روستایی پر حاشیه (۱)

1401/04/30

سلام من مینا هستم یه زن معمولی کمی مذهبی که عاشق شوهرم هستم داستان از اینجا شروع شد که رفتیم دوست شوهرم ما رو دعوت کرد به روستا خیلی زیبا مثل بهشت بود مخصوصا فصل بهار بود و هوای عالی بود دوست شوهرم چند تا بچه داشت به یه خانوم دسته گل که همه چیزشون برق میزد و خانومه اسمش زهرا بود بسیار مهمان نواز بود ۴ تا پسر داشت که یکی شون حدودا ۱۶ یا ۱۷ ساله بود به اسم محمد که خیلی شیطون بود و همش بالا و پایین میپرید و شیطونی میکرد و نگاه نافذی داشت و خیلی خیره میشد به سینه و کون من مخصوصا وقتی چادرم باز میشد قشنگ احساس میکردم که سینه هام رو نکاه میکنه ولی جثه ضعیفی داشت و اصلا بهش نمیخورد که حدودا ۱۷ ساله باشه خلاصه تو روستا خیلی به ما خوش میگذشت و خیلی مکانهای زیبایی داشتند شب اول زهرا بهم گفت جای شما و بچه هاتون تو اتاق کنار خودمون میندازم مردهای دیگه و در پذیرایی بخوابن چون اتاقشون کم بود خلاصه منم بچه جای بچه ها رو انداختم کنار خودم و زهرا هم جای بچهاش رو انداخت یه کم با فاصله اونور اتاق و خودشم بین شون خوابید
مردها هم توی حال خوابیدن
یه کم از خوابم گذشته بود که حس کردم یکی پشت من و بهم نزدیک شده ولی بین خواب و بیدار بودم و اصلا نمیتونستم جابه جا بشم گفتم حتما بچه های زهرا هستن تو خواب غلت زدن ولی احساس کردم که نفسهای یکی روی پاهام بالا و پایین میشه و یواش یواش دامنم رو که شب برای راحت بودن پوشیده بودم رو بالاتر میزنه و خیلی آرام یه چیزی نرمی روی ساق و پاهام میکشه کم کم شرتم رو خیلی آهسته کنار زد از روی کونم و سوراخ کونم رو میلیسید و با زبانش هی تند تند لیس میزد منم حقیقتم خوشم میومد و لذت میبردم ولی خیلی زود استرس گرفتم و عصبانی شدم از این کار ولی اون لامصب بی وقفه میلیسید تا حلا شوهرم کس و کونم رو اینجوری لیس نزده بود یه لحظه گفتم بذار ادامه بده و خیلی لذت میبردم ولی ترس داشتم که نکنه زهرا بیدار بشه و ببینه این موضوع رو تو همین اوضاع بودم که یه تکونی خوردم اونم فورا ازم جدا شد و من به آرامی برگشتم از بین دستام که روی سرم بود نگاه کردم دیدم زهرا نیست و هوا تقریبا رو به روشن شدنه با خودم گفتم چه بهتر که نیستش یادم آمد که صبحها باید بره شیر گوسفندها رو بدوشه باز بی حرکت موندم ولی طاق باز خوابیدم خیلی ترس داشتم یه حس عجیب گناه و کشش درونی رو داشتم با خودم گفتم خدا رو شکر رفت و ترسید چشمام داشت گرم خواب میشد که دیدم باز از ساق پام شروع کرد و ایندفه راحتر دامنم رو بالا زد و رونهای سفید و گوشتیم رو لیس میزد ولی خیلی اروم این کار رو میکرد لعنتی بالاخره به شرتم رسید و به زور از کنار شرتم رو کمی کنار زد و شروع کردن لیسیدن اینقدر لیس زد که شرتم خیس شد و آبن راه گرفت کم کم پرو تر شد و دیدم دکمه های پیرهنم رو باز کرد و شروع کرد به لیسیدن وسط سینه ام خیلی نرم سر یکی از سینه هام رو از روی سوتین لیس میزد منم خودم رو شدیدا به خواب زده بودم و همین امر که نمیتونستم واکنش نشون بدم بیشتر منو حشری میکرد تا اینکه حسابی سینه ام رو خیس کرد و باز برگشت روی کسم اینقدر لیس زد که ارضا شدم و خیلی عالی بود ولی بیچاره داشت میمرد خودش ارضا نشده بود و هیچ راهی نداشت براش کاری کنم چون خیلی پر رو بود و میترسیدم عادت کنه شر بشه برام ولی معلوم که به دست خودش داره برای خودش جلق میزنه و بعد از مدتی که دوباره سینه ام رو لیسید یه دفعه یه آهی کشید و ارضا شد و فهمیدم ریخت روی دستش چون بعدش بلند شد و رفت و دیگه نیومد تا صبحانه خوردن همه
اگر دوست داستین بگین که قسمت شب دوم رو بیان کنم

ادامه...

نوشته: مینا


👍 47
👎 24
104701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

886127
2022-07-21 01:16:26 +0430 +0430

بذار ولی کمی واقعی تر بنویس

1 ❤️

886134
2022-07-21 01:40:04 +0430 +0430

داستان تکراریه ولی با کمی جابجایی مکان و ادمها .

2 ❤️

886151
2022-07-21 02:38:56 +0430 +0430

خب داستان که نمیشه گفت .ی سوال دارم مکان‌های دیدنی روستا بجز طویله و چاه موتوربااون حوض پرآب وسط روستا کدومهارومیگید.درضمن بچه های روستا بیشتر علاقه دارند خر و گاهی هم گوسفندو باهاش سکس کنند وفکرنکنم اینقدردل وزرات داشته باشه باین راحتی وبدون مقدمه دامنتون و بزنه بالا و شروع کنه به خوردن مخلفاتتون.یکم به داستان پروبال بدید و مقدمه چینی می‌کردید قشنگترمیشد .موفق باشید

6 ❤️

886155
2022-07-21 02:53:46 +0430 +0430

حتی یه زن جنده هم اجازه نمیده باهاش این کارو کنن

5 ❤️

886160
2022-07-21 03:22:27 +0430 +0430

مرسی خوب بود

0 ❤️

886179
2022-07-21 04:11:39 +0430 +0430

اخرش هم فکرکنم دلت سوخت نزاشتی توکف بمونه طفلکی وتابرگشتن دهن کس وکونت رو سرویس کرد احتمالا

1 ❤️

886183
2022-07-21 04:25:06 +0430 +0430

من عین همین کارو با یکی کردم برا همین باور میکنم ،خوب بود 👏

0 ❤️

886201
2022-07-21 06:55:42 +0430 +0430

دقیقا همینو که دوستمون گفت
حتی یک جنده هم نمیگذاره
من با یک خانومی توی بیداری خیلی شیطونی کردم
ولی شب که اینطوروزمان خواب رفتم سر وقتش
کلی داد و فریاد کردم وبه زنم هم گفت و صبح زودش هم از خونمون رفت
حالا قصه سراییدی شما!!!

0 ❤️

886204
2022-07-21 07:23:11 +0430 +0430

نویسنده کی بودی تو؟؟؟! 😉
کاری با واقعی یا تخیلی یا فانتزی بودن داستانت ندارم اما همینکه یه انسان متأهل واسه سکس با غیر همسرش به خارش بیفته و تن به رفع خارشش بده جنده محسوب میشه …

0 ❤️

886205
2022-07-21 07:30:26 +0430 +0430

کسشعر محض

1 ❤️

886273
2022-07-21 16:47:38 +0430 +0430

تو داستانت سنتو اندامو قد وزنت و سایز ممتو بگو

0 ❤️

886275
2022-07-21 17:08:05 +0430 +0430

بیان کن بیان کن🤣

0 ❤️

886318
2022-07-21 22:47:49 +0430 +0430

نه توروخدا نگو

0 ❤️

886319
2022-07-21 22:59:39 +0430 +0430

به تو بیشتر میخوره شیر بدوشی تا صاحبخونه زهرا وضعش از تو بهتره

0 ❤️

886322
2022-07-21 23:36:33 +0430 +0430

داستان نویس این کار، معمولا از مخدرهای بی کیفیت استفاده میکنه
از دوستان ساقی خواهش میکنم وجدان رو در صدر کارهاشون قرار بدن

1 ❤️

886328
2022-07-22 00:06:06 +0430 +0430

کسیکه عاشقه خیانت نمیکنه چه برسه به اینکه یه پسر بچه به همین راحتی همه جاشو زبون بزنه وخوشش بیاد.

1 ❤️

886331
2022-07-22 00:16:16 +0430 +0430

نه کس مادرت ننویس

1 ❤️

886365
2022-07-22 02:32:24 +0430 +0430

موقعیت جالبی بوده

0 ❤️

886439
2022-07-22 11:43:21 +0430 +0430

خوب بود ادامه بده

0 ❤️

886508
2022-07-22 23:53:47 +0430 +0430

شهوانی باید اسمشو بذار کُسخُلستان

0 ❤️

886510
2022-07-23 00:09:14 +0430 +0430

نه عالی بود

0 ❤️