رفیق پایه در خوابگاه (۳)

1401/02/07

...قسمت قبل

تا شروع امتحانات ، دو هفته ای زمان داشتیم.
من و مجتبی مثل ربات از صبح که بیدار می شدیم فقط یه لقمه نون می ذاشتیم دهنمون و شروع می کردیم درس خوندن ، یجورایی با هم مسابقه گذاشته بودیم که کی بهتر و بیشتر تو ایام فرجه ی امتحان ها میتونه درس ها رو مرور کنه .
تو حین این دو هفته ، زیاد می شد که تصویر سکس با ایمان بیاد تو نظرم ، یا دلم هواشو کنه یا اینکه دلم بخواد اینجا باشه تا دوباره با همدیگه بریم اتاق ۱۰۶ … هر شب با ایمان چت می کردم ، البته چتمون به سمت بحث سکسی نمیرفت ، اما خوب یجورایی دلم میخواست ازش بی خبر نباشم ، یکی دو باری هم گروهی ، با ایمان و پیام و شاهین ، تصویر ی تماس می گرفتیم و صحبت می کردیم که فاز اونا هم مثل ما تو درس و امتحان بود .
یه شب که تقریبا ۷,۸ روزی از رفتن بچه ها گذشته بود ، بیش از حد زده بودم بالا و تصویر کون ایمان از جلو چشمام محو نمی شد . نمیدونستم چیکار کنم، صبحشم از شدت حشر ، جق زده بودم ولی حشرم نخوابیده بود . یه پیام تو واتس به ایمان دادم ، دیدم اونم بیداره ، نوشتم :« حاجی یخورده ترمز کن، مگه میخوای نمرت ۲۵ بشه اینقدر میخونی؟!» نوشت :« کص نگو عامو ! کونم پاره شده حاجی ، مغناطیس خیلی سخته!!!» نوشتم :« آره راست میگی ، منم خیلی نالم دراومده زیر کیر این مغناطیس !!!» ،،، دیدم با یه مکس یکی دو دقیقه ای جواب داد :« خوب این آقای مغناطیس فقط هارد سکس دوست داره ، آماده سازی قبلش و بلد نیست 😈»،،، نوشتم :« آره خوب ، فکر کردی همه مثل منن که زیر سازی شون قوی باشه؟!😜» ،،، نوشت :« پارسا!!!»،،، نوشتم :« چیه؟!» نوشت :« دلم تنگته حاجی !!!🥺» نوشتم :« منم داداش ،،، اصن شما که نیستین ، بد سوت و کوره خوابگاه !» نوشت :« یه چی بگم ؟!!!» نوشتم :« بگو!!!» نوشت :« دلم تنگه کیرته 🙊» … من که کیرم شق و راست بود قبل از اینکه بهش پیام بدم ، با این حرفش ، تمام بدنم گر گرفت ،،، یجورایی عصبی بودم که چرا الآن نیست تا بغلش کنم و برم روش😡،،، نوشتم :« آخ ایمان ،،، نگو که کردی کبابم،،، حاجی منم بدجور هواتو کردم😤»،، نوشت :« الآن شق کردی ؟!😈» نوشتم :« آرررره ،،، بد جورییی،،، خیلیییی جات خالیه !» نوشت :« میدونی اگه الآن بودم ، چیکار می کردم؟!!!» … از همین جا متوجه شدم که ایمان هم بد جور زده بالا،،، فهمیدم که میخواد سکس چت کنه… البته واسه منی که تو کف بودم، با یاد ایمانم جق زدن کیف داشت ، اما من حضوری رو به هر چیزی ترجیح می دادم ، بالاخره چاره ای نبود ، کیرم داشت می ترکید و تمام بدنم از شدت حرارت عرق کرده بود ،،، نوشتم :« ای شیطووون ، مثلا چیکار می کردی ؟!» … نوشت :« میومدم از تختم پایین ، کنار تختت مینشستم و دست میذاشتم رو شکمت ،،، آروم میمالیدمش و یواش یواش دستم و میبردم پایین ، بعد آروم میذاشتم رو کیرت و از رو شلوار ماساژش میدادم …» با تایپ کردن ایمان ،،، منم همزمان دستم رو شکمم بود و مرحله به مرحله کارایی رو که می نوشت ، من واسه خودم انجام میدادم و فکر می کردم که ایمان اینجاست،،،😋 نوشت :« دستمو میبردم زیر کش شلوارت و بالای شرتت رو میمالیدم ، بعد دستمو میبردم زیر شرتت و کیرت و لای انگشتام می گرفتم و با هاش بازی می کردم …» من دستمو رسوندم به کیرم و داشتم با نوک انگشتام ، آروم نوازشش می کردم ،،، نوشت :« حالا نیم خیز می شدم و میومدم سمت صورتت و بعد از ابرو هات تا چونه ات رو بوس بارون میکردم ، همزمانم دستم رو کیرت بالا و پایین می کردم…» یجورایی میتونستم گرمای صورتمو با گرمای نفس و لب ایمان تطبیق بدم…نوشت :« حالا لبامو میذاشتم رو لبت و عین خوردن آب با نی ، میمکیدمش ،،، دستمو به تخم هات میرسوندم و آروم ماساژشون میدادم…» منم داشتم لبامو رو هم میکشیدم و با دستام تخم هامو نوازش می کردم،،، نوشت :« بعدش میومدم پایین چونه و گلوتو با ولع میخوردم و سینه هاتو از رو لباس یواش گاز می گرفتم و میومدم شکمت و میبوسیدم…» من داشتم آتیش میگرفتم ، صدای ضربان قلبم ، گرومپ گرومپ ، تو گوشم پیچیده بود ،،، نوشت :« بعدش دست مینداختم ، شلوار و شرتت و با هم می کشیدم پایین و کیرت و در می آوردم ، با دماغم از سر تا تهش رو بو میکشیدم و به صورتم می کشیدمش …» منم همزمان شرت و شلوارمو دادم پایین و کیرمو انداختم بیرون ، تو همون تاریکی اتاق هم میتونستم بفهمم کیرم از همیشه بزرگتر و کلفت تر شده🤯 ،،، نوشت :« حالا سرشو میذارم تو دهنم و آروم آروم ، همشو میکنم تو دهنم ، لبام داره سانت به سانت ، کیرتو غیب میکنه ، گرمای دهنم داره حرارت تخماتو بالاتر میبره😋😋…» من همون موقع داشتم با سر کیرم بازی می کردم ، سعی می کردم داغی دستمو از داغی کیرم جدا حس کنم ، تا تدایی اون حالتی که ایمان تعریف میکرد بشه ،،، نوشت :« حالا برات ساک میزنم و کیرتو تا ته حلقم قورت میدم و بیرون میارم، با دستمم دارم با تخمت و اطرافش بازی میکنم ، یه دست دیگمم رو شکمته و دارم باموهای شکمت بازی می کنم … » ، منم داشتم با خوندن کلمات ایمان ، رو کیرمو بالا و پایین میکردم و یجورایی انگار صدای ساک زدن پر تف ایمان رو کیرمو میشنیدم … نوشت :« حالا دستمو بر میدارم از رو شکمت و همینطور که دارم با زبون با سر کیرت بازی بازی میکنم و از سر تا ته کیرت لیس میزنم، دستمو میذارم رو کیر خودم و واسه خودم جق میزنم…» من همزمان دستمو دور کیرم حلقه کردم خیلی آروم بالا پایینش می کردم ،،، نوشت :« حالا دوباره کیرتو میکنم تو دهنم و میک میزنم و بالا و پایین میکنم و هی سرعتمو بیشتر میکنم …» منم همزمان سرعت بالا و پایین کردن دستم رو کیرمو بالا میبردم ،،، نوشت :« حالا دارم منقبض شدن تدریجی عضله های پاتو و تند شدن صدای نفسات و میشنوم و میبینم که بیشتر و تندتر برات ساک میزنم و تا ته حلقم کیرتو میخورم …» منم احساس کردم داره آبم میاد کم کم ، سرعت جق زدنمو بیشتر کردم … نوشت :« یهو تمام دهنم داغ میشه و حلقم از آبت پر میشه…!» منم همزمان آبم اومد و همش پاشید رو سینه و اطراف تشکم ،،، ۲۰ ثانیه ای داشت آبم میومد و جهش زیادی هم داشت…
نوشت :« آبتو تو دهنم نگه میدارم و میریزم کف دستم و بعد میزنمش به کیرم… بعد با سرعت بیشتری واسه خودم جق میزنم که تو دستت رو میذاری رو سینم و برام ماساژ میدی ،،، منم دارم میام… اومدم پارساااا »…
یکی دو دقیقه ای نا نداشتم گوشیمو دست بگیرم و جوابشو بدم ،،، بعد دو سه دقیقه دیدم پیام داد :« در چه حالی عزیز دل ؟!» نوشتم :« ایمان اوفففف ،،، دهنت سرویس پسررر ! عالی بود ،، عاالییی .» نوشت :« جووون ، قابلی نداشت ،،، معلومه حال کردی 😍» نوشتم :« تمام مدت ، همینجا حست می کردم ، نفساتو ، گرماتو ، دهنتو 😋» نوشت :« خوبه ، بزودی میام ، حضوری انجامش میدیم😍» نوشتم :« آره حتما… دمت گرم ، جبران کنم واست ایمانی😘» نوشت :« چاکریم داداش ، کاریه که از دستمون برمیاد ، فعلا تا دیدار 😜😋😚»
منم خدافظی کردم و گوشیمو خاموش کردم تا بخوابم.
اما یه چیز و تمام مدت اصلا بهش حواسم نبود… اونم مجتبی بود که بالا تختم میخوابید…😱

ادامه...

نوشته: پارسا


👍 22
👎 2
18501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

870866
2022-04-27 01:27:44 +0430 +0430

مجتبی رو هم میاری تو خط

2 ❤️

870885
2022-04-27 02:06:25 +0430 +0430

بنویس ک‌خوب مینویسس

2 ❤️

870911
2022-04-27 03:35:09 +0430 +0430

برو مجتبی رو حسابی بکن آبتم بریز توش تا مجتبی هم بشه اوبی خودت
اون موقع دو تا اوبی داری که تشنه کیرتن

1 ❤️

870939
2022-04-27 06:48:10 +0430 +0430

مثل قبلی ها جالب و باحال و خوندنی.
فقط حیف دو تا اشتباه داشت. یکی مکث، نه مکس و دیگری تداعی، نه تدایی.
خسته نباشی و منتظر ادامه اش هستیم. بنویس که خوب می نویسی پسر 🙏 👏 🌹

1 ❤️

879444
2022-06-14 12:42:44 +0430 +0430

ههههه شیرازی هستی ؟ گفتی عامو ههههههههه - چرا من اومدم شیراز هر چی گشتم کسی پیدا نکردم یا بهش بدم یا منو بکنه

1 ❤️