رهایی از باکرگی یا شکسته شدن پلمپ ها (۱)

1400/10/03

سلام دوستان این یه داستان کاملن تخیلی و فانتزیه که سعی داره تا جای ممکن شهوانی باشه. پس لطفن فقط به دید یه فانتزی تخیلی بهش نگاه کنین و بس
بالاخره سارا توی ماشین کنارم نشسته بود و داشتیم میرفتیم شمال که چند روزی رو توی ویلای پدرم تنها باشیم و خوش بگذرونیم. دل تو دلم نبود که بالاخره توی ۲۳ سالگی به اولین سکس عمرم میرسم و کیرم طعم شیرین کوس رو میچشه
بله ۲۳ سال از عمرم میگذشت و تا اون موقه هیچوقت سکس رو نتونسته بودم تجربه کنم. پدرم شرکت بازرگانی داشت و توی یه خونواده نسبتن مرفه بزرگ شدم ولی از همون بچگی خیلی فاز بچه مثبتا و بچه خرخونا رو داشتم و سرم همش توی درس و مشق بود.
توی دانشگاه یه دختر نسبتن سکسی به اسم نرگس باهام دوست شده بود و من خوش خیال پیش خودم فکر میکردم بخاطر خودم باهام دوست شده در حالی که اون فقط بخاطر اینکه فهمیده بود یکی از پولدارترین پسرای دانشگاهم، تمام مدت دانشگاه مثلن دوست دخترم بود و منو به انواع روشها تیغ میزد و با اینکه میدونست بدجور توی کفم ولی با اونهمه خرجی که براش میکردم حتی یکبارم بهم پا نداد و هر بار بهونه میاورد که فقط بعد ازدواج سکس میکنه و اگه واقعن سکس میخام باید باهاش ازدواج کنم ولی نه من اونموقه قصد و آمادگی ازدواج داشتم و نه خانوادم بخاطر پولدار نبودن خانواده نرگس اونو به عنوان عروس قبول میکردن. خلاصه دانشگاه گذشت و ترم اخر بود که تازه فهمیدم نرگس با نصف پسرای دانشگاه حال کرده و با بعضیشون مسافرت رفته و با بعضیاشون شب تا صب خونشون بوده و تنها بی نصیب از هیکل و کوس و کونش من بودم.
دانشگاهم که تمام شد میخاستم کم کم برای خدمت سربازی آماده بشم که آقا محمود که تازگی با پدرم شریک شده بود یه شب مارو شام بخونش دعوت کرد. غیر از بحث شراکت، پدرم و آقا محمود خیلی از لحاظ اخلاقی با هم مچ شده بودن و هر کس میدیدشون فکر میکرد دوستای هزار ساله ان
خلاصه شب شد و همراه پدر مادرم بخونه محمود خان رفتیم و اونجا برای اولین بار سارا رو دیدم یه دختر واقعن ناز و دلربا با پوست سفید، چشمای گرد و درشت و موهایی که رنگ طبیعیشون خرمایی بود. اونشب کلی با سارا خوش و بش کردم و بنظرم دختر خونگرم و باحالی اومد.
فردای اونشب بابا از من و مامان در مورد سارا نظر خواست و گفت که خودش و بابای سارا موافقن، مادرمم از سارا خوشش اومده بود.منم که راستش سارا رو پسندیده بودم پس بله رو دادم و قرار شد خواستگاری کنیم و اگه اوکی شد قبل سربازی عقد کنیم و بابا با نفوذی که داشت و با پولش کاری کنه من تهران خدمت کنم و شبا خونه باشم و وقتی کارت پایان خدمتمو گرفتم عروسی بگیریم و منم توی شرکت بابا و آقا محمود مشغول بکار بشم

بعد عقد و مخصوصن قبل اینکه برم برای خدمت سربازی خیلی دوس داشتم اولین سکس عمرم و اولین سکسم با سارا رو تجربه کنم. اما تا وقتی تهران بودیم بیشتر از بوس و بغل نتونسته بودیم پیش بریم و همیشه مادر پدرمون یا خواهر سارا مزاحم بودن من به سارا پیشنهاد دادم هتل بگیریم و سارا قبول نکرد و پیشنهاد داد بجای اینکار یه مسافرت شمال بریم و چند روزی رو ویلای پدر من باشیم. یجورایی معذب بودم که این درخواست رو از خونواده ها بکنم. آخه تابلو بود واسه چی قراره بریم شمال ولی سارا بهم اطمینان داد که خونواده خودش مشکلی با این قضیه ندارن و قبلنم با دوستا و هم دانشگاهیاش که پسرم بینشون بوده مسافرت رفته و پدر مادرش مطمئنن مشکلی ندارن. و حالا با هر مصیبتی بود کلید ویلا رو گرفته بودیم و زده بودیم بدل جاده
سر صبح از شهر زده بودیم بیرون و رسیدیم به رستوران کنار جاده ای تر تمیزی که همیشه وقتی خانوادگی شمال میرفتیم با پدر مادرم اونجا یه چیزی میخوردیم. و حالا من و سارا میرفتیم که اولین صبحونه دو نفره مون رو اونجا بزنیم. حس جالبی بود که الان برا خودم خونواده تشکیل دادم و مرد خونواده ام. وسط هفته بود و خلوت بود. یه میز بیرون و تو فضای باز محوطه گرفتیم و نشستیم. بعد از نشستن ما یه لندکروز مشکی هم از راه رسید و سه تا پسر بیست و هفت هشت شایدم سی ساله ازش پیاده شدن و چند تا میز اونطرف تر نشستن. از تیپ و هیکلشون معلوم بود که همگی ورزشکارن مخصوصن یکیشون قدش نزدیک دو متر بود و بازو هاش اینقدر کلفت بودن انگار داشتن به آستینای تیشرتش فشار میوردن که جرشون بدن.
سارا برا دوتاییمون نیمرو سفارش داد ولی من خواستم که کره حیوونی و عسل هم برامون بیارن. پیشخدمت که رفت سارا با شیطنت نگام کرد و گفت چیه میخای حسابی خودتو تقویت کنی و نیشش باز شد و یه چشمک بهم زد. منم با شیطنت نگاش کردم و گفتم حالا کجاشو دیدی و یهو هر دو زدیم زیر خنده وسط خندمون متوجه شدم صدای خندمون جلب توجه کرده و سه تا پسرا زل زدن بهمون، بعد اونم رفتارشون یجوری بود که میشد حدس زد در مورد ما دارن حرف میزنن جوری که سارا هم متوجه نگاههای سنگینشون و پچ پچشون شد و گفت چشونه اینا؟گفتم هیچی بابا کونشون داره میسوزه ولشون کن
آخرای صبحونه بودیم که یه لحظه یکی از پسرا که بیشتر از همه میخ سارا شده بود و موهای فر و ریش و سبیل داشت با سارا چشم تو چشم شدن و به سارا چشمک زد و یه لبخند تحویلش داد. سارا رنگش پرید و سرشو انداخت پایین بعد چند ثانیه گفت ساسان پاشو بریم من دیگه واقعن معذبم منم که راستش دل و جرات درگیر شدن با سه تا نره غولو نداشتم سوویچ رو دادم به سارا و رفتم حساب کردم و اومدم که سوار ماشین بشم وسط راه اونی که از همه قد بلندتر و هیکلی تر بود سر راهم داشت سیگار میکشید وقتی بهش رسیدم سلام کرد و من جواب دادم. ماشین جنسیس کوپه منو نشون داد و گفت ماشین قشنگیه گفتم مرسی ناقابله گفت شمال میرین؟ گفتم آره با اجازتون گفت ما هم راهی شمالیم واسه عشق و حال و حول یهو از دهنم پرید ولی شما که همه پسرین با کی حال و حول کنین؟ گفت اونم پیدا میشه ما شکارچی های خوبی هستیم و یه خنده تحویلم داد که یجورایی مورمورم شد. گفتم باشه خوش بگذره بهتون گفت مرسی ولی با این دافی که شکار کردی بنظرم بتو بیشتر خوش میگذره و بهم چشمک زد!گفتم آقا خجالت بکشین زنمه
گفت آخ ببخشین معذرت میخام بخاطر سنت فکر نمیکردم ازدواج کرده باشی و … گفتم طوری نیست و خدافظی کردم و پریدم توی ماشین و حرکت کردیم
یکم که رفتیم جلو سارا سکوتو شکست و گفت این آقا غوله چی میگفت؟ گفتم هیچی بابا ولش کن گفت هیچی؟ پس چرا رنگت پریده بود؟ دست گذاشتم روی رونش و یه فشار بهش دادم و گفتم هیچی آقایون بد جوری برات هوسی شده بودن گفت خجالت بکش ساسان، غیرت داشته باش گفتم خجالت واسه چی؟ واسه اینکه از الان تا آخر دنیا قراره فقط مال من باشی و همه مردای دنیا تو کفت باشن؟؟؟ عمرن خجالت بکشم به خودم افتخارم میکنم!سارا دستشو گذاشت روی دستم که هنوز رونشو مالش میداد و گفت ای شیطون تو هم بلدی زبون بریزیا! باز رونشو یه مالش دیگه دادم و گفتم زبونمو بعدن حس میکنی و زدیم زیر خنده

بالاخره رسیدیم به ویلا، تا ماشینو توی حیاط پارک کنم و چمدونا رو بیارم داخل هال، دیدم سارا ولو شده روی مبل، منم خسته بودم ولی دلم میخاس زودتر سکسو شروع کنم ولی نمیدونستم سارا آمادس یا نه به سارا گفتم تو بشین من کاپوچینو آماده کنم که بزنیم و یکم خستگی از تنمون در بره رفتم توی آشپزخونه. سارا گفت باشه پس منم کیفارو ببرم توی اتاق و یه لباس راحتی بپوشم بیام. وقتی با دوتا لیوان کاپو برگشتم توی هال دیدم سارا تنها چیزی که تنشه یه شورت و کورست ست قرمز کالوین کلینه ازون سوتینای چسبونه ورزشکاری که مث نیم تنس و پایین سوتین و بالای شورتش یه نوار سفید جدا میشد که دور تا دور مارک کالوین کلین خورده بود. ترکیب پوست سفید سارا و رنگ قرمز شورت و کورستش دیوانه کننده بود مخصوصن خط شورتش لای پاهاش. مث برق گرفته ها بهش زل زده بودم و آب دهنم راه افتاده بود. نیشش باز شد و گفت چیه جن دیدی؟گفتم جن چیه حور و پری میبینم! با انگشت اشاره کرد که برم پیشش منم لیوانای کاپوچینو رو گذاشتم روی میز و رفتم روی مبل کنارش نشستم و دستمو انداختم دور کمرش یه دستمم زیر چونش رو گرفت و سرشو برگردوندم سمت خودم و شروع کردیم لب خوردن بعد لبمو بردم روی لاله گوشش و گلوشو شروع کردم خوردن و دستم رفت لای پاش چشماش شهلا شدن و آهش بلند شد. یدفه در حال باز شد و یکی گفت اوووف بیاین بچه ها که به موقه رسیدیم و همون سه تا گردن کلفت اومدن تو از جام پریدم و گفتم اینجا چه غلطی میکنین؟ که یدفه همونی که از همه هیکلی تر بود و بعدن فهمیدم اسمش علی هست یه کشیده محکم خوابوند توی صورتم طوری که سرم گیج رفت و افتادم زمین تا اومدم بخودم بجنبم علی وایساد بالای سرم و کفششو گذاشت روی گردنم و محکم فشار داد طوری که دوخته شدم بزمین و نمیتونستم تکون بخورم. سارا از جا پرید و جیغ کشید و گفت چیکار میکنین آشغالا؟ ولی همونی که مو فری و ریشی بود یعنی ارصلان خودشو به سارا رسوند و هلش داد و انداختش روی مبل و پای چپشو گذاشت روی مبل بین پاهای سارا و دست چپشو گذاشت دم دهنش و با دست راستش از جیبش یه چاقو کشید بیرون و گذاشت کنار صورت سارا و گفت پوست ناز و خوشگلت بوس و ناز و نوازشو ترجیح میده یا این تیزیو؟ سارا شوک شده بود و اشک توی چشاش بود با همون وضع که سنگینی علی روی گردنم بود گفتم ولش کن عوضی! ولی علی پاشو مکحم تر فشار داد طوری که حس خفگی بهم دست داد و گفت یبار دیگه زر بزنی چنان با کف پام میکوبم رو مخت که مغزت بریزه بیرون
ارصلان با حالت تهدید تیغه چاقو رو چند بار به سینه و گردن سارا کشید طوری که سارا هم از سردی فلز و هم از ترس بخودش لرزید بعد بیخ گوشش به حالت نجوا گفت اگه دختر خوبی باشی دیگه این چاقو رو نمیبینی اما اگه دختر بدی باشی هیچکدومتون رنگ فردارو نمیبین فهمیدی؟ نفر سومی که کوتاه قد اما چهار شونه و عضلانی بود و اسمش رضا بود خودشو به مبل سه نفره که سارا وسطش بود رسونده بود نشست کنار سارا و شروع کرد رونشو دسمالی کردن و یه بوس بگردنش زد و گفت نه بابا دختر خوبیه بزار کنار چاقو رو ارصلان زل زد تو چشای سارا و پرسید: آره؟ بزارمش کنار پس؟ سارا که اشک تو چشاش جمع شده بود به علامت موافقت آروم پلکاشو بست و باز کرد
ارصلان دستشو از رو دهن سارا برداشت و چاقو رو گذاشت تو جیبش و گفت عاشق دخترای حرف گوش کنم بعد نشست اونور سارا دست انداخت توی موهاش و سرشو برگردوند و لباشو انداخت رو لباش و شروع کرد لب خوردن سارا میخاس مقاومت کنه ولی مث یه بره آهو که اسیر نره پلنگ شده کاری از دستش بر نمیومد رضا هم همینجور که رونای سارا رو میمالید اومد روی مبل و لاله گوشش و گردنشو میخورد
علی پاشو از رو گردنم برداشت اما تا بخودم بیام یه دستش حلقه شد دور گردنم و دست دیگشو انداخت بین پاهامو عین پر کاه بلندم کرد و رفت نشست روی مبل یه نفره روبرویی طوری که من نشسته بودم روی پاهاش و یکی از دستاش با بازوهای کلفتش حلقه شده بود دور گردنم و یه دستش دور شکمم حلقه شده بود و تکون نمیتونستم بخورم بیخ گوشم گفت خوب ببینیم زن خوشگلت چی داره. با ناامیدی اومدم تقلا کنم شاید بتونم خودمو خلاص کنم اما بازوش دور گردنم محکمتر شد و گفت یه تکون دیگه بخوری عین جوجه ماشینی خفت میکنم بنظرت اگه فردا جنازتونو اینجا پیدا کنن میفهمن کار کی بوده؟پس بشین و مث من از صحنه لذت ببر منم مث سارا اشک اومده بود توی چشام و میدونستم که هیچ کاری از دستم بر نمیاد و تازه باید گاییده شدن زنمم رو هم جلوی چشمم میدیدم
ارصلان همینطور که لب و صورت و گوش و گردن زنمو میخورد دستشو از بالای یقه سوتین برد داخل و شروع کرد به مالیدن پستوناش رضا هم همزمان داشت رون و کم کم لای پای سارا رو میمالید سارا که میدونست مقاومت فایده ای نداره تسلیم شده بود و بدنش کامل در اختیارشون بود
بالاخره ارصلان سر و صورت سارا رو ول کرد و کشید عقب و دست انداخت که سوتینشو در بیاره سارا با چشای پر اشک و بیحالش زل زد تو چشای ارصلان و گفت تورو خدا ولم کنین ارصلان با دوتا دستش محکم سوتینو از بالای سر سارا کشید بیرون و پرتش کرد وسط حال و باز موهای سارا رو چنگ زد و گفت قرار بود دختر خوبی باشی و طوری زل زد توی چشاش که منم ازش ترسیدم چه برسه به سارا بعد در حالی که یه دستش پستونای گرد و کوچولوی سارا
میمالید بازم ازش لب گرفت رضا هم بلند شد و اومد روی زمین بین پاهای سارا و دستاشو انداخت دو طرف شورتشو بزور شورتو کشید پایین طوری که سارا هم یکم کشیده شد پایین و کوسش اومد لب مبل، حالا دیگه زنم لخت مادرزاد در اختیار دوتا گردن کلفت بود و من برای اولین بار زنمو لخته لخت میدیدم اما بدن لختش در اختیار من که شوهرشم نبود در اختیار دوتا نره خر حشری بود!
رضا پاهای زنمو باز کرد و زبونشو انداخته توی شکاف کوسش و لیسش میزد از بالا هم ارصلان چنگ انداخته بود تو موهاش و سینه هاشو با حرص و ولع گاز میگرفت و میمکید و میخورد و گاهی هم میومد بالا و یه لب محکم ازش میگرفت و باز برمیگشت بین سینه هاش منم مث سارا دیگه تسلیم شده بودم و فقط با اشک توی چشمام هیکل سفید و سکسی زنمو میدیدم که چطور دو تا مرد حشری رو داره سیراب میکنه هیکلی که الان باید در اختیار من میبود و این من بودم که زبونش باید لای کوسش میبود
این حجم شهوت سارا رو از پا درآورد و کم کم صدای نفس نفس زدنای سکسی و آه و آخش بلند شد علی سرشو رسوند بیخ گوشم و گفت زن خوشگلت الان کیر میخاد اگه تو جلوش نبودی که ازت شرم کنه الان برا کیر التماس میکرد حرفای علی حالمو بدتر میکرد به خودم میگفتم کاش اینا همه یه کابوس باشه و زودتر از خواب بیداربشم اما وضعیت داشت لحظه به لحظه بدتر میشد اینبار ارصلان بلند شد سر پا و شلوارو شورتشو از پاش درآورد کیرش سیخه سیخ بود یه کیر دراز و سفت و شق و رق پای راستشو تا کرد و گذاشت روی مبل و کیرشو گرفت جلو صورت زنم و گفت بخور خوشگله! سارا زل زد تو چشاش اما کاری نکرد باز ارصلان سر سارا رو گرفت و کیرو مالید روی لباش و بعد هلش داد توی دهنش، سارا دیگه مقاومت زیادی نشون نداد و ارصلان شروع کرد تلنبه زدن توی دهنش کیرش دراز بود و تا ته حلقش میزد، سارا اذیت بود و عوق میزد و باز اشکش و اینبار حتی آب دماغش راه افتاده بود. ارصلان کیرشو درآورد و گفت اگه میخای اذیت نشی راهش اینه که خودت ساک بزنی اگه نه باز همین برنامس. سارا که چاره ای نداشت دستشو دور کیر حلقه کرد و شروع کرد بخوردن، همزمان من دراز و کلفت شدن کیر علی رو زیر پام حس میکردم و کونم میسوخت که چقدر بدلم وعده داده بودم که امشب سارا برام ساک میرنه!
رضا بلند شد سرپا و شروع کرد به لخت شدن برعکس علی که نزدیک دو متر بود و ارصلان که حداقل ۱۸۰ قدش بود، رضا تقریبن هم قد من و سارا بود یعنی ۱۶۵ اما چهار شونه و عضله ای بود و معلوم بدن خیلی قوی داره علی بیخ گوشم گفت خوب داریم میریم سر اصل مطلب!! ارصلانم کیرشو از دهن زنم درآورد و بهش فهموند که همونجا وسط مبل داگی بگیره سارا رفت روی چهار دست و پا و قمبل کرد اینحا بود که حس کردم کیر علی واقعن بزرگ شد اومد بیخ گوشم و گفت اوووف که این زن تو عجب کونی داره اوووف حالا دیگه وقت گاییدنشه. رضا رفت پشت زنم کیرش کوتاهتر از ارصلان اما کلفتتر بود باز یکم کوسشو لیس زد و اومد بالا و سر کیرشو گذاشت دم کوسشو فشار داد داخل! سرش که رفت داخل سارا یه آخ گفت ارصلانم مهلت نداد و همونطور که پایین مبل رو پا ایستاده بود کیرشو گذاشت دهنش و شروع کرد توی دهنش تلمبه های آروم زدن رضا کیرشو تا ته داد داخل و شروع کرد تلمبه های عمیق و محکم زدن
علی دست انداخت زیر تیشرتم و دستشو رسوند روی پستونم و چنگش زد و بیخ گوشم گفت واقعن زنته؟ آخه بچه خوشگل تو خودت زنی، زن گرفتنت چی بوده و شروع کرد سینه ها و بعدم شکمم رو مالیدن و بعد شروع کرد لاله گوشم رو میک زدن و نفسای سکسی بیخ گوشم کشیدن. من شوکه شده بودم که داره چیکار میکنه؟ زن خوشگلم روبروش بود و اون داشت با من ور میرفت. اونقد از لحاظ عصبی بهم ریخته بودم که زبونم بند اومده بود گردنمو یه گاز کوچولو گرفت و با صدایی که کامل حشری شده بود بیخ گوشم گفت نظرت چیه تو هم این کیر کلفتو ساک بزنی؟ برق از سرم پرید حتی تو بدترین کابوسمم فکر همچین چیزیو نکرده بودم اما علی منتظر جواب من نبود گفت هر چه از زنت باید میدیدیم رو دیدیم حالا وقتشه که ما هم حال خودمونو بکنیم و همونجور که من تو بغلش بودم بلند شد سرپا و رفت سمت اتاق خواب، وارد اتاق شد و با پاش درو هل داد و بست و منو پرت کرد روی تخت دو نفره و اومد کنار تخت وایساد و شروع کرد به باز کردن کمربنو و پایین کشیدن زیپش، داشتم گریه میوفتادم گفتم چیکار میخای بکنی نیشش باز شد و گفت خودت میدونی پس مث بچه آدم بیا جلو گفتم تورو خد! شلوارشو کشید پایین چشمم که به شورتش افتاد ضعف کردم کیر بزرگش داشت شورتشو پاره میکرد از روی شورت کیرشو مالید و گفت خوشگل پسر یا همینجا هر کاری گفتم میکنی یا میبرمت توی هال و جلوی زنت ترتیبتو میدم کدومشو دوس داری؟ مث سگ ترسیده بودم، اونشب همه بلایی بسرم اومده بود اما فکر اینکه جلوی سارا مجبور به کون دادن بشم دیگه واقعن خارج از تصور بود
علی تیشرتشو از تنش بیرون کشید و انداخت زمین بازوهای کلفت و سینه عضلانیش بیشتر ضعف انداخت تو دلم میدونستم که ده برابر الانم زور داشتم بازم حریفش نمیشدم اومد لب تخت و گفت خوب اینجا یا حال؟سرمو انداختم پایین و با صدای یه آدم شکست خورده گفتم همینجا
لبخند پیروزی اومد روی لباش و اومد لب تخت و دستاشو زد به کمرش و با چشماش به شورتش اشاره کرد. اومدم لب تخت با ترس و لرز شورت رو از پاش کشیدم پایین و کیر وحشتناکش لخت افتاد جلو صورتم باورم نمیشدحداقل ۲۰ سانت بود و از مال ارصلان و حتی رضا هم خیلی کلفتتر بود
هم ترسیده بودم هم دلم نمیگرفت بخورمش ولی چاره ای نبود شروع کردم دل نخواهی خوردن که علی داد زد سرم: کون بچه چاقال یا درست بخور یا میبرمت توی هال چنان میکنمت که چنگ بزنی سرامیکا رو با انگشتات بکشی بیرون. دستمو حلقه کردم دور کیرش و شروع کردم سر کیرشو لیسیدن و کم کم محکم میک زدن، علی یه آه از ته دل کشید و گفت اوووفی حالا بهتر شد هرچند اون زن جندت باید یه دوره فصرده ساک زنی برات بزاره که مث خودش حرفه ای ساک بزنی
وسط ساک بودیم که در اتاق باز شد و رضا اومد داخل دستاشو زد بهم و گفت اوووف میبینم که داش علی ام مشغوله، ای ول بابا نشست لب تخت و منو که دو زانو نشسته بودم و ساک میزدم رو مجبور کرد تو حالت داگی برا علی ساک بزنم و دستشو برد زیر و شکممو هل داد بالا و پاهامو هم جابجا کرد طوری که کونم به بیشترین حد قمبل شد بعد شروع کرد کونمو مالیدن و گفت نه اینم بد مالی نیس ولی داش علی دختره عجب کوسیه! علی گفت کوسش رو ولکن کونش منو دیوونه کرده البته این بچه خوشگلم چیز خوبیه ها بهتر از دختره نباشه کمترم نی باز رضا گفت اینکه حرف نداره ولی دختره وای اوووف سارا جون اون منو دیوونه کرده علی گفت سارا جون؟ پس اسمش ساراس؟ کیرشو کشید بیرون چونه منو آورد بالا و گفت تو اسمت چیه بچه خوشگل؟ آروم گفتم ساسان علی نشنید گفت چی؟ رضا گفت ساسان اسمش ساسانه علی گفت واسه شما ساسانه واسه من سوسن جونه بعد دولا شد و یه لب ازم گرفت و دوباره پاشد و کیرشو گذاشت دهنم و به رضا گفت خودمونیم ولی امروز عجب شکاری کردیم و بعد به علامت موافقت مشتاشونو بهم زدن و خندیدن
باورم نمیشد دوتا مرد گردن کلفت جلوی من دارن اینجوری از کوس و کون زنم و از کردنی بودن خودم تعریف میکنن و حتی لب هم ازم میگیرن. رضا داشت با باسنم بازی میکرد و میمالیدش که علی گفت بیکار نشین پاشو کرم پیدا کن! رضا دور و بر اتاق رو نگاه کرد و کیف سارا رو گوشه اتاق دید و گفت تو کیف زنا همیشه کرم هست کیفو باز کرد و یه کرم دست و صورت پیدا کرد و با حس پیروزی گفت اوووف با کرم زنه کون شوهرش رو باز میکنیم!علی که به اوج شهوت رسیده بود و نفسای حشری میکشید و جووون و جوووون میکرد با شنیدن این حرف داد زد شوهر کیلو چنده بابا این خودش زنه اسمش سوسن جونه
رضا گفت هرچی تو بگی سالار و اومد روی تخت و نشست پشت سرم و به علی گفت با اجازه، علی خندید وگفت نوش بکن توش! مث سگ ترسیده بودم آخه کلفتی کیر رضا رو وقتی تو کوس سارا جا داده بود دیده بودم و میدونستم که کونم پارس اما چاره ای نبود داشتم تخمای علی رو لیس میزدم و اون که توی ابرا بود سرش رو به سقف بود و دستش تو موهام و میگف جوووون بخور گازش بگیر که دیدم رضا انگشت کرم مالی شدشو هل داد توی کونم، انگار آتیش گرفتم و مث تیر خورده ها پریدم بالا و از ته دل گفتم آخ!!!رضا گفت جووووووووووون!!! علی یه چیزی بگم باورت میشه؟ علی که تو حال خودش بود گفت بنال. رضا گفت این کثافت پلمپه! علی که داشت آروم آروم تو دهنم تلمبه میزد یهو متوقف شد و گفت بیخیال بابا، بچه به این نازی یعنی تا این سن کسی دس بکونش نزده؟ مگه میشه؟ رضا گفت بخدا پلمپه پلمپه دست نخورده تا حالا، دیگه یه عمره داریم کون میکنیم یعنی. علی گفت ای خرشانس اگه یه درصدم حدس میزدم عمرن بهت اجازه میدادم بپری پشتش ولی طوری نیس شانش تو بوده که پلمپشو بشکونی
رضا با انگشت حسابی کونمو چرب کرد و بعد انگشتشو بیرون کشید و اینبار با دو تا انگشت تپوند توی کونم بازم آخ گفتم و رضا یه جون دیگه تقدیمم کرد کونم لیز شده بود و اینبار مث بار اول اذیت نشدم رضا شروع کرد کونمو باز کردن با دوتا انگشت، علی کیرشو از دهنم در آورد و یه لب دیگه ازم گرفت و گفت مرسی سوسن جون کیرمو خوب برا زنت آماده کردی تا آقا رضا پلمپتو باز میکنه منم یه سری بزن خوشگلت بزنم. بعد اومد در گوشم گفت زنت امشب برا اولین بار معنی سه تا چیزو با همه وجودش درک میکنه کیر واقعی، مرد واقعی و سکس واقعی و از اتاق رفت بیرون
رضا انگشتاشو درآورد و کیرشو چرب کرد و گذاشت در سوراخم، داشتم سکته میکردم. اولین بار بود که کیر میرفت توی کونم اونم کیر به این کلفتی
سرشو تنطیم کرد در سوراخ و کمرمو با دستای قویش محکم گرفت و سرشو تپوند داخل تا توی سرم یه تیر وحشتناک کشید میخاستم یجوری از دستش فرار کنم اما دستاش عین گاز انبر منو سر جام نگه داشتن و با زور تا تهشو فرو کرد از ته دلم گفتم آخخخخخخ رضا پهلوهامو ول کرد و دستاشو دور رون و شکمم پیچید و محکم بغلم کرد که نتونم تکون بخورم داشتم جر میخوردم و کلفتی کیرشو کامل توی خودم حس میکردم و مینالیدم رضا گفت آروم باش خوشگله الان دردش کم میشه اندازه موهای سرت کون کردم میدونم چی میگم. کیرشو همونجا نگه داشت و من کم کم بدنم شل شد و واقعن دردش کمتر شد. دوباره پاشد و شروع کرد آروم آروم تلمبه زدن، درد داشتم اما نه مث اول کار با هر تلمبش نا خواسته آخ میگفتم تو همین حین یهو صدای جیغ و گریه سارا از هال بلند شد همزمان هم جیغ میزد هم گریه میکرد و هم التماس با بلند شدن جیغ سارا، رضا یه کشیده محکم زد روی کونم که صداش توی اتاق پیچید و همزمان زد زیر خنده و گفت ساراجون کیر کلفت سالارو تا ته خورده! من خودم در حال جر خوردن بودم و سر گیجه داشتم و فک کنم فشارم افتاده بود بعد چند دیقه سارا ساکت شد. نمیدونستم رضا یه دور روی سارا آبش اومده بود یا نه ولی با تلمبه هایی که تو کون من زد آبش نیومد. بعد چند دیقه در باز شد و علی با کیر شق و رقش اومد تو درو بست و و با حس خوشحالی و پیروزی رو به رضا داد زد سارا جونم عین سوسن جون پلمپ بود و زد زیر خنده و گفت تا الان هرچه داده بوده از جلو بوده، در عقبشو گذاشته بود واسه سالار و باز زد زیر خنده بعد به رضا گفت بسه پاشو برو تو حال میخام با سوسن جان خلوت کنم
رضا رفت بیرون و علی یه بالشت گذاشت روی تخت و گفت با شکم بخاب روش.شکممو گذاشتم روی بالشت و خوابیدم. خودش جای خوابیدنم و بالشت رو طوری تنظیم کرد که کونم براش قمبل بشه بعد بین قمبلامو کرم مالید و و خوابید رومو کیرشو توی شیار بین قمبلام میمالید و چربش میکرد و بیخ گوشم میگفت زنت زیرم طاقت نیاورد و بیهوش شد حالا فقط منم و تو باید جور زنتو بکشی و کیر کلفتمو سر حال بیاری
بعد دستاشو دو طرفم ستون کرد پاهاشم دو طرفم گذاشت و با یه دستش کیرشو تنظیم کرد در سوراخم سرشو با فشار هل داد داخل و افتاد روم کلفتیش باور کردنی نبود با اینکه تازه زیر رضا بودم ولی انگار بار اول بود که کونم باز میشد. تصمیم گرفتم تحمل کنم تا آبش بیاد و زار نزنم. اما وقتی فشار داد که تا ته بهم فرو کنه دیگه طاقت نیاوردم. حس میکردم دیواره های روده هام داره جر میخوره گریه ام گرفته بودم داد زدم علی آقا تورو خدا وای وای وای تورو خدا درش بیار تورو خدا آخخخخخ جر خوردم سوختم تورو خدا درش بیار وقتی کل بیست سانت رو تپوند توی کنم افتاد رومو و بیخ گوشم گفت عاشق وقتیم که زیر کیرم گریه میکنن و به التماس میوفتن باز بلند شد و کشید بیرون و با فشار تا ته کونم تپوند باز به التماس افتادم و گریه افتادم باز خوابید رومو و گفت جوووون سوسن جون میدونی همون صب که توی رستوران دیدمت عاشق این کون تپلت شدم و میدونستم که قراره زیر کیرم گریه و التماس کنی
بعد شروع کرد تلمبه زدن و هی سرعت و قدرت تلمبه هاش بالا و بالاتر میرفت و من عملن زیر کیرش گریه میکردم. سرم سنگین شده بود و داشتم از حال میرفتم علی آقا همینطور که با قدرت تلمبه میزد با صدای بلند میگفت درسته یکی دیگه پلمپتو باز کرده ولی اونی که حاملت میکنه منم من، آره حاملت میکنم امشب، قراره سه قلو حامله بشی سوسن جون، امشب کونی خودمی سوسنی، جنده خودمی سوسن جون و تند تند و محکم تلمبه میزد. از شدت تلمبه هاش از حال رفتم که یهو نعره زد و افتاد روم و مجکم بغلم کرد و توی همون حالت نیمه بیهوشی چند بار لرزش بدنش بهم فهموند که آبش اومده. از حال رفتم و علی آقا عین شوهری که عظمش رو برا بچه دار شدن جزم کرده باشه کل آبشو خالی کرد توی من و بقول خودش سه قلو حاملم کرد

دوستان شرمنده که قسمت اول خیلی خیلی طولانی شد ولی برای شروع ماجرا چاره ای نبود
امیدوارم خوشتون اومده باشه قسمتای بعدی کوتاهتر خواهد بود

ادامه...

نوشته: ساسان


👍 41
👎 6
47701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

849626
2021-12-25 00:59:39 +0330 +0330

شیشه میزنی نه؟

1 ❤️

849645
2021-12-25 01:43:14 +0330 +0330

عالیه ادامه بده

3 ❤️

849653
2021-12-25 02:15:36 +0330 +0330

تا اونجایی خوب بود که فقط زنتو میکردن بعدش چندش آور شد

2 ❤️

849691
2021-12-25 07:06:51 +0330 +0330

عالی و با حال بود قلمت بسیار شیوا و روانه حتما ادامه بده
یجورایی انقدر طبیعی و واضح نوشتی با اینکه گفتی تخیلیه شک دارمو بعید نیست واقعی باشه تو این مملکت که امنیت وجود نداره بجاش امثال شخصیتهای داستان فراوان و اتفاقاتش که تو شمال و ویلا هست همه میدونیم که راحت میتونه اتفاق بیافته تو ویلاهای شمال برای هر کسی

3 ❤️

849761
2021-12-25 15:04:48 +0330 +0330

به خدا ادم بمیره بهتر از اینه که تن به خفت بده

3 ❤️

849766
2021-12-25 15:50:46 +0330 +0330

کصشر اورژینال …‌ کص ننت با این داستان تخمیت

1 ❤️

849893
2021-12-26 15:25:38 +0330 +0330

خوب بود ادامه بده

2 ❤️

850851
2021-12-31 21:46:38 +0330 +0330

کوس نه‌نه‌ی واقعیت! تعجبم آدم چقدر میتونه مادر ج.نده باشه که حتی توی تصوراتش یه همچین چیزی رو تصور کنه!
شرط می‌بندم که حتی به گای.یده شدن مادرتم فکر کردی!

2 ❤️

851454
2022-01-04 04:33:42 +0330 +0330

خیلی قشنگ بود و تاثیرگذار و البته ناراحت کننده

1 ❤️