زندگی یه ترنس (۲)

1401/02/28

...قسمت قبل

دوستان واسه اینکه تأخیر افتاد بین داستانم معذرت می‌خوام
[](زندگی یه ترنس )
دوستان برای اینکه کلمه گفتم یا گفت تو داستان زیاد نشه : میزارم

شب دانیال منو رسوند خونه .کلافه بودم واسه جشن هلما ،نه لباس خوب داشتم نه دل و دماغشو ولی چون قول بش داده بودم باس میرفتم.
دانیال یه تیشرت لش بهم داد و خوشم نیومد ،: بیخیال همون لباس خودم بهتره.
پیمانم (داییم) خونه نبود حوصلم سر رفته بود ،رفتم یه دوش گرفتم اومدم جلو اینه ،مشغول درست کردن ابرو هام بودم که پیمان اومد.
سرک کشید تو اتاق : شازده جایی دعوتی .زیر چشی نگاش کردم :سلام،اره تولده یکی از دوستامه.به در تکیه زد گفت مارو ببر گناه داریم .
یه پوزخند زدم :بازم کات کردی. از اتاق رفت بیرون:عجب خری هستی،بیا شام.
اون شب زد به سرم حرفای میلاد به پیمان بگم ولی باز خودمو قانع کردم که نگم.
نصف شب میلاد تکس داد :به پیمان که نگفتی. :اگه بش میگفتم که الان قهویت کرده بود،بعدش واسه این کارم دلیل دارم. :خوب کردی نگفتی برات جبران میکنم ،دلیلت چیه حالا. :میفهمی حالا…
یه چنتا دیگه تکس داد ولی جواب ندادم.

صب با دانیال هماهنگ کردمو عصر رفتیم واسه مهمونی.
خلوت بود ما اولین نفرا بودیم که رفتیم از کافه ای که هلما رنت کرده بود معلوم بود وضعشون توپه.
رفتیم تو هلما باهام سلام احوال پرسی گرمی کرد .اولین دیدارم بود باش ولی دانیال تعریف منو خیلی پیشش کرده بود.ویه تیپ تو مایه های هارلی کویین زده بود .
دانیال : چرا لباسمو نپوشیدی. :بهم نمیومد.
رفته رفته مهموناش اومدنو بعد یه خوش آمد گویی کلی اهنگو پلی کرد همه رفتن تو کارش .
رو هم سی یا چهل نفر بودیم.
منم دو سه تا شات زدم رفتم وسط …

دقیق یادم نیس ولی از ۱۲ شب گذشته بود دانیال منو رسوند .
کلید داشتم انداختمو رفتم تو جلو در دیدم کفش پیمانو یه پاشنه بلند هس منم آروم رفتم بالا ،صدای آه ناله دختره خونه رو برداشته بود ،از گوشه در اتاق نگا کردم دیدم بللللله دختره رو پیمان تلمبه میزنه اونم تو فضاس.گفتم یه کرمی بریزم با صدای بلند سلام کردم .دختره : یا ابوالفضل این کیه منم روده بر شده بودم آخه ابوالفضل بزنه کمرت دختر.
پیمانم دست پاچه شده بود : عع زود برگشتی …آخه حیووون آدم باش .منم درو بستم داد زدم پیمان تو این هفته این چندمیه…:خفه شو
منم هنوز بالا بودم از خنده پاچیدم دیگه .رفتم بخوابم.
صب با صدای زنگ در خونه بیدار شدم ساعتو نگا کردم دیدم نزدیکای ظهره یه شلوار پام کردم رفتم درو باز کنم .دوباره میلاد بود .
:چیه میلاد هی میای اینجا.:سلام اربابم درو باز نمیکنی .: برو حوصله ندارم .:درو هول داد اومد تو ،منم ترس ورم داشت :عع چرا اینجوری میکنی به پیمان میگم ها.
هیچی نگفت اومد طرفم دست انداخت دور گردنم و پشت زانو هامو بغلم کرد ،:میلاد اذیتم نکن ترو خدا.
یه نگا بهم انداخت : از حرفت پشیمون میشی می‌خوام بت حال بدم بیچاره.
منو گذاشت رو مبل چند قدم رفت عقب :ببین من خیلی با خودم کلانجار رفتم که این کارو بکنم پس ضد حال نزن مطمعنم خودتم خوشت میاد .شروع کرد لباس هاشو در آوردن لخت مادرزاد شد و یه قلاده نو هم گرفته بود اومد جلو بهم داد :دوس دارم اربابم برام ببنده .منم خودمو جمع جور کردم گفتم تو الان تحت امر منی دیگه . : بله ارباب .
:بیا پاهامو لیس بزنم .مثل گشنه ها با یه حرص خاصی پاهامو میخورد.
اصلا اون میلاد نبود که میشناختم.ولی خیلی خوب میخورد یه حس عجیبی داشتم صدای ملچ ملوچ بلند شده بود .

صورتمو نزدیکش کردم با دستام لپاشو گرفتم یه لب ریز ازش گرفتم .فهمیده بود که خوشم اومده شروع کرد خوردن گردن لاله گوشم وااای چه. حالی داد،اروم دست برد لباسمو در بیاره و خودمم همراهیش کردم ،شلوارمو دراورد که خواست شورتمو در بیاره نزاشتم .:شورتو چرا در بیارم.:ارباب می‌خوام کل بدنتونو تمیز کنم.
منم دیگه مقاومت کردم .پاهامو از هم وا کرد سرشو از وسط پاهام آورد جلو شروع کرد از گردنمو خورد بدنمو لیس میزد آروم آروم رسید به کیرم :براتون بخورم.:چشام خمار شده بود با یه نگاه شهوتی :خودت گفتی همه جامو پس بخور.شروع کرد به خوردن هم کیرمو میخورد هم کونمو لیس میزد منم از لذت می‌لرزیدم آروم آه می‌کشیدم .:ارباب میشه بکنمتون .نگاه عصبی بش انداختم :پاشو برو بیرون بلند شو. :ارباب غلط کردم گوه خوردم دیگه نمیگم .: بار آخرت باشه زر میزنی خب حالا کارتو بکن.
اینم بگم که من قبلاً سکس داشتم ولی نمی‌خواستم با میلاد تو دفعه اول وا بدم وگرنه ادا تنگارو در نمیارم.
میلادم برام ساک میزد ولی چون ما ترنسا حسی به کیرمون نداریم از این کار لذت نمی بردم .:بسه پاهامو بخور .اونم زبونشو از رون پام تا انگشتام کشید یه حس جالبی داشت اهل فناش میدونن.

میلاد : ارباب میشه با پاهاتون برام جق بزنید .این یکی رو دیده بودم ولی انجام ندادم ،منم اوکی رو دادم .
کیرش یه ۱۷سانتی میشد گذاشت بین کف پاهام آروم عقب جلو میکرد.
خوب بود خوشم اومده بود بعضی وقتا هم خودم پاهامو عقب جلو میکردم .

یه ده مین که گذشت دیدم سرعتش بیشتر شده پاهامو محکم به هم فشار داد و اربده میزد که آبش اومد ریخت رو شکمم یه نگاه شرمنده واری بهم کرد رفت دستمال کاغذی آورد.
مشغول لباس پوشیدن بودیم: نگفتم بت خوش میگذره.یه لبخند زدم : آره بد نبود حال داد.
میلاد : ارمینم دفعه بعدیمون کی باشه .:هر وقت خودم بگم نه مثل این دفعه بچه پرو.
خندید اومد جلو یه لب گرفتیم رفت.
منم با همون بدن خیسم رفتم حموم .ولی یادم رفت ازش عکس بگیرم به دانیال نشون بدم .
چون اونم عاشقه فوت فتیش بود .شب به خودم گفتم ببینم پایست واسه یه رابطه سه نفره ارباب بردگی

زیاد طولانیش نمیکنم اگه دوس داشتین بگین شاید بعدیشم بزارم
مرسی که خوندی.

نوشته: آرمین


👍 9
👎 0
12401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

874765
2022-05-18 20:00:20 +0430 +0430

با حمایت شما و تشویق کاربرها و تشکر از معلمم که خیلی برام زحمت کشید من تونستم به موفقیت برسم و کاربر مورد اعتماد سایت بشم که اکانتم VIPشد.😂

1 ❤️

874773
2022-05-18 21:19:54 +0430 +0430

🤝

0 ❤️