رویای شیرین

1400/06/14

سلام
برای شروع داستان لازمه که یک سری از چیزهارو شفاف سازی کنم تا بتونیم کنار هم تجربه خوبی بدست بیاریم و لذت ببریم درواقع اینطوری میخوام بگم که ما تو عصری درحال زندگی هستیم که داشتن رابطه و سکس چیز دست نیافتنی و عجیبی نیست و هرکسی با هر شرایطی میتونه سکس داشته باشه و در اخرین مرحله هم به لطف وضعیت و فرهنگ فعلی جامعه!!! جنده های پولی زیادی رو میشه به راحتی پیدا کرد و این قضیه برای خانم ها هم صدق میکنه با این شرایط که حتی کار انها برای ایجاد رابطه و سکس از اقایون هم ساده تر هستش پس وقتی به مسئله ی سکس با محارم نگاه میکنیم نمیشه اینطور قضاوت کرد که فرد در اثر ناتوانی تو ایجاد رابطه با دیگران و ضعف وناتوانی یا حتی بی غیرتی به سراغ سکس با محارم خودش میرود و از دید مریض جنسی هم اگه بخوایم بهش نگاه کنیم باز اینطور نمیشه قضاوت کرد چون مریض جنسی و کسی که سکس با محارم داره از زمین تا اسمون تفاوت داره به این مسائل دقت کنید و بیاید سعی کنیم یکم خودمون رو به جای دیگران بزاریم و بعد قضاوت کنیم چون واقعا درک کردن همه و قضاوت کردنشون فقط کار خداست و از نظر من میشه به قضیه اینطوری نگاه کرد که دو نفر ادم عاقل و بالغ با رضایت خودشون و بدون در نظر گرفتن روابطی که بینشون وجود داره میخوان باهم سکس داشته باشند و خواهش میکنم
داستان شهوت رو با عشق و خانواده و تولید مثل اشتباه نگیرید چون معقوله های کاملا جدا هستن پس به نظر ایرادی نداره که دو نفر ادم بدون در نظر گرفتن رابطه ای که بینشون هست با رضایت کامل به سکس با همدیگه بپردازند ، من نمیگم که حتما باید با محارم سکس کرد و اسراری بر این موضوع ندارم فقط میخوام بگم که اگر هم این اتفاق افتاد ایرادی نداره و دو نفر ادم عاقل و بالغ و با رضایت خودشون هرچند که جزو محارم هم باشند میتونن با همدیگه سکس داشته باشن و به اوج لذت و شهوت برسن چون واقعا شهوت حسی بسییار قوی و لذت بخشه که نمیشه در برابرش مقاومت کرد و حتما باید کنترل و سرکوبش کنی. اینارو گفتم برسیم به اینکه اگه به محارمتون حس شهوت دارید نگران نباشید و خودتون رو سرزنش نکنید چون اگه بتونید براش تلاش کنید و با رضایت کامل بهش برسید هیچ ایرادی نداره و لازم نیست که ازش خجالت بکشید البته منظورم این نیست که اینکارو فریاد هم بزنید درواقع فقط میگم که هیچ کار اشتباهی نکردید و به راهتون ادامه بدید و خودتون رو درگیر حرف و قضاوت مردم نکنید
خب بریم سراغ اصل مطلب همینطور که از حرفام میشد متوجه شد داستان مربوط به سکس با محارم و صدالبته خواهر جذاب و زیبای من به نام سارا هستش واقعا اگه بخوام صادق باشم باهاتون نمیشه با نوشته و کلمات توصیفش کرد و کاش میشد عکس ها و فیلم هاشو باهاتون شیر میکردم تا به عمق مطلب پی ببرید که این دختر چقدر خوش اندام و سکسی هستش انگار خدا این بشر رو برای دید زدن و سوژه جق دیگران شدن افریده واقعا اگه از نزدیک ببینیدش به قدری دلتون میخواد باهاش سکس کنید که حد نداره و از منی که برادرشم هم نمیشه توقع داشت که نسبت بهش حشری نشم چون یه اندام خیلی خیلی سکسی داره با یه چهره زیبا که واقعا دل هرکسی رو میبره و جدا از همه ی این زیبایی های خدادای که البته با کمی زحمت خودش همراه بوده این دختر استعداد زیادی تو ناز و ادا و هات بودن داره مخصوصا با لباسایی که انتخاب میکنه و میپوشه اینجوری بگم که نصف جذابیت و سکسی بودنش هم مربوط به نوع لباس پوشیدنشه که واقعا فکر نکنم مردی بتونه جلوش طاقت بیاره از سارا که بگذریم میرسیم به من راجب خودم اینطوری میتونم بگم که الان ۲۳ سالمه در جست و جوی کار یعنی درواقع کار خاصی نمیکنم و درحال تحصیلم و تقریبا نزدیک ۲ سال از سارا کوچیکترم و تقریبا دیگه دارم کوله باری از تجربه میشم و داستان برای تعریف کردن زیاد دارم که اگه استقبال خوبی بشه حتما شروع به نوشتن اونها هم میکنم ، اقا همینطور که گفتم این خواهر ما انقدر کردنی به نظر مییومد که از همون اوایل ۱۶ ۱۷ سالگی که دیگه بزرگ شده بود و داشت برا خودش خانمی میشد یا درواقع کصی میشد حواس برای من نذاشته بود و من همش تو کفش بودم یادم میاد همون اوایل یه سری تولد یکی از دوستاش تو پارک بانوان بود یه شلوارک لی کوتاه و تنگ با یه نیم تنه پوشیده بود یه جوری منو حشری کرده بود که داشتم میمردم وقتی عکسا و فیلمای اون روز رو ریخت تو لپ تاب من انقدر باهاشون جق زدم که داشتم کور میشدم یعنی شهوتش داشت دیوونم میکرد فرض کن یه نفر که انقدر حشریت میکنه و انقدر سکسیه رو هر روز با لباسا و کارای متفاوت میبینی من داشتم دیوونه میشدم از شهوت واقعا ، کارم فقط شده بود تشویق کردن سارا به گرفتن عکسای زیاد و مختلف و یواشکی عکس گرفتن ازش بعضی وقتا هم وقتی میدیدم قرار نیست ازش عکسی پیدا کنم یا از بعضی تیپاش که خیلی حشریم میکرد میرفتم تو فاز اینکه من عکاسی دوست دارم و این حرفا خلاصه یه جوری گیرش مییوردم قشنگ ازش عکس میگرفتم یعنی کار من شده بود شبانه روز بهش فکر کردن و جق زدن به یادش راحت میتونم بگم ۸۰ درصد کل جقای عمرمو به یاد سارا زدم یه چند وقتی هم همینطوری گذشت و فکر کردن سارا همش رو مخم بود نمیدونم چرا همش استرس داشتم و نمی تونستم هیچ موقع هیچ کاری کنم از یه طرفی هم مطمعن بودم که سارا خودش اهل دل و کاملا شهوت و حشری بودن رو میفهمه یعنی خودشم قشنگ از رفتاراش معلوم بود که خیلی حشریه ، سارا اون موقع تو اوج پسر بازی بود و از عکسایی که ازش میدیدم تو گوشیش حرفایی که میزد میفهمیدم که یه حالایی هم در حد لب بازی و مالوندن و حالا نهایتا یه لاپایی و ساک هم به دوست پسراش میداد اینم اضافه کنم که از لحاظ شخصیتی خیلی قوی و سیاست مدار بود و نمیشد خرش کرد و ازش باج گرفت و فکر نکنم هر پسری هم میتونست به راحتی بهش نزدیک بشه یعنی ازین بابت که حواسش به خودش بود مطمعن بودم و خودمم به عنوان برادر همیشه هواشو داشتم حواسم بود که کسی اذیتش نکنه یا کسی نخواد به حریمش تجاوز کنه یا برخلاف میلش عمل کنه ضمنا من نمیتونستم به نوع پوشش ایرادی بگیرم چون هرکس باید پوشش رو ازادانه انتخاب کنه و غیرتی بودن به این چیزا نیست غیرت یعنی اینکه برای عزیزت یه فضای ازاد با ارامش زیاد ایجاد کنی که بتونه کارایی که دوست داره رو بکنه و صرفا نمیشه به خاطر ۴تا ادم که میخوان اندامشو دید بزنن یا اینکه به یادش جق بزنن از کاری که دوست داره منعش کنم تازه با این شناختی که از ادما دارم کسی که بخواد کارشو بکنه میکنه حالا چه تو لباست پوشیده باشه چه سکسی خلاصه اینطوری بگم که با چیزایی که از سارا میدیدم معلوم بود حشریه و اهل عشق و حال ولی در حد همون ساک و لاپا ولی من همیشه حسرت میخوردم که ای کاش یه اتفاقی میوفتاد که میشد از کص کردتش چون واقعا داشت شهوتش اذیتم می کرد و من غیر از جق زدن کار دیگه ای نمیکردم واقعا از اینکه هر روز تو خونه میدیدمش ولی نمیتونستم بکنمش خیلی اذیت میشدم ، سارا همیشه عادت داشت که شلوارک بپوشه عاشق این مدل شلوارک کوتاها که تا دم کونشونه بود اکثر وقتا یه همچین چیزی با یه تاپ یا نیم تنه میپوشید بعد بعضی از این شلوارکا به قدری تنگ بود که قشنگ روناشو داشت جر میداد و شبا هم که دیگه پدر و مادر از سر کار برمیگشتن معمولا اززین ست تاپ شلوارکای ورزشی اسپرتا تنش میکرد که بعضیاشو انقدر جذب بودن دلت میخواست ار رو همون پارچه کصش رو جر بدی واقعا تحریک کننده بود و تنها کاری که میتونستم بکنم جق زدن بود بعضی وقتا وسوسه میشدم یه جوری که حواسش نیست وقتی که خوابه یه جوری کیرمو بزارم لای پاهاش تا یکم اروم بگیره ولی اصلا جرعتش رو نداشتم خلاصه همینجوری روزا میگذشت و منم یه ارشیو کامل از عکس و فیلمای سکسی سارا درست کرده بودم که هر روز بزرگتر بزرگتر میکردمش یه روز همینجوری که داشتم گوشیش رو زیر و رو میکردم با یه پوشه مخفی رو به رو شدم که از شانس خوب من رمزش همون رمز گوشیش بود وقتی وارد پوشه شدم با کلی فیلم پورن رو به رو شدم دل تو دلم نبود خیلی با این قضیه حال کردم قند تو دلم اب شد وقتی فهمیدم سارا هم خودش حشریه یعنی کاملا دیگه مطمعن شدم ، همینجوری که داشتم میگشتم ببینم چه پورنایی میبینه یه دو سه تا ویدیو از خودش دیدم حدس زدم که از عشق و حالاش فیلم گرفته خیلی خوشحال شدم کیرم مثل سنگ شده بود تو اوج حشریت بودم زدم که فیلمه پخش بشه و دیدم که بله چه خبره همونیه که دلم میخواد با یه پسره البته اینم بگم که بعدا شد دامادمون درحال لب بازیه من داشتم اتیش میگرفتم محو لباش شده بود اخه یه نفر چقدر میتونه مگه سکسی باشه همینحوری که فیلم میرفت جلو دعا دعا میکردم که از لاپایی زدن و ساک و کارای دیگشونم فیلم گرفته باشن انقدر محو فیلم بودم که اصلا حواسم نبود میشه حتی زد جلوتر و فهمید که چه خبره همش منتظر صحنه ساک زدنش بودم کیرم داشت دیگه منفجر میشد و اروم اروم هم شروع کردم به ور رفتن با کیرم همینجوری که لب بازی کردن پسره کم کم رفت رو گردن و در اوردن لباس وای وقتی سوتینشو دراورد و رفت برا مکیدن سینه هاش تو اوج حشریت بودم دلم میخواست برم همین الان ترتیبشو بدم یه ذره که رفت جلو تر سارا شروع کرد کیر پسره رو خوردن و ساک زدن اصلا انگار دنیارو داده بودن بهم وقتی داشتم اینارو میدیدم خیلی جق داشت بهم حال میداد که یهو پسر رفت تو کار در اوردن شلوار سارا که گفتم دمت گرم که از لاپایی هم فیلم گرفتید دیدم پسره اروم اروم داره با کص سارا ور میره صدای اه و ناله های سارا هم بلند شده همین که دیگه پسره رفت برا کص لیسی من دبگه واقعا آبم اومد و واقعا خیلی حیف شد که نتونستم تا صحنه لاپایی دووم بیارم همینجوری که داشت اون کص سارا رو میخورد منم داشتم خودمو سرزنش میکردم که چرا جق و بیشتر طول ندادم تا اون صحنه برسه و همش پسره رو فحش میدادم که بی عرضه یه لا پستونی نذاشته بود که یهو دیدم کیرشو گذاشته دم کص اروم اروم داره میکنه توش و شروع کرد به عقب جلو کردن و تلمبه زدن اصلا باورم نمیشد که سارا داره کص میده یکم‌جا خوردم ولی واقعا از ته دلم همینو میخواستم همیشه می خواستم که یه جوری بشه که بشه ترتیب سارا رو داد با دیدن اون فیلم واقعا از همیشه بیشتر دلم میخواست که باهاش سکس کنم و حس میکردم که کم کم دیگه داره وقتش میرسه ، اقا ارشیو من فقط یه فیلم سوپر از سارا کم داشت که اونم جور شد و دفعات جق من به حداکثر خودش رسیده بود یه مدتم همینطوری با این داستان کص دادنه گذشته حشریم نسبت به سارا بیشتر شده بود و همش دنبال یه راهی بودم که بشه کردتش روزا همینجوری میرفتن و میومدن که تو یکی از شبا که معمولا میرفتم خونه مادربزرگم که طبقه پایین ما بودن و با عموم که جوونه و مجرد وقت بگذرونیمو یه چنتا پیک بزنیم از رفتارای عموم هم کامل میشد فهمید که تو کف ساراست که البته واقعا بهش حق میدم ، یه شب همینجوری که گرم شده بودیم حرف میزدیم اخرای شب بود که بحث رو کشوند سمت سارا نمیدونم چی پیش خودش فکر کرده بود که شروع کرد این حرفارو به من زدن ولی قشنگ معلوم بود که حشریت ریده به همه چی و اونم تو فکر کردن ساراست منم که میدیدم کاری خوودم نمیتونم بکنم گفتم این خودش یه فرصت که ازین طریق یه جوری خودمو وصل کنم به سارا بالاخره بگامش خودمو زدم به مستی و نشستم پا حرفاش که کم کم شروع کرد از سارا تعریف کردن و این حرفا بعد بحث و کشوند به عکسای پیج سارا که یکم لختیه و بغل و رو پای این و اونه و ما نباید بزاریم اینجوری باشه باید یه فکری کنیم ازین کصشرا بعدشم شروع کرد به گفتن اینکه من با شهوت عشق و حال مشکلی ندارم ولی چرا میره پیش غریبه و ما باید خودمون ترتیبشو بدیم کم کم داشت فکر سکس با سارا رو مینداخت تو ‌سرم ، شروع کرد به گفتن اینکه همه خواهر برادرا باهم سکس میکنن و اصلا ایرادی نداره تو چرا نمیکنی و من خودم با خواهرم که میشه عمه من از جوونی عشق و حال کردیم و بعد ازدواجشم هنوز باهم رابطه داریم خلاصه ازین دست کصشر ها حالا راست و دروغشو نمیدونم ولی میگفت فاطمه که میشه عمه من رو جلو سارا کرده و حتی خود سارا رو هم چندباری لاپایی زده من که دیگه سرخ سرخ شده بودم داشتم میمردم از شهوت و فقط حرفاشو تایید میکردم که یهو سارا زنگ در رو زد اومده بود ‌که‌ من صدا کنه که برم خونه ‌یه سری هم به ما زده باشه تو کف حرفای عموم بودم که رفتم در و باز کردم دیدم به به سارا خانم بازم دست به کار شده با یه تیپ خیلی سکسی تشریف اوردن از لباسش اینطوری بگم که یه تاپ کوتاه ازین مدلا که نافشون معلومه و برجستگی سینش کاری کرده بود که اگه از کنار و زیر نگاه میکردی میشد سینه هاشو دید زد و یکی از همون شلوارک کوتاها تا دیدمش انقدر حشری بودم که سریع سیخ کردم البته سریع قایمش کردم ولی فکنم متوجهش شدش اینم بگم که سارا با عموم راحته و باهم شوخی ازین کصشرا دارن و اسم عمومم امیر هستش ، امیرم تا دیدتش سریع گفت بدو بیا بوس و بغل منو بده که سارا هم سریع رفت تو بغلش یکم نشست از چشای عموم شهوت میبارید همینجوری هی پشت سر هم فقط از لپ بوسش میکرد با دستاش سفت بغلش کرده بود و سارا هم رو پاهای امیر نشسته بود قشنگ میشد فهمید که امیر داره میمالتش پیش خودم گفتم الان که سارا برجستگی کیر و حس کنه داد و بیداد کنه ولی در کمال تعجب چیزی نگفت و من مطمعن بودم که انقدر عموم سگ حشر هست که تو اون حالت کیرش مثل سنگ شده باشه و اصلا اینکه سارا واکنش نشون نداد برام عجیب بود خلاصه یکم بعد سارا رو ول کرد و باهم رفتیم بالا همین که رسیدم خونه دیدم پیام داده که حرفا پیش خودمون بمونه و اگه همه چی اوکی باشه عمم رو برام جور میکنه اینم بگم که من رو عمم هم حشر دارم و خودش لایق یه داستان جداست که یه مدت بعد داستان اون رو هم مینویسم منم که تو کف عمم هم بودم گفتم باشه بعد گفت یه چنتا از سارا عکس بفرست که منم نامردی نکردم و چنتا سکسی شو فرستادم که قشنگ حال کنه یه مدتم همینجوری گذشت کار ما شده بود عکسای سارا رو فرستادن برای اون کصکش ،بالاخره یه روز تصمیم گرفتم که حداقل برای سکس باهاش یه مقدمه چینی بکنم یه امادگی بهش بدم و از همون کلک قدیمیه عکاسی استفاده کردم و رفتم پیشش و خیلی رو راست بهش گفتم که تو فکرم اینه که بیاد مدل عکاسیم شه و چند دست لباس عوض کنه و اینکه یکم هم باید ژست هاش طوری باشه که مردها رو تحریک کنه گفتم رو یه همچین کالکشنی میخوام کار کنم که اون سریع از خدا خواسته قبول کرد یعنی استاد این کارا بود اصلا سرش درد میکرد برا این چیزا اقا خلاصه روزش رسید و ما شروع کردیم به عکاسی و چقدر اون روز خوش گذشت و فقط صد حیف که نتوتستم تو اون حالاتای مختلف بکنمش واقعا سکسی شده بود و من حسابی سرخ شده بودم و فکر میکنم که از قصد هم میدید من اینطوریم کاری میکرد که بیشتر تحریک بشم همینجوری که دیگه اخرای کار بود ازم پرسید که به نظرت من جذابم من که استرس گرفته بودتم سریع گفتم نمیدونم من نمیتونم نظری بدم بعد گفت یعنی واقعا به نظرت من مردی رو تحریک میکنم که نمیدونم چی شد یهو از دهنم پرید که اره بابا به نظرم خیلی ها تو کفتن نمونشم همین عمو که بدجوری روت سیخه همین که اینارو گفتم سارا گفت تو یه جوری این عکسارو به عمو نشون بده ببین واکنشش چیه منم جلوش بیشتر کرم میریزم یکم اسکلش کنیم بخندیم خلاصه قرار گذاشتیم که یکم اذیتش کنیم ، وقتی عکسارو به امیر نشون دادم تو کف مونده بود همش میگفت دمت گرم عجب عکسایی پیدا کردی یکم شروع کرد از سارا گفتن و اینا که منم همینارو به سارا نشون دادم و گفت وقتشه که بریم تو کارش و جدیدا تو شب نشینی های منو عموم بیشتر شرکت میکرد و بیشتر وقت میذاشت باهامون چنتا پیک مشروبم میخورد با رقص و حرکتا و لباسایی که میپوشید حسابی تبدیل شده بود به سوژه جقمون یه چند وقتی که گذشت و قشنگ که این برنامه جا افتاد و دیگه خیلی راحت شده بودیم نمیدونم البته سارا چرا این کارارو میکرد ولی خیلی خوش میگذشت این عموی کصکش ما هم دیگه طاقت نیوورد و کم کم دیگه قسمتی از برنامه شب این شده بود که سارا میرفت تو بغلش و رسما میمالیدتش و کم کم لب بازی و پستون خوری هم بهش اضافه شد من که داشتم شاخ در میووردم ازین رفتارا ولی به هرحال نشونه بدی نبودش داشتم به سکس باهاش نزدیک تر میشدم و البته خودمم از دیدن همجین صحنه هایی لذت میبردم ولی بیشتر برام جای سوال بود که این عموی کصکش ما چرا کیرشو در نمیاره یه لاپایی ساکی چیزی سارا براش بزنه خیلی عجیب بودش که بعدا وقتی با سارا اوکی شدم گفت که وقتایی که تو خونه نبودی میومد خونمون و حسابی شروع می کردیم به عشق بازی میگفت یه جوری حشریش میکردم که خیلی خنده دار میشد میگفت انقدر کص لیسیمو کرده بود که منم براش یه ساک حرفه ای میزدم سارا میگفت اگه میفهمید که پرده ندارم جرم میداد و خیلی باحال بود که تشنه تا لب چشمه میومد و تشنه بر میگشت خلاصه اقا یه مدتم افتاده بودیم رو این فاز و هرچی عشق و حال بود نصیب این عموی ما شده بود ما مونده بودیمو کیر خر ، نمیشد که هرشب من بشینم مالیدن و عشق حال عموم رو ببینم البته به اون چون خوش میگذشت راضی بود و صداش در نمیومد ولی من داشتم میترکیدم از حسادت و حشریت که تصمیم گرفتم عمه جونمو به شب نشینی ها اضافه کنم اینم بگم که تو اون زمان من مخ عمم رو زده بودم و باهاش سکس داشتم و چون شوهرشم تو بیمارستان شیفت شب بعضی وقتا کار میکنه اضافه کردنش به شب نشینی ها آنچنان هم کار سختی نبودش خلاصه یه شب که عمم بود تصمیم گرفتیم که بطری بازی کنیم تا راحت بتونیم دخترارو لخت و حشری کنیم و رومون بهم باز بشه اون شبم خیلی شب خوبی بود فکنم برا همه اولین بار بود که سارا رو با بیکینی میدیدم از نزدیک خیلی سکسی بود همینجوری داشتم عرق میکردم تو کفش بودم که امیر دیوص پیش دستی کرد و بهش حکم داد که باید بزاره غیر از توش کردن هرکاری باهاش بکنه تا ارضا شه سارا هم که حشری حشری بود سریع قبول کرد و رفتن تو کار همدیگه وای خدا دیدن اون صحنه ها دیوونه کننده بود وقتی دیدم کیر امیر لاپاشه و داره عقب جلو میکنه اینم اه و نالش بلند شده دیگه داشتم ارضا میشدم واقعا صحنه خیلی سکسی بودش البته یکمم استرس گرفتم که عموم یهو حشری نشه بکن تو کصش بگا بریم که دیدم خود سارا حواسش هست و کیرشو گرفت به دندون و شروع کرد براش ساک زدن من که دیگه کیرم شق شق شده بود رفتم تو کار عمم شروع کردم به لب بازی لیسیدنش اون شب اونم واقعا خیلی هات بودش نمیدونم چرا ولی عجیب غریب اه و ناله میکرد خیلی بیشتر داشت حشریم میکرد و وقتی هم که سارا رو میدیدم که عموم روش مشغوله خیلی وحشی میشدم یه جوری عممو میکردم که صداش بدجوری بلند شده بود و قشنگ میدیدم که سارا حواسش به ماست و مارو داره میبینه ، انقدر اون شب به عمم خوش گذشته بود که میگفت بهترین سکسی بود که داشته از اون شب نشینی استقبال کرد و برنامه ما یه مدت شده بود این داستانا و من هر روز بیشتر حس میکردم که به سکس با سارا نزدیکم ،رفتارای سارا هم عجیب شده بود بیشتر باهام وقت میگذروند و سوالای سکسی میپرسید و از دوست دخترامو ازین کصشرا میپرسید سعی میکرد بیشتر بهم نزدیک بشه که یه روز دیدم چنتا بیکیینی اورده گذاشت جلوم میگه دوربینتو اماده کن باید ازم عکس بگیری کار دارم منم از خدا خواسته گفتم باشه که یهو دیدم جلوم لخت شد و لباسشو عوض کرد من که حشرم زده بود بالا ساکت شده بودمو فقط اروم دید میزدمش و شروع کردم به عکاسی یه کارایی میکرد که واقعا نمیشد شق نکنی خیلی سکسی بود که کیر ما هم بلند شد شلوارو داشت جر میداد همین که لخت شد که بیکینی بعدی رو بپوشه با خنده بهم گفت تو ام لخت شو بزار بی صاحاب یکم نفس بکشه کشتیش که منم خجالت کشیدمو سرخ شدم ولی خب لختم شدم که یهو دیدم یه شورت پوشیده که البته واقعا نمیشه بهش گفت شورت چون واقعا فقط یه تیکه نخ باریک بود با یکم تور سوتینشم دقیقا ازین مدل فانتزیا که فقط نوک سینه رو پوشش میده من که اینو تو تنش دیدم واقعا اتیش گرفته بودم قشنگ شهوت داشتت از قیافم میریخت که کیرم شروع کرد به بالا پایین شدن تکون خوردن انقدر که حشری بودم که یهو دیدم سارا اومد جلو دستشو گذاشته رو کیرم و میگه میخوای یه حالی بهش بدم اینو که شنیدم دیگه نفهمیدم چی شد فقط رفتم تو صورتش و لباش وای خدا چقدر حس خوبی بود واقعا انقدر خواب لب گرفتن ازش دیده بودم که باورم نمیشد خیلی حال میداد مثل دیوونه ها فقط لباشو میخوردم اصلا بی نظیر بود کم کم رفتم رو گردن و سینه هاش که نشست رو پاهام سینه هاشو کرد تو دهنم داشتم ارضای روحی میشدم ازین اتفاق اصلا حالم دست خودم نبود که دیدم کیرم تو دهنشه و داره برام میخورتش چندثانیه بعد طاقت نیووردم و رفتم سراغ کصش شروع کردم به ور رفتم باهاش و لیسیدنش سارا داشت دیوونه میشد خیلی داشت حال میکرد اروم کیرمو گذاشتم دم کصش میمالیدم بهش که با صدای خیلی اروم گفت که داری چیکار میکنی که دیگه کیر و کامل کردم توش افتادم روش و شروع کردم به لب بازی تلمبه زدن اصلا نفهمیدم چیشد که نتونستم خودمو نگه دارم و تو کصش ارضا شدم که خیلی از این اتفاق پشیمونم و به هیچ وجه نباید این اتفاق بیوفته و اون اولین و اخرین بارم بود که اینجوری شد خلاصه نذاشتم که سرد بشه شروع کردم به ور رفتن با کصش و لیسیدنش تا دوباره شق کنم بزنم توش که سارا هم لرزید و ارضا شد دوباره شروع کردم به کردنش اخ که عجب روزی بود واقعا رو ابرا بودم جزو بهترین کصایی بود که کرده بودم و واقعا رسیدن به سارا جزو بهترین اتفاقای زندگیم بود حاجی من یه عمر با این ادم جق زدم و وقتی کردمش انگار روحم به ارامش رسید و جدا از روزای اول که هر روز و روزی چندین بار باهاش سکس میکردم اما بعدش دیگه کم و کمتر شدش ولی همچنان رابطمونو باهم داریم و حتی الان که ازدواج کرده هم باهاش سکس دارم از اینم که بگذریم هنوز فکر سکس همزمان عمم و سارا خیلی داشت حشریم میکرد همش رو مخم بود و اصلا هم کار سختی نبود چون جفتشون رو که کرده بودم و اینا هم با هم اوکی بودن و روشون به لطف اون شبایی که داشتیم به هم باز شده بود خلاصه یه چند سری هم اینارو همزمان سیخ زدم که واقعا جزو بهترین سکسام بود میکس این دو نفر عالی شده بود خودشونم با هم حال میکردن و ازین اتفاق اینجوری میتونم یاد کنم که وقتی عمم کیرو تو کص سارا دید خیلی تعحب کرد و قیافش خیلی باحال شد باورش نمیشد که دارم میکنمش از این اتفاق که یکم گذشت عمم پیشنهاد شب نشینی رو داد که البته با استقبال من و سارا روبه رو نشد ولی هر جوری بود مخ سارا رو زد و اوکی کردتش منم گفتم پس اشکالی نداره ولی سارا دیگه زیاد از ور رفتن امیر باهاش خوشش نمیومد ولی به خاطر کص لیسیای که امیر براش کرده بود گفت یه بار دیگه هم بهش حال میدم که دوباره دور هم جمع شدیم و یکم مشروب خوردیمو رقصیدیم و نوبت سکس رسید که منو سارا برا اینکه امیر چیزی بو نبره اصلا با هم کاری نداشتیم من رفتن سراغ کص عمم و اونم رفت رو امیر ، یکم که گذشت دیدم صدای تلمبه زدن اه و ناله سارا داره میاد که دیدم بله امیر خان بالاخره تا دسته کرده توش و داره به اوج لذت میرسه که فهمیدم این عمه جنده ما امار سارا رو داده به امیر و اونم تا دسته کرده توش و عین عقده ای ها داره میگادتتش شاید باورتون نشه ولی اون شب امیر ۳ بار سارا رو کرد از بس حشری بود روش البته به نظرم بعد اون همه کص لیسی یه کص کردن حقش بود و سارا بهش اینو مدیون بود ولی بعد از اون شب دیگه اتفاقی بین سارا و عموم تا جایی که من میدونم نیوفتاد اون اولین اخرین باری بود که امیر تونست سارا رو سیخ بزنه و در کل همه این اتفاق ها افتاد و دست به دست هم دادن تا من بتونم سارا رو بگام و فقط اصلا داستان امیر و این حالایی که سارا بهش میداد رو درک نکردم که سارا گفت فقط به خاطر اینکه تو رو تحریک کنم باهاش حال میکردم البته به نظرم راه هایی بهتری رو میتونست امتحان کنه ولی همین که زیر سایه ما عموم هم یه فیضی برده یه کص خوب گاییده اونقدرا هم بد نبود ولی میشد که این اتفاق هم رخ نده به هرحال هرچی بود گذشت و امیدوارم از داستان لذت برده باشید و تجربه خوبی براتون بوده باشه اگه کم و کاستی داشت یا بد نوشته بودم شما گذشت کنید جون این اولین بارم بودش و اگه استقبال خوبی از داستان بشه یه سری داستان های باحال دیگه هم دارم که براتون مینویسم …
دوست دار شما آلیسون

نوشته: آلیسون


👍 8
👎 18
44401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

830401
2021-09-05 23:45:47 +0430 +0430

بچه بیا پایین کسشر نگو سرمون درد گرفت.
ارزش یه نوشته با محتواش مشخص میشه نه با پند و نصیحتای اولش. حالا اینکه تحلیلش کردی و شرح دادی هم دلیل نمیشه حرف تو درست باشه. کاش یاد بگیریم داستانمون (نه اجبارا خاطره) رو بدون اصرار به واقعی بودنش (حتی اگه واقعیه) بنویسیم و بریم. لااقل تهش میفهمیم قلممون در چه حده.
تاپیک که نزدی رفتی بالا منبر نصفه شبی شر و ور تفت میدی.

9 ❤️

830413
2021-09-06 00:01:00 +0430 +0430

آدم عملی رو دیدی واسه مواد مصرف کردنش به هزارو یه مدل دیگران رو خر می کنه؟جالب اینجاست که اون فکر می کنه با کسشعرایی که می‌گه داره بقیه رو خر می کنه ولی نمی دونه بابا با این حرفایی که داره می‌زنه فقط داره خودش رو اسکول می کنه و طرفه مقابلش داره بهش می خنده،حالا جریان تو هم همینه دو ساعت کسشعر به هم تفت دادی که بگی من اگه خواره خودم رو گاییدم کارم درست بوده،خوب باشه دستت درد نکنه سریع بعد محکمتر بگا.

1 ❤️

830423
2021-09-06 00:17:10 +0430 +0430

فک کنم تنها نتیجه ای که میشه از داستانت گرفت اینه که "عموت کونت میزاشته»

3 ❤️

830444
2021-09-06 00:51:08 +0430 +0430

قشنگ معلوم بود داره تلاوت می‌کنه ، خودت اول یه آزمایش دی ان ای بده از پدرتی یا داییت ، روان پریش ناموس سرت میشه ، تو خانواده شما بزرگتر نیست هر شب پیش هم سیخ زنی ، حیا و شعور نیست کسشعر تا کجا ، محتویات ذهن مجلوقت و اینجا مینویسی تهش بنویس فانتزی اینجوری نرینیم بهت دیوث ناصح ، نصیحت میکنه برا من

1 ❤️

830458
2021-09-06 01:28:13 +0430 +0430

بچ کام داون اند دونت سی بول شیت هدمون درد گرفت):

0 ❤️

830491
2021-09-06 03:56:09 +0430 +0430

نبایدم اسرار داشته باشی ، باید اصرار نداشته باشی

0 ❤️

830492
2021-09-06 04:06:09 +0430 +0430

سلام
وقتتون بخیر
اصلا خوب نبود.
مخصوصا
اول کار رفتین رو منبر.
دیگران و موعظه کردن!
یکم خودخواهی و خود پسندیه.
خواهی که شوی خوشنویس.
بنویس و بنویس و بنویس.
💅💅💅💅💅💅💅

0 ❤️

830501
2021-09-06 06:23:58 +0430 +0430

اولش خیلی زیاد توضیحات اضافه داشت و رفته بود تو مایه های درس دادن .
اما داستان قشنگ بود. یه کم ریتمش زیادی تند بود ولی جالب بود.

0 ❤️

830515
2021-09-06 08:54:32 +0430 +0430

با اون قسمت اول حرفات یکم مشکل دارم اصلا مهم نیست که درست میگی یا نه مهم اینه که جاش اینجا نیست و نباید نظرتو به کسی تحمیل کنی
قشنگ مشخص بود که بار اولته داری مینویسی و قول میدم موقع نوشتم یکی دوباریم جق زدی😂😂😂😂😂
ولی انقدری داستانای خواهر برادری سکس با محارم میچیدست که نمیشه گفت داشتی کص تف میدادی یا واقعی بوده ولی هرچی که هست
اگه توتستی بده ما هم بکنیم ماهم لذت ببریم تا ازت راضی باشیم

0 ❤️

830546
2021-09-06 12:56:05 +0430 +0430

20 خط کسشر نوشته بودی که کارتو توجیه کنی خب یه خط مینوشتی کسکشی و رد میشدی

0 ❤️

830562
2021-09-06 13:56:48 +0430 +0430

اینو که خواهرت کوسه رو راست گفتی
بقیش هم خودت اسمشو گذاشتی رویای شیرین !
هم مگه تو رویا بوکونیش !

0 ❤️

830612
2021-09-06 23:06:35 +0430 +0430

وجدانا این همه مقدمه گفتی فحش نخوری😂😂
بخاطر همون مقدمه می‌خوریش🤣🤣🤣

0 ❤️

830618
2021-09-06 23:39:42 +0430 +0430

تلاش مذبوحانه ی یک جلغی مفلوک برای رد این واقعیت که یک مریض جنسیِ که شدیدا به کمک یک روانپزشک احتیاج داره :)

0 ❤️

830624
2021-09-07 00:21:03 +0430 +0430

کیرم توی چشم راستت

0 ❤️

830753
2021-09-07 15:07:15 +0430 +0430

مادرتو نکردی

0 ❤️

830762
2021-09-07 16:02:03 +0430 +0430

چی میگی؟؟😀😀
با چ کسخولایی شدیم 80میلیون،ازت ممنونم بازم بنویس و باعث خنده ما از ته دل شو😄😆😄
خیلی دوست دارم خودت و عموت رو ببینم😄😆😄

0 ❤️

830832
2021-09-08 00:37:24 +0430 +0430

اههه واقعا سعی کردم احترام بذارم ولی اینکه گفتی با عمت هم سکس داری فهمیدم بچه کونی ای
چندتا کسشر رو اخه ادم تحمل کنه

0 ❤️

866759
2022-04-02 23:16:40 +0430 +0430

اینکه بعضی از خواهر برادرا اینکارو میکنن . من سال ۷۸ رفتم زندان(من و رفیفم بودیم با سه تا دختر تو خونه که گرفتنمون سه روز رفتیم زندان،همچین حبس خلافکاری هم نبود) اونجا تو اتاق ما که اتاق منکراتیا مثه رابطه و عرق و از این خرعبلات منکر بود یه پسری بود که با خواهرش سکس کرده بود،خواهره حامله شده بود.خودش تو بند آقایون بود خواهره نو بند نسوان،بچه اشونم دختر بود به اسم خاطره با مادره تو زندان بود.یه بار حکم اعدامش اومد اعتراض کرد شد ۴۵۰ضربه شلاق ، دوباره اعتراض زد ، اعدامش تایبد شد و چند سال بعد کشیدنش بالا.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها