(این داستان بر اساس تخیلات است)

توی خونه بودم بیکار ، بی عار، بی جا
با خودم گفتم : تف تو این زندگی ، نه تفریحی نه سرگرمی نه دختری، هی !
تو این فکر ها بودم که گوشیم زنگ خورد ، امیر بود دوست دوران دانشگاه ، گوشیم رو برداشتم ، سلام و احوالپرسی کردیم گفت : چه خبر ؟
گفتم: سلامتی !
گفت: ازدواج نمی کنی ؟
گفتم : منتظرم خواهرت طلاق بگیره .!!!🔥
خندید
گفت : خیلی بامزه ای جون عمت ، هنوز بو شیر از دهنت
میاد تورو به چه این حرفا کونی ؟
گفتم : خفه بابا کصکش بی ناموس الان میام ننتو می گام
گفت : کص نگو کیرم تو کص مادرت.
گفتم : ساعت ۹ دم خونه تونم نه یای پایین ، ببینمت می‌کنمت .
خودم رو حاضر کردم ، رفتم
کصکش داشت می خندید منم از خنده داره شدم ،
گفت: ما دوتا کصخلو نگاه 😂
یه نیم ساعتی باهم حرف زدیم و شامو بیرون زدیم .
بعد از شام از هم جدا شدیم و رفتیم خونه
خسته بودم و خوابم میومد
یکی از کمد پرید بیرون و غافل گیرم کرد اول صورتشو ندیدم ولی انگار داشتم کراشم رو می‌دیدم ، کمی بعد نزدیک شد گفت : منم رویا هم دانشگاهیت، گفتم : تو اینجا چه کار می کنی ؟
گفت: آدرست رو از امیر گیر آوردم وقتی رفتید بیرون برای سوپرایز پیشت اومدم
گفتم : پدر و مادرم !!!؟ چطورییی تو رو ندیدن!!!
گفت : اوووووو خیلی وقته خونه نیستن ، اینا بی خیال
بعد بهم نزدیک شد و داشتم حس می کردم که داشت خودشو بهم می مالید ، خوشم اومد و اونم ادامه داد، بعد ازم لب گرفت و بعد از ۲ دقیقه
با عشوه خودشو لخت کرد و گفت : دوست داری ؟
گفتم : جوووون
بعد : ممه هاشو آروم می خوردم و می گفت : تندر
ممه هاشو مثل (پنبه) بود نرم نرمممممم
منم که خیر کیف بودم : لب مو از پستوناش جدا کردم و کیر مو بیرون آوردم : کیرم رو تو دستش گرفت : لیسش زد و لیسش زد ،اە عالی بود ، فقط لیسش میزد و منو حشری تر می کرد ، بعد با دستم سرشو گرفتم و کیرم رو تو حلقش کردم ، بالاخره داشت می خورد ، وای اون لب هایش عین ملافه نرم بود و خیییس ، زبونشم مثل پتو
بعد از ساک ، پوزیشن داگی نشست و گفت : جوون الان کیر خیست امادست بره تو کصم
من چیزی نگفتم و کیرم رو کردم تو کصش ، تند تند تلمبه میزدم و تلمبه میزدم و صداش جلای روح بود
کصش خیس و عین بالش که وقتی سر رو می‌زاری روش فرو میره ، منم عین هو کیرم می‌رفت تو کصش
گفتم : الان نوبت کونته .
گفت : تا حالا ندادم ، می گن درد داره
گفتم : راضیت میکنم
بعد کیرم رو آروم کردم تو
گفت : اههههههههههههه
گفتم : خخخخخخختوووف خااارکصه
تفو انداختم : آروم آروم تلمبه میزدم و اونم اهش کل خونه رو گرفته بود.
کونش انقدر تنگ بود که کیرم به زور یک سوم توش بود
کیرم داشت صفا میکرد و چه چه میزد
بعد فریاد زدم : هیییییییییی مادر قحبه ی مادر کونی مادر کصه مادر جانی مادر قحبه قاتل بالفطره
تند تند کیرم رو تو کونش میکردم تا جیغ زد …

کیرم رو بیرون آوردم
گفت : می خواستی دل رودمو بیاری بیرون ، آروم تر حیوون
گفتم : الان از دلت درمیارم ، دو زانو نشستم و شروع به خوردن کصش کردم ، یه دفعه اون لپشو می‌خوردم یه دفعه این لپشو و زبونمو وسط دو تاش تند تند بالا پایین میکردم داشتم می خوردم و اون گوشم رو گرفتم و حسابی کصشو گذاشت دهنم من زبونم از کص لبریز بود که آبش پاشید رو صورتم …
😰😰😰😰
چشم مامو باز کردم ، آب دهنم روی بالشت ریخت بود و کیرم سیخ زیر پتو ، مات و مبهوت و خیره

همش یه خواب چرت بود

این شعر به یادم افتاد : نشسته ام به در نگاه میکنم …
دریچه آه میکشد…
هیییییییییییییییییییییییییییی

کیرم تو کص خار یک یک این خوابای چرت ، کیرم تو کص خوار این خوابای چرت ( پیر مرد عصبانی)

امید وارم لذت برده باشید و کمی خندیده باشد

نوشته: اسفندیار