بگو چه مرگته

گفتم دلم خیلی گرفته … دارم تو اون خونه میپوسم …گفت خسته شدم از اینکه بهت گفتم جدا شو وقتی نمیشه باید با شرایط کنار بیای پس چرا الان اینجوری بی طاقتی میکنی ک منم برات غصه بخورم لطفا انقدر خودتو عذاب نده …
گفتم بیا اینجا بشین …من دراز کشیده بودم و اون کنار پام نشست پامو بلند کردم گفتم شروع کن کتشو کند انداخت اونور و شروع کرد دست کشیدن رو پام … پای راستمو بلند کرد و شروع کرد از کف پام لیسیدن هربار ک زبون می کشید میومد رو انگشتام چهارتا انگشت کوچیکمو میکرد تو دهنش بعد در میاورد بعد انگشت شصتمو میخورد … گفتم میدونی یاد چی افتادم …همونجور ک انگشت شصتمو میخورد گفت هوووم
گفتم بچه بودم عادت داشتم انگشت شصت پامو بکنم تو دهنم انعطاف داشتم اونموقع زد زیر خنده … پامو ول کرد گفت دیگه چه هنرهایی داشتی …گفتم انقدر میک میزدمش تا پوست شصتم قاچ میشد از زیر …مامان شبا بهش وازلین میزد … دوباره صب اینکارو تکرار میکردم انگشت شصتم همش زخم بود اونم فقط مال پای راستم
ی کم دیگه پامو نوازش کرد گفتم کیهان دلم بچه میخواد …
یه نی‌نی خوشگل ک فقط مال خودم باشه
نگام کرد با حالت شوک گفت جدی میگی …گفتم اره
برام مهم نیست که اون حرومزاده (شوهرم) چه گهی بخوره بیا انجامش بدیم
گفت دهنتو ببند…
تاحالا اینجوری باهام صحبت نکرده بود …
گفتم چرا اینجوری حرف میزنی باهام…
گفت چی فکر کردی راجع بهم؟ اینکه من با تو یه بچه مشترک داشته باشم بفرستم بری زیر دست اون نامرد ؟ با بچه ی من؟ ک بکشه هم تورو هم بچمون رو ؟ طلاااااااق بگیر بعد چرتو پرت بگووو بعدم روشو کرد اونور
اینجوری گفت خیلی خوشحال شدم ک من براش مهمم اگه قراره بچه ایی داشته باشیم براش مهمه … باورم نمیشد انقدر عاشقم باشه
گفتم ببخشید …نمیخوام دیگه چرتو پرت بگم پا شدم بغلش کردم
گفتم کیهانی بیا امروزو متفاوت سکس کن باهام
بهم گفت پاشو … لحافشو اورد پهن کرد وسط هال کوچیکش گفت بیا اینجا رفتم دراز کشیدم گفت دستا بالا منم دستامو بردم بالا گفتم یهو کاری نکنی بترسم گفت نه پامو کشید پایینتر از لحاف کونم افتاد رو قالی بعد لحافو از اینور اونور تا کرد سرو سینمو کرد زیر لحاف کمر ب پایینم بیرون بود شروع کرد کسمو خوردن من دیگه نمیدیدمش سعی کردم اون تو بمونم چشامو ببندم و لذت ببرم کسمو با حرص میخوردو لیس میزد و گاهی ب دندون میگرفت بعد چند دیقه همونجوری پامو باز کرد و کیرشو هل داد تو کسم تازه داشتم اهو ناله میکردم ک دراورد و دوباره با زور بیشتر کرد تو چند بار اینکارو کرد کسم حسابی خیس شده بود و سوراخم کم کم داشت گشاد میشد انگار
دستمو بردم بیرون از لحاف کسمو میمالیدم دستمو انداخت تو لحاف دوباره کیرشو دراورد زیر کمرمو گرفت برعکسم کرد و کونمو قنبل کرد ک لحاف باز شد و از خفگی دراومدم دیگه داگ استایل بودم و نمیدیدمش پشتم بهش بود ی کم پامو از هم باز کردم بذاره کسم ک دیدم کیرشو برد سمت کونم یهو برگشتم گفتم حتی بهش فکرم نکن … من تاحالا از پشت رابطه نداشتم و جرات چنین کاری هم نداشتم گفت اروم اروم میکنم توش یه عالمه تف انداخت رو سوراخ کونم و کله کیرشو بهش میمالید دوباره مینداخت و با سوراخم ور میرفت میخواست کم کم بکنه توش بهش گفتم لطفا اینکارو نکن دیگه ب حرفم گوش نمیداد دیدم تند تند داره با سوراخم ور میره ی کم هل میداد تو در میاورد ی کوچولو باز سرشو میکرد تو دیدم ک لذت بخشه خودمو شل کردم انقدر اینکارو کرد تا یواش یواش کیرشو میبرد داخل و بدون اینکه عجله کنه اذیتم کنه یا یهو انجام بده… دیگه قشنگ سوراخم باز میشدو و لذت میبردم تجربه ی جالبی بود اگه میدونستم انقدر شیرین و لذت بخشه زودتر انال میشدم تو همین فاز کونی شدن بودم ک دیدم ک تا ته کیرشو کرده تو کونم و حتی دردم نگرفت ی کم واستاد تو اون حالت دیدم خیلی لذت بخشه صدای اهو ناله هام باز بلند شد اونم یواش یواش شروع کرد تلمبه زدن یواش میزد و منم لذت میبردم دیگه قشنگ شل کرده بودم ک کیرشو قشنگ تو وجودم حس میکردم تلمبه هاشو سریع کرد و یهو کیرشو کشید بیرون لپای کونمو از اینور اونور کش اورد حس کردم سوراخ کونم خیلی گنده س قشنگ میتونستم حس کنم اندازه یه توپ کوچولو باز شده میومدم جمعش کنم باز یهو کیرشو مینداخت توش و بعد یهو میکشید بیرون انقدر اینکارو کرد و داشتن لذت میبردم ک یهو حس کردم دیگه انرژی ندارم کل بدنم انگار ضعف کرده بود گفتم ارضام کن … دیگه طاقت ندارم …گفت هنوز زوده میخوام قشنگ گشادت کنم شروع کرد ی کم تو کونم تلمبه زدن باز بعد میکشید بیرون میکرد تو کسم ی کم تو کسم تلمبه میزد دوباره کیرشو میاورد میکرد تو کونم …بعد شروع کرد یکی یک بار تلمبه زدن یکی تو سوراخ کونم میکشید بیرون یکی تو کسم ده دیقه اینکارو انجام داد حس کردم سوراخام خیلی دیگه داره گشاد میشه …بهش گفتم با زبونت ارضام کن … گفت هرچی تو بگی رفت زیر کسم ب اون حالتی ک من هنوز داگ استایل بودم و شروع کرد چوچولمو میک زدن انقدر میکش زد تا ارضا شدم یهو افتادم رو سرش اونم با همون حالت دستش اینور اونور رونم بینیشو کرد تو کسمو زیرم موند … بعد چند ثانیه بلند شدم همونجوری خودمو کشیدم پایین کلی دماغشو بوسیدم
گفت این بار منم نمیخوام دیگه با پاهات ارضا شم ی جور دیگه ارضام کن … گفتم اوکی بگو چجوری ارضات کنم خوشت بیاد … گفت انقدر برام ساک بزن ک ابم بیاد تو دهنت و ابمم بخور

پاشد رفت رو مبل لم داد پاشو باز کرد
منم رفتم سراغش سرمو کردم وسط پاش دستاشو اوردم گرفتم دور سر خودم …شروع کردم از خایه لیسیدن گفتم میدونی عاشق تخماتم با لبام با تخماش بازی میکردم اونم فقط لذت میبرد شروع کردم کم کم اومدم بالا دو بار کله کیرشو کردم تو دهنم در اوردم ابش اومد شوکه شدم میخواستم بگم پس چرا انقدر زود ارضا شدی ک با یه صدای بلند و با فشار دست دهنمو برد جلو کیرشو تا ته کرد تو حلقم ابشم نسبتا خوردم اما خیلیش با عوقم اومد بیرون و ریخت رو سینه م
ی کم رفتم عقب نگاش کردم با اون حالت …تماس چشمی بین ما خیلی قوی حس جفتمون خوب بود اینو از برق نگاه هم میفهمیدیم … اما کونی شدنم برای کیهان تجربه ی قشنگی بود و دوست دارم از این ب بعد بیشتر از کون سکس کنم باهاش برای رابطه ی بعدیمون فعلا برنامه نچیدیم اگه دوباره رفتیم پاتوق براتون مینویسم الان این کثافت کیری بغلمه فک میکنه دارم چت میکنم نمیدونه دارم داستانمو برای شما مینویسم و خیانت تو خون من نیست خخخخخخ صب شده دیگه میرم بخوابم بای

ادامه...

نوشته: hana


👍 15
👎 3
22701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

846378
2021-12-05 06:32:31 +0330 +0330

منم فوت فتیشم اما نمیدونم چرا پا گیرم نمیاد

1 ❤️

846513
2021-12-05 23:58:49 +0330 +0330

آنقدر دوس دارم همچین سکسی داشته باشم 🤤🤤

0 ❤️

846623
2021-12-06 15:30:39 +0330 +0330

کلا با طرز فکرت مشکل دارم ؛
این که شوهرت مشکل داره دلیل نمیشه یه همچین کاری بکنی ؛
اما بیشتر مردا به زن خودشون قانع نیستند و بهشون خیانت میکنن ؛
البته زنها هم هستن ولی نسبتا کمتر هستن ؛
وتعداد مردایی که به همسرشون خیانت میکنن بیشتر از زن هاست ؛
حالا این حق رو به مردها کی داده و چجوری خودشون رو محق میدونن که رابطه ای خارج از حیطه خانوده داشته باشن خدا داند ؛
اگه یه زن اینکار رو انجام بده واویلا میشه اما اگه یه مرد انجام بده زیاد موضوع مهمی نیست ؛
در کل همه جوره ما گناه کاریم ؛
زیاد حرف زدم ببخشید ؛
موفق باشی

1 ❤️