رویای سکس سه نفره

1399/12/02

گاهی وقتا زمانی هست سکوت میکنی‌ و به فکر فرو میری و ذهنت از هر کلمه‌ای خالی می‌شه.
ترجیح میدی تمام روز رو در تخیلات و خاطرات غرق بشی لذت ببری اما این غوطه ور شدن تاوانی داره.
تاوان از دست دادن شیرینی زندگی در زمان حال و وقت گذروندن در گذشته‌.
وقتی پای پرتگاه می ایستی و به پایین نگاه می‌کنی یه حس عجیب و ناشناخته وجودتو پر‌می‌کنه یه حسی که قابل توصیف نیست.
این حس میتونه از شجاعت باشه یا ترس، حماقت و یا حتی آزادی باشه.
آزادی؟ آزادی از چی؟
آزادی از یه زندون دائم به اسم زندگی.
با لبخندی ملیح وسر‌شار از شادی به پایین چشم نگاه کردم، با خود فکر کردم وقتی از این پرتگاه بپرم پایین برای جسدم چه اتفاقی میفته؟
عزمم رو جزم کردم تا از پرتگاه آزادی پرواز کنم.
چه چیزی موجب این اتفاق شد؟
چی رخ میده که یه آدم حتی از جون خودش میگذره!!!؟


روزهایی نه چندان دور زندگی با امید به وفاداری و با آرزوی شادی و روشنی رو شروع کردم.
شنیده بودم که ازدواج مثل هندونه در بسته ای هست که هیچ اعتباری ندارد و انتظار هر چیزی رو می‌شه ازش داشت.
گاهی این هندونه رسیده هست و گاهی کال یا حتی خراب.
همه چیز به خودمون بستگی داره و شانس ما.
اما من شخصی حریص و طمع کاری بودم فقط از زندگی شیرینی و طعم خوش می‌خواستم.
هرروز که می‌گذشت، حرص و طمع من بیشتر می‌شد.
حرص و طمع من چیزی نبود جز شهوت، شهوت بی انتها.
با چشم های حریص و گرسنه، همسرم رو یه برده جنسی می‌دیدم.
در چشم همسرم نفرت و بیزاری رو به خوبی می‌دیدم ولی هیچ‌‌وقت اعتراضی نمی‌کرد.
این رو به خوبی میدونستم هیچ‌گاه سرکشی نمی‌کنه، چون دقیق به یادم‌ مونده، شب عروسی چه اتفاقی افتاد و همه‌ی‌مکالمات پدرش رو یادم مونده. وقتی که همسرم داشت با پدر و مادرش خداحافظی می‌کرد، تا با هم زندگی رو شروع کنیم؟ این جمله رو شنیدم:
دخترم از این خونه داری با لباس سفید میری و برنمی‌گردی مگه با کفن سفید…
.
.
.
بالاخره اون شب شوم فرا رسید.
قطره‌های بارون که به شیشه می‌خورد، آرامش عجیبی رو به وجودم می‌پاشید.
توی تخت کنارِ هم دراز کشیده بودیم و محو صفحه گوشی خودمون بودیم. چیزی نامرئی بین ما فرسنگ‌ها فاصله انداخته بود، فاصله ای بین قلب و روح ما. در ظاهر کنار هم بودیم اما فکر و روحمون دور از هم سیر می‌کرد.
در این حین پیامی از سعید توی واتساپ برام اومد:

  • مهندس امروز جات خالی، بدجور کیف و حال کردم.
    با بی میلی شروع کردم به تایپ:
    +صفا باشه مگه چیکار کردی؟
    -امروز یه سکس سه نفر عالی رو تجربه کردم، یه سکس ممنوعه ولی جذاب.
    عکسی فرستاد که نشون میداد دومرد با یه زن بودن.
    همین عکس و حرفهاش باعث شد جرقه‌ای شوم در ذهنم‌ زده بشه.
    چشمامو بستم و با رویای سکس سه نفره خوابیدم.

روز و شب، فکر من شده بود رویای سکس سه نفره‌، تخیل در موردش باعث می‌شد من به اوج شهوت برسم.
حتی موقع سکس با همسرم مرتب در این رویا سیر می‌کردم که همراه با یک مرد دیگه داریم سکس می‌کنیم و حتی گاهی با چنین رویایی خود ارضایی می‌کردم.
کم کم بطور غیر مستقیم حرف زدن در این مورد رو باهاش شروع کردم، ولی هیچ واکنشی نشون نمی‌داد.
توی چشمهاش نارضایتی و خشم رو میتونستم ببینم، اما من نمی‌خواستم تسلیم بشم، چون من همیشه به تمام رویاها رسیده بودم و شکست برام معنایی نداشت.
برای همین تصمیم گرفتم نقشه ای بکشم و اون رو در عمل انجام شده قرار بدم.
قبل از انجام نقشه، به همکاری یه نفر نیاز داشتم.
اما اون یه نفر کی میتونست باشه؟؟؟
روزها ذهنم درگیر پیدا کردن نفر سومی بود که بتونم با اطمینان و بدور از‌قضاوت شدن موضوع رو باهاش در میون بذارم، اون یه نفر و بعبارتی بهترین کسی که برای این موضوع به ذهنم رسید، مجتبی بود، یه دوست که عاشق زنم بود.
مجتبی دوستی قدیمیم بود و یکی دو مرتبه توی مستی اعتراف کرده‌بود که عاشق زنمه.

یکی از روز‌هایِ پاییز با مجتبی قرار گذاشتم و مطلبی که ذهن رو مدتها باهاش درگیر بود، با مجتبی در میون گذاشتم.
شوکه بهم نگاه کرد.چند بار دهنش باز و بسته شد امّا کلمه ای شنیده نشد‌ عاقبت با یه لحنی ناباور و عصبانی گفت:
-دیونه شدی این چه حرفیه می‌زنی؟؟زده به سرت؟ مطمئنی؟؟؟؟
بالاخره بعد از ساعت‌ها حرف زدن باهاش تونستم راضیش کنم. نقشه ای که در ذهن داشتم مو به مو براش تعریف کردم.

.
.
.
روز موعود رسید، سالگرد ازدواجمون…
دلم بی تاب و آشوب بود. دلم می‌خواست، زودتر شب بشه تا به خونه برگردم و رویای ممنوعه ام رو تجربه کنم.
سیاهی آسمان بیشتر از همیشه بود.
مجتبی زودتر نزدیک خونه ایستاده بود. به طرفش رفتم کلید خونه رو بهش دادم و گفتم منتظر بمونه تا خبرش کنم.
زنگ آیفون رو زدم، وقتی وارد خونه شدم همسرم با تعجب پرسید:

  • مگه کلید نداشتی؟
    _هرچی گشتم کلید پیشم نبود فکر کنم سرکار جا گذاشتم‌.
    +عجیبه تو این پنج سال هیچ وقت زنگ خونه نمی‌زدی با کلید در باز می‌کردی.
    _دیگه اتفاقیه که افتاده عزیزم اصلا میدونستی امروز سالگرد ازدواجمونه؟
    +خوبه حداقل یادت مونده.
    کیفم رو زمین گذاشتم به سمتش رفتم و بغلش کردم، بردمش روی تخت و بوسیدن لب هاش رو شروع کردم.
    آروم دم گوشش زمزمه کردم:
  • امشب میخوام یک چیز متفاوت رو با هم تجربه کنیم.
    به سراغ کمد لباس رفتم شالش رو برداشتم و چشماشو بستم.
    به مجتبی پیام دادم:
    -وقتشه بیا بالا…
    همسرم رو لخت کردم و بوسه ها ریز به تن برهنش زدم.
    مجتبی به ورودی اتاق خواب رسید و نظاره گر ما بود، با دستم اشاره کردم بیاد جلو و خودم به عقب رفتم.
    همسرم رو در اختیار دوستم قرار دادم تا ازش لذت ببره.
    مدتی نگذشته بود به سمت همسرم رفتم و شال رو از چشمهاش برداشتم، وقتی جو اتاق رو دید ترس وجودش رو فرا گرفت. خواست به طرف در بره که سیلی محکمی بهش زدم و گفتم:
  • هیچ جایی نمیری امشب فقط باید اطاعت کنی.
    اشک تو چشماش حلقه زد ولی هیچ چیز جلودار من نبود.
    رویای ممنوعه‌‌ی خودم رو اون شب به هرشکلی بود تجربه کردم.
    فردای اون روز نزدیک ظهر بیدار شدم وقتی چشمم به ساعت افتاد با عصبانیت از اتاق خارج شدم تا با همسرم دعوا کنم که چرا من بیدار نکرده. ولی یک شوک بزرگ بهم وارد شد.
    همسرم رو برهنه وسط سالن پذیرایی حلق آویز دیدم روی بدنش با خودکار نوشته بود:
    این جسم متعلق به تو ولی روحم برای خودمه.
    از این اتفاق دو روز میگذره و من دیگه میل به زندگی ندارم برای همین به سمت پرتگاهی رفتم تا با پریدن ازش جان بی ارزش خودمو بگیرم.
    قبل از پریدن این جمله رو، روی کاغذ نوشتم:

بعضی از چیزها
تنها ازدور ظاهر آرام و زیبا دارند
و انسان
برای نزدیک شدن به آن‌ها نباید پافشاری کند.

نوشته: Sj0087


👍 60
👎 17
109901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

792796
2021-02-20 00:53:17 +0330 +0330

سپاس‌از دوستانی که وقت گذاشتند خط خطی های من خوندن


792813
2021-02-20 01:26:17 +0330 +0330

خيلي خوب بود جاي اين مدل داستان هاي اموزنده خاليه اينجا 🌺❤️
سیاهی آسمان بیشتر از همیشه بود :خیلی خوب و بجا بود

9 ❤️

792823
2021-02-20 01:50:06 +0330 +0330

فانتزی های آدم تو هر مساله ای میتونه باشه، قوه تخیل و باور هر کس میتونه اون رو به مرز موفقیت یا هلاکت برسونه.
یکی مخترع و دانشمند میشه یکی هم قاتل و جانی.
محدودیتی نیس، تنها خود ماییم که باید انتخاب کنیم.

1 ❤️

792825
2021-02-20 01:55:37 +0330 +0330

دوستان زود قضاوت نکنید، اول تا انتهای داستانو بخونید بعد نظر بدید

2 ❤️

792849
2021-02-20 03:31:46 +0330 +0330

داستانت چنگی به دل نمیزنه داداش ولی تیتر اخر داستانت جالب بود .لایک

2 ❤️

792862
2021-02-20 06:48:08 +0330 +0330

به نظر من که هیچی ارزش اینو نداره ک بخوای حرمت ناموست و لکه دار کنی

4 ❤️

792864
2021-02-20 06:56:05 +0330 +0330

خیلی فاز فلسفی گرفته بودی ولی رِ دادی.ضمنا چجوری میشه وسط پذیرائی آدم خودشو دار بزنه؟با قلاب لوستر؟

1 ❤️

792875
2021-02-20 07:45:36 +0330 +0330

اوضاع خیطه
خیلی خیطه

1 ❤️

792877
2021-02-20 07:51:57 +0330 +0330

تراژدی بود بیشتر

3 ❤️

792883
2021-02-20 08:01:49 +0330 +0330

به قول معروف آواز دوهل شنیدن از دور خوش است

1 ❤️

792884
2021-02-20 08:03:25 +0330 +0330

خوب بود اما‌ کص نوشته بودی همش ابهام‌

1 ❤️

792886
2021-02-20 08:06:32 +0330 +0330

کسکش همون جا ریدم تو داستانت که سیلی محکمی زدی

0 ❤️

792891
2021-02-20 09:25:22 +0330 +0330

تجربه خیلی عالی هست که لذتش رو نمیشه اصلا توصیف کرد.
منو خانومم بارها انجامش دادیم و بینهایت از ارتش مدهوش شدیم.
اگه کسی میخواد انجام بده باید همه شرایط رو در نظر بگیرن تا براشون مشکلی پیش نیاد.

1 ❤️

792892
2021-02-20 09:36:18 +0330 +0330

آقا سعید گل
تا حالا داستانی ازت نخونده بودم.
در توصیف احوالات شخصیه شخصیت اصلی داستان، قلم و ادبیات زیبایی رو استفاده کرده بودی که به دل نشست…
اونچه که در نتیج‌گیری به اون رسیدی قابل درک بود.

قلم خوبی داری

4 ❤️

792896
2021-02-20 10:22:42 +0330 +0330

هنرمندانه و زیبا بود.

1 ❤️

792900
2021-02-20 11:06:01 +0330 +0330

عالی❤

1 ❤️

792915
2021-02-20 12:29:34 +0330 +0330

جالبه دو روز از مرگش میگذره و تو رو پلیس نگرفته اصلا نگرفته و فرار کردی و میخوای خودکشی کنی یعنی انقدر خیالت راحته که نشستی داری داستانشو مینویسی
کیرم تو سلولای خاکستریه مغزت

1 ❤️

792925
2021-02-20 13:48:48 +0330 +0330

اگر بخواهیم جمع بندی کنیم منظور این میشه که شخصیت داشتان شما توسط یک مرد دیگر به زنش تجاوز کرده !!!
جدی هدف از نوشتن این داستانها چیست ؟!

1 ❤️

792926
2021-02-20 17:53:39 +0330 +0330

سلام وقتی جق میزنم بجای اب کمرم یه اب مثه ادرار میاد چیکار کنم الان

0 ❤️

792936
2021-02-20 19:56:10 +0330 +0330

آقا در کل یه نصیحت به کسایی که این فانتزی رو دارن اگر شده هزار بار حق بزنن ولی این فانتزی رو اجرا نکنم من یه بار این کارو کردم زندگیمون از هم نپاشیده به روی همم نمیاریم ولی مثل خوره مونده تو خاطراتم

هربار که یادش میافتم هزار تا فحش و لعنت میدم

1 ❤️

792939
2021-02-20 20:17:55 +0330 +0330

کاربر Sahel ziba پیشنهاد میکنم یک مرتبه دوتا کامنتی که گذاشتید بخونید.

کاربر aghayekhas70 بهتره شما بدونید تمام این داستان ها توسط تخیل نویسنده خلق میشه پس واقعی نیست.

2 ❤️

792941
2021-02-20 20:21:15 +0330 +0330

Mastewine- ممنون وقت گذاشتی خوندی
Figter_Boy ممنون صدرا جان اگه مشگلی پیش نیاد تو این ماه دوتا داستان دیگه منتشر میکنم.
ShivaBanoo🌹

3 ❤️

792943
2021-02-20 20:24:14 +0330 +0330

erfan.98 خیلی خوبه همیشه از چیزی که اطلاع نداریم قضاوت نکنیم.
Jamesdane سپاس سعی میکنم‌تو داستان ها بعدی که منتشر میکنم بیشتر تلاش کنم.
ULoveMe🌹
شهوت_بی_رویه👌

1 ❤️

792946
2021-02-20 20:29:46 +0330 +0330

m5247 بعضی از خونه ها سواره پیاده هستند براهمین عمرا چنین عمری ممکن هست اگه میخوای با عکس نشون بهت میدم.
Lor-Boy ممنون فرشاد جان
The_lion_king2205 سپاس🌹
Rjackson ممنون🌹

2 ❤️

792948
2021-02-20 20:34:52 +0330 +0330

استاد علیرضا باقری :سپاس🌹
Dr.saeed1981 ممنون🌹
lalle:سبک داستان ها بنده این طور هست همیشه تلاشم‌اینه داستانی مینویسم پند اموز باشه خوشحالم مورد پسند بود🌹
negarmmm:سپاس قبول دارم داستان میتونست طولانی تر بشه به جزیات نکته تو داستان بعدیم حتما رعایت میکنم ی داستان چند قسمتی منتشر میکنم.

3 ❤️

792950
2021-02-20 20:42:00 +0330 +0330

Reza_sd77 سپاس رضا جان بله عجله زیاد کردم تا هرچه زودتر داستان منتشر کنم.
arbabpedram دوست عزیز از این داستان برداشت ها مختلف میشه کرد و برداشت شما مقداری درسته چون زن قصه مایل به این سکس نبود پس یک نوع تجاوز حساب میشه ولی تجاوز از طرف شوهر حساب میشه چون شوهر نقشه کشید و همسرش تو این موقعیت قرار داد.

زن ایرانی داغ داغ:بله دقیق یکی دیگه از برداشت ها این داستان بود که اگه کاری میخواید کنید حتما رضایت دوطرف باشه نه فقط خواسته یک طرفه همین طور بنده مدتی زیادی تو بخش داستان ها فعالیت نکردم براهمین اطلاع نداشتم داستانی با این موضوع موجود هست یا خیر

3 ❤️

792971
2021-02-20 22:34:06 +0330 +0330

کلا همه چیز در یک سکس باید با رضایت دو طرف باشه در غیر اینصورت تجاوز محسوب میشه ، ممنون که در مورد تجاوز َشوهر به زنش که در ایران متاسفانه خیلی زیاد شده نوشتی ،،،

1 ❤️

793103
2021-02-21 13:08:21 +0330 +0330

من دوست دارم خانمم یواشکی شیطونی کنه و به دوستم بده

1 ❤️

793145
2021-02-21 19:34:49 +0330 +0330

وقت مارونگیرکس کش سریع خودتوپرت کن،

0 ❤️

793159
2021-02-21 21:20:41 +0330 +0330

اقا خسته نباشی ، خیلی محسوس و واقعی چهره واقعی تریسام رو بیان کردی و عاقبت اکثر کسانی که اسرار به عملی کردن این فانتزیو دارن رو نشون دادی ،اونم در قالب یه داستان بسیار زیبا و جمله بندی قشنگ و جمله های درخشان ، واقعا بهت تبریک میگم و امیدوارم اونایی که قصد قدم گذاشتن تو این مسیرو دارن به عاقبتش فکر کنن ، هیچ لذتی ارزش اینو نداره که بخاطرش زندگی خودمون و عزیزانمون رو تباه کنیم .
این ژانر جاش تو داستانای سایت خیلی خالی بود ،مرحبا

1 ❤️

793163
2021-02-21 21:36:53 +0330 +0330

یه نصیحت برادرانه به دوستانی که تحت تاثیر چند تا داستان یا فیلم یا کمیک از سکس گروهی و خانوادگی قرار گرفتن : این فانتزی رو اگه دارید بزارید در حد همون فانتزی بمونه و پیشتر نرید ، یادتون باشه که تو چه مملکت و چه جامعه ای زندگی میکنید ؛ جامعه و فرهنگ و خلقیات مردم این سرزمین با چنین فانتزی هایی سازگار نیست ، خیلیا هستن که حتی غیرتشون و شرافتشون اجازه نمیده حتی بهش فکر کنن چه برسه به فانتزی یا عملی کردنش .
ما تو این مملکت با مشکلات ریز و درشت زیادی دست و پنجه نرم کردیم تا تونستیم شرایط ازدواجمونو مهیا کنیم اونم با هزار تا دردسر جورواجور ، واقعا اگه انسان قد یه ارزن عقل داشته باشه و به عاقبتش فکر کنه(سوتفاهم نشه ، خودمو مثال میزنم ) هرگز اجازه نمیده به خاطر یه لذت زود گذر که به نظر من ذلتش بیشتره زندگی و اینده و روح و روان خودش و عشقش که بخاطر رسیدن بهش چه جنگها که نکرده رو به خطر بندازه و ریسک از دست دادن تمام شیرینیها و لذتهای دیگه ی زندگی رو بپذیره ،شرمنده طولانی شد ولی حس کردم بگم شاید کم سن و سالها به دردشون بخوره ؛ مخلص همگی

2 ❤️

793164
2021-02-21 21:47:51 +0330 +0330

بدبختانه باید بگم این کثافت کاریا داره تو مملکتمون رواج پیدا میکنه اسمشم میذارن فانتزی خود من مجبور شدم بخاطر همین گه خوریا بزنم تو دهن رفیقم، رفیقی که از بچگی باهاش بزرگ شدم و میخواست منو بازنش در حال سکس ببینه و لذت ببره واقعا نمیدونم داریم تو چه منجلابی فرو میریم وقتی میفهمیم که دیگه خیلی دیر شده خیلی.
بجای اینکه به فکر بیرون کردن حیوونایی باشن که مارو گروگان گرفتن به فکر اینن ناموسشونو بدن زیر یکی دیگه تا از دیدنش لذت ببرن آخه بی پدر کدوم لذت

1 ❤️

793167
2021-02-21 22:09:18 +0330 +0330

چیزی که من خوندم یه ایده قشنگ و قوی بود که نتونست عملی بشه و به نظرم کوچک‌ترین اثری رو خواننده نمی‌ذاره.
اونایی که از این فانتزی بدشون میاد به دلایلی که از قبل داشتن بدشون میاد و داستان دلیل تازه‌ای بهشون نداد و اونایی که خوششون میاد، بعد از خوندن داستان هنوز هم خوششون میاد.
شاید متن باید دو برابر این می‌بود و یه سری جزئیات و احساسات و روحیات با دقت بررسی می‌شد که این ایده قشنگ تاثیر بیشتری بذاره.
ممنون از نویسنده نه برای داستان بلکه برای ذهن زیباش.

2 ❤️

793175
2021-02-21 23:02:56 +0330 +0330

SirvanKHAN سپاس🌹
SexyMind بله شخصا قبول دارم داستان میتونست طولانی تر با جزیات بیشترباشه ،چند وقت دیگه یک داستان جذاب با ایده جذاب تر منتشر میکنم

2 ❤️

793237
2021-02-22 03:56:32 +0330 +0330

بعضی وقتا آدما فکر میکنن هر چیزیکه تو ذهنشونه باید
عملی بشه چون یکی یا دیگران اینکارو کردن پس قبحش
ریخته و این ی ریسکه تو زندگیت ی حماقته که ذهنتو
تا ابد درگیر میکنه و حتی بخاطر اینکه دیگه بفکرت نیاد بفکر
خودکشی میفته سکس ی چیزی بین دو نفره و باید دو نفر
راضی باشن و از همه مهمتر جنبه بعضی از کارا رو داشته باشن
چیزیکه یهو یکی دوست داره نمیشه که بطرفش همسرش یا حتی همخونش بزور قبولوند بله بعضیا اینکارو انجام میدن
ولی و اما داره اول نفریکه انتخاب میشه مورد اطمینان اوناس
بعضی موقعها به ضربدریم میرسه و دوم قواعد داره
هر چیزی اول باید طرف مقابل عاری از بیماری باشه بعد همسرت یا هر کی قبول کرده باشه مهم نفر سوم نیست اصلا
نفر سوم مثل ی ابزاره بله بعضیا زوجا با هم صحبت میکنن
و همچیزو میپذیرن و فقط برای هوسش اینکارو میکنن و بعدش
انگار اتفاقی نیفتاده من خودم چند تا زوجو میشناسم که با هم
ی تیم هستن و هر ۲۰ یا ۲۵ روز ی دور همی دارن که هر دفعه
ی زوج میزبان میشه برای مکان و پذیرایی یا کلا دونگیه
و تو اون روز این ۴ زوج عشق و حال میکنن بعضیاشون با هم دوستن و رفت و امد دارن و دو تاشونم نه اصلا بعد اون روز انگار
دیگه نمیبینیش تا دفعه بعد یا دفعه بعد یکی از زوجا کاری داره نمیاد و یا یکیشون میاد بین خودشون قواعدو قانون دارن و خیلی رعایتم میکنن چون چند سالیه نه اختلافی و نه چیزی بینشون افتاده و تازه بعد ۳ سال میخوان ی زوجو اضافه کنن
هر کاری انجام میشه ولی هر چیزی نه زوری میشه و نه دل
بخواهی و اگر قانونی چیزی نباشه خیلی زود از هم پاچیده
میشه و باید جنم یا جنبه کاریکه میکنیدو داشته باشید
حتی اگر فقط یک دفعه بود و هیچ کسو تو اینکار نه مثال بزنید
و نه با کسی مقایسه کنید چون اشتباهه 👙💄👠

0 ❤️

793559
2021-02-24 23:09:37 +0330 +0330

افرین
خوشم اومد
بعضی چیزا سرابی هستند که از دور زیبان ولی بهشون نزدیک که میشی جز تاریکی و وحشت چیزی ندارند👌👌👌👌

1 ❤️

794127
2021-02-27 19:16:52 +0330 +0330

Shab.n1 سپاس🌹

1 ❤️

794317
2021-02-28 20:13:01 +0330 +0330

Dark

1 ❤️

794463
2021-03-01 12:02:35 +0330 +0330

exotimo🌹
_Azi_داستان واقعی نیست ساخته ذهن من هست ولی بازم امروزه شاهد چنین کارهایی هستیم شخص فقط به فکر خودش هست.

1 ❤️

794964
2021-03-03 18:42:31 +0330 +0330

فوق العاده بود👍👍

پشمام ریخت راستش ،اولش فکر میکردم مثل بقیه داستانای این سبکه ولی این یه چند درجه بالا تر بود👍❤

1 ❤️

795186
2021-03-04 19:51:07 +0330 +0330

09352958828

0 ❤️

795187
2021-03-04 19:56:30 +0330 +0330

09352958828

0 ❤️

795188
2021-03-04 19:57:54 +0330 +0330

09352958828

0 ❤️

795274
2021-03-05 03:12:59 +0330 +0330

آفرین قشنگ یه زیبایی جنسی پست و بی ارزش رو نشون دادی دمت گرم

1 ❤️

795349
2021-03-05 12:55:10 +0330 +0330

مثل بعضی فیلمها که مخاطبش رو سورپرایز میکنه تو هم ما رو سورپرایز کردی

1 ❤️

805518
2021-04-22 23:48:16 +0430 +0430

artin1404
سپاس به زودی داستانی منتشر میکنم🌹

0 ❤️