خیلی قشنگ بود
یه همکاری ناب و خاص…
لایک پنجم تقدیمتون
نتونسم ارتباط برقرار کنم نیلا جان ولی بهرحال سپاس که معرفی کردی بخونم.
واضحه تلاش کردید یه حس خوب مشترک رو به اشتراک بذارید، شاید مشکل از بیذوقی خودم هس که دریاف نمیکنمش. ?
درود بر هر دو عزیز نازنین.
قلمتون مانا.
زیبا بود اما کوتاه و کمی با عجله.
اما سپاس از احساسات ناب و قشنگتون.
این کس شرا چیه جم کنین این مسخره بازیارو این خاله کسک بازیارو شهوانی رو گاییدین کون خوارها حمله کردن به کس لیسی و لاکیدن
خاطرات و عبرات تقریر میکنین اینجا الان دیگه ؟
آروم باشین و دستاتونو از تو کونای همدیگه دربیارین و یه نفسی بگیرین بعد دوباره …
نیلا جانم لایک کرده بودم. عزیز دلم سرعت نت پایین بوده لایک نشده گلم
دوباره لایک کردم
نه واقعا !
چی بود دقیقا؟:-/
فقط استعاره بود و مجاز و ایهام و جز این هیچ !
انقدر خسته کننده که فقط پاراگراف اول رو خوندم و تمام !
داستان باید دلی باشه اینکه زور بزنی ارایه بچپونی توش میشه یه آش شله قلم کار شبیه این !
ایدا داستاناش قشنگه خوندم اما این همکاری اصلا چیز جالبی از آب در نیومده بود :-)
نه لایک
نه دیس لایک
باشد که ایدا جدا بنویسد .
چقدر سرکش و رها و سخت
سه بار خوندم
موسیقی عالی
ممنون از هر دوی شما
خب نیلا و ایدای عزیز خسته نباشید هردو…
لایک رو میدم اما راهنمایی میکنم برای بهبود …
داستان به سادگی و بی تکلفی و همه فهم بودنش قشنگه…شما آثار نویسنده های خوب و بزرگ رو بخونید هیچ کدوم اینهمه ارایه ایهام و استعاره و کنایه نیاوردن توی داستاناشون…این دلیل عالی شدن داستان نخواهد شد … صادق چوبک …صادق هدایت…سیمین دانشور …رسول پرویزی …و هزاران نویسنده ریز و درشت رو میشه مثال زد که ساده و روون مینوشتن و مینویسن…عباس معروفی یا هوشنگ گلشیری که کمی فهمش مشکله برای بعضی خواننده ها نثر های پیچیده مینویسن و کمی سخت نه اینکه ارایه ادبی لا به لای هر کلمه ای بذارن…
ساده نوشتن و مخاطب عام داشتن بسی مشکلتره تا این سبک نوشتاری …
ایدا داستان های قبلش بی تکلف تر و ساده تر بود فک کنم سبک قبلشو دنبال کنه قطعا مخاطب راضی تر خواهد بود .
موفق باشید هر دو :-)
مرسی نیلا جان . وقتی نوشتی اروتیک خودمو آماده کرده بودم با صابون .
اما عاطفی بود و با احساس .
مرسی عزیز .
لایک 13
آشپز که دو تا شد … نه گاهی آش خوشمزه ترم میشه
یه موزیک قشنگ ، با مینیمال های زنجیر شده تابلوهای قشنگی خلق کرد
مثل “وقت پوشیدنش بود …” یه جاهایی هم مغز من بوق میزدمثل " آهوی یاغی "
فقط شمایی که ذوق شعری دارید میتونستید ترکیب بندهای داستانو از خودتون بسرایید هر چند موسیقی و شعراش لابلای متن اتمسفر خوبی ایجاد کرده بود…،" چو مه در قاب شبنم ها " …لایک
یه نثر خاص و پراحساس و شلاقی! بدون اضافه گویی.
لایک 20
تو تا کاری نکنی که ما وسط سکس فکر تشبیه و استعاره و درصد ادبیات کنکورمون بیفتیم ول نمیکنی نه؟! :D
قشنگ بود کوچولو. لایک ۲۳ هم از طرف من :)
نیلای عزیزم…
مشکل نبود برام فهم و خوندن نثرش… دوس داشتم اما تا خواست دستم بیاد نوع نثر، تموم شد :(
بجز سه چهار تا از تشبیهاتت، بقیه اش رو فهمیدم و حس خوبی داد، هرچند صحنه های سکسی خیلی معدود و بقچه پیچ شده بودن…
خسته نباشی عزیزم… همچنین دختر نشسته در ماه…
لایک۲۴ :)
نقطه قوتش این بود که پر از حس بود که خود به خود آدمو درگیر میکرد. دوسش داشتم. این نوشته از نظر من یه ضعف کوچیکم داشت و اونم آرایه های بیش از حدی بود که استفاده کرده بودی مثل اینکه بخوای تو یه فضای کوچیک یه شی خیلی بزرگیو جا کنی
شعررررررر