روابط حسنه من و مادر زنم

1391/06/28

با شروع رابطه من و مادرزنم ، بين من و زنم يك حالت سكس عجيبی شروع شده كه باعث شده ما دو تا هميشه در حالت حشری باشيم. طرز نگاهها و رفتارها يك گرمی مخصوص بخود گرفته. در اولين شبی كه زنم برای زايمان در بيمارستان بستری شده بود من به همراه مادرزنم و يكی از خواهرای زنم در بيمارستان بوديم. ساعت 8 شب ديگه اجازه ندادند كه در بيمارستان بمونيم. فقط با پرداخت هزينه ، يك نفر می تونست پيش زنم بمونه. اول مادرزنم می خواست بمونه كه خواهرزنم اجازه نداد. بهش گفت تو از صبح تا حالا اينجا بودی خسته ای. با اشاره به من گفت شما دوتا برين خونه. تا فردا صبح من اینجا می مونم. برای خداحافظی رفتيم پيش زنم. داشتيم خداحافظی می كرديم. يواشكی به مادرش گفت مامان جون ، عزيز دلم رو با خودت ببر خونه. مواظبش باش تا لحافش از روش كنار نره. شلوغ هم نكنيد. من زود می فهمم ، باشه؟. مادرزنم گفت: ببينم مگه تو يك لحظه می تونی كنارش باشی و شلوغ نكنی؟ مگه ممكنه؟ هان! از من يكی توقع نداشته باش.زنم با يه حالت تحريك كننده ای گفت: باشه ولی يادتون باشه. عوضش رو در می آرم. بعد گفت: مادرجون می خوام يه لطف بكنی. عزيز دلم از وقتی كه من حامله شدم درست وحسابی سكس نداشته. ازت خواهش می كنم امشب رو باهم باشين و تا صبح از هم لذت ببرين و منو در كنارتون حاضر بدونيد. باشه؟ مادرزنم خم شد و از صورتش بوسيد. منهم يه دو دقيقه جلو مادرش ازش لب گرفتم. تا سرمو بلند كردم ديدم خواهرزنم اومده تو و داره ما رو تماشا می كنه. لبخند معنی داری كرد گفت: بابا همش يه شبه. نمی تونيد تحمل بكنيد؟ خلاصه خداحافظی كرديم اومديم. من و مادرزنم دوتايی سوار ماشين شديم و رفتيم به طرف خونه. تو راه تصميم گرفتيم بريم بيرون غذا بخوريم. نمی دونيد شام چقدر لذت بخش بود. خلاصه رسيديم به خونه. من تا لباس هامو در بياورم مادرزنم گفت من میرم حموم. از صبح تا حالا بدنم داغ شده. خنديدم و گفتم داغ شهوت يا… با ناز گفت: هردوتاش. نمی دونی از موقعی كه قرار شد امشب با هم باشيم چه كشيدم! رفت حموم و من هم كتری آب رو گذاشتم روی اجاق تا يه نسكافه داغ با هم بخوريم. بعد از ده دقيقه مادرزنم اومد بيرون. حوله زنم رو پيچيده بود به خودش. با يه نازی اومد و روی مبل نشست و گفت عجب حالی داد حموم. تو نمیری. گفتم من عصری كه بيام بيمارستان دوش گرفتم. نشستم بغلش. آروم دستم رو بردم با گوشه حوله شروع كردم موهای خيسشو خشك كردن. آروم گردنشو ماليدم اومدم روی شونه هاش. سرم رو بردم جلو و با لبام شروع كردن قطره های آب روی گردنش رو ليسيدن. كم كم ليسيدنم تبديل شد به بوسيدن. گردن و روی شونه هاش رو بوسيدم. آروم لباشو گرفتم و اونم با ولع زيادی شروع كرد به لبهامو خوردن. آروم بغلش كردم. كشيدم به طرف خودم. اونم خودشو ول كرد تو بغلم. كم كم حوله داشت ازش باز می شد. اول وسط سينه ش اومد بيرون. داشتم به وسط سينه اش نگاه می كردم كه خودش هم متوجه اون شد. آروم حوله رو با دستش كشيد پايين. گفتم من می خوام آروم لختت كنم. اجازه هست؟ فقط تونست با تكون دادن سرش موافقت کنه. چون سريع لباشو گرفته بودم. دستامو آروم بردم و پستون سمت چپشو گرفتم. يك آهی كشيد كه فكركردم چی شده! بهم گفت: هوس كردم تو رو لخت كنم. دکمه های پيراهنمو باز كرد. كمربند و زيپ شلوارم رو باز كرد. شلوارم رو درآورد. من بودم با يه شورت. كيرم توی شورتم خيمه زده بود. تا شورتم رو درآورد چنان سيخ وايستاده بود كه من هم تعجب كردم. منو كشيد بطرف خودش و كيرمو گرفت و شروع كرد به مالش دادن. براثر تكونهايی كه خورده بود حوله كاملاُ از روش كنار رفته بود. نگاهی به خودمون كرديم. همديگر رو بغل كرديم و لب تولب هم نشستيم. بهش گفتم بيا بريم رو تخت راحت باشيم. قبول كرد. بلندش كردم. حوله افتاد زمين. تا بلند شد ديدم از كسش يه قطره آب آويزون شد. بهم گفت می دونی از موقعی كه باهم شام خورديم تا الان دو بار ارضا شده ام. و اين آب اوناس كه ازمن راه افتاده. دستشو گرفتم. رفتيم تو اتاق خواب. هردوتامون افتاديم رو تخت. همديگر رو چنان بغل كرديم و فشار داديم كه انگار تا حالا سكس نداشتيم. من كيرم رو روناش و كسش فشار می دادم. چون چهار ماه بود اينكار رو نكرده بودم آبم سريع اومد. نگاهی به مادرزنم كردم و گفتم اجازه می دی آبم بياد؟ تا صبح بهت قول می دم نذارم بخوابی!. يواش و با حالت شهوتناكی گفت هرجور راحتی. دخترم بهم گفته بود كه خيلی وقته كه نتونستی روش دراز بكشی و هميشه اون با دستاش برات جلق می زده و آبتو مي‌اورده. حالا راحت باش و هرجوری كه دلت می خوات بذار آبت بياد. ولی قول بده كه تا صبح بايد منو بكنی. اون كه داشت اين حرفها رو می زد منهم با شدت خودم روش تكون می دادم. كيرم خود به خود داخل كسش شده بود. بهش گفتم اجازه می دی توش خالی كنم؟ با آه و اوخ بلندی گفت: آره. راحت باش عزيزم. خودت رو خالی كن. بذار تمام اين مدت كه از كس محروم بودی عوضش دربياد. اون اين حرفهای تحريك كننده رو می زد و من با تمام قوا داشتم خودم رو توی كسش خالی می كردم. فكر ميكنم كه اون لحظه تمام آب منی دنيا رو در من جمع كرده بودن. هر چی داشتم توش خالی كردم. محكم گرفته بودمش. نمی ذاشتم تكون بخوره. پاهاشو بالا گرفت و از پشت قفل كرد و منو محكم به خودش فشار داد. باحالت حشريش بهم می گفت: می دونی خترم بهم چی گفت. گفته كه خوب بهش برس. نذار امشب احساس تنهايی بكنه. بذار حسرت چهار ماه رو از دلش بيرون كنه. اون اين حرفهارو می زد و من هم بهش فشار می دادم. كم كم داشتم از پا می افتادم. در حاليكه كيرم توی كس مادرزنم بود آروم چرخيدم و به پهلو خوابيدم. تازه به فكر پستونهای بزرگ و نرمش افتاده بودم. با ولع بسيار داشتم پستوناش رو می خوردم. ( زنم بعد از دو روز كه از بيمارستان اومده بود بهم گفت كه اين چه بلايی بود كه به سر پستونهای مادرم آوردی؟ بيچاره مادرم تا يك هفته نمی تونست جلوی من و خواهرم سينه هاش رو بذاره بيرون و از دست من نارحت بود. بهم گفت: حالا كه نمی تونستی با شوهرت سكس داشته باشی وكيرش كستو نمی ديد!لااقل پستوناتو كه می تونستی بهش بدی بخوره. نمی دونی چه كار كرده با پستونام. بعد بهش نشون داده بود و زنم بهش گفته بود كه اين كار رو تا حالا از من نديده بود. دلش به حال من سوخته بود.) ( می دونيد مادرزنم و دختراش با همديگر رودر واسی ندارن و جلوی همديگه به راحتی لخت می شن. حتی با هم شلوغ كاری هم می كنن.) خلاصه چنان بلايی سر پستونهای مادرزنم آوردم كه تا يك هفته كبود كبود بودند. تازه بعداز خوردن پستوناش كيرم تازه داشت بلند می شد. مادر زنم خوشحال شد و كيرم رو به دهنش گرفت شروع كرد به خوردن. همين كه بلند شد تا كيرم رو بخوره ديدم كه تمام قسمتی زير كسش بوده خيس آبی بوده كه من توی كسش خالی كرده بودم. دستمو روی كسش كشيدم گرم گرم و نمناك بود. كيرم رو گرفت و خورد و خورد. بعد بهم گفت: می خوام طوری منو بكنی كه تا چند روز هوس كير نكنم. منهم نامردی نكردم و چنان روش پريدم و كيرم را تا ته بهش فرو كردم. دوساعت تمام داماد و مادرزن بهم ديگه لذت فراوان دادند. بعد با هم رفتيم حموم و تا صبح تو آغوش هم خوابيديم. فردا صبح توی بيمارستان همه از بدنيا اومدن فرزندم خوشحال بودن. ولی تو اين وسط سه نفرفقط ته دلشون بيشتر از همه خوشحال بودن. من و زنم و مادرزنم.

نوشته: kir koloft


👍 2
👎 2
172930 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

335292
2012-09-18 23:40:44 +0430 +0430
NA

محارم اصلا نمیخونم

0 ❤️

335293
2012-09-19 00:30:53 +0430 +0430

جلل خالق چه دروغ شاخداری گفتی؛خوب آخه زنی هم پیدا میشه که به مادرش بگه که شوهرم چند ماه سکس نداشته تو بهش درست حسابی بده؟حالا اگه این حرفو یکی دیگه زده بود ،همین خودت کلی بهش فحش ناموسی میدادی.ببخشید این مادر زنت چند قرن شام نخورده بود!؟که از ذوق و خوشحالی دوبار موقعه شام خوردن ارضا شده بود) بهم گفت می دونی از موقعی كه باهم شام خورديم تا الان دو بار ارضا شده ام. و اين آب اوناس كه ازمن راه افتاده.(
راستی عمو جقی سرباز های گمنام شهوانی ماشینتو پیدا کردند باور نداری اینم عکسش.

0 ❤️

335294
2012-09-19 01:32:51 +0430 +0430
NA

یعنی رسما تر زدی تو هر چی داستانه!
آخه پسر خوب کدوم زنی به مامانش میگه به شوهرم حال بده؟
مجبور نیستی داستان بنویسی…

0 ❤️

335295
2012-09-19 02:01:01 +0430 +0430
NA

عزيز دل اگه فحش دوست داري چرا اين همه زحمت ميکشي مياي داستان مينويسي يه جمله بنويس .به من فحش بديد. بچه ها زحمتشو ميکشند،ريدي با داستانت کله کيري

0 ❤️

335296
2012-09-19 03:19:20 +0430 +0430
NA

كسنوشتت كامل نخوندم فقط اوايل خوندم سن سالت حدود13 تخمين زدم زياد كلفت بارت نميكنم چون سنت كم طاقت نداري احتمال داره 18سالت شدبهترشي خوب نشدي بري دكتر ضررنداره بخاطراينكه دست خالي نري نااميدت نميكم دول افعي يك چشم تو سوراخت ، باشدكه رستگارشوي كونكش بااين سن سعي كن سوژه جلق زدنت طبيعي انتخاب كني بفكرمحارم و كون كونك بازي تحت هيچ شرايط جلق نزن كه گمراهي از آن تو خواهدشد و هرگز رستگارنگردي كيرملكه مورچه ها توكونك تاخماربموني.

0 ❤️

335297
2012-09-19 03:27:00 +0430 +0430
NA

متجلق ننویس و شاشیدم تو این داستانت ننویسو کسشعر محض

0 ❤️

335298
2012-09-19 04:08:17 +0430 +0430

ارزش خوندن نداره…

<ستاد بى توجهى>

0 ❤️

335299
2012-09-19 05:16:12 +0430 +0430
NA

با احترام به همه دوستان

ببینیددوستان , ما همه شهوت رو داریم و دوست داریم .
اما هر چرندیاتی رو که نمیشه به عنوان داستان سکسی نوشت.
خواهش میکنم یه سری حریم هارو همیشه توی اینترنت حفظ کنیم . بچه هم نیستیم که هر چیزی رو که از تخیلات معیوب بعضی ها تراوش میکنه رو با لذت بخونیم. دوست دار همه ایانی های عزیز . خدا نگهدار همتون باشه .

0 ❤️

335300
2012-09-19 05:22:35 +0430 +0430

نخوندم.
آریزونا منم تو ستاد بی توجهی عضو کن

0 ❤️

335301
2012-09-19 06:01:50 +0430 +0430
NA

چرا کس شعر تف می دی؟

0 ❤️

335302
2012-09-19 06:48:24 +0430 +0430
NA

کونی لاشی پدر زنت تو کونت کیو دیدی به ننه زنش ور بره که تو رفتی تو با همون زن جندت باش بسه کم کسشعره جلقی جات توهمی دورغ کس کن اینجا بنویسین کونیا جلق زاده جلق پرور جلقی مغز

0 ❤️

335303
2012-09-19 07:13:18 +0430 +0430
NA

:bigsmile: من فقط اومدم نظراتو بخونم و بخندم

0 ❤️

335304
2012-09-19 10:49:33 +0430 +0430
NA

برادرzoro باادمين تله پاتي داشتم احساس ميكنم مقداري به خودت بي توجه شدي عزيزم يكم خودت تحويل بگير! ادمين بخاد گوشمالي بده" اسپم"ميندازه بجونت تا با اوليا نياي و تعهدكتبي ندي ول كن نيست نمياد نظرت حذف كنه.

0 ❤️

335305
2012-09-19 12:50:39 +0430 +0430
NA

ادمين جواب من رو بده
جرا نظرات من حذف ميشن

0 ❤️

335306
2012-09-19 13:11:24 +0430 +0430
NA

زن جنده تو به مامان جنده تر از خودش كفت به توى كونى حال بده آره؟
وتو لاشى ميخواى ما اين اراجيف رو باور كنيم درسته؟
كير خر تو جناغ راست زنت، خودت بودى باور ميكردى؟
كير عرب تو كس خواهر زنت, خودت بودى باور ميكردى؟
كير خودم تو حلق مادر زنت, خودت بودى باور ميكردى؟
حالا فرض كنيم اين كس شعر هاى تو لاشى درست باشه
كجاى اين نوشتن داشت؟
تك تك اين علامت سوال هايى كه كذاشتم تو كونت كه اعصابم رو كيرى كردى

0 ❤️

335307
2012-09-19 15:04:29 +0430 +0430
NA

دروغ به این بزرگی واقعا که مریض بدبختی بیچاره

0 ❤️

335308
2012-09-19 20:30:21 +0430 +0430
NA

:||||||||||

0 ❤️

335309
2012-09-20 00:50:48 +0430 +0430
NA

دمتون گرم بچه ها!!
کلی از حرفای شما خندیدم تا خود داستان.خداییش بعضی ها لفظای خیلی جالبی به کار برده بودن.

0 ❤️

335311
2012-09-21 07:59:40 +0330 +0330
NA

جلّاق بی خاصیت.کس نگو. کس کش
کیرننم تو کس بابات!!

0 ❤️

335312
2012-09-21 20:11:22 +0330 +0330
NA

بالأخره عضو شدم!سلام به قدیمیای سایت(تکاورجون،کفتارپیر،مهندس گل پسر،شیرجوان،سیلور،رستم و …).فقط به خاطر وجود شماهابود که عضوشدم.به نظرم اگه وجودشماها نبود این سایت به فنا میرفت!حالا بریم سراغ داستان:خلال دندون،نخ نامرئی،عقربه ی ساعت مچی،ویرگول وپیشاپیش قلم گلکسی نوت 2 باملایمت تو کونت تادفعه ی بعدسکس بامحارم ننویسی!

0 ❤️

335314
2012-09-23 00:41:16 +0330 +0330
NA

كون نشور جقي آخه زنت وقتي ميخواد اون حرومزادتو به دنيا بياره به فكر كير تو هستش_خر شرك تو كونت آدم برفي تو كونت اسب بالدار تو كونت ان

0 ❤️

335316
2012-09-24 03:23:07 +0330 +0330
NA

اینکه مشخص بود حاصل توهمات یه نوجوونه…ولی دلیل این همه فحش دادن و بی ادبی رو نمیفهمم!!!

0 ❤️

335317
2012-10-04 08:17:15 +0330 +0330
NA

وقتی میبینم یه داستان تخمیه یه سره میرم سراغ نطرات بچه ها یعنی هزاربرابرازخوندن داستان بهم بیشترحال میده بس که فحشا حرفه ایه

0 ❤️

335318
2012-10-18 12:28:09 +0330 +0330
NA

تا حالا تو امرم کس و شعر قشنگ تر از این نشنیده بودم احتمالا بجمون جو گرفته فیلم هندی زیاد میبینه

0 ❤️

586181
2017-03-28 10:30:15 +0430 +0430
NA

ببین واسه چهارتا فحش آبدار چیکارا که نمیکنی تو…

0 ❤️