رمضون گوزو و دختر همسایه

1395/07/01

درود بر همگی
من هیفده سالمه و این قضیه بر میگرده به پارسال.
کم کم داشت شهوتمون به عقلمون غلبه میکرد که مثل یه بوقلمون حشری دنبال کس و کون ملت بودیم
تو ابتدایی که تا میتونستم کون هم دیگه میزاشتیم و به عبارتی دیگه صبح ساعت هفت پا میشدیم میرفتیم گی خونه میکردیم و میدادیم میومدیم خونه
بعد از اون هم که فقط با سالار جقم به هوا بازی میکردیم
تا این که دختر همسایه چشمونو گرفت.آقا چشتون روز.بد نبینه که خانوم بعد از یه سال ازدواج طلاق گرفت
دلیل طلاقشو نمیدونم فقط تا جایی میدونم که میتونست بدون زدن پرده و گرفتن کامل مهریه و سوزوندن کامل کون داماد طلاق بگیره
خب چی از این بهتر که یه کس آکبندی که کیر دیده ولی نرفته توش و روز به روز داره حشری تر میشه کنارت باشه و بتونی بکنیش
ولی خب گاییدن کس بیوه پرده دار تخم شیر میخواد و بس
ولی از اون طرف
هم اون حشری بود و هم من و جای خوبش اینجاست که از بچگی با هم بودیم و با هم بازی میکردیم و یه سه سالی از من بزرگ تر بود ولی خیلی با هم جور بودیم در حدی که شوخی هایی در محوطه شورت هم با هم داشتیم.
یه روز که کیر در گریبان گوشه ای به بیکاری می‌گذراندیم , گذر خانوم به ما خورد , چون ما دیوار به دیوار بودیم کلا صدا ها به گوش هم می‌رسید
از قضا باز این کسخل خانوم کلید نداشت
اومد کنار خونه ما ایستاد و با همون صدای دیوونه کنندش گفت: حسییین آاااااقاااااااا
منم که انگار تو کونم کرده باشن جلدی پریدم و گفتم بله
گفت میشه در خونه مارو باز کنی
منم از خدا خواسته پریدم
رفتم و از عمد ازش پرسیدم مگه کلید نداری?
اونم با عشوه واسه اینکه دل منو ببره (که اینو بعدا فهمیدم) میگه آخه وقتی داشتم میرفتم بیرون کلید رو روی اپن جا گذاشتم
من واسه این که بیشتر اذیتش کنم و الکی باهاش صحبت کنم گفتم حالا من چیکار کنم؟
گفت اگه زحمتی نیس از روی در برید توی حیاط در رو برام باز کنید
منم از خدام بود براش کاری انجام بدم ولی پرستیژ پسر ها رو حفظ کردم و کمی پیاز داغ قضیه رو زیاد کردم
ولی بعدش عین قرقی پریدم درو براش باز کردم
ازم تشکر کرد و داشت میرفت که گفتم چیزی رو جا نذاشتی؟
گفت چیو؟
گفتم بوس تشکر
برگرشت گفت حسین,ما دیگه بزرگ شدیم
منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم همین الان
دستمو کشید و برد توی حیاط و یه بوس آبدار از لپم گرفت
یه ثانیه جدا نشده بود که دستمو دور کمرش حلقه کردم و حدود ده ثانیه ازش لب گرفتم
گونه هاش سرخ شد از این که خودش هم یکم همراهی کرده بود .
فهمیدم که برای بار اول زیاده روی کرده بودیم ولی باز بد نبود
فردا همون موقع باز با همون صدا بهم رسونده که کلید نداره
باز پریدم درو باز کردم
موقع خداحافظی که شد با یه چشمک بهش رسوندم باس چی کار کنه
اونم اومد دستشو دور گردنم حلقه کرد و منم دستام دور کمرش بود که لبامون به هم خورد
کلی لب همو خوردیم و باهم بازی بازی کردیم
داشتم دستمالیش میکردم که به شورتش رسیدم دستشو رو دستم گذاشت گفت که مامانم اینا یه ربع دیگه میرسن
منم فهمیدم که خانوم واسه چی یه ربع صبر نکرده تا ننه باباش برسن
حساب کار دستم اومده بود
هر روز یه ربع وقت داشتیم تا قبل از رسیدن مادرش
ما لب بازی پر استرسی رو داشته باشیم
( دیگه خودش کلید داشت خخخ)
تا این که این قضیه گذشت و ما گفتیم آقا تا کی لب
یه سه شنبه که پدرم سرکار بود و مادرم خونه پدربزرگم اینها بود
بهش اس دادم که کجایی؟
اونم بعد پنج دیقه جواب داد خونه حوصله ام پوکیده
منم گفتم بیا خونه ما
گفت بیام چی کار
گفتم تنهام بیا با هم باشیم
گفت بزار ببینم چی میشه
منم کلی حال کرده بودم و برای سالار لالایی میخوندم تا وسط صحبت یهو راس نشه یه دفعه یه,صدای خیلی ریزی از در خونه ما بلند شد که فکر کنم اینقدر ضعیف بود که گوشم نشنید
کیرم بود که توی رادارش کس پیدا کرده بود
درو باز کردم دیدم خانوم با یه آرایش کمتر از ملایم پشت در وایساده
راهنماییش کردم که بیاد تو
اومدیم توی آسانسور که بریم طبقه چهارم کلی خدا خدا کردم که کسی توی راه سوار نشه
منم که توی ای سه چار طبقه کلی خودمو مالوندم بهش
اونم از خدا خواسته هیچی نمیگفت
رسیدیم به واحد خودمون درو باز کردم رفت طبق عادت توی اتاق من ,
منم ذوق مرگ که کس آوردم خونه رفتم دو لیوان شربت تگری براش ریختم
اونم با یه حرص و ولعی میخورد که خیال کردم الانه که لیوانم بخوره
تشکر کرد و لیوانها رو که بردم
برگشتنی هیچی یه ذهنم نرسید که ببرم با هم بخوریم
رفتم تو اتاق دیدم بله خانوم شال و مانتو,جلو بسته رو در آورده گذاشته کنار
بعد هم طبق عادت که توی مهمونی که میومدن خونه ما رفت سر کامپیوتر من
گفت فیلم نداری ببینیم
آخه هر وقت فیلم میخواست از من میگرفت
منم یکی از اون فیلم های سکسی کمدی رو گذاشتم تا با هم ببینیم
یه تیکه از فیلم یارو با صورت پرت میشه توی ممه های زنه
بعد از کلی عذر خواهی دوباره رفیقش پرتش میکنه تو ممه های زنه
کلی با هم خندیدیم و گفت چه ممه هایی داره زنه
منم گفتم تو هم بد ممه هایی نداری و بلافاصله دستم رو از روی تیشرتش گذاشتم روی ممه هاش ,
فهمیدم که سوتین نبسته کسکش
منم که آدمی هستم بین بیست تا کس و کون ممه 85 رو انتخاب میکنم
اینقدر کسخلم
بعد از کلی مالوندن از روی تیشرتش با هماهنگی خودش تیشرت رو در آوردم
یعنی باورتون نمیشه
حتی خودم هم که الان دارم اینو می‌نویسم باورم نمیشه
دو تا ممه هشتاد و پنج سفید برف با دوتا هاله نورانی صورتی( که دور صورت احمدی نژاد بود) جلوی چشام افتاد بیرون
تا پنج ثانیه قلبم وایساد و مغزم پیام اشتباهی به جای کیرم به دستم فرستاد و دستم آروم آروم شق شد و رفت سمت ممه هاش
نرم نرم از زیر گردنش مالیدم اومدم سمت پایین واییی هنوز باورم نمیشه
اینقدر نرم بودن که باورم نمیشد
اینقدر که ممه های این دختر نرم بودن خود نرم اینقد نرم نبود
خخخخ
در هر صورت از خواب بیدار شدم و. شروع کردم به مالیدن سرعتی
کیرم رو که نگید
شرت و شلوار که به کنار
کمربند رو هم داشت پاره میکرد
منم عین ندید بدید ها هی میمالوندم و میخوردم
از داستان های اینجا هم گوش و گردن لیس زدن رو یاد گرفته بودم که گفتم اینجا اجرا کنم ببینم جواب میده یا نه
زیر گلوش رو میک زدم و با زبون بازی کردم و بعد رفتم سراغ لاله گوش , مخصوصا نرمی زیر لاله گوش رو میک میزدم که دیدم نفساش داره تند میشه
بعد از این که دیدم تونستم حشریش کنم داشتم بال در می آوردم
دوباره رفتم پایین سراغ ممه هاش
دیگه هر دو تا داشتن سرخ میشدن
از ممه یکم پایین تر رفتم و بالا ناف و دور ناف و پایینشو به ترتیب لیس زدم و زبون کشیدم
یه حسی,بهم میگفت برو پایین تر لاشی داره پاره میشه از شهوت
منم به ندای دلم گوش دادم و دلو زدم به دریا
خواستم شورتشو بکشم پایین که نذاشت
منم که بد جور کیر شده بودم دوباره شروع کردم به حشری کردنش
باس یه کار میکردم که خودش بگه بیا منو بکن جون ننت
دوباره مالوندن رو ادامه دادم البته اینبار فقط ممه و گردن گوش نبودن بلکه مالیدن کوس از رو شلوار هم شامل میشد
دیدم که داره کم کم دست راستم نمناک میشه
فهمیدم کارم جواب داده
اینبار شلوارشو تا بالای زانو دادم پایین تا اینکه جو گیر نشه و ساز مخالف نزنه
بعد یه لیس از روی شورت مشکی نازکش زدم
و یه ویبره نرم رفت تو وجودش
دیدم که جواب داده بله
شلوار رو در آوردم که هیچ شورتشو هم داشتم در میاوردم که خودش مانع نشد
بلکه خیسی شرتش باعث میشد خیلی سخت در بیاد
واسه همین یکم معطل شدیم
از روی صندلی بلندش کردم و گذاشتمش روی تخت
پا هاشو از هم باز کردم و شروع کردم به لیسیدن کسش
همچین شق کرده بودم که گفتم اگه الان نکنم کیرم کون خودمو میگاد
فرستادمش زیر کمربند و به لیسیدن ادامه دادم
به چوچولش که رسیدم بعد از پنج تا لیس خانوم یهو لرزید و کلی آب پاشید روی سر و صورتم در طول این مدت هم اینقدر اه و ناله کرد که گفتم اگه بخوام بنویسم باید شیش ساعت فقط یه داستانو بخونید
ارضا که شد یه لب به عنوان تشکر ازم گرفت و پاشد که لباساشو بپوشه چشمش به سالار افتاد
یه وای کشیده گفت و عذر خواهی کرد و زیپ شلوارمو باز کرد و کشید پایین
دید که سالار داره شرتو پاره میکنه
همچین راست شده بود که کش شورت رو از زیر شکمم فاصله داده بود
اونم یه پنج ثانیه محو تماشای کیرم شد و انگار نه انگار کیر خوردنیه
داشت فکر میکرد که چجوری منو ارضا کنه که کیرم رو زدم به لبش و اونم منو نگاه کرد و فهمید باس چیکار کنه
بهم گفت بلد نیستم
گفتم اشکال نداره یاد میگیری
شروع که کرد( که ای کاش شروع نمیکرد)
اولین دندون رو بر کله کیر مبارک کشید منم پریدم عقب که خودشم ترسید
دوباره بهش یه ذره اصول ساک زدن رو آموختم
برای اولین,بار خوب داشت میزد البته این لابه لا چند بار هم دندون هم زد که نادیده میگیریم
داشت کم کم آبم میومد بهش گفتم داره میاد
گفت روی من نریز فقط ارضا که شدم فورا کیرم رو گرفتم که رو خانوم نپاشه
تو دستمال کاغذی با بچه ها خداخافظی کردیم
حالا نوبت باز کردن کس بود که یهو,ساز مخالف زد که پردمو نزنی به گا برم!!
منم با کلی خواهش و تمنا که تو رو خدا بزار بزنیم
هر کار کردم نشد
( بعدا از زیر زبونش کشیدم بیرون که توی این حدود یه,سال با شوهر قبلیش فقط شیش بار سکس داشته که اونم به خاطر بی,میلی خانوم خانوما فقط راضی شده چند بار از کون بده تا اون لاشی ارضا شه)
نداشت از کس بکنمش آخر دیگه
ولی یه چیزی به ذهنم جرقه زد, یاد این شعر افتادم :
خداوند گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری
منم همینطور داشتم به در بسته خانوم نگاه میکردم که در دیگرش توجهم رو جلب کرد
زدم رو کونش گفتم این رو که میتونی بدی بهمون
با شرمندگی گفت باشه,قبوله
منم دوباره کیرم مثل برق راست شد و وایسادی تو چشام نگاه کرد
همینطور که به پشت دراز کشیده بود آروم آروم بلندش کردمو بر گردوندمش و روی حالت داگ استایل قمبلش کردم
چون اصن خودش هیچکار نمیکرد
فقط مثل خمیر بهش شکل میدادم
فورا یه تف سنگین سر کیرم انداختم و شروع کردم به مالیدن به زیر کوسش
خودش اینقدر داشت حال میکرد که نگو
اااااااه ه ه ه ه ه هش رفته بود هوا
کم کم داشت دوباره ارضا میشد چون داشتم با دستم هم چوچولش رو میمالیدم
گفتم پردتو بزنم
باز سماجت کرد و گفت نه
منم بیخیال شدم و به کونش دقت کردم دیدم کونش از کوسش بهتر هم هست
با خیسی کسش و تف قبلی و پیش آب خودم کونش و سوراخشو خیس کردم
بعد از انگشت کردن کم کم کیرم رو فرستادم تو
اول کلش رفت تو که کلی گرما رو جذب کرد
آروم و یواش تا ته کردم توی سوراخ کونش
هرچی بیشتر هل میدادم صداش بلند تر میشد
منم هر چی در توانم بود رو پشت کمرم گذاشتم و شروع به تلمبه زدن کردم
واییییی که چقدر اون داخل داغ بود
کلی زدم تا خسته شده
چون یه بار آبم اومده بود برای بار دوم دیر تر میومد
استایل عوض کردیم و بعد یه پنج دیقه دیگه آبم اومد و همشو ریختم توی کونش
لحظه ارضا شدن من توی حالتی زیبا بودم
کیرم تا ته توی کونش بود با شکم و سینه ام کمر تا گردنشو حس میکردم دست راستم روی چوچولش بود که دوباره با هم ارضا شدیم و دست چپم هم روی جفت ممه هاش بود
بعد از اون هم فقط یه یار دیگه تونستم باهاش سکس داشته باشم
ببخشید از این که طولانی شد
لطفا برای حفظ روحیه فحش ندید اگر هم میدید خیلی قشنگ باشه
تا فحشای جدید یاد بگیریم
ممنونم

نوشته: رمضون گوزو


👍 2
👎 10
27223 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

557547
2016-09-22 21:16:13 +0330 +0330

چرت و پرت الکی بود و فقط بیخودی طولانیش کرده بودی . چارکلام مینوشتی وقت ملتو نگیری با این داستان مزخرفت . اونوقت ربط اسم داستانتو نفهمیدیم . کجا گوزیدی که صداش نیومد ؟ گوزاتو سانسور کردی ؟
البته درکل گوزیدی به جای اینکه داستان بگی

1 ❤️

557548
2016-09-22 21:17:52 +0330 +0330

کیر کرگدن خسته تو کونت وسط سکس حکایت یادت میاد معامله جوش میدی با طرف؟

3 ❤️

557552
2016-09-22 21:31:51 +0330 +0330

سگ تو روحت خیلی خندیدم به اسم داستانت
داستانتم نخوندم:)

0 ❤️

557560
2016-09-22 23:27:23 +0330 +0330

کص نگو حرومی تو ابتدایی با دودولاتون کون هم میزاشتین؟؟!! اصلا موندم کدوم بچه حداکثر ده ساله که آخرین سال ابتدایی قرار داره که تو حشری میشدی؟!! بالاخره زنه طلاق گرفته بود یا بیوه شده بود کصملان؟؟ احتمالا بابات اونشب آبشو ریخته بود رو فرش و بعد هم با قاشق جمع کرد و توش یه قرص اکس هم اضافه کرد بعد ریخت تو کص ننت که توی گیج گه متوهم که خودت هم نفهمیدی چی گفتی به دنیا اومدی!! شوخی هاتون در محوطه ی شورت بود؟؟ ببین محوطه شورتتون زمین چمن نداره که ما چند روز دیگه بیایم اونجا فوتبال بازی کنیم و همزمان کونتون بزاریم تا بفهمی نباید بیای کص تلاوت کنی! حالا از اینم بگذریم تو کص ننه چجوری اول رو از رو شورتش لیس زدی و لرزش کرد ولی بعدش شلوارشو در آوردی؟؟؟ آخه جاکش اگر از همون اول شلوارش رو در نیاورده بودی چجوری از رو شرتش کصشو لیس زدی جاکش کونی پدر؟؟؟!!! اون خخخخ رو هم تو گلوت نگه ندار و بعد تف بزن تو کون عمت!! خلاصه اینکه بازم داستانت سوتی داشت ولی حوصله ندارم بقیش رو بگم شاید نفرات بعدی حوصله کردن و نوشتن. و در آخر هم بگم سگ تو روحت دروغگوی کونده با این فانتزیات و تو کیر منم نیستی چه برسه به قرقی!!

1 ❤️

557570
2016-09-23 02:25:12 +0330 +0330
NA

از اسم داستان مشخصه که کُــسُ شـــــعری بیش نیست !
بنابراین نیازی نیست وقت و مَـنیِ گرانبهاتون رو بخاطرش حروم کنید !

0 ❤️

557575
2016-09-23 04:54:52 +0330 +0330

اون زن کسخول چرا به شوهرش کس نداده بود ولی به جاش کون داده بود که دردش زیادو لذتشم کمتره ؟؟؟!!!

اگه میگفتی یه اسب داره کونت میذاره باور میکردم ولی این داستانو نه :\

0 ❤️

557588
2016-09-23 10:33:24 +0330 +0330

کاری به داستان ندارم ولی وجداناً بعد از مدتها یه داستان خوندم که حداقل موجب شد یه لبخندی بزنیم!! البته روی اون تیکه احمدی‌نژاد هم کلی خندیدم!! دمت گرم که موجبات خنده رو فراهم کردی…

0 ❤️

557595
2016-09-23 13:47:51 +0330 +0330

دوباره اومدم تا بهت بگم اون عکس کیری که تو گوشه چپ شهوانی هست تو کونت☻

0 ❤️

557598
2016-09-23 15:03:39 +0330 +0330

فقط تا قضیه شربت خوندم… خخخخخخ

0 ❤️

557612
2016-09-23 16:46:21 +0330 +0330

یه رمضون گوزو و اینهمه داستان ؟ لابد نهایتش این بوده که خواستی دختره رو بکنی، پدرش سر رسیده و تو هم از ترس شروع کردی به گوزیدن و پدره پیدات کرده و کیونت گذاشته دیگه. اینهمه آسمون و ریسمون بافتن نداره که.

0 ❤️

557622
2016-09-23 18:26:00 +0330 +0330

داداش برو کلش او کلنز بازی کن ولی با اعصاب بچه ها بازی نکون برو فداتشم

0 ❤️

557657
2016-09-23 23:22:46 +0330 +0330

شما دوز گلنارت رو کمی کم کن طنازالمجلوقین! که خونەتون دیوار به دیوارە و صداها کلا به هم میرسید و روز واقعە شما قبل اینکه ببریش طبقەی چهارم، تو آسانسور کلی مالوندیش؟! ببین گلناریست قشنگ و مشنگم! به خر سانچو قسم نمیشه همچی چیزی… با معجزەی هزارەی سوم محشور بشی انشاا…

0 ❤️

557672
2016-09-24 00:45:08 +0330 +0330

. . . گفتم چیزی رو جا نذاشتی؟ گفت چیو؟ گفتم بوس تشکر برگرشت گفت حسین,ما دیگه بزرگ شدیم منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم همین الان دستمو کشید و برد توی حیاط و یه بوس آبدار از لپم گرفت یه ثانیه جدا نشده بود که دستمو دور کمرش حلقه کردم و حدود ده ثانیه ازش لب گرفتم . . . ‎:-|‎
واگذرتو کردم به تیم فنی اساتید کامنتباز سایت شهوانی . . . ‎

1 ❤️

557675
2016-09-24 01:12:33 +0330 +0330
NA

شبها که من میگـوزم / دنیا سکوت میکنـــه
سوراخم پاره میشه / سقف سقوط میکنه !
شبها که من میگوزم / به مرزِ جِــر میرسـم
به درمانگاه میــرم ُ / رو به دکتر میکنم :
" من یه سوراخی داشتم / سوراخِ گشادی داشتم
تا اینکه بد گوزیدم / شانس آوردم نَـریدم !
دکتر سوزنُ بردار / یه نخ روی اون بذار
لای کـونمو وا کن / اینقد بهونه نیار
دارم میریم از درد / ببین یه گوز چه هاا کرد !
بخیه بزنم کـونمو / نگیر ازم جونمو "

0 ❤️

557676
2016-09-24 01:14:37 +0330 +0330
NA

شبها که من میگـوزم / دنیا سکوت میکنـــه
سوراخم پاره میشه / سقف سقوط میکنه !
شبها که من میگوزم / به مرزِ جِــر میرسـم
به درمانگاه میــرم ُ / رو به دکتر میکنم :
" من یه سوراخی داشتم / سوراخِ گشادی داشتم
تا اینکه بد گوزیدم / شانس آوردم نَـریدم !
دکتر سوزنُ بردار / یه نخ روی اون بذار
لای کـونمو وا کن / اینقد بهونه نیار
دارم میمیرم از درد / ببین یه گوز چه هاا کرد !
بخیه بزنم کـونمو / نگیر ازم جونمو "

0 ❤️

557726
2016-09-24 14:34:18 +0330 +0330

ملت الاف (clap)

0 ❤️

557727
2016-09-24 14:50:50 +0330 +0330

یارانمو هر ماه بهت میدم دیگه ننویس !

0 ❤️

557735
2016-09-24 16:34:12 +0330 +0330

ببینم کلاغ سفید با خدابیامرز سکسیرو نسبتی نداری ؟ داری ؟ نداری ؟ داری ؟ نداری ؟ داری…!

1 ❤️

557749
2016-09-24 20:13:01 +0330 +0330
NA

تا شهوتت به عقلت غلبه کرد بیشتر نخوندم…اخه کسس کش تو عقل داری… کسس خله خره دهاتی…کییرم تو اون اسمت…از اسمت معلومه هیچ گوهی نیستی…

0 ❤️

557783
2016-09-25 01:47:04 +0330 +0330
NA

خیر جناب manmanamtotoi !
بنده کاربر تازه وارد هستم و کسی رو نمیشناسم .
چون دستی در شعر و ترانه دارم ، بنابراین دوست دارم برخی کامنت هام رو بصورت شعر بنویسم .
تمامه سعی ام بر اینه شعری که مینویسم در راطبه با موضوع و عنوانِ داستان باشه و وزن و قافیه رو بدرستی رعایت کنم
مرحمت زیاد

0 ❤️

557796
2016-09-25 05:20:50 +0330 +0330

جای گوزوی خوشبخت خالیه

0 ❤️

557800
2016-09-25 07:09:35 +0330 +0330

کاری به راست و دروغش ندارم؛ ولی باحااااال نوشته بودی خخخخ

0 ❤️

557859
2016-09-25 15:22:13 +0330 +0330
NA

dastanet aaaaliiii boood , damet gharm kolli khandidam

0 ❤️

557880
2016-09-25 21:00:10 +0330 +0330

بلخره کی گوزیدی که صداش نیومد؟

0 ❤️

662877
2017-11-23 21:23:33 +0330 +0330
NA

اخه ملجوق تورو سننه

0 ❤️