زنم زیر بکنش، من زیر زنم (۳)

1400/12/18

...قسمت قبل

صبح که بیدار شدیم تینا بهم گفت واسش صبحانه درست کنم ببرم تو تخت. منم مفصل ترین صبحانه ای که میشدو واسش اماده کردم بردم. قشنگ خورد و چندتا لقمه هم دهن من گذاشت. بعدش که قهوه رو واسش بردم و خورد دراز کشیدم تو تخت پیشش و گفتم “تینا من همیشه فک میکردم تو از من بدت میاد. دیشب ولی انگار اون روتو دیدم. چی شد که یهو باهام مهربون شدی؟” لبخند زد و گفت “اولا تینا نه و ارباب تینا. چون باهات خوب رفتار میکنم نباید جایگاهتو یادت بره. دوما این که من هیچوقت از تو بدم نمیومد. به نظرم مرد نبودی و به درد خدمت کردن به زنا میخوردی ولی ازت بدم نمیومد. حتی من خودم نوشینو متقاعد کردم باهات دوست شه و بعدم ازدواج کنه. سوما این که گفتم بهت، خیلی مهمه که بعد سکس خشن و تحقیر زیاد لطیف برخورد کنی با بردت. خیلیا همچین چیز ساده ایو نمیدونن و باعث میشن برده به جای لذت بردن شکنجه بشه و اسیب روحی ببینه. بالاخره ادمه دیگه، همش دوست نداره تحقیر بشه که” برگشتم تو نقش بردم و بش گفتم “شما خیلی خوبید ارباب تینا، دوست دارم به جای نوشین برده شما باشم” خندید و گفت “واقعا میگی یا صبه کیرت راست شده میخوای ارضا شی باز؟” گفتم “نه جدی میگم. از این حرفه ای بودنتون خیلی خوشم میاد” خندید و گفت پس پاشو ببینم.

دستاشو از زیر خایه هام برد لای کونم و انگشتشو کرد تو کونم و با همون خنده رو صورتش تو چشمام نگاه میکرد. همونطور که انگشتشو تو سوراخم بالا پایین میکرد گفت “جون… حسی‌که به کونت میده رو دوست داری نه؟ بعد دیشب دیگه کم کم داری باهاش حال میکنی” گفتم بله خیلی خوبه. بهم گفت “دوست داری همینطور مهربون باشم باهات یا ارباب خشن بیشتر دوست داری؟” گفتم “من شما رو به خاطر مقتدر بودنتون دوست دارم، ولی اگه بعضی وقتا مث دیشبم مهربون باشید خیلی خوبه” گفت جون پس الان نشونت میدم. پاشد از بالای تخت طناب کنار پرده رو دراورد و مث قلاده بست به گردنم. همونطور که منو دنبال خودش چار دست و پا رو زمین میکشید بهم گفت “جون بیا برده آموزش دیده من” بعد نشست رو تخت و گفت “کل مدتی که من اینجام میخوای بهم سرویس بدی نه؟” گفتم بله. گفت “باید به نوشین بگم طلاقت بده تا بیای خونه من مث سگم زندگی کنی” پاشو گذاشت رو خایه هام و با پاش کیرمو بالا پایین کرد. بعد سرمو کشید جلوی کسش و گفت “خوب کسمو نگاه کن… اجازه نداری بهش دست بزنی یا بخوریش… مگر این که من بگم… آخخخ عاشق برده کردن شما مردای احمقم…”

بعد دستشو کشید رو کسش و گذاشت در دماغم و گفت “خوب بوش کن… بوشو‌ دوست داری؟” گفتم “بله ارباب عالیه… بوی بهشت میده” یهو‌ کیرمو‌ با همون دستش گرفت و گفت “این شومبول مال کیه؟” گفتم ارباب تینا. گفت “ارضا شدنت دست کیه؟” گفتم ارباب تینا. گفت هرکاری من بگم میکنی؟ گفتم بله. گفت “پس سرتو بیار اینجا. دوست دارم همینطور سرتو نزدیک کسم نگه داری و زبونتو مثل سگ بیرون بیاری و له له بزنی، ولی حق نداری زبونت به کسم بخوره” گفتم چشم و همین کارو کردم. همونطور که زبونم بیرون بود و جلوی کسش نفس نفس میزدم ازم پرسید “حالا بگو قشنگترین کسی که دیدی مال کی بوده؟” گفتم مال شما ارباب تینا. خندید و گفت آره خودشه. دستشو گذاشت رو کسش و شروع کرد مالیدن جلوی صورتم. آب کسش میریخت رو زبونم که بیرون بود. واقعا تو اون لحظه حاضر بودم هرکاری بکنم که بذاره کسشو بخورم. گفتم “ارباب ازتون خواهش میکنم بذارید کستونو بخورم. دیگه نمیتونم تحمل کنم.” گفت “خب باشه بخورش. ولی باید قشنگ ارضام کنی. میخوام همه زورتو بزنی و کسمو بخوری… جون هدف زندگی تو اینه که من و نوشینو ارضا کنی، تو جندمونی…” واقعا هیکل و کسش معرکه بود. یه دختر لاغر و سفت و برنزه با یه کس قلمبه که حسابی مقتدر بود. آرزوی هر مرد بیغیرت و مطیعی مث من.

همونطور که داشتم کسشو میخوردم گفت “دوست داری بقیه داستان دیشبو برات تعریف کنم؟” گفتم بله از خدامه. گفت “پس همینطور خوب کسمو بخور تا بگم. تا کجا گفتم؟ تا ارضا شدن کامی؟” گفتم بله. گفت “هیچی دیگه… بعد ارضا شدن کامی من و نوشین رفتیم طبقه پایین و نشستیم یکم. داشتیم میوه میخوردیم که نمیدونم چی شد شیطونیمون گرفت دوباره. من پرتقال قاچ کردم گذاشتم دهنش و دوتایی دوطرفشو میخوردیم و تقریبا از هم لب میگرفتیم. قاچ بعدی رو برداشتم مالیدم رو گردنش و شروع کردم خوردن اون گردن قشنگش. مث جنده ها بهم خندید و اومد جلو چشماشو بست و شروع کرد ازم لب گرفتن. من دستمو گذاشتم رو‌ گردنش و‌ اونم دستش رو سینه هام بود و لبای همو میخوردیم. نشوندمش رو صندلی و شروع کردم بدن لختشو ماساژ دادن. سینه هاشو میمالیدم و شکمش و بغل روناشو نوازش میکردم. سینه های بزرگ و گرد و سفیدشو میمکیدم و اونم گردنشو از لذت داده بود عقب. بعدش اون اومد شروع کرد ممه های منو خوردن. دودستی ممه هامو گرفته بود و میخوردشون. مث یه جنده کوچولو هم طبق معمول نگاش به چشای من بود ببینه حال میکنم یا نه. یکم که خورد بش گفتم پاشو وایسا ببینم و برش گردوندم. کون گنده و نرمشو ماچ میکردم و با دست حسابی میمالیدمش. اونم آهای ریز میکشید که نشون بده داره حال میکنه. همینطور که الان دستم از جلو تو سوراخ کون تو بود، برعکسش. دستمو از پشت برده بودم جلو و کسشو از جلو میمالیدم. بعد نشوندمش و تکیش دادم به پشتی مبل و شروع کردم کسشو خوردن. میدونی من یه تکنیک خاص دارم تو کس خوردن که خیلی سریع طرفمو ارضا میکنم. اگه برده خوبی باشی بهت یاد میدم. فعلا فقط در همین حد بدون که باید پیش خودت فک کنی خوردن این کس تنها راه زنده موندنمه. بقیش دیگه تکنیکه. من اون روز همینطوری کس نوشینمو میخوردم و اونم آه و نالش رفته بود هوا. فک میکردم میخوام از کسش لب بگیرم و با زبونم حروف الفبا رو کسش مینوشتم و با اشتیاق میخوردمش تا وقتی که ارضا شد.

یکم بعد از ارضا شدنش پاشد‌ و این بار اون کون منو گرفت و شروع کرد بوسیدن و کسمو میمالید. میومد جلو ممه هامو میخورد و کس و کونمو میمالید. از حشری بودن زیاد به خودش میپیچید. پاهامو باز کرد و شروع کرد خوردن کسم. یکم که کسمو خورد دیدیم کامی اومد. گفت “خوب چشم منو دور دیدید دارید کس و کون همو میخوریدا. پاشید بیایید اینجا ببینم” نوشین انگار واسش سخت بود از کس من جدا شه ولی من سرشو جدا کردم و دوتایی رفتیم پیش کامی. کامی دوباره نوشینو قمبل کرد و داگی استایل نشوندش رو مبل و کیرش که دوباره راست شده بودو از پشت کرد تو کسش. من رفتم پشت مبل جلوی صورت نوشین و همونطور که کامی تو کسش تلمبه میزد ازش لب گرفتم و ممه هامو گذاشتم تو دهنش. نوشین بهمون گفت “جون همینه… دوست دارم یه کیر کلفت تو کسم باشه و دوتا سینه گنده تو صورتم” سرشو فرو کردم تو ممه هام و خم شدم سمت کامی تا بوسش کنم. کامی خیلی هات لبامو خورد و بعد انگار دلش منو خواسته باشه کیرشو اورد بیرون و به من گفت برم بشینم رو مبل. من رفتم زانو زدم و کونمو دادم سمتش و نوشین اومد شروع کرد کیرشو ساک زدن. خوب که کیرشو خیس کرد کامی از پشت کرد تو کس من و شروع کرد تلمبه زدن. نوشینم نشسته بود بغل کونم و رونمو گرفته بود و جلو عقب رفتن کیر کامی تو کسمو نگاه میکرد. من واقعا داشتم حال میکردم و نزدیک ارضا شدنم بود و داشتم به کامی التماس میکردم واینسه. نوشین یه لپ کونمو مک میزد و کامی هم کسمو میکرد و همین کافی بود تا رو کیرش ارضا شم. یکی از شدیدترین ارضا شدنای زندگیم اون موقع اتفاق افتاد، در حدی که دستام شل شدن و ولو شدم رو مبل.

کامی که اینو دید کیرشو کشید بیرون و نشست رو مبل و به نوشین گفت بشینه رو کیرش. کون بزرگ دوستمو گرفته بود با دست رو کیرش بالا پایین میکرد و لپاشو میمالید و میلرزوند. من که تازه داشت حالم جا میومد رفتم نشستم پایین مبل بین پاهاش و شروع کردم خایه هاشو خوردن. آب دهنمو میریختم لای چاک کون نوشین و خایه های کامی رو با یه دستم میمالیدم. نوشین بهش میگفت “جون کامی منو مث یه هرزه کثیف بکن” و اونم خیلی سریع تو کس نوشین تلمبه میزد که باعث میشد کون بزرگش خیلی خوشگل بلرزه. من سعی میکردم کیر کامی و کون نوشینو تو همون حالت لیس بزنم. سخت بود اما خیلی حال میداد و خوشمزه بود. وقتی نوشین رو کیرش ارضا شد و احتیاج به استراحت داشت کیرشو از کسش دراوردم و شروع کردم ساک زدن. قشنگ مزه کس نوشینو میداد. با دست گذاشتمش بین چاک کون گنده نوشین و شروع کردم خوردن. با بیشترین سرعتی که میتونستم کیرشو میخوردم و زبونمم میخورد به کون نوشین و به کامی التماس میکردم بیاد تا آبشو بخورم. وقتی اومد نصف ابش ریخت لای شیار کون نوشین و نصفش ریخت تو دهن من. ازش تشکر کردم و بلند شدم. بهم گفت برم از نوشین لب بگیرم. منم رفتم با دهنم که پر از اب کیر بود از زن الانت لب گرفتم و سه تایی حسابی حال کردیم” بعد یه نیشگون از کیر من گرفت و گفت “خب چطور بود؟ با کس دادن اربابات به کامی جون حسابی حال کردی؟” بش گفتم “خیلی ممنون ارباب عالی بود…میشه یه سوالی بپرسم؟” گفت جانم؟ گفتم “شما که اینقد با کامی خوب بودید، پس چی شد یهو باهم بینتون بد شد؟” گفت “اون جریانش مفصله… بخوام خلاصش کنم اینه که من یه اشتباهی کردم و یه بار بدون این که نوشین بدونه با بهار دوست کامی رفتیم ویلاش و سه تایی سکس کردیم. بعدش من عذاب وجدان گرفتم و به نوشین گفتم و عذرخواهی کردم. اون سریع رفت پیش کامی و کامی با زبونش نرمش کرد و همونجا کردش و خوب شدن، ولی کامی به این خاطر با من بد شد. سر به هم زدنشونم بعدا منو مقصر میدونست و به نوشین گفته بود من بهش حسودی میکنم”

دیگه تا شب با تینا فیلم دیدیم و حرف زدیم و از قدیما واسم گفت. خاطره های ریزی که هیچکدوم به تنهایی چیز قابل تعریفی نبودن ولی وقتی پشت سر هم میشنیدی کیرت میخواست منفجر شه از حجم شیطونی این دخترا باهم. با نوشینم چت کردم. وقتی گفتم خوش میگذره یا نه نوشت “وای عزیزم این بهههترییین مسافرتیه که تا حالا رفتمممم. اینقد داره بهم خوش میگذره که نگو” پرسیدم فراوون بهش دادی؟ گفت “نه بابا فقط یه بار تو ساحل واسش ساک زدم و یه بارم دیشب یه سکس سریع داشتیم. اصل کار امشبه” با اموجی چشمک. ازش خواهش کردم امشب زنگ بزنه تا منم بتونم سکسشونو بشنوم. واسش نوشتم “دوست دارم وقتی ارضات میکنه صداتو بشنوم نوشین”. خندید و گفت “عزیزم تو اگه بشنوی هم نمیتونی صدای زنی که ارضا میشه رو تشخیص بدی… حاضری زنگ بزنی دعوتش کنی خونه یا نه؟” من که دیگه داشتم از فضولی میکردم درجا گفتم “باشه عزیزم زنگ میزنم. قول میدم هرچی تو بخوای انجام بدم” خندید و گفت “حالا شدی یه شوهر خوب، ببینم چی میشه” و منم بیشتر حرفی نزدم تا ناراحت نشه و نظرش عوض شه و خداحافظی کردیم. شبش تقریبا ساعت ده شب بود که تینا چشم بندشو زد و گفت خستست میخواد بخوابه و نرم تو اتاق که یهو بیدارش نکنم. منم گفتم چشم و اماده شدم همونجا رو مبل بخوابم. دیگه از زنگ زدن نوشین ناامید شده بودم. برقا رو خاموش کرده بودم و دراز کشیده بودم رو مبل و هنزفری تو گوشم بود اهنگ گوش میکردم که یهو دیدم نوشین داره تو واتسپ تماس تصویری میگیره. گل از گلم شکفت و همونجا درجا جواب دادم. دیدم نوشین داره ارایششو تموم میکنه. با چشمای شهلاش با صدای اروم سلام کرد. گفتم “سلام به به خانوم خودم. چه خوشگل شدی” لبخند شیطونی زد و گفت “کامران همین الان واسم یه شیشه ویسکی گرون وا کرد. به خاطر همینه که بهش میدم. تو هم بشین خوب نگاه کن” معلوم بود حسابی مسته و درست نمیفهمه چی میگه.

بعد از اتاق رفت بیرون و از کامران که لخت لخت نشسته بود رو مبل لب گرفت. گوشیو هم قشنگ مث سلفی گرفتن گرفته بود که من ببینم. کامران گفت “داری چی میکنی با گوشی؟” نوشین با صدای حشری گفت “دارم عکس میگیرم عشقم. میخوام این لحظه ها رو ثبت کنم بعدا یادم باشه چه شبی باهم داشتیم. شایدم نشون شوهرم دادم” کامران زد در کونش و گفت “کاش اصلن شوهر بیناموست اینجا بود” نوشین قهقهه زد و گفت “میخوای بهش زنگ بزنم؟” کامران گفت بزن. نوشینم گفت پس لطفا ساکت باش و تماسمونو قطع کرد و دوباره زنگ زد. وقتی دوباره وصل شد کامران برده بودش تو تخت. من اون موقع کامرانو نمیدیدم ولی خب میدونستم چه خبره دیگه. بعد از سلام و احوال پرسی الکی گفتم “دلم واست تنگ شده عزیزم. کاش نمیرفتی” گفت “منم همینطور عزیزم، ولی خب کاره دیگه. تو که خودت منو به خاطر کارت یه مسافرت نبردی باید خوب بدونی” گفتم “اونجا با اقا کامران حسابی صمیمی هستی؟” گفت “اره خب نمیشه اینجا تنها باشیم که، فقط خودمون دوتاییم. رئیسم سعی میکنه تا جایی که میشه بهم خوش بگذره” گفتم الان کجایی؟ گفت “تو تخت لخت خوابیدم” گفتم “اقا کامران کجاست؟” خندید و گفت “همین اطرافه نگران نباش” وقتی برگشت بهم گفت اون موقع کامران بغلش خوابیده بوده و دستشو کرده بوده تو شرتش و کسشو از زیر شرت میمالیده و همونطور که با تلفن حرف میزده شونه هاش و سر و صورتشو بوس میکرده. قسم میخورم چندبار با تصور این صحنه جق زدم و ارضا شدم.

اون موقع باهام الکی خداحافظی کرد ولی قطع نکرد و فقط گوشیو انداخت رو تخت تا منم بشنوم. مدام از هم لب میگرفتن و نوشین آه و نفس عمیق میکشید و منم اون طرف خط داشتم از حسودی میمردم. بعد کامران بهش گفت “پاهاتو باز کن میخوام کستو یه جوری بخورم که به کل سکسایی که با اون احمق داشتی بیرزه” اونم گفت جون حتما همینطوره و گوشیو دوباره برداشت. همونطور که کامران داشت اون پایین کسشو میخورد گوشیو دوباره شبیه سلفی گرفتن گرفت و رو به دوربین خندید. کامران گفت “دوباره عکس میگیری؟” نوشین گفت “اینقد دارم حال میکنم که نمیخوام هیچوقت یادم بره این لحظه ها رو. شاید وقتی رسیدم به شوهرمم نشون دادم” اینقد محکم کیرمو با دیدن کامران وسط پاهای زنم مالیدم که آبم اومد. وقتی حالم جا اومد نوشین گوشیو گذاشته بود پایین صورتش و داشت آبدار و با صدای زیاد کیرشو ساک میزد. کامران دائم از اون صداهایی که نوشین میگفت مردای چاق موقع کردن و ساک زدن کیرشون درمیارن درمیاورد. نوشینم هی آه و ناله میکرد که جفتمونو بیشتر تحریک کنه. با لحن جندش بهش گفت “خدا هم پولو به تو داده هم تیپ خوبو هم کیر کلفت. پس چی به شوهر من داده؟” کامران خندید و گفت “یه زن کس که من واسش بکنمش” و‌ دوتایی خندیدن. بعد کامران همونطور که سینه هاشو میمالید ازش پرسید “واقعا هیچ مشکلی نداشت با من بیای مسافرت؟” نوشین با عشوه گفت “نه عشقم. گفتم که شوهرم خیلی برای پیشرفت ازم حمایت میکنه” کامران خندید و گفت “پس دیگه از این به بعد به کسکشا بگیم حمایتگر؟” زنم خندید و گفت از دست تو و شروع کرد دوباره با ولع کیرشو خوردن. من تکون خوردن چونشو تو دوربین از اون پایین میدیدم.

بعد کامران قمبلش کرد و چفتشون از دید من خارج شدن. بهش گفت “بیا اینجا پاهاتو وا کن ببینم دخترم… اوف چه بدنی داری تو، هیچ عیب و نقصی نداره… چه حسی داره وقتی کستو میگام؟ دوست داری؟” زنم که نفسش بالا نمیومد با زحمت گفت “از وقتی کیر تو رفته تو کسم دیگه نمیتونم کیر سعیدو حس کنم” کامران تلمبه زدنشو محکمتر کرد و گفت “منم میخوام کستو جر بدم تا دیگه مطمئن باشم اون کسکش با دولش نمیتونه نزدیکش شه” یکم بعد زنم گفت “وایسا از اینم حتما باید فیلم بگیرم” کامران خندید و گفت “دیگه اینو باید حتما به شوهرت نشون بدی” زنم گفت “جون حتما. اون که شوهرم نیست خودت گفتی کسکشمه” یکم بعد یه ویدیوی ۲۰ ثانیه ای که زنم از بالا از گاییده شدن کسش توسط کامران گرفته بود واسم فرستاد. این بار گوشیو گذاشت نزدیک سرش و صدای ناله هاش خیلی بلندتر و شدیدتر از قبل به گوشم میرسید. اون ویدیویی که واسم فرستاده بودو تو پس زمینه باز کردم و به تهش نرسیده بود که دوباره محکم ارضا شدم. آخ خدایا عجب زن جنده ای داشتم من.

به خودم که اومدم انگار نوشین نشسته بود رو کیر کامران. بهش میگفت “کیرسواری ورزش مورد علاقمه… آخ عشقم از همون روز صبح که کیرتو دیدم آرزوم بود یه ر‌وز اینطوری بره تو کسم و هی نمیشد… هنوزم باورم نمیشه هرروز مال خودمه” کامران نفس نفس میزد و تلمبه میزد و هیچی نمیگفت. یهو گفت “داره میاد، بپر بخورش” و صدای بالا پایین رفتن زنم رو کیرش متوقف شد و کامران خرناس بلندی کشید و ارضا شد. زنم بهش گفت “اوف همینه عشقم. همه آب کیر گندتو بریز رو صورت من. نوشین جون قربون کیرت بره ددی، چقد داغه” اینجا واقعا حسرت خوردم که چرا آبم قبلش اومده بود و با این حرفش ارضا نشدم. مطمئن بودم خیلی خوب آبم میومد. بعد از صدای تکون خوردنای میکروفن گوشی میشد فهمید گوشیشو برداشت و به کامران گفت “بذار یه عکسم از این بگیرم… قول میدم دیگه حتما اینو به شوهرم نشون بدم. حتی اگه تو بگی واسش میفرستم” و یه سلفی از خودش با آب کامران رو صورتش واسم فرستاد. خدایا عجب آبی داشت، سفید و غلیظ. انگار ژل آلوورا ریخته باشه رو صورت زنم. خدایا حتی آبشم از من بهتر و بیشتر بود، واقعا عدالتتو شکر. یکی مث کامران همه چی داشت و یکی مث من یه بدبخت کامل بود. اون شب دیگه نایی برام نمونده بود و همونجا رو مبل خوابم برد.

فردا صبحش که شنبه بود تینا بیدار شد و بعد این که صبحونه ای که براش درست کرده بودمو خورد گفت باید بره جایی کار داره. موقع رفتن پالتوشو براش گرفتم تا بپوشه و در حالی که زیپ چکمه هاشو میبستم یه نگاه کردم بالا تو صورتش و گفتم “ارباب بازم همو میبینیم؟” خندید و گفت “معلومه که میبینیم، مگه دارم جایی میرم؟ تو برده خوبی هستی، ازت خوشم میاد. به نوشین میگم بفرستت یه روز بیای خونه باهم خوش بگذرونیم” با خوشحالی بغلش کردم و تشکر کردم. بعد از اون اخرهفته دیگه واقعا حس میکردم دوسش دارم. حس میکردم نوشینو فقط به خاطر تحقیر شدن و بیغیرت بودن میخوام و ارباب واقعیم تیناس. بعدا فهمیدم اشتباه هم فکر نمیکردم، ولی چیزی که دست کم گرفته بودم علاقه شدیدم به تحقیر شدن و بیغیرتی بود. علاقه ای که کم کم داشت جای خودشو تو زندگیم باز میکرد و همه چیزای دیگه رو بیرون مینداخت. خیلی شکایتی هم نداشتم. کی مردونگی و آبرو و اعتمادبنفس و این چیزا رو میخواد وقتی یه زن سوپر سکسی داری که هرروز سوار کیر کلفت مردای دیگه میشه و با جنده بازیاش کاری میکنه آبت روزی سه بار بپاشه بیرون؟

ادامه...

نوشته: cuckduck69


👍 16
👎 5
80701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

863052
2022-03-09 02:52:19 +0330 +0330

مادرت رو هم مثل زن جندت گاییدم با این حجم از کسشعر گفتنت دیوث!

2 ❤️

863054
2022-03-09 02:56:47 +0330 +0330

اومدم بگم مغزتو گایدم

1 ❤️

863098
2022-03-09 11:00:28 +0330 +0330

مادر اونایی رو گاییدم که لایک کردن اونا چقدر بدبخت و مریضن

0 ❤️

863210
2022-03-10 02:53:41 +0330 +0330

نمیخوام بهت حرفی بزنم چون خوشت میاد فقط میگم این که چنین داستانی روایت کسکشی خودت. بی هدف منتشر نگردی ولی میخوام بگم اینجا هرقدر هم که بگی خ وبه آین شرایط ولی خودت اعتراف کردی بدبختی و چنین زنی ارباب بودنش مسخره هست چون هرقدر حساب کنی جنده هست و باید به این وضعیت نگاه کرد که اونم بیچاره تر از تو برده هست .

1 ❤️