زنم زمانی زنداداشم بود (۳)

1401/04/07

...قسمت قبل

وقتی به مادرم گفتم که من مونا رو میخوام طبق انتظارم جا خورد و اول مخالفت کرد . اما کلی براش با حرفام بهش فهموندم که من مونا رو چقد دوستش داشتم از قبل حتی با اینکه از من بزرگتره. راضیش کردم با بابام حرف بزنه. و اونم بابامو راضی کرد و با مونا و خونوادش حرف زدن و اوکی دادن . وضع مالیم خوب بود کلی کار کرده بودم پس انداز داشتم و توی یه شرکت تولیدی کوچیکی حسابدار بودم دستم به دهنم می‌رسید که خرج زنو یه بچه رو بدم. مونا هم وضعش خوب بود گاهی خیاطی میکرد و یه پولی بعنوان خون بها گرفته بود. که سودشو می‌گرفت از بانک.
اردیبهشت ۱۴۰۰ عقد و عروسی باهم گرفتیم اونم خیلی کوچیک و جمع جور بدون دعوتی زندگیمونو شروع کردیم چیزی که من از نوجوانی ارزوشو داشتم، ازدواج با مونا. یه مسئله مهمی خیلی درگیرم میکرد اونم مرتضی بود. نمیدونستم قراره چطوری بگذره مونا قبلا کراشم بود و موقع سکس هم خیلی بهم حال میداد دو نفری میکنمیش یا میدونستم الان داره زیر چند نفر گاییده میشه و خودش یا مرتضی برام تعریف میکردن . اما الان فرق داشت مدتی بود مرتضی حرف مونا رو پیشم نمیزد ولی می‌دونستم دیر یا زود بهم بگه نمیتونست بیخیال مونا بشه. خودش چند باری گفته بود بهم که بهترین کسی که گاییده کس مونا بوده و خیلی حال میکنه. تصمیم گرفتم اول به مونا بگم وسط سکسمون ببینم نظرش چیه .یه شب که اماده سکس بودیم خواستم خیلی حشریش کنم خیلی از دوست داره از کون بده قبلش گفته بودم بهش گه کون میخوام رفت اماده شد و اومد تو تخت که لختش که کردم شروع کردم لیسیدن بدنش از گردنشو شروع کردم تا سینه هاشم براش خوب با زبون لیس زدم صداش دیگه درومده بود. دیگه مستقیم اومدم روی کسش و خوب مک میزدم و زبون میکردم تو کسش دیگه به خودش میپیچید و جیغ میزد .‌ دو انگشتی کردم تو کسش و لیس میزدم دست انداخت موهامو چنگ زد و با یه جیغ بلند ارضا شد رفتم روش و لب میگرفتم ازش و گفتم یواش الان دخترمون بیدار میشه گفت نمیشه دیوونم کردی کیر می‌خوام الان . گفتم صب کن زوده کیر نمیدم بهت هنوز می‌خوام زیرم از بی کیری بمیری. مونا هم التماس که کیرتو کن تو کسم. باز رفتم روی کسش و شروع کردم خوردن. برعکسش کردم و رفتم رو کونش کونشو لیس زدن زبون به سوراخش میکشیدم دیگه داشت گریش می‌گرفت و التماس میکرد بگا منو. یکم کونشو اوردم بالا کونشو انگشت میکردم و کسشو لیس میزدم. کونشو اینقد انگشت کردم. راحت دوتا انگشتم میرفت داخلش. خودشم کونش یکم گشاد بود از بس کون داده بود. چند دقیقه ای همین کار رو کردم تا باز ارضا شد و دیگه بی‌حال. روش دراز کشیدم و کیرمو روی کسش میکشیدم و یهوو کردم توش و همون اول شروع کردم محکم گاییدنش و چک میزدم رو کونش پنج دقیقه ای شلاقی کردمش تف انداختم رو کونش و کیرمو کشیدم بیرون و یه ضرب کردم تو کونش دیگه خودمم اینقد حشری بودم که یادم رفت وسط سکس جریان کس دادناششو بگم بهش . چند تا تلمبه دیگه زدم و آبمو تو کونش خالی کردم روش دراز کشیدم تا ضربان قلبم به حالت عادی برگرده. خیس عرق شده بودم ولی خیلی بهم چسبید از ظاهر مونا هم پیدا بود که راضی بود از اینکه وحشیانه گاییدمش. بلند شدم با دستمال خودمو و خودشو تمیز کردم و انداختم خودمو تو بغلش. یکم سرحال شدم بهش گفتم مرتضی رو چکار کنیم؟ نظرت چیه؟ هنوز می‌خوای بهش بدی؟ گفت نمیدونم الان خیلی راضیم با تو به اون احتیاجی ندارم. گفت نظر خودت چیه؟ گفتم نمی‌دونم دو دل شدم .قبلا فرق داشت دوست داشتم گاییدنتو .الان نمیدونم چه حسی دارم از اینکه ببینم زنم زیر کیر یکی دیگه در حال کرده شدنه. اما فعلن اگه یوقت هم بهم چیزی گفت با یه نه ردش میکنم.
اما میدونستم اگرم مخالفت کنم مرتضی بیخیال نمیشه و پیله میکنه بهم. یه روز که شرکت بودم مرتضی بهم پیام داد مونا رو میخوام اجازه میدی؟ وقتی پیامشو دیدم قلبم از جا میخواست دربیاد بدنم یخ کرد نمی‌دونستم جوابشو چی بدم تمام اون لحظات تلمبه زدن تو کس و کون مونا یادم اومد و جلو چشمام رد شد. دستام می‌لرزید براش نوشتم خودت به مونا زنگ بزن اگه قبول کرد کاریت ندارم برو پیشش ساعت ۱۰ بعد بهش زنگ بزن که بیدار شده باشه. جواب داد دمت گرم داداش راضی کردنش یا من مشتری خودمه. نوشتم براش هر کاری میخوای کنی تا ظهر بکن قبل از اینکه من بیام خونه. نوشت حله داداش. یه حس بین پشیمونی و حشریت داشتم قاطی شده بودن تکلیفم مشخص نبود. اما انگار اجازه داده بودم بره و زنمو بگادش. انصافا هم خیلی خوب میکرد هر زنی زیرش میخوابید زیر دو سه بار ارضا نمیشد. کاربلد بود.
دل تو دلم نبود. بعدظهر رسیدم خونه انگار همه چی عادی بود مونا هم چیزی به روی خودش نیاورد نمیدونستم اوکی داده به مرتضی یا نه خیلی کنجکاو بودم بدونم چی شده مونا رو کرده یا نه. بالآخره عصر به مرتضی پیام دادم چکار کردی؟ گفت حسابی گاییدمش . گفتم تعریف کن گفت بدون اینکه زنگ بزنم رفتم دم خونتون ایفون زدم دید منم گفتم اومدم کادو ازدواج تونو بدم و برم مونا هم اولش من من کرد بعد در رو زد و رفتم بالا دم در واحدتون درو باز کرد یه چادر سفید پوشیده بود خوشگل شده بود. اول اجازه نداد بیام داخل گفت کادوتو بده و برو. منم رفتم داخل در رو بستم و بغلش کردم لب گرفتم باهاش یکم مقاومت کرد چادرشو کشیدم از سرش و یه تاپ پوشیده بود با ساپورت دو تا ماچ از گردنش زدم خودشو رها کرد تو بغلم و خواهش میکرد ادامه ندم. گفتم اصلا امکان نداره. بلندش کردم بردمش تو اتاق انداختمش روی تخت و خوابیدم روش و لباشو و گردنشو خوب خوردم تاپشو درآوردم سینشو هم خوردم. خودمم لخت شدم کیرمو انداختم توی دهنش برام ساک زد بعدشم نیم ساعت کردمش. دیگه شرمنده جلو خودمو نتونستم بگیرم ابمو ریختم تو کسش. خیلی شاه کسرحقیه. خوش بحالت همیشه داریش دیگه ما هم بی دردسر یه فیضی میبریم.
من جوابشو ندادم. هم خوشم اومد هم ناراحت بودم .نمیدونم این چه حس مضخرفی بود داشتم. فقط میدونستم تصور گاییده شدن امروز مونا بد جور حشریم کرده بود. اومدم توی هال نشستم جلو تلویزیون که مونا هم داشت نگا میکرد. بعد چند لحظه خودش گفت مرتضی ظهر اینجا بود. گفتم آره میدونم. گفت ناراحت نشدی زنتو گابیده؟ گفتم به قیافم نمیاد ناراحت باشم. ولی این درست نیست. نمیشه همیشه این برنامه باشه. درسته خوشم میاد الانم خیلی حشریم کرد که میخوام فقط جرت بدم خودتم امروز خیلی حال کردی ریزش. که مونا گفت نه امشب دیگه نه خیلی خسته شدم از دیشب تا الان دارم کس میدم نمیتونم امشب بذارش برا فردا. گفتم نمیشه الان کیرم شق شده حسابی. زودی بچه رو خواب کن و بیا که شدیدا توی کفتم. من رفتم توی تخت لخت شدم منتظرش بعد نیم ساعت اومد داخل گفت نمیشه خیلی خستم. گفتم بیا برام ساک بزن همونجور که برا اون کسکش میزدی. که گفت توروخدا بذار وقت دیگه نا ندارم. بلند شدم رفتم طرفش موهاشو گرفتم گفتم جنده می‌خوریش یا به زور توی حلقت کنم؟ اینو گفتم اشکش دراومد. مونا خشن دوست داشت ولی نمیتونست زیاد تحمل کنه درد رو زود گریش می‌گرفت. گردنشو گرفتم کشیدم پایین و کیرمو کردم تو دهنش و تلمبه میزدم. دیگه داشت عوق میزد. کیرمو خوب تفی کرد شلوارشو کشیدم از پاش درمی‌آورم و همش التماس که نکن. من چیزی حالیم نبود فقط میخواستم بهترین نحو آبم بیاد. داگیش کردم روی تخت و کیرمو کامل چپوندم تو کوسش. خودشو جلو پرت کرد و و خوابیدم روش. جلو دهنشو گرفته بود جیغش درنیاد. من حال میکردم میبینم داره درد میکشه منو بیشتر تحریک می‌کرد. محکم و تند تلمبه میزدم شاید پنج دقیقه نشد که آبم اومد و کیرمم در نیاوردم و خالی کردم توش. پاشدم از روش اونم رفت دستشویی خودشو تمیز کنه. برگشت بدون اینکه باهام حرف بزنه گرفت خوابید. تا چند روز قهر بود باهام حرف نمی‌زد. خیلی فک کردم تا وقتی مشکلی پیش نیاد مرتضی میتونه با ما باشه . چون هر دو لذت میبردیم. یکی دوبار هم وقتی سر کار بودم خودش هماهنگ میکرد میومد سر وقت مونا. با من قهر بود نمیذاشت نزدیکش شم باهامم حرف نمی‌زد کس کونشو میداد مرتضی براش میگایید به من نمیداد… تصمیم گرفتم یه جوری از دلش دربیارم.
یه صبح زنگ زدم مرتضی امشب شام بیا خونه ما. به مونا هم پیام دادم امشب مهمون داریم شام مرتضی خونه است .نازنین رو ببر خونه بابات شب اونجا باشه…

ادامه...

نوشته: میلاد


👍 14
👎 19
46901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

881939
2022-06-28 01:29:13 +0430 +0430

اصلا نمیدونم چرا نمیتونم از کتگوری زن داداش و خواهر زن بگذرم ، در صورتی که خواهر زن خط قرمز خودم حساب میشه، ولی واسه فانتزی ذهنی خیلی خوبه مخصوصا اینکه خوشفرم و ورزشکار باشه

1 ❤️

881960
2022-06-28 02:47:15 +0430 +0430

خوش بخالت که زنت راضیه جلوت کوس‌بده. بهترین حس‌ دنیا رو داره

1 ❤️

881962
2022-06-28 03:13:47 +0430 +0430

****حالا ما ک خوندیم ولی چرا فانتزی بیغیرتی اینقد زیاد شده

0 ❤️

881971
2022-06-28 05:01:47 +0430 +0430

بدبخت کور میشی اینقدر به عشق زن داداشت جق نزن داری هزیون می گی ننویس دیگه

0 ❤️

881983
2022-06-28 06:49:17 +0430 +0430

جالب بود ادامه ش رو زود تر بنویس

0 ❤️

881987
2022-06-28 07:29:19 +0430 +0430

چقدر ذهنتون مریضه شماها .من حتی حاضر نیستم غذامو با زن خودم شریک بشم بعد بعضی از شماها زنتون رو به دوستان و اطرافیان به اشتراک میزارید .بابا دمتون گرم .خوشا به غیرتتون.

0 ❤️

882033
2022-06-28 14:41:19 +0430 +0430

چه افتخاریم میکنه ،خاک توسرت بااین کثافت کاریت،اول زن داداش و بعدم زن خودت ،خودم باید بیام خشک خشک بکنمت که کلا حس فانتزیت بپره،که دیگه کص شعر تلاوت نکنی

0 ❤️

882039
2022-06-28 15:09:02 +0430 +0430

احسنت ممنون

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها