رضا نامرد از آب درومد!

1400/09/15

سلام دوستان این داستان یا خاطره مربوط به گی هست و طولانی هم شد دوس ندارین نخونین
قبلن توی سری داستان کون دادن ساسان به حسام تعریف کردم که بعد از سالها که کون نداده بودم بخاطر شرایط کاریم به بندرعباس نقل مکان کردم و چون اونجا تنها بودم و شهر غریب وسوسش افتاد بجون و کونم و خلاصه بیاد قدیم رفتم سراغ کون دادن بعد سه سال، کار و سکونت و کون دادن توی بندرعباس تموم شد و برگشتم شهر خودمون که شهر نسبتن کوچیک و کم جمعیته و مخصوصن با دوس و آشنای فضول نمیشه هرز بپری اما من تازه مزه کون دادن افتاده بود زیر زبونم و دوس داشتم بازم این کارو تکرار کنم اونم با مردا و کیرای جدید
باز رفتم سراغ اکانت جعلی اینستا و وارد یه سری اکانتای گی شدم پیام گذاشتم و با بعضیا که هم استانی بودن و درخواست داده بودن چت کردم و در نهایت از یه نفر خوشم اومد یه پسر ۲۱ ساله بود به اسم رضا پنجشنبه بعد از ظهر بیکار بودم پس از دو روز قبل به رضا پیام دادم که برا پنجشنبه مکان و مشروبو مهیا کنه روز پنجشنبه ظهر که بیکار شدم پیام دادم گفتم بیام؟ گفت راستش دو تا دوستام اینجان مشکلی نداری؟گفتم یعنی چی؟ آخه قراره خودمون دوتا سکس کنیم گفت تو بیا اینا مشروب میخورن میرن گفتم نه اگه تنها بودی میومدم گفت حالا بیا نهایت یه حالم به اینا بده گفتم نه دفه اولو که حتمن باید تنها باشیم حالا شاید دفه های بعد نهایت یکی از دوستات ولی امروزو بیخیال شو یه روز دیگه میام
یکی دو ساعت بعد پیام داد دوستام رفتن میای؟من دو به شک بودم که واقعن رفتن یا فقط میخاد منو بکشونه مکان ولی از طرفی هم چند ماه بی کیری خیلی حشریم کرده بود گفتم مطمئن باشم تنهایی؟ گف اره بابا رفتن اونا پاشدم سوار ماشین شدم و راه افتادم. توی راه کرم و یه کم مزه برا مشروب خریدم فاصله بین شهر ما و شهر رضا نزدیک ۵۰ کیلومتره
رسیدم و به آدرسی که برام نوشته بود رسیدم پیام داد که رسیدم در حیاط و باز کرد دیدم یه پسر ریز جسه و خوشگله یه کم جا خوردم به خودم گفتم بابا این که خودش بچه خوشگله سلام احوالپرسی کردیم و رفتم تو یه خونه در به داغون و کلنگی بود از در که رفتم تو یه حیاط باریک و کوچولو و توالتی که در نداشت و یه آشپزخونه بازم بی در و پیکر توی حیاط و یه ایوون کوچولو که یکم از سطح حیاط بالاتر بود و یه دونه اتاق با دیوارای کاه گلی که یه دونه بخاری توش بود
زمستون بود و سرد خودمو گرم کردم و نشستیم یه کم کسشعر گفتیم پسره حس خوبی بهم میداد بخودم گفتم پسر خوبیه مکانم که داره دیگه مرتب میام بهش میدم
مشروب رو آورد و شروع کردیم خوردن سه تا پیک که زدیم گفتم خوب پاشو برو دسشویی خودتو تمیز کن و بیا تا بریم برا راند اول رفت و اومد همونجا سر پا که بود شرو کردم از روی شلوار جینش کیرشو مالیدن و بعد زیپشو باز کردم اما کیرش درست پا نشد و خودشم یجوری بود گفت چته؟ گفت هیچی فقط یکم خجالت میکشم گفتم میخای چن پیک دیگه بخوریم روت باز بشه گفت آره دو سه پیک دیگه خوردیم بهش گفتم من میرم دسشویی بیام تو هم آماده شو که اینبار بریم گفت باشه رفتم دسشویی برگشتم دوتا بالشت گذاشته بود به دیوار و تکیه داده بود رفتم بین پاهاش شلوارش و شورتشو کشیدم پایین شروع کرد کیرشو دسمالی کردن اینبار دیدم کیرش جون گرفت و نیمخیز شد همون نیمخیزشم کلفت بود لبامو گذاشتم روش که یه دفه صدای در اومد سریع خودمو کشیدم عقب گفتم کیه؟ در حالی که تند تند شلوارشو بالا میکشید و زیپشو میکشید بالا گفت نمیدونم و رفت به سمت در گفتم هر کی هست ردش کن و بیا گفت باشه
اتاق یه در بزرگ شیشه ای داشت که حیاط کامل پیدا بود رضا در حیاط رو باز کرد و با سلام و احوالپرسی کرد و یهو رفت کنار و بعد چهار تا پسر اومدن تو و مستقیم اومدن توی اتاق و با من سلام احوالپرسی کردن یکیشون که بعدن فهمیدم اسمش ایمانه رفت بالای اتاق نشست و سه تای دیگه دم در نشستن رضا هم وسط اتاق و کنار ایمان و روبروی من نشست من تو شوک بودم که این نره خرا از کجا پیداشون شد و الان رضا میخاد بگه این سر خر که ۱۵ سال از خودش بزرگتره کیه و تو خونش چیکار میکنه؟
سر صحبت باز شد و رضا گفت که من ساسانم و بندرعباس کار میکنم و بعدم گفت ایمانم بندرعباس کار میکنه و من یکم با ایمان حرف زدم در مورد بندرعباس معلوم شد کارای بنایی و سنگ کاری و ازین کارا میکنن
مشروبی که رضا جور کرده بود رسمن آشغال بود و با وجود چندین پیک که زده بودیم اصلن ما رو نگرفته بود به اون پسرا هم تعارف کردیم که فقط ایمان چند پیکی خورد اون سه نفر دیگه دو نفرشون اسمشون جواد بود یکیشون که اسمشو برا خودم گذاشتم جواد کوسخوله مدام منو نگاه میکرد و نیشش باز بود اون یکی که اسمشو گداشتم آقا جواد یه پسر موفرفری بود با قیافه جدی کلن ساکت و کم حرف بود و یه جور خاصی زل میزد بهم جوری که گرگ به شکارش زل میزنه نفر چهارمم اسمش حسین بود یه پسر نسبتن چاق و گنده تو همین حین دیدم رضا پاشد به ایمان گفت بیا بیرون و خودش رفت بیرون ایمانم رفت یکم حرف زدن و اومدن داخل
حرفای چرت و پرت میزدیم و من تو فکر که چجوری باید برا بیرون اومدن و ترک اونجا بهونه بیارم و بزنم بیرون حالت آچمزی بود برا خودش. یه مقدار از مشروب مونده بود ولی واقعن میلی بخوردنش نبود چون تاثیرش خیلی کم بود. جواد کوسخوله پرسید چرا مشروب نمیخوری؟ گفتم خوب نیست گفت برم مشروب خوب برات بگیرم گفتم نه بابا بازم تعارف کرد و من مونده بودم این چرا اصرار داره من مشروب زیاد بخورم
همین موقه دیدم رضا پاشد از اتاق رفت بیرون و بعدم حسین و جواد کوسخوله ده پونزده دیقه ای گذشت و من مونده بودم اینجا چخبره و رضا کدوم گوریه که جواد کوسخوله برگشت داخل و وایساد کنار بخاری
من داشتم با ایمان حرف میزدم و آقا جواد طبق معلوم ساکت و زل زده بود بمن و هیچی نمیگفت یهو جواد کوسخوله گفت ما میدونیم اینجا چخبره یه دفه انگار یه پارچ آب یخ ریخته باشن روم خون تو رگام وایساد از همون اول که از در حیاط اومدن تو هر گاگولی هم میفهمید داستان از چه قراره ولی من تو تموم این مدت همش بخودم گفته بودن انشالا که گربس اینبار آقا جواد هم نیشش باز شد گفتم چی شد؟ باز گفت آقا هممون میدونیم برا چی اومدی اینجا یهو آقا جواد و ایمان بهم نگاه کردن و زدن زیر خنده گفتم یعنی چی این حرفا چیه میزنی گفت ببین رضا همه چیزو بما گفته ما هم میخایم
مونده بودم چی بگم گیج و منگ شده بودم حس میکردم اینا نمیتونه واقعی باشه و این باید خواب باشه با خودم میگفتم اگه بگم نمیدم چی؟ حتمن زورتپونم میکنن. میدونستم که حریفشون نیستم مخصوصن که اینا همه کارگری کرده و قوی و ورزیده بودن در حالی که من سالها نه اهل ورزش بودم نه کار فیزیکی گفتم آخه اگه یه نفر یا دو نفر بودین باز یه چیزی گفت الانم سه نفریم یه حالی میکنیم میری بعدم اگه خوشت اومد هر هفته بیا
گفتم رضا اینا چی؟ گفت اونا رفتن فقط ما سه نفریم ولی اگه زود کارو نکنیم ممکنه کسای دیگه هم بیان نه جوابی داشتم بدم نه میدونستم چکاری از دستم بر میاد همینجور مونده بودم باز کوسخوله گفت پاشو زود کارو انجام بدیم تو بخاب مام فقط اونکه میکنه میمونه تو اتاق بقیه میرن بیرون بنوبت میام زود کارو تموم میکنیم
مثانم پر بود گفتم باید برم دسشویی و پاشدم برم حیاط ایمان به کوسخوله گفت برو راهو نشونش بده و علامت داد بهش اونم سریع اومد دنبالم تابلو بود فکر میکردن شاید من فرار کنم و کوسخول اومده بود مراقب من باشه از کنار آشپزخونه رد میشدیم تا برسیم توالت دیدم رضا و حسین اونجان که سریع کوسخول خان پرید و گفت شما که هنو اینجایین برین خوب و از در حیاط بیرونشون کرد من رفتم دسشویی و جواد کوسخوله هم مث اجل وایساده بود دم دسشویی که در نداش اونقد عصبی و استرسی شده بودم که با وجود اینکه مثانم پر بود ولی هر چه زور زدم نتونستم حتی یه قطره هم جیش کنم.
قبلن وقتی با با انگشت یا خیاری چیزی بخودم ور میرفتم یکی از فانتزی های با حالم این بود که چند نفری خفتم کنن و زوری ترتیبمو بدن و حالا فانتزیم به واقعیت تبدیل شده بود اما نه تنها باحال نبود که داشتم از استرس و ترس دیوونه میشدم برگشتیم توی اتاق گفتم خوب کی اول کارو میکنه کوسخوله گفت خودم و سریع اون دوتا رو فرستاد بیرون میترسیدم نکنه وسط کار ازم فیلم بگیرن پس موبایلای هر سه تارو گرفتم و گذاشتم یه گوشه اتاق
میخاستم وسط اتاق بخابم که در حیاطو ببینم و ببینم کسی میره و بیاد یا نه ولی نذاشت گفت از خونه روبرویی دید دارن این اتاقم که همش شیشس منو برد کنار دیوار یه بالشت گذاشتم و شکممو گذاشتم روش و خوابیدم بخاری جلو صورتم بود و هیچ دیدی روی حیاط نداشتم اومد جلوم نشست رو زانوهاش کیرشو کشید بیرون و گرفت جلو صورتم گفت ساک میزنی گفتم نه گف عه چرا گفتم چون کیرت پشمالووه گفت خوب هفته بعد تمیزش میکنم بیا ساکم بزن بعد شروع کرد مالیدن کیرش که راست بشه تو همین حین گفت پ چرا بادمجون کرده بودی تو کونت؟ فهمیدم رضای لاشی کل چتامونو نشون همشون داده آخه چند روز قبلش که خیلی حشری بودم یه بادمجون نازک کرده بودم کونمو و فیلمشو براش فرستاده بودم و اون موقه حدس زدم اصرارش برا اینکه حتمن مشروب زیاد بخورم بخاطر این بود که به رضا گفته بودم مست که میشم خیلی برا کیر هوسی میشم
باز پرسید پس چرا با بادمجون گفتم آخه حشری شده بودم گفت چند وقت یبار حشری میشی با بی حوصلگی گفتم ماهی یبار گفت این خونه همیشه دست خودمونه ایمان داره میره بندرعباس دیگه منم و اون یکی جواده هر موقه حشری شدی بیا خودمون دوتایی بات حال میکنیم بادمجون واسه چیته وقتی کیر باشه
کیرش دیگه راسته راست شده بود دراز بود اما کلفت نبودرفت پشتم گفتم کاندوم که داری؟ گفت آره و از جیبش درآورد و یکم ور رفتم گفت تو برام بزار بلد نیستم کشیدم سر کیرش و باز خوابیدم بعد از یه عمر کون دادن میدونستم تو این حالت سریعتر آب فاعل میاد و منم قصد نداشتم خیلی بهشون حال بدم فقط میخاستم زودتر آبشون بیاد و ولم کنن و پیش خودم فکر میکردم با حساب اینکه سن پایینن و مجردن حسابی تو کفن و حشری و دفه اول آبشون زود میاد
یکم قمبلمو مالید و خابید روم گفتم کرم بزن دیدم خودشو به نشنیدن زده و داره زور میزنه گفتم پاشو کرم بزن نمیره داخل گفت نگران نباش الان میره یه زور دیگه زد و من دیدم کیرش لغزید تا ته کونم گفتم کوسخول کاندومت پاره شده گفت نه و شروع کرد تلمبه زدن بعد چنتا تقه بلند شد گفت اه کاندوم پاره شده گفتم آخه بدون کرم زور میزنی کاندوم پاره میشه دیگه کشید بیرون کاندومو درآورد و گفت بلند شو داگی بگیر پاشدم براش داگی گرفتم پهلوهامو گرفت و گفت چه کمر باریکی ایم داری من کونم بزرگه و وقتی قمبل میکنم بزرگتر میشه و کمرم باریکتر بنطر میرسه
اگه تو حالت عادی و با کسی بودم که خوشم میومد ازش ازین تعریف کلی حال میکردم ولی اون موقه حوصله نداشتم گفتم زود کارتو بکن
قدم بلنده و داگی رو هم عمدن بلند گرفته بودم کیرش بکونم نمیرسید پس پاشد رو پاهاش و چنتا تقه زد ولی پاهاش انگار خسته شد اومد پایین گفت بخاب، خابیدم و گفتم آبتو نریزی تو نمیخام مریض بشم گفت باشه حتمن و شروع کرد تلمبه زدن گفتم دستمالم که ندارین تو این خراب شده کجا آبتو خالی میکنی اونکه تو اوج لذتش بود و داش آبش میومد و حوصله غر زدنای منو نداشت گفت نترس یکاریش میکنم آبش اومد و کشید بیرون برگشتم دیدم آبشو داره خالی میکنه روی کونم اعصابم خورد شد گفتم پاشو یچیزی پیداکن پاک کن کونمو غیر از کوسخولی خیلی هم لاشی بود کثافت و فکر کنم یه مقدار آبشم توی کونم خالی کرده بود من با اعصاب خورد سرش داد میزدم ولی نیششو باز کرده بود و بهم میخندید بعد پاشد یه پیرهنی که نمیدونم از کی بود پیدا کرد آورد کونمو پاک کرد و شلوارشو کشید بالا و رفت بیرون من دراز کشیده بودم کف اتاق و تو فکر بودم که چه غلطی کردم و عجب گیری افتادم که آقا جواد اومد تو بازم کم حرف بود مستقیم رفت پشتم شلوارشو کشید پایین و خوابید روم برگشتم گفتم کاندوم بزن گفت باشه بزار پاشه یکم مالیدش لای باسنم و بلند شدنشو حس کردم کیر آقا جوادم در حد جواد کوسخوله بود کاندومو کشید سر کیرشو کرم زد دم سوراخمو و خوابید روم جوری که پاهاشم به حالت پراتزی رو پاهای من بود و پاهاشو نذاشت زمین اما دستاش دو طرفم روی زمین تا شده بودن کیرشو تپوند داخل و آروم تا ته فروش کرد بعد چنتا تلمبه یواش و عمیق و بعد سرعت داد روش گاییدنش بکل با نفر قبلی فرق داشت و رگباری میزد داخل و با هر تلمبه کل بدنش میخورد روی باسن من و صدای شلپ میداد و حس میکردم با هر تقه کون گندم مث ژله میلرزه کل اتاق روی صدای شلپ شلپ شلپ بود برخلاف دفه قبل کونم یکم حال اومده بود زیر کیرش و با اینکه خیلی عصبی و ناراحت بودم داشتم لذتم میبردم و با شلپ شلپ ها منم آه آه آخ اخ میکردم بعد چند دیقه پاشد گفت بیا بالا من داگی گرفتم یکم سعی کرد ولی بازم چون قدم بلندتر بود نتونست کاری بکنه و گفت نمیخاد همون بخاب افتاد روم و بازم همون سیستم شلپ شلپ و آه اخ اینبار سرعتو برد بالا و تند تند میزد و بعد یهو محکم بغلم کرد و افتاد روم و چند بار بدنش لرزید گفتم اومد؟ گفت آره گفتم خوب پاشو دیگه گفت صبر کن یکم توی کونم نگهش داشت و بعد کشید بیرون
بعد رفتنش ایمان اومد داخل اونم اول مالید لای پام تا بلند بشه و بعد کاندونو کشید اینبار اصلن برنگشتم عقب و کیرشو اصلن ندیدم کونمو کرم مالید و اومد روم برعکس آقا جواد پاهاشو دو طرفم گذاشته بود یکم خودشو بالا کشیده بود و یهو تپوند داخل دردم گرفت و ناخودآگاه گفتم اوووی فهمیدم که کیرش واقعن از دوتای قبلی کلفتتره همونطور که خودشو بالا کشیده بود با فاصله تلمبه میزد و عمیق و با هر تپوندنش من یه آخ میگفتم واقعن کیرش کلفت بود اما با تقه چهارم یا پنجم دیدم وایساد و دیگه تلمبه نمیزنه گفتم چی شد؟ گفت هیچی آبم اومد اونم یکم نگه داشتو بعد کشید بیرون برگشتم و برا اولین بار کیرشو دیدم بعد اومدن آبش نیمخیز بود یجورایی دولاشده بود و کاندوم سرش بود و پره آب راستش یه لحظه از کلفتیش مورمورم شد و ازش ترسیدم سرمو برگردوندم به جلو و گذاشتم ایمان جمعش کنه و شلوار بپوشه میخاست از اتاق بره بیرون که یه چیزی سریع به ذهنم رسید سریع پاشدم و شلوارمو که تا زانو پایین کشیده بودم و کشیدم بالا سر راهشو گرفتم گفتم شمارتو بهم بده و سریع موبایلو برداشتمو شمارشو ازش گرفتم. راستش کلفتی کیرش بدحور رفته بود تو مخم و نمیخاستم کیر به این کلفتی رو از دست بدم از اتاق رفت بیرون منم سریع کاپشنمو برداشتم که بیام بیرون اما دیدم رضا و حسین دم در ظاهر شدن رضا گفت هان پ کجا؟ گفتم بسمه دیگه جر خوردم میخام برم هلم داد تو گفت پس ما چی؟ گفتم من کار دارم باید برم حسین گامبو جلو در وایساده بود و هی میگف بخاب زود باش بخواب ببینم و رضا باهام چک چونه میکرد و میگفت بیست دیقه نشده کار ما دوتام تموم میشه و میری دیدم فایده نداره گفتم پس زود کارتونو میکنین گفتن باشه رضا حسینو هل داد بیرون و درو بست و گفت بخاب گفتم گوشیاتون پرید گوشی حسینم گرفت آورد و مال خودشم داد بهم خابیدم اومد جلو گفت پس ساک چی؟ اینقد از دستش عصبانی بودم گفتم بیاد زود بکن کار دارم گفت باشه بابا گفتم کاندوم گفت ندارم آخه این نامردا قرار بود کاندوم برا منم بگیرن فقط واسه خودشون گرفتن گفتم جهنم بیا زود کارتو بکن خابیدم و منتظر که یهو افتاد روم و یه ضرب زد جا داد کیرش به کلفتی ایمان نبود اما کلفت بود حداقل از جوادا کلفتتر بود طوری که یه ضرب که تپوند من یه جیغ زدم زیرش دیدم کشید بیرون برگشتم دیدم آبه که از کیرش میجهه بیرون و پاشید روی کون و کمرم خودمو کشید کنار و گفتم کثافت نریز روی من اونم سرشو گرفت اون طرف میپاشید بدیوار آب بیرون پاشیدن این شکلی و با این فاصله جهیدن اولین بار بودم میدیدم بعدن بهم گفت من خیلی رو صدا حساسم اون آخی که گفتی دیگه نتونستم آبمو نگه دارم
رفت بیرون و حسین گامبو اومد داخل بخاطر اون بخاب بخوابای دم درش ازش بدم اومده بود افتاد روم با تمام وزنشم میوفتاد روم طوری که نفسم بند اومد بزور کیرشو راست کرد و اومد کاندوم بزنه که بلدم نبود و آخرم بیخیال کاندوم شد بعدم یه مشت کرم مالید بکیرش و یه مشتم مالید لای کون من گفتم بابا یکم بمال نه یه مشت ولی طبق معمول اونروز حرف من بکیر کسی نبود و هر کسی هر کار دوس داش میکردافتاد روم و د بکن سنگینی هیکل تخمیش اذیتم میکرد با اون حجم کرمم سوراخم اونقد لیز شده بود که حالی به طرف نمیداد که آبش بیاد و این کوسخولم بازم هی کرم بیشتر میزد نمیدونم مرتیکه خر فکر میکرد بیشتر کرم بزنه بیشتر حال میکنه؟واقعن تحمل این یکی سخت بود و پونزده بیست دیقه ای تلمبه زد و آبش نمیومد طوری که خودشم اعصابش خورد شده بود و منم جر خورده و له شده فقط خداخدا میکردم آبش بیاد و این عذاب تموم بشه و تازه یه نگرانی که داشتم این بود که با تموم شدن کار این خیکی ولم نکنن و دست دوم و شاید بعضیشون سوم ازم بخان یا نکنه بازم از دوستاشون کسیو خبر کنن
کیرش داشت میخابید که بالاخره آبش اومد و کشید بیرون و توی همون پیرهن بی صاحاب خالیش کرد بلند شد وایساد کنار بخاری منم سریع بلند شدم شلوارمو کشیدم بالا و کاپشن و گوشیمو برداشتم و زدم بیرون کفشامو زود پوشیدم اون چهار نفر توی حیاط کنار دیوار کنار هم نشسته بودن سیگار میکشیدن نگاهشونم نکردم و حرکت کردم بسمت در حیاط یکیشون که یادم نیس کدوم گفت بودیم خدمتتون و همه زدن زیر خنده محل ندادم و سریع پریدم تو کوچه
تا چند روز هم کونم درد میکرد و هم بیشتر از کون درد بخاطر وزن حسین گامبو کمر درد داشتم

نوشته: ساسان


👍 10
👎 3
18201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

846617
2021-12-06 14:23:52 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️

846660
2021-12-06 22:20:37 +0330 +0330

فقط حسین گامبو

0 ❤️

846747
2021-12-07 05:35:29 +0330 +0330

عالی نوشتی عزیزم!
تاپیکامو ببین، بهم پیام بده

0 ❤️