تو این ۲۳ سالی که که از این زندگی فلاکت بارم میگذره تا حالا سکس نداشتم و از ۱۵؛۱۴ سالگی که با پدیده جق آشنا شدم،سکس فقط تو تصوراتم اونم وقتی که میخاستم جق بزنم شبیه سازی کردم. و کلا تا حالا عشق و دوست دختر و اینا نداشتم و هر کی هم سر راهم قرار گرفته نه که گوشام دراز بوده سوارم شده و خر شدم؛و هیچوقت آدم خاصی نبودم و هر وقت هم به سر و وضعم نگاه میکنم می بینم ویژگی خاصی ندارم و کلا جز آینه حمومون که قشنگ نشونم میده هر جای دیگه که عکسم می بینم خودم هم می ترسم؛از دار دنیا هم یه قد دراز داریم و بدن شل و ول که با خوندن روزنامه ورزشی هم نفسش میگیره تا همین یکی دو سال پیش که پشت کوه بودم و تو دهات زندگی میکردم سوژه های جقم یا بازیگران سریال ها بوده یا هم بدون تصور میزدم تا اینکه اومدم و اینور کوه رو هم دیدم عجب دیدنی بیا و ببین چقدر سوژه و فانتزی اینجاست تا جایی که یادمه یه روز ۵ باری جق زدم و رکوردش یادمه.بعدها که با شهوانی و این سایت ها آشنا شدم و دیدم ملت همه بکن و شربت خورده ولی من هنوز دارم جق میزنم و دوغم میخورم،پیش خودم گفتم ای دل غافل باید یه حرکتی بزنم آخه من سابقه ۲۳ سال دوست داشته نشدن داشتم دیدم یه دو سال دیگه بگذره بازنشسته پیش از موعد میشم از بس که کسی ما رو نخواست و به ما نداد،اینجا بود که تصمیم بزرگ رو
کبری طور گرفتم و زدم تو کار تلگرام و سرک کشیدن تو گروه های تلگرامی و هر کسشعری از تاریخ تا ادبیادت و سیاست و موسیقی سر هم میکردم تا یه مخی بزنم اما هر چه بیشتر تلاش میکردم میدیدم همه ما رو داداشی میخان و میزارنم رو نیمکت ذخیره؛پیش خودم میگفتم خدایا یه کاری کن پیر پسر نمیرم و هی شب خواب سکس میدم صبح پا میشدم میدیدم تو جا شاشیدم.
خیلی نشستم فکر کردم و دیدم من فقط قصد کردن رو بلدم و نحوه کردن رو واسم اخطار۴۰۴ میزنه و هی زدیم تو کار فیلم از برازرس بگیر تا پورن هاب و اینا و یه چیزایی یاد گرفتیم و گفتیم ایندفعه کارو نمیزارم به نیمکت نشینی بکشه و بعد یه سال پیام دادن به یکی بالاخره تونستم باهاش راحتتر بشم و گفتم بسم الله و یه استیکر دوستت دارم براش فرستادم تا یخمون آب بشه و کم کم پیش رفت تا رسید به مرحله سکس چت و اینجا بود که به خودم گفتم دمت گرم پسر جانی سینز آینده خودتی و یادمه بعد اون سکس چته کیرم تا یه هفته کروات می بست و هر کاری میکردم تو توالت ایرانی نمی شاشید؛اما یه اشتباه محاسب
اتی باعث شد طرف فکر کنه من یه بکن درو ام و اون خودش کات کرد و من از سپوختن یار باز موندم.
این دفعه گفتم بابا ول کن باید عقلم به کار بندازم و خودم خود کفا بشم تا اینکه یه جرقه زد تو ذهنم و یادم افتاد دبه های چهار لیتری آبلیمو سوراخشون مناسبه تازه راحت هم گیر میاد مخ زنی هم نمیخواد تا اینکه از این را وارد شدم و باز هم ناکام موندم.
دیگه بعد این همه سختی و جویندگی و نرسیدن گفتم کور بابای کس مردم مگه دست خودم چشه فقط باید تنوع ایجاد بشه مثلا فلان جا جق بزنم هر چه جای مخوف تر هیجان انگیز تر و هر جایی فکر کنی جق رو زدم از تو طویله بگیر تا تو دستشویی امامزاده از زدن روغن زیتون بگیر تا خالی خالی دیگه به مرحله ای رسیدم که لقب انا الجق رو حلاج استایل بر خودم گذاشتم و به پاس رسیدن به این درجه خود غرق در فخر و مباهات دیدم و یه مدتی گذاشتم تا پشمام بیاد و این لقب چشمگیر و چشمگیر بشه که انقدری که اومد دیگه اون پایین شده بود یه گندم زار و نمیشد که قضای حاجت به جا بیاروم و دیدم همون کوتاه باشه بهتر
ه بیخیال این القاب و عناوین دنیوی شدم و خواستم کچلشون کنم که ای دل غافل زد دلار رفت بالا و ژلت شد هزار و پونصد هر دونه ای،منم که نه پول ژلت داشتم نه دیگه چیزی پشمامو میریخت تصمیم گرفتم یه روش بومی ابداع کنم و با آتیش بزنم به فاکشون بدم و بالاخره اولین موفقیت زندگیم تو اختراعات و اکتشافاتم به ثمر نشست و سالار چشمش به زندگی وا شد.
دیگه بعد ای همه ماجرا و اینهمه بی عرضگی گفتم که من کس بکن نیستم خدایا نزار لااقل انگشتمون کنن و نشسته زیر پریز برق تا عصر میخابم بعدش هم سرم تو گوشی فیلم می بینم و جقم میزنم.
آره مشتی جاهای که تو رفتی و من نرفتم،حالایی که تو کردی و من نکردم،چیزایی که تو خوردی و من نخوردم،ماشینایی که تو سوار شدی و من نشدم.
خلاصه اینکه آخرش هممون یه جا میخابیم مرد مومن
تهش نزدیکه خیلی نزدیک…
اونقدری تو این جامعه همه جور انحراف و فساد زیاد شده که اگه ما جقیایی که هنو سکس نکردیم کسی بشناسه بهمون میگه بی عرضه و ما هم دلخوش به همین بی عرضگیم نه تن عریان مردم…شاید یه روزی همه ما جفت شدیم اون موقعی که درسته کاری به گذشته طرف نداریم اما نباید کارهای آیندش زندگیمون بلرزونه
کلام،کلام آخرهِ اون هم اینکه نزارید چیزی باور و شخصیتتون تغییر بده
این نه داستان بود نه خاطره بیشتر شبیه یه تلخند بود که خیلیا گرفتارشن…

نوشته: Under8