رزیتا و آبدارچی

1401/01/22

سلام این داستانو نمیدونم واقعی هست یا نیست یکی از دوستام فرستاده گفته ماله خیلی وقت پیشه و به گفته اون رزیتا شخصیت اصلی داستان تاریخی دقیقا نمیدونم ولی الا حدود 40یا بیشتر سن شخصیت میشه اگه خوندید خودشتون امد که هیچی خوندی خوشت نیومد به تخمم کیرمم نیستی مرسی دوستون دارم بازم خواستید در خدمت هستم ♥️

اسم من رزیتاست و ۲۵ سالمه و متاهلم ، میخوام جریان یکی از سکس هام رو براتون بگم. داستان از اون جا شروع شد که چند سال پیش تو یه شرکت نیمه خصوصی کار میکردم، یه کار پرداز داشتیم که سنش دو برابر من بود ومن تقریبا جای دخترش بودم.اون موقع ها من تازه شوهر کرده بودم و مزه سکس واقعی رو تازه چشیده بودم. البته تو دوران مجردی شیطونی کرده بودم اما همون داستان همشیگی تو ایران ، یعنی جریان پرده و از این جور حرفا خوب نمیذاشت که من کامل مزه سکس رو بفهمم. چون تازه کار بودم پس عطشم برا سکس زیاد بود و شبها اکثرا تا دیروقت با شوهرم بیدار میموندیم ومشغول امرخیر بودیم.

برای همین‬ همش تو شرکت پشت میزم صبح ها مخصوصا، چرت میزدم.چون مسئول حسابداری بودم وتنخواه هم دستم بود این آقای کارپرداز زیاد پیشم میومد ومنم که همش تو چرت بودم از خواب میپریدم، اونم با خنده و شوخی سربسرم میزاشت وهی چرت وپرت میگفت. یه چند بارم جلو رئیسم خواب بودم و اون اومده بود تو اتاق و تذکر شفاهی داده بود که شرکت جای خواب نیست ازاین حرفها. خلاصه کمکم داشتم تابلو میشدم. یه روز صبح که شب قبلش تا دیر وقت جایی مهمون بودیم، وقتی رسیدم اداره دیدم خیلی خوابم میاد ، سرموگذاشته بودم رو میز و داشتم چرت میزدم که یکی از همکارا اومد وگفت امروز میخواد بازرس بیاد نخوابی یه وقت . من حالم گرفته شد ورفتم تندی به صورتم یه آب زدم تاشاید خواب ازسرم بپره .وقتی برگشتم تو اتاق دیدم اقای جاهد یعنی همون کارپردازمون منتظر منه. تا منو دید زدزیر خنده گفت: باز مثل همیشه دیشب احیا داشتی که.

همون‬ طور که صورتم رو خشک میکردم گفتم نه بابا،احیا کجا بود هیات چند روزه تعطیله آقاجون. دیشب جایی مهمون بودیم.حالام دارم از خواب میمیرم.یه خنده کشداری کرد و گفت : من یه کاری میتونم برات بکنم تا راحت بشی.گفتم : یعنی چی!؟ گفت : ببین من ته سالن بالا یه اتاقی دارم که حالت انباره اما من تمیزش کردم و ظهرا میرم اونجا چرتکی میزنم حالا اگه بخوای تا ظهر بهت قرضش میدم. کلی ذوق کردم اما واسه اینکه زیاد پرو نشه گفتم نه نمیخوام تمیز نیست. گفت: خوددانی اما به دیدنش میارزه که .نمیدونم چی شد که قبول کردم. اونم گفت: من اول میرم در رو وا میکنم بعد تو بیا اما بپا کسی نبیندت ها و رفت. منم رفتم پیش رئیس و بهش گفتم یه سر تا بانک سر خیابون میرموبرمیگردم. خلاصه، رفتم سالن بالا و در یه فرصت مناسب رفتم تو انبار و در رو بستم.خود جاهد تو بود وداشت خرتوپرتاشو مرتب میکرد.

وقتی دید منم گفت: کسی که ندیدت. با سر گفتم‬ نه. با دست اشاره کرد بیا اینجا.رفتم جلو.پشت اساسا یه تخت بود.گفتم ای کلک اینو ازکجا اوردی؟آروم خندید و گفت خوب دیگه لازم میشه. گفتم:اما این کثیفه ، لباسم کثیف میشه. گفت:خوب مانتو رو درار اینجا که کسی نمیاد. یه لحظه یه تکون خوردم اما دیدم من که تا اینجاشو اومدم دیگه نباید کم بیارم. گفتم : پس برو بیرون. گفت:باشه من در قفل میکنم بعدا میام و رفتم. منم مانتو رو دراوردم وبا یه تاپ گرفتم خوابیدم. نمیدونم چقدرخوابیده بودم که احساس کردم یکی تو اتاقه،دیدم خود جاهده ،داره دنبال چیزی میگرده. تا منو دید گفت پشو تنبل لنگ ظهرها. گفتم:مگه ساعت چنده .گفت نزدیک یازده.باعجله بلند شدم وگفتم مانتوم کو ؟ گفت آویزون کردم چروک نشه. تازه یادم اومد دارم با یه تاپ جلوش راه میرم وسینه هام معلومه. یکم خودم رو‬ جمع وجور کردم و رفتم مانتوم پوشیدم. گفت من میرم بیرون اگه خبری نبود میزنم به در بیا بیرون.

خلاصه،بدون هیچ مشکلی برگشتم اتاق خودم و ظهرشد و ناهار خوردم.بعد ناهار احساس کردم شکمم‬ داره پیچ میزنه و به اصطلاح یکم درد میکنه.تو این فکرها بودم که جاهد اومد تو اتاق گفت دیگه چته مگه خوب نخوابیدی؟ گفتم :چرا! دلم درد میکنه. یکم نگام کرد گفت صبر کن یه چایی نبات بخوری خوب میشی.البته با فرمول من و گفت پاشو بیا ابدار خونه عقبی چون شرکت دوتا ابدارخونه داشت.وقتی رسیدم اونجا دیدم کسی‬ توابدارخونه نیست، سراغ ابدارچیمون رو گرفتم گفت فرستادمش جایی چیز بگیره.رییس مهمون داره. وگفت بشین ویه لیوان چایی داغ داد دستم به محظ اینکه خوردم شکمم خوب شد گفتم مرسی معجزه کردمن برم. گفت حالا یه ذره بشین بعد برو.

نمیدونم چی شد که افتادیم به حرف زدن. کمکم احساس کردم بالای بهشتم میخواره.‬ اولش اهمیت ندادم اما هرچی که گذشت بیشتروبیشتر میشد.بعداز یه مدت کاملا احساس کردم چوچولم داره میخواره وجالب اینجا بود که دور سوراخ کونم هم گزگز میکرد.نوک پستونام هم احساس کردم برجسته شده وداره از زیر مانتو معلوم میشه.اونقدر حالم خراب شده بودکه نفسم به شماره افتاده بود.جاهد پدرسگ که انگارمنتظر یه همچین موردی بود گفت:چیه باز حالت بد شده؟ به زحمت گفتم: یه جوری شدم دارم میمیرم! بدون معطلی اومد طرفموگفت: بذار یکم ماساژت بدم وبدون اینکه منتظرجواب من بشه شروع کرد با یه دست از رو مانتو شکمم رو مالیدن.همین که دستش بهم خورد انگاری آتیش به جونم خورد وحالم خراب تر شد و کاملاخیسی رو لای پام احساس کردم.

بی اختیار سرم رو روشونش گذاشتم وآروم شروع کردم ناله کردن.اونم هی‬ دستش رو میاورد پایین تر ومیگفت اینجات؟ منم فقط ناله میکردم.دستش دیگه تقریبا اومده بود رو شلوارمو داشت بالای کسم رومیمالید. با صدای لرزونی گفتم پایین تره که.درست تو همون لحظه احساس کردم یکی از پستونام تو دستشه ومنو چسبوند از بقل به خودش.وداره با کسم از رو شلوار بازی میکنه. دست منم گرفت گذاشت رو یه چیز قلمبه داغ که وقتی خوب لمسش کردم فهمیدم کیر اقاست که خیلیم کلفت بود…نمیدونم چقدر منو مالید تا احساس کردم ارضا شدم.اما هنوز تشنه بودم.

حالم که یکم جا اومد تازه فهمیدم چیکار کردم اما‬ دیکه یکم دیر شده بود.چشمای نگرا منو که دید گفت : نترس به کسی چیزی نمیگم.بعد اومد طرفم وشروع کرد به باز کردن دکمهای مانتوم.اولش میخواستم نذارم اما اونقدر حشری بودم که دست خودم نبود.برای همین زیاد مقاومت نکردم وفقط گفتم : اگه اقا رسول (آبدارچیمون) بیاد چی؟ که گفت: گفتم که نمیاد،حالا دختر خوبی باش و بذار زود کارمونو تموم کنیم. دیگه حرفی واسه گفتن نداشتم تا اومدم بخودم بیام دیدم جفت پستونام از تو‬ کرستم بیرونه وشلوار و شرتم رو هم تا زیر زانوم کشیده پایین وداره میگه: بذار ببینم چی قایم کرده بودی این چند وقت این لا. یکم کسم رو وارسی کرد ویکمم خوردش.بعد گفت فعلا وقت نیست وهمون جوری منو دولا کرد رو میزوسط اتاقتا نوک ممه هام به میز رسید دوباره حشری شدم واونم بدون معطلی کیرشو فرستاد داخلمو شروع کرد به تلنبه زدن وبرای اینکه زودتر ارضا بشم شروع کرد با یه دستش چوچولم رو مالیدن‬ وانگشت دیگشم با اب دهن خودم خیس کرد واروم کرد تو کونم.

خیلی وارد بود وخیلی سریع برای با دوم به‬ اورگاسم رسوندوخودش رو هم رو پشت من تخلیه کرد.بعد همونطور که پشت منو تمیز میکرد گفت: حالا حالت جا اومد؟ نا نداشتم حرف بزنم فقط اروم گفتم اوهوم……گفت: یالا بجنب تا کسی نیومده خودمونو جمع کنیم وکمکم کرد لباسم رو مرتب کنم.بعدم درو واکرد و بیرون تو راه رو نگاه کرد گفت: کسی نیست برو. وقتی خواستم از در بیام بیرون لای چاک کونمو یه دست کشید و گفت دفعه دیگه مفصل تر بهت حال میدم. منم اصلا نگاش نکردم و زدم بیرون. تو راه پله ها آقا رسول ابدارچی رودیدم وتا منو دید برگشت یه نگاه معنی داری بهم کرد و رفت.

اگه خوشت امد لایک یادت نره 👍

نوشته: Nobody


👍 59
👎 35
126201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

868176
2022-04-11 01:11:23 +0430 +0430

چرا تکراری مینویسی جقی

3 ❤️

868189
2022-04-11 01:35:28 +0430 +0430

فعلاً فقط اول داستان رو خودم گفتم تا یادم نرفته بگم که شما بهتره از واژه دودول استفاده کنی چون همون اول به خواننده توهین کردی معلومه دوست داری مادرت رو مورد عنایت قرار بدن پس مادرت رو نگاییدم تا به مرادت نرسی.

5 ❤️

868190
2022-04-11 01:37:04 +0430 +0430

دوستت نفرستاده،این داستانو از همین شهوانی کپی کردی
چقدر…مغزی تو

2 ❤️

868213
2022-04-11 02:36:51 +0430 +0430

عالی

1 ❤️

868233
2022-04-11 04:21:17 +0430 +0430

عالی

1 ❤️

868235
2022-04-11 04:32:52 +0430 +0430

کیر اقا رسول تو کون نویسنده و گوینده و نقل کننده همه ی کستان نویسان سایت

1 ❤️

868240
2022-04-11 04:41:19 +0430 +0430

زدم بیرون. تو راه پله ها آقا رسول ابدارچی رودیدم وتا منو دید برگشت یه نگاه معنی داری بهم کرد و رفت.
هر روز به یکی بدی خواب از سرت میپره تازه ترفیع هم میگیری

اگه خوشت امد لایک یادت نره 👍
خوشم نیومد ریدم بهت 👎

0 ❤️

868254
2022-04-11 06:24:29 +0430 +0430

اينجوري كه معلومه بدجوري هوس كير بچه هاي شهواني تو كون خودتو و مادر جندت كردي كه فحش اولش مينويسي تو لايق كيرمون نيستي جقي آبجي حرومي

1 ❤️

868280
2022-04-11 10:41:18 +0430 +0430

ریدم تو عنصر وجودیت جقی پهن مغز این تکراریه. برو کونت بده

1 ❤️

868282
2022-04-11 10:47:54 +0430 +0430

آخه کیردیوسپیدازپهناتوکونت ملجوق من نخونده اومدم آبادت کنم بچه کونی حروم زاده کیرهمه پسرای شهوانی ازافقی وعمودی توزندگی نامه ات وکیرمصنوعی دخترای شهوانی هم تودهنت دیوووووث آخه تواگه کیرداشتی که شباانگشت به کون نمیخوابیدی ازترست🤘🤘

2 ❤️

868288
2022-04-11 11:46:45 +0430 +0430

تکراری هست و کپی من از سال ۸۶ تو سایت هست و از سال ۹۳ عوض سایت همه این دادستان ها رو خوندم

2 ❤️

868300
2022-04-11 12:54:33 +0430 +0430

کیر آقا رسول و تمام آبدارچی های تهران و حومه تو کون خاندانت

1 ❤️

868304
2022-04-11 13:12:37 +0430 +0430

جووووووون جنده خانم! قربون کس دادنت برم 😍 🤤

0 ❤️

868320
2022-04-11 15:20:36 +0430 +0430

کیر آقای جاهد و اژدهای مجاهد (خضیراوی) تو کص عمه ات که اولش ما رو فحش کش نکنی دیوث.

0 ❤️

868339
2022-04-11 17:45:39 +0430 +0430

کوس کش تو وظیفه اته بنویسی ما حال کنیم تخمتم تو دهن اطرافیانت تا دفعه دیگه بفهمی نباید به مخاطبت توهین کنی ملجوق

0 ❤️

868351
2022-04-11 20:56:20 +0430 +0430

خوب بود ولی خیلی قدیمی بود

1 ❤️

868362
2022-04-11 22:24:59 +0430 +0430

عالی بود

1 ❤️

868380
2022-04-12 00:43:45 +0430 +0430

ورژن ایرانی فیلمهای عمو جانی

1 ❤️

868938
2022-04-15 09:48:17 +0430 +0430

نمیدونم چرا دلم میخاد ننتو از تو جاش بکشم بیرون ببرم بندازمش رو تخت عا بوگم کیر خورده خاری کصکش عا همین کیرو بوکونم تو کونش

1 ❤️

979181
2024-04-10 12:05:36 +0330 +0330

بقیه شو ادامه بده

0 ❤️